رفتن به مطلب

عشق در آثار فروید


ارسال های توصیه شده

عشق در آثار فروید

 

0045286.JPG

 

 

نویسنده: پل لوران اسون

مترجم: دکتر کرامت موللی

 

 

 

 

 

 

Amour

* عشق(1) لفظی است که واجد تعدد معنای خاصی است و به کشش و وابستگی عاطفی و جسمی نسبت به فردی دیگر دلالت دارد و دارای صور گوناگونی است (عشق مادری، عشق برادرانه، عشق جنسی...). ولی نزد فروید به معنای رابطه ای ناآگاه نسبت به غیر است. فروید آن را گاه لیبیدو (عشق جنسی) و گاه انتخاب مطلوب و یا رانش* (اِروس Eros) می خواند.

** به نظر فروید به رغم تعدد در کاربرد این لغت کاری جز اتخاذ آن نمی توان کرد، چه این کلمه در خود «معانی مختلفی را به طور اختصار جمع دارد که کاربرد آن را کاملاً موجه می سازد». لذا روان کاوی از آن استفاده کرده و «آن را پایه ی توضیحات علمی خود قرار می دهد». اما باید دانست که مقوله ی عشق نزد فروید از سطوح مختلفی مورد توجه قرار گرفته است:

-با ارجاع به اصطلاح لیبیدو که فروید آن را در رابطه با اِروس قرار می دهد و ساحَت رانشی آن را مشخص می کند. در این صورت عشق مقوله ای دفع شده و حاوی قدرتی ناآگاه است.

-با ارجاع به معنای اخص آن در «روان شناسی عشق»(2) که غایت آن تعیین این امر است که چگونه فرد به «انتخاب مطلوب عشق خود» نائل می آید. یعنی چگونه تخیلات و فانتسم های او با مطلوب عشق وی از طریق عقده ی ادیپ* هماهنگی می یابند. این نوع برداشت موجب تمایز میان دو «جریان» مختلف در زندگی لیبیدویی می شود: جریان«شهوی» و جریان «مهر و محبت»؛ این دو جریان در لفظ عشق به صورت نامتمایزی وجود دارند، یعنی هم به «محرکات جنسی» اشاره دارند و هم به «محرکات دوستانه و توأم با مهر و محبت»(3).

هنگامی که غایت رانش* مورد منع باطنی واقع می شود، قسمت آمیخته به مهر و کین آن به طور روشن تری بروز می کند. اما باید دانست که «ارزش عاطفی» عنصر متمایز کننده ی عشق از ارضای جنسی است. عشق خنیاگرانِ قرون وسطا(4) نمونه ی بارزی از آن است.

-از لحاظ علم ماوراء النفس اِروس رانشی اساسی است که به محرکات جنسی تعلق دارد، محرکاتی که در خدمت نیروی زندگی قرار می گیرند و در جهت مقابل رانش مرگ یا تاناتوس(5) عمل می کنند. فروید می نویسد: «هدف اِروس برقراری هرچه بیشتر وحدت در نفس آدمی یعنی ایجاد رابطه است». همین امر است «که موجب انسجام عناصر حیاتی نزد موجودات زنده می شود».

می توانیم تعدد معانی موجود را در لفظ عشق به اجزای آن تقسیم کنیم: لغت لاتینِ لیبیدو می تواند ساحَت جنسی آن را برساند؛ لفظ یونانیِ اِروس بُعد اساسی آن را در رانش و کلمه ی Liebe در آلمانی ساحَت نفسانی آن را.

*** تفکر فروید به نحو قاطعی مفهوم عشق را تغییر داده است و ورای ایهام های معنوی اش آن را پذیرفته و محتوای ناآگاهش را به خوبی نشان داده است، محتوایی که در تقاطع میان رانش، آرزومندی و تعارضات نفسانی قرار گرفته است. هم از این روست که عشق ادیپی با ریشه گرفتن در قانونِ زنا با محارم اساس عواطف آدمی را معین می سازد.

پی‌نوشت‌ها:

1. Liebe (به آلمانی).

2.Liebepsychologie

3.در اکثر زبان های اروپایی لفظ عشق حاوی این دو معناست، حال آن که زبان فارسی آن ها را کاملاً از یکدیگر متمایز می سازد.- م.

4.Amour courtois

5.Thanatos

مراجع:

-زیگموند فروید، روان شناسی توده ها و تحلیل مَن نفسانی (1921).

-زیگموند فروید، مقالاتی در باب روان شناسی عشق (1910-1912).

 

منبع مقاله:

اسون، پل-لوران؛ (1386)، واژگان فروید، ترجمه: کرامت موللی، تهران: نشر نی، چاپ سوم.

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...