masi eng 47,044 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اسفند، ۱۳۹۳ دختری برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ز کوچه باغی میگذشت یک پسر در راه ناگه سبز گشت در پی اش افتاد و گفتا او سلام بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام دختر اما ناگهان و بی درنگ سوی او برگشت مانند پلنگ گفت با او بچه پروی خفن می دهی زحمت به بانویی چو من؟ من که نامم هست آزیتای صدر من که زیبایم مثال ماه بدر من که در نبش خیابان بهار میکنم در شرکت رایانه کار دختری چون من که خیلی خانمه بیشت و شش ساله، مجرد، دیپلمه دختری که خانه برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ش در شهرک است کوی پنجم، نبش کوچه، نمره شصت در چه مورد با تو گردد هم کلام با تو من حرفی ندارم والسلام!!! 1 نقل قول لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .