Dreamy Girl 6672 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 اردیبهشت، ۱۳۹۴ نظريه ي نقش نويسنده: تقي آزاد ارمکي شايد يکي ازکساني که تفسيرکلاسيک نسبتاً روشني از نقش گونه بودن زندگي و حيات فردي و جمعي ارائه داده است، به نظر شکسپير باشد. به نظر او همه ي جهان صحنه است و همه زنان و مردان صرفاً بازيگراند. آنها ورود و خروجشان به حيات داراي مراحل گوناگون ( 6 مرحله ) است. براي شکسپير زندگي اجتماعي شبيه به بازي در يک صحنه ي تئاتر با همه ي احساس ها، ماسک ها، فضاها، زبان خاص و جنبه ي دراماتيکي بودن آن مي باشد. در اين صورت در زندگي هر روزه ي اجتماعي، هرکسي در هر زمان و مکان نقش خاصي را به عهده دارد. زن در نقش همسر و مادر، در نقش پسر يا دختر، و مرد در نقش شوهر يا پدر نقش بازي مي کنند. وقتي از نظريه ي نقش (1) سخن مي گوييم به نام بسياري از متفکران غربي ( امريکايي و اروپايي ) برخورد مي کنيم. آنها از آغاز قرن بيستم ديدگاه هايي در حوزه ي رفتار انساني که مي توانند تحت عنوان « ديدگاه نقش » مطرح شوند، ارائه نموده اند. عده اي از اين افراد پيش از اين که نظريه ي نقش به طور مشخص و آشکار مطرح شود، بحث از نقش نموده اند که مي توان آنها را پيشگامان ناميد. عده اي نيز به عنوان مؤسس و اشاعه دهنده ي نظريه ي نقش مطرح مي باشند. از اين ميان اين افراد، با عده اي فيلسوف، روان شناس، انسان شناس و جامعه شناس روبه رو هستيم. مفهوم نقش مفهوم نقش نيز مانند ديگر مفاهيم اصلي جامعه شناسي در گذر زمان دچار تحول شده است. تفسير و معني اي که متفکران قديم و بنيان گذاران جامعه شناسي از اين مفهوم داشته اند، تا حدودي متفاوت از آن مفهوم و معنايي است که در حال حاضر مورد استفاده قرار مي گيرد. هورتن کولي از مفهوم « خود » ديويي « عادت و رفتار »، (2) ماين « ايده ي موقعيت »، زيمل « کنش متقابل »، دورکيم و روس (3) « نيروهاي اجتماعي » و عده اي نيز مفاهيم شخص، فرد، تيپ اجتماعي، شخصيت و کارکرد را به کار برده اند. اين تعابير تا حدودي در بعضي از جهات با مفهوم نقش يکساني پيدا مي کنند. ميد و بعضي از متفکران نظريه ي کنش متقابل از مفهوم نقش و به طور خاص Role Taking ( گرفتن نقش ) استفاده کرده اند. مورنو (4) با گروهي از بازيگران تئاتر در وين به تجربه ي نمايش و انجام نقش در آن پرداخت. او آغازگر استفاده از مفهوم اجراي نقش (5) از سال 1934 به بعد بوده است. مفهوم نقش از مفاهيم ديگري چون موقعيت و منزلت، خود، کارکرد، رفتار، شخصيت و... متفاوت است. منزلت، به عنوان مثال مجموعه ي حقوق و وظايفي است که فرد دارد. ولي نقش منظر ديناميکي موقعيت را بيان مي کند. وقتي که موقعيت مؤثر واقع مي شود نقش تجلي مي يابد. از اين رو نقش و منزلت از يکديگر جدا و مستقلاً قابل بيان نيستند. در ضمن براي فهم دقيق تر مفهوم نقش « بروس و همکارش » ( 1966 ) به مقايسه ي مفاهيم ديگري چون کنشگر، ديگري، خود، شخص، انتظار، هيجان، مقاومت انجام موقعيت، منزلت، نگهداري، اجماع و... پرداخته است. مسئله ي مرکزي نظريه ي نقش نظريه ي نقش در جهت پاسخ به دو سؤال اصلي است: 1- ماهيت نقش اجتماعي چيست؟ و 2- عوامل مؤثر در شکل دهي به نقش ( هاي ) اجتماعي افراد کدام اند؟ صاحبنظران نظريه ي نقش، به طورکلي براي پاسخ گويي به دو سؤال فوق به تجزيه و تحليل « نقش » پرداخته و صورت هاي الگويي رفتار واقعي پيچيده ي زندگي اجتماعي را مطالعه کرده اند. اين الگوها دربردارنده ي انواع گوناگوني از اجتماعات، موقعيت هاي اجتماعي، تخصص ها و تقسيم کار مي باشند. هم گرايي، تحريم، يادگيري، اجتماعي شدن و وابستگي جريان هايي است که توسط افراد دائماً آزموده مي شوند. اين موضوعات در سطح فردي است که به صورت رفتار که مورد علاقه نظريه ي نقش است، متجلي مي شود. براي فهم بهتر عناصري که نظريه ي نقش به آن مي پردازد، بهتر است زندگي را به تئاتر تشبيه کنيم و بررسي را ادامه دهيم. در تئاتر با عناصر زير رو به رو هستيم: سناريو، بازيگران، جلوي صحنه و پشت صحنه، صحنه، تماشاچي، نمايش، کارگردان، تهيه کننده و... هر يک از اين افراد به عنوان بازيگر نقش خود را براساس آن چه در سناريو تنظيم شده است، انجام مي دهند. اين امر در مورد همه ي بازيگران و حتي عمل تماشاچيان صادق است. اگر قياس فوق، نمايش و عناصر آن را در جامعه دنبال کنيم، درک ما از نظريه ي نقش روشن مي شود. افراد به عنوان بازيگر در جامعه موقعيت هايي را اشغال نموده اند، نقش هايي را که به عهده دارند، بازي مي کنند، به واسطه ي هنجارهاي اجتماعي، تقاضاها، انتظارات و رفتار و نقش ديگران و بازيگران و کساني که مشاهده کننده و عکس العمل کننده نسبت به نقش آنها هستند، نيز براساس قواعد و استعداد و شخصيت در صحنه ي بازي حاضر مي شوند. سناريوي اجتماعي که جامعه براي نقش کنشگران طراحي کرده است، ممکن است براي انجام عمل بعضي از افراد دچار محدوديت باشد. ولي در مجموع و به طور عمومي، براي بيشتر افراد در شرايط عمومي، امکان انتخاب عمل و انجام نقش هاي متعدد را فراهم مي کند. در اين جا به جاي کارگردان صحنه ي نمايش، ما به افرادي چون پدر و مادر براي عمل فرزندان، همسر براي نقش ديگري، استاد راهنما براي دانشجو، رئيس واحد براي کارمندان، مربي براي اعضاي تيم ورزشي، سرآشپز و مهماندار براي مهمانان روبه رو هستيم. تماشاچي ها ضمن نمايش در جامعه ناظران موقعيت افراد ديگر هستند. بازي هر يک از بازيگران در صحنه ي اجتماع وابسته به فهم نقششان در جامعه، قضاوت و انتظاري که ديگران از نقش آنها دارند و شخصيت و تاريخ شخصي آنها مي باشد. نظريه ي نقش فرض مي کند که انجام نقش تجويزهاي اجتماعي، محاصره، تکذيب، تأخير ديگران و تنوع فرد در انجام نقش در شبکه اي که به واسطه ي اين عوامل خلق مي شود، بيان مي گردد. از اين رو، متن خانواده، گروه هاي غيررسمي، گروه هاي رسمي، گروه هاي مدرسه، سازمان ها، اجتماعات و جوامع تعيين کننده ي نقش افراد است. ويژگي هاي نظريه ي نقش 1- در اين نظريه مفهوم مرکزي « نقش » مي باشد که متفاوت از مفاهيم ديگر مطرح در جامعه شناسي خود از قبيل « کنش » ، « رفتار » و... است. 2- روش هاي تحقيق از قبيل « تجربه ي آزمايشگاهي » و « مطالعات عميق » به اين نظريه اختصاص دارد. متد بازي نقش که توسط مورنو مطرح شد، مختص به نظريه نقش است. 3- اصطلاحات و مفاهيم به کار برده شده در اين نظريه منحصر به فرد است. نقد و بررسي در نظريه ي نقش، فرض بر اين است که بين انتظارات کنشگران و ديگران رابطه ي تعاملي وجود داشته باشد و نقش ها بدون تزاحم و تعارض تحقق يابد. ولي واقعيت نشان دهنده ي وجود تعارض نقشي ( بين نقشي ) مي باشد. زيرا وقتي که درک فرد از موقعيتي که دارد با درکي که ديگري از آن دارد، متفاوت است و نقشي را به عهده مي گيرد که ديگران آن را قبول ندارند و يا اين که تأييد نمي کنند، دچار تعارض مي گردد. مثلاً فردي در خانواده موقعيت فرزندي را دارد و در عين حال در گروه همسالان به عنوان رهبر شناسايي شده است. اگر فرد نتواند بين دو موقعيت و نقش هاي مربوط به آن دو موقعيت، تمايز قائل شود و هر کدام را در موقعيت خودش محقق کند، نقش رهبري را به جاي نقش فرزندي در خانه بروز خواهد داد، در حالي که پدر و مادر از او نقش فرزندي را انتظار دارند و قواعد و هنجارهاي خانواده نيز تأييدکننده ي نقش هاي غيرفرزندي او نخواهند بود. در اين موقعيت گروه يا خانواده با تعارض نقش فرد رو به رو خواهد شد. تعارض نقش مي تواند در رابطه ي زن و شوهري بيشتر نشان داده شود. زيرا زن و مردي که در يک فرهنگ خاص ( با توجه به هنجارها و ارزش هاي جامعه که نوع خانواده و روابط دروني عناصر آن را تعريف مي کند ) قبل از ازدواج آزاد بوده اند و بدون توجه به فرد ديگري ( همسر ) به فعاليت مي پرداخته اند، با ورود به گروه جديد ( خانواده ) عهده دار نقش هاي جديد و چه بسا متفاوت از نقش هاي گذشته مي شوند. در اين صورت بايد همساني و هماهنگي بين نقش هاي جديد طرفين ( زن و شوهر ) در محيط جديد ( خانواده ي بعد از ازدواج ) ايجاد گردد. ولي با توجه به عادات فردي، عمدتاً افراد در خانواده ي جديد تا مدتي توانايي کافي در بروز نقش هاي جديد را ندارند و دچار تزاحم نقشي مي شوند. پينوشتها: 1. Role Theory. 2. Conduct , Habit. 3. Ross. 4. Jacob Moreno. 5. Role Playing. منبع مقاله : آزاد ارمکي، تقي؛ ( 1389 )، نظريه هاي جامعه شناسي، تهران: سروش ( انتشارات صدا و سيما )، چاپ ششم لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده