Dreamy Girl 6672 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۴ انحراف جنسی در آثار فروید نویسنده: پل لوران اسون مترجم: دکتر کرامت موللی Perversion * لفظ Perversion (1) در فرانسه برای اولین بار در 1444 به کار رفته و به معنای «واژگونه یا وارونه» کردن است. این لفظ در اصل توسط الهیون به کار رفته بود. معنای روانی آن به سال 1880 برمی گردد؛ در این سال است که شارکو و همکارش برای اولین بار از انحراف جنسی سخن می گویند. در همین زمان است که مقوله ی انحراف جنسی نیز در طبقه بندی بیماری ها جایی به خود اختصاص می دهد(رجوع شود به آثار نویسندگانی چون کرافت اِبینگ و هاوِلوک اِلیس(2)). در روان کاوی انحراف جنسی بخشی از تحول رانش را تشکیل می دهد و نه تنها ذات طفلانه ی خود را آشکار می کند، بلکه به طور قاطع تری حاکی از نوعی خاص از رابطه با اصل محرومیت از ذَکَر است. ** در رابطه با نظریه ی مربوط به لیبیدو* است که فروید با مسئله ی انحرافات مواجه می شود. به عبارت دیگر، فروید آن را در رابطه با مفهوم رانش و به خصوص رانش های جزئیِ دوران اولیه ی طفولیت مورد توجه قرار می دهد. انحرافات کژرفتاری هایی جنسی هستند که بر اساس جابه جاییِ مطلوب تمنا قرار دارند، بدین معنی که یا مورد آرزومندی آن ها غیرتناسلی (بچه بازی، حیوان بازی) است یا این که غایت رانشی آن ها دستخوش تغییر شده است؛ یعنی یا رانش در مرحله ای میانه ای از رضایتمندی جنسی تثبیت شده و یا این که تجاوز از اصول حیات جنسی متوجه اعضای بدن شده است (استفاده از اعضای غیرجنسی برای ارضای تناسلی). کودک تحت تأثیرات آسیب زای اغوای جنسی به صورت «منحرفی متعددالشکل» درمی آید و قادر به هرگونه ارضای جسمی می شود. این امر رابطه ی انحراف جنسی و تحول کودک را از لحاظ جنسی دچار دگرگونی می کند. در نظر فروید، اگر نِوروز را به مثابه یک عکس بگیریم، در آن صورت انحراف جنسی می تواند نگاتیو آن به حساب آید. انحراف های جنسی هر بار در مراحل مختلفِ ساخت و پرداخت های ماوراءالنفسانی تعریفی جدید یافته اند. در این مهم سه مرحله را می توان از یکدیگر متمایز ساخت: -در چهارچوب نظریه ی مربوط به لیبیدو یا میل جنسی به عنوان انحراف از انتخاب معمولی مطلوب؛ -با ورود مفهوم نارسیسیسم در نظریه ی روان کاوی، تأکید بر فردِ منحرف به عنوان فاعل و عاملی خود شیفته گذاشته شد؛ -بررسی مجدد فِتیشیسم(3)موجب وضوحی بیشتر در مورد اهمیت مکانیسم «حاشا کردن*» و انفصام من نفسانی* شد؛ سادیسم و مازوشیسم(4) دیگر به عنوان انحرافات شخصی در نظر گرفته نمی شوند، بلکه اهمیت آنها در فرضیات ماوراءالنفسانی مورد تأکید قرار می گیرد. در این مورد بایستی به این نکته توجه کرد که سادیسم به صورت سرنوشت نهایی رانش (یعنی عبور از حالت انفعال به فعال و از مطلوب آرزومندی به فاعل و عامل آرزومندی) در نظر گرفته شده و به خصوص مازوشیسم و اشکال متعدد آن (جنسی، اخلاقی، زنانه) به عنوان مقوله ای اولیه و عمده، یعنی به عنوان شاهد و بقایایی از رانش مرگ*، مورد ملاحظه واقع شده اند. *** فروید انحرافات جنسی را از معنایی که در طب و سِکسولژی(5) از یک سو و در علوم اخلاقی و اجتماعی از سوی دیگر داشته اند، بیرون می آورد. لذا انحراف جنسی تنها مقوله ای خلاف عفت نیست، بلکه تثبیت آرزومندی فرد در مرحله ای از لیبیدو است، تثبیتی نارسیسیک و انفصامی. مورد اخیر یعنی انفصامِ من نفسانی* اهمیت واقعی انحرافات را در رابطه با کسترسیون، یعنی اصل محرومیت از ذَکَر، نشان می دهد. انحراف جنسی نادیده گرفتن این اصل است. مراجع: -زیگموند فروید، سه مقاله در باب نظریه ی جنسیت (1905). -زیگموند فروید، برای وارد کردن مبحث مربوط به نارسیسیم در نظریه ی روان کاوی (1914). -زیگموند فروید، فِتیشیسم (1927). پینوشتها: 1.Perversion 2.Krafft-Ebing/Havelock Ellis 3.Fétichisme 4.Sadisme et masochisme 5.***ologie منبع مقاله: اسون، پل-لوران؛ (1386)، واژگان فروید، ترجمه: کرامت موللی، تهران: نشر نی، چاپ سوم. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده