Dreamy Girl 6672 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اردیبهشت، ۱۳۹۴ ارتباط هوش با وراثت و محیط نویسندگان: یان کریستنسن، هاگ واگنر و سباستین هالیدی مترجمان: ابوالقاسم بشیری، جمشید مطهری و رحیم میردریکوندی نکات کلیدی بحث سرشت - تربیت: تا چند دهه ی پیش دو دیدگاه در مورد هوش وجود داشت که آیا هوش در اصل ارثی است یا اکتسابی. اکنون معلوم شده که هر دو عامل، یعنی محیط و وراثت، تقریباً اهمیت یکسانی در تعیین میزان هوش دارند؛ اگرچه از نتایج مختلفی که به دست آمده می توان برای ارائه تعریف های گسترده تر درباره ماهیت واقعی هوش بهره برد. ویژگی های ژنتیکی: افراد معمولاً یک سلسله ویژگی های ژنتیکی یعنی سنخ ارثی دارند که به طور مستقیم قابل مشاهده نیست. وقتی افراد رشد می کنند، این ویژگی ها با محیط تعامل برقرار می کنند تا سنخ پدیداری قابل مشاهده را ایجاد کنند. هرگونه ارزیابی از توانایی ها، با سنخ پدیداری ارتباط دارد. مطالعه ی دوقلوها و فرزندخوانده ها: یکی از راه های مهم گردآوری اطلاعات در مورد تأثیرات نسبی عوامل محیطی و وراثتی، بررسی افرادی است که از نظر ژنتیکی با هم تفاوت دارند و در محیط های متفاوتی نیز پرورش پیدا کرده اند. البته این گونه تحقیقات، اغلب ضعف های روش شناختی دارد و نباید به عنوان فراهم آور برآوردی دقیق از ارثی بودن هوش تلقی شوند؛ ولی روی هم رفته، این تحقیقات مؤید این مطلب است که عوامل محیطی و ژنتیکی تا حدودی از اهمیت یکسانی برخوردارند و نقش آن ها در شکل گیری هوش یکسان است. غنی سازی محیط: تعامل عوامل محیطی و ژنتیکی سبب می شود دامنه ای از سنخ پدیداری ایجاد گردد که به عنوان دامنه ی واکنش شناخته می شود. شواهد نشان می دهد محیطی که فرصت های مناسبی را برای تعامل و تحریک در ابتدای زندگی فراهم می کند، به رشد فزاینده ای در دامنه ی واکنش ها می انجامد. بحث سرشت - تربیت مطالعه و ارزیابی هوش، همواره یک بُعد سیاسی داشته است و این امر به طور ویژه در بحث مربوط به اهمیت نسبی عوامل محیطی و ارثی در تعیین هوش و اندازه گیری بهره ی هوشی، مشهود است. اختلاف نظر یا بحث هایی که درباره هوش دامن زده می شود، بر این فرض مبتنی است که تقریباً هوش را به طور کلی یک عامل یا عامل دیگری تعیین می کند. برای مثال، یک همبستگی بین میزان هوش و پایگاه اجتماعی اقتصادی (1) وجود دارد؛ به گونه ای که بهره ی هوشی افرادی که از مناطق محروم هستند، کمتر از افرادی است که در مناطق بهتری زندگی می کنند. در اوایل قرن بیستم برخی دانشمندان و سیاستمداران این واقعیت را مورد بحث قرار دادند که تلاش برای آزموش و پرورش افرادی که هوش بهر آن ها پایین است، فایده ی کمی دارد؛ زیرا فقر هوشی آنان ناشی از عوامل ارثی (و بنابراین غیرقابل تغییر) است. اگر این گونه نبود، آن ها وضعیت خود را بهبود می بخشیدند. در مقابل، دیدگاه دیگری است که می گوید خود این آزمون ها از لحاظ فرهنگی به نفع کسانی که از وضعیت بهتری برخوردارند، سوگیری دارند و این که میزان بهره ی هوشی را غالباً عوامل محیطی مانند شرایط اولیه زندگی در محیط خانه و مدرسه تعیین می کند؛ ولی هیچ کدام از این دیدگاه های افراطی، سودمند نیست. ویژگی های ژنتیکی ویژگی های ژنتیکی هر فرد را سنخ ارثی او می نامند. تعامل عوامل محیطی با خصوصیات ژنتیکی، رشته ای از پیشامدهای رفتاری را که به دامنه واکنش (2) معروف است، برای فرد پدید می آورد. الگوی قابل مشاهده ویژگی های یک فرد که حاصل چنین تعاملاتی است، سنخ پدیداری نامیده می شود. به سبب داشتن این نکته مهم است که ارزیابی هوش با سنخ های پدیداری ارتباط دارد؛ چرا که سنخ های ارثی، به طور مستقیم قابل مشاهده نیستند. مطالعه ی دوقلوها و فرزندخوانده ها یکی از اولین رویکردها برای مطالعه ی میزان ارتباط هوش با عوامل غیر ارثی (محیطی) این است که گروهی از افرادی که میزان شباهت ژنتیکی آن ها متفاوت است، مورد مطالعه قرار گیرند. در این زمینه مطالعه ی دو قلوها، اهمیت ویژه ای داشته است. دوقلوهای یکسان (یک تخمکی) از یک تخمک بارور شده، به وجود می آیند و سنخ ارثی یکسانی دارند. این دوقلوها در جامعه ی غرب، معمولاً در محیط های تقریباً یکسان پرورش می یابند و در سال های اولیه زندگی شان خانواده و دوستان با آن ها با شیوه ی مشابهی رفتار می کنند؛ به گونه ای تشخیص دادن آن ها از یکدیگر دشوار است؛ ولی دوقلوهای غیر همسان (دو تخمکی) از دو تخمک بارور شده به طور هم زمان به وجود می آیند. آن ها در نیمی از ژن هایشان اشتراک دارند. با دوقلوهای غیر همسان نیز، در سال های اولیه زندگی معمولاً به شیوه مشابهی رفتار می شود؛ ولی سنخ ارثی آن ها شبیه تر از یک خواهر و برادر بیشتر نیست، و البته، دوقلوهای غیر همسان لزوماً شبیه هم نبوده و از یک جنس نیز نیستند. اگر هوش را کاملاً عوامل ارثی (ژنتیکی) تعیین می کرد، پس باید همبستگی نمره های بهره ی هوش دوقلوهای یکسان «1+» باشد، و متقابلاً ارزش این همبستگی برای دوقلوهای غیر همسان، باید خیلی پایین باشد؛ در حالی که این چنین نیست. در حقیقت همبستگی برای دوقلوهای همسان، حدود 86% است؛ در حالی که برای دوقلوهای غیر همسان، حدود 57% است. گاهی در اوضاع و شرایط نامناسب، دوقلوها هنگام تولد از هم جدا شده، به صورت فرزند خوانده در محیط های متفاوتی پرورش می یابند. وقتی محیط پرورش دوقلوهای همسان متفاوت شد، همبستگی بین نمره های بهره ی هوشی آن ها کمتر از دوقلوهای همسانی است که با هم بزرگ شده اند، و هنگامی که دوقلوهای غیر همسان نیز از هم جدا پرورش داده می شوند، همین تفاوت ها آشکار می شود. تحقیقات مربوط به فرزند خواندگی نیز، اطلاعاتی درباره ی کودکانی که با یکدیگر پرورش داده می شوند ولی از نظر ژنتیکی بدون ارتباط هستند، فراهم کرده است. این تحقیقات نشان می دهد همبستگی بین نمره های هوش چنین کودکانی که ارتباط ژنتیکی با هم ندارند، در خلال کودکی حدود 0/30+ و در بزرگسالی، تقریباً به صفر نزدیک می شود. بدین ترتیب، چنین تحقیقاتی نشان می دهد که تأثیر محیط مشترک، در طول زمان کاهش پیدا می کند. چنین اطلاعاتی که از مطالعه دوقلوها و فرزندخوانده ها به دست می آید، باید با احتیاط بررسی شود؛ زیرا بسیاری از تحقیقات با مشکل روش شناختی مواجه هستند؛ ولی در عین حال این همبستگی ها دست کم تعدیل شدن سنخ ارثی به وسیله محیط را تبیین می کند. (جدول - 1) جدول 1. همبستگی بین نمره های بهره ی هوش در تحقیقات مربوط به دوقلوها و فرزندخوانده ها. [TABLE=align: center] [TR=class: t1] [TD=width: 325] نوع ارتباط [/TD] [TD=width: 113] همبستگی متوسط [/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 325] دوقلوهای همسانی که با هم پرورش داده شده اند. [/TD] [TD=width: 113] 86/0+ [/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 325] دوقلوهای همسانی که جدای از هم پرورش پیدا کرده اند. [/TD] [TD=width: 113] 75/0+ [/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 325] دوقلوهای غیر همسانی که با هم پرورش یافته اند. [/TD] [TD=width: 113] 57/0+ [/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 325] همشیرهایی (خواهر و برادر) که با هم پرورش پیدا کرده اند. [/TD] [TD=width: 113] 45/0+ [/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 325] همشیرهایی که جدای از هم پرورش پیدا کرده اند. [/TD] [TD=width: 113] 21/0+ [/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 325] کودکانی که از مادرانشان به سبب فرزندخواندگی جدا شده اند. [/TD] [TD=width: 113] 31/0+ [/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 325] کودک و مادرخوانده ی او [/TD] [TD=width: 113] 17/0+ [/TD] [/TR] [/TABLE] با وجود این ملاحظات، دیدگاه رایج این است که محیط و وراثت هر کدام، حدود 50 درصد برای تعیین تفاوت های فردی در زمینه ی هوش تأثیر دارد. غنی سازی محیط مراد از غنی سازی محیط فرآیند فراهم کردن محیطی تحریک کننده به میزان ممکن برای کودک است که در آن توانایی ذهنی او تا حد بالای دامنه ی واکنش ها رشد می کند. شواهد به دست آمده از برنامه ی هِداستارت (3) در امریکا و منافع دیگر نشان می دهد که اگر چنین مداخلاتی در دوران اولیه زندگی کودک شروع شود، بیشترین تأثیر را دارند. افزایش عددی میزان بهره ی هوشی، غالباً ناچیز است؛ ولی کودکان برنامه ی هِداستارت به پیشرفت بیشتری در تحصیلات گرایش دارند. و برای مدت طولانی تری به تحصیل ادامه می دهند. پی نوشت ها : 1. socio - cconomic ststus. 2. reaction range. 3. برنامه های هداستارت، برنامه های آموزش و اجتماعی است که برای ارتقای سطح عملکرد کودکان مناطق محروم و رساندن آن ها به سطح معمولی، طراحی شده است و در کشورهایی مثل اِمریکا اجرا می شود. منبع مقاله : کریستنسن، یان و هاگ واگنر و سباستین هالیدی؛ (1385)، روان شناسی عمومی، گروه مترجمان، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله)، چاپ اول. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده