spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۸۹ در اين دوره آموزشي كوتاه قصد داريم ، به صورت فشرده ، شما را با ساختار و چارچوبهاي اين دانش و آيين بديع آشنا نموده و با بياني ساده ، منطق روشها و روح تكنيكها و بينشهاي آن را بازگو نماييم . دگرگوني و تغيير هميشگي و پي در پي ، تنها جزء ثابت زندگي ماست . ما هر روز در حال برقراري ارتباطي جديدتر و موثرتر با ديگران هستيم . پنجه در پنجه مسائل و مشكلات تازه مياندازيم . سعي مي كنيم امروز قدرتمندتر از ديروز باشيم و فردا موفق تر از امروز و به اين ترتيب تو مسير زندگي در حال حركتيم . از ايستگاهي به ايستگاه بعد ، رشد مي كنيم ، تغيير ميكنيم ، بزرگتر ميشيم ، كاملتر ميشيم و پيوسته در حال اجراي فرآيندي هستيم كه اونو به نام زندگي مي شناسيم . زندگي كه هممون هميشه بيشتر ازش مي خوايم . كاملتر و شايسته تره و دوست داريم ، خوشبخت تر و موفق تر باشيم . و تمام اينها كه گفتم مفهوم حركت ما تو مسير زندگي هست . اما واقعيت اينه كه اكثريت ساده و معمولي با سرعتي بسيار كند و لاك پشت وار رشد مي كنند و مهمتر از اون جهت گيري هاي رشد و ترقي اونها معمولاً هدايت نشده ، پراكنده و سردرگمه ، در حالي كه وضعيت براي اقليتي كوچك و برتر كاملاً فرق ميكنه . و درست به همين دليله كه مجبوريم بپذيريم ، من و تو ، تو مسير جاري زندگي غالباً كمتر از اونيكه حقمونه و ظرفيتمونه ، بدست مي ياريم . آهسته تر و كندتر از اونيكه بايد و مي تونيم ، رشد مي كنيم و در يك كلام خيلي سخت تر و حقيرتر از اونيكه شايستمونه زندگي مي كنيم . در حالي كه وضعيت براي اقليت برتر كاملاً فرق مي كنه . در اصل ما ، بسيار بسيار قدرتمندتريم ، بسيار بسيار كارآمدتريم ، بسيار بسيار عظيم تر ، خارق العاده تر و جادويي تر از موجودي فعليمون هستيم . زندگي رويايي ما ، زندگي كه واقعاً شايسته ماست ، به جاي اين نوسانات لاك پشتي به سمت موفقيت ، مي تونه تو هر لحظش همراه باشه بايد جهش خيره كننده و غافلگيركننده و ما براي درك چنين كيفيتي از زندگي به ابزار و استراتژي نياز داريم . ان ال پي علمي هست كه عقيده داره اين ابزار و اين استراتژي رو براي توانمندسازي ما و براي دگرگوني شرايط زندگيمون از سادهترين و كوتاه ترين راه ممكن در اختيار ما بذاره . در واقع ان ال پي بر اين اصل استوار است كه در آغاز تولد ، دستگاه عصبي و فكري انسان دست نخورده است . فرد به تدريج خود را با محيط پيرامون سازگار مي كند . رفتار ، گفتار و كردار اطرافيان را فرا مي گيرد و بنيان فكري و عصبي اش بر اين مبنا شكل گرفته و در طول زندگي بر اساس آن عمل مي كند . همين مسئله منشأ تفاوت افراد در فرهنگ ها و محيط هاي متفاوت است. به بيان ديگر پرورش دستگاه عصبي انسان در فرآيند رشد شكل گرفته و اين شكل پذيري ذهني تعريف كننده عملكردها ، واكنشها و در يك كلام كيفيت زندگي او خواهد بود . و سرمنشأ وجود تفاوتها در قابليت و توفيقات انسانها در طول زندگي همين تفاوت در ساختار پردازشگر عصبي آنهاست وگرنه تمام انسانها در بدو تولد ، تقريباً در يك سطح نسبي از توانمنديها و قدرتهاي دروني قرار دارند . با پذيرش اين واقعيت ، دانش ان ال پي سعي دارد ، با الگوبرداري و مدلسازي قالبهاي عملي ، ذهني و ساختاري انسانهاي موفق و برجسته ، روشها و تكنيكهايي موثر جهت پيادهسازي اين الگوهاي قدرتمند در انسانهاي متوسط و معمولي ارائه دهد . تز ان ال پي بسيار ساده و كاربرديه . كافيه دقت كنيم آدمهاي موفق ، انسانهاي كارآمد و برجسته ، در موقعيتهاي خاص چطور رفتار مي كنند ، چطور حرف مي زنند ، چطور نگاه مي كنند و واكنش اونها چه كيفيتي داره و در كل چطور زندگي مي كنند كه اينقدر موفقند و بقيه نيستند . حالا با شبيه سازي و الگوبرداري و يك تقليد ساختاري و برنامه ريزي شده ، اين كيفيت برتر رو در شخصيت خودمون و در زندگي خودمون پياده كنيم ، انتقالش بديم به تمام اجزاي فكري و رفتاري و احساسي مون ، تا ما هم داراي چنين ساختاري بشيم . منطق ان ال پي ميگه ، اگه اين كيفيت شخصيتي رو از يك انسان برتر و برجسته انتقال بديد و در يك انسان متوسط و معمولي پياده كنيد ، قطعاً همون نتايج برتري كه براي انسان برتر اتفاق افتاده ، در انتظار آدم معمولي هم خواهد بود . ان ال پي شيوه برخورد با ارتباطات و تغييرات است . اين دانش در اواخر دهه 1970 بر اساس تلاشهاي ريچارد باندلر و ژان گريندر بوجود آمد و به سرعت بسط پيدا كرد . ان ال پي مخفف عبارت برنامه ريزي عصبي كلامي است . مشاهدات و تحقيقات باندلر و گريندر و همكاران آنها نشان مي داد ، افراد مورد مطالعه آنها كه انسانهايي برجسته و موفق محسوب مي شدند ، روشها يا الگوهايي فكري ، احساسي و رفتاري داشتند كه دليل اصلي تاثيرگذاري و موفقيت آنها محسوب مي شد . اين افراد ممكن بود ، خود نيز از الگوهاي مذكور آگاهي نداشته باشند ، اما باندلر و گريندر بعنوان ناظراني دقيق ، سعي در تحليل و ساختارسازي اين الگوها داشتند . نتايج حاصله حاكي ازآن بود ، در صورتيكه افراد بتوانند اين الگوها را به روشني تشخيص و توضيح بدهند ، قادر به تقليد از آنها هم خواهند بود و اين منجر به نتيجه اي شگرف و درخشان خواهد شد : «همه افراد مي توانند با تقليد از الگوهاي برتر ، به موفقيت و كاميابي هاي مشابه دست پيدا كنند» . بهترين ويژگي كه موجب تاثيرگذاري شگفت انگيز ان ال پي هست ، قابليت اون در تبديل عملكرد به عناصر كوچك و جزئي هست . اين عناصر كوچك و جزئي شخصيتي به راحتي قابل الگوبرداري هستند و با تلفيق و جاري كردن اين عناصر دروني در شخصيتمون ، به راحت تبديل به رفتار بيروني ميشند و اثرشون رو به طور مستقيم در زندگي ما نشون خواهند داد . اجازه بديد سادهتر خدمتتون عرض كنم ، فرض كنيد دوست داريد يك فروشنده موفق و كارآمد باشيد ، كافيه شاخصهاي عملكرد يك فروشنده موفق رو به دقت تحليل و بررسي كنيد و تشخيص بديد ، اونها رو به اجزاي كوچكتر و مشخصتر تقسيم كنيد . موقع حرف زدن با مشتري صداش چطوريه ، لحن حرف زدنش ، نوع برخوردش ، نوع نگاهش ، حركت دستهاش ، تو چه زاويه اي مي ايسته ، طرز ايستادنش ، محورهاي توضيحاتش ، نوع واكنشهاش ، طرز خنديدنش ، شكل چونه زدنش و تك تك اجزاي ارتباطيش با مشتري رو به دقت تفكيك و تحليل كنيد و سعي كنيد با احاطه و تسلط و شناخت رو اين جزئيات رفتاري ، حتي افكاري و احساسي و دروني از اونها الگوبرداري كنيد ، تقليد كنيد و در ساختار عملكرد خودتون پياده كنيد . فراموش نكنيد هر قدر شاخصها جزئي تر باشند الگوبرداري راحت تر و دقيق تر هست . حالا ميشه انتظار داشت همون نتايجي كه نصيب فروشنده موفق و برتر شده ، نصيب شما هم بشه و اين استراتژي ساده همون جادوي ان ال پي هست . البته در نظر داشته باشيد كار شما از اينهم ساده تر و كاربردي تره چون دانش ان ال پي قبلاً الگوها رو مدلسازي و آماده كرده و مهياي بهره برداري شماست . چهار محور اصلي تمركز ان ال پي براي الگوسازي عبارتند از : 1- كيفيت رابطه اي كه با ديگران برقرار مي كنيم . 2- نوع نتيجه اي كه به واسطه هر عملكرد نصيب ما مي شود . 3- كيفيت استفاده اي كه از حواس پنجگانه خود براي درك موقعيتهاي مختلف داريم . 4- پرورش قدرت انعطاف پذيري براي پذيرش تغييرات . اين 4 محور ، يعني روابط ، نتايج ، حواس و انعطاف پذيري مبناي تحليل و تعريف ساختار الگوسازي و مدلسازي عملكرد ، در ان ال پي مي باشد . ان ال پي اين امكان رو در اختيار شما ميذاره كه هم شرايط فعلي كه باهاش درگير هستيد رو به خوبي درك كنيد و تحليلش كنيد و هم وضعيت دروني خودتونو كه در ارتباط با اون موقعيت در نهاد شما به وجود اومده رو بشناسيد و باز هم تحليل كنيد . حالا با شناخت كامل شرايط موجود و وضعيت دروني مرتبط خودتون ، بايد بريد سراغ تحليل شرايط سوم ، يعني همون وضعيت مطلوبي كه انتظارش رو مي كشيد . هنر ان ال پي تبديل و تطبيق شرايط دروني شماست به نحوي كه شرايط بيروني موجود رو به شرايط ايده ال برسونه . مثل اينكه يه كم پيچيده شد ، اجازه بديد با يك مثال خدمتتون راحت تر توضيح بدم . فرض كنيد شما روابط مطلوبي با همسرتون نداريد و از وضعيت ناهنجار فعلي كاملاً ناراضي هستيد ، دنبال چي هستيد ، كاملاً مشخصه داشتن يك روابط عاطفي پايدار ، آروم و زيباي خونوادگي كه آرامش و لذت شما رو تامين كنه . حالا قصد داريم از دانش ان ال پي براي بهبود شرايط كمك بگيريم . منطق ان ال پي از ما ميخواد ، الان به خوبي شرايط موجودمونو شفاف و تحليل كنيم ، شرايط فعلي ما اينه كه وارد محيط خونه مي شيم ، همسرمون رضايت و آرامش خاطر لازم رو نداره ، شروع ميكنه به واكنش نشون دادن ، غر زدن ، ايراد گرفتن و بداخلاقي . واكنشهاي اون به سرعت ما رو تحريك مي كنه و ما هم متقابل واكنش نشون ميديم ، قدرتمندتر و كوبنده تر و متقابلاً همسر ما به واكنش ما ، واكنش نشون ميده ، او هم كوبنده تر و قدرتمندتر و اين زنجيره واكنشها اونقدر ادامه پيدا ميكنه تا به شرايط بحراني برسيم و محصول اين فرآيند جهنمي است كه ازش متنفر و بيزاريم . شرايط ايده ال چي هست ، اونه كه وارد خونه بشيم ، همسرمون سرحال و قبراق و شاد و شنگول و خوش اخلاق ، گل بگيم و گل بشنويم دادن آرامش و لذتي كه دلمون مي خواد رو تجربه كنيم . خوب حالا قسمت مهمش تحليل وضعيت دروني ما در ارتباط با شرايط ناهنجار هست و اينجا ان ال پي به ما كمك مي كنه سري به درون خودمون بزنيم و ببينيم چه خبره . چه پردازشها و فعل و انفعالاتي درون ما شكل مي گيره و جريان پيدا مي كنه كه ما در مواجهه با شرايط نامطلوب و ناهنجار داراي يك شخصيت مخرب ميشيم . و حالا با در اختيار داشتن اين سه نوع تحليل ، ان ال پي هنرش رو نمايش ميده ، درك شما رو از شرايط موجود به نحوي دگرگون ميكنه ، قابليتهاي دروني شما رو به نحوي سازماندهي مي كنه تا كيفيت پردازشهاي ذهني شما كاملاً تغيير كنه و در مواجهه با شرايط سخت و نامطلوب شخصيتي در شما متجلي بشه كه بتونه شرايط نامطلوب رو تبديل به شرايط مطلوب كنه . به عبارتي ان ال پي قصد داره با اتكا به تغييرات دروني شما ، شخصيتي رو در نهادتون خلق كنه كه اين شخصيت مي تونه شرايط بد و نامطلوب رو به شرايط شايسته و زيبا تبديل كنه و ان ال پي اين دگرگوني شخصيتي رو با روش الگوبرداري و تقليد اجرا مي كنه . الگوهاي آماده اي رو در اختيار ما ميذاره ، تا بتونيم در حداقل زمان و به شكل موثر صاحب اون شخصيتي بشيم كه شديداً بهش نياز داريم . اين الگوبرداري و تقليد كار پيچيده و غريبي براي ما نيست . در واقع ما از دوران كودكي روند طبيعي رشد و تكاملمون رو مديون الگوبرداري و تقليد از رفتار بزرگترها بوديم ، اما زماني كه خودمون بزرگ شديم و ديگه بزرگتري رو نتونستيم دور و برمون پيدا كنيم ، الگوبرداري رو هم فراموش كرديم و به همين دليل از اون به بعد سرعت رشد ما كندتر و جهت گيري تكامل ما سردرگم شد . در نگرش ان ال پي نخستين گام براي ارائه واكنش و عملكرد بهتر و برتر ، شناخت و آگاهي كامل از ساختار نوع افكار ، باورها ، پردازشهاي ذهني و كيفيت رفتار موجود است . شاخصهاي شخصيتي موجود كه نتيجه دلخواه و مطلوب را توليد نمي كنند . زماني كه اين آگاهي و شناخت را شفاف و سازماندهي شده در اختيار داشته باشيد ، مي توانيد با كنترل پردازشهاي ذهني و بهرهگيري از ابزار و استراتژيهاي كارآمد ، تجديد نظر و تغيير لازم را در فرآيند اين پردازشها انجام دهيد . اين دگرگوني هدفدار و سازماندهي شده ، در چنين زمينه هايي اجرايي مي شود : 1- خلق ديدگاه و نگرشي جديد 2- آزمون رفتاري متفاوت 3- جايگزيني افكار منفي با افكار مثبت 4- جايگزيني باورهاي بازدارنده با باورهاي مشوق و نيروبخش 5- تحريك خلاقيت و خلق ايده هاي جديد 6- تغيير عادات كهنه و فرسوده 7- طراحي واكنشهاي جديد در هنگام مواجهه با شرايط دشوار اصول اوليه ان ال پي براي بهبود عملكردهاي فردي بيان مي كنه . عملكرد متعالي و درخشان يك فرد قابل پياده سازي و انتقال به افراد ديگه با هر شرايطي هست . براي ارتقاء عملكرد يك انسان ، نياز داريم به پيشرفت ، بهبود مهارتها و قابليتهاي و دروني و اينكه جسم و روح به هماهنگي بيشتري دست پيدا كنه . همينطور بايد توجه داشته باشيم پردازشهاي ذهني كلي ، قابل تبديل به عناصر كوچك هستند . هميشه تغيير در عناصر كوچك و جزئي ساده تر و امكان پذيرتر از عناصر كلي هست و تمركز بر روي تغيير اجزاي كوچك شخصيتي نتيجه بخش تر هست . مثلاً اگر قصد داشته باشيم شخصيت يك آدم ترسو و بزدل و ضعيف رو تبديل به يك انسان شجاع و جسور و قدرتمند كنيم ، اين تغيير كلي به راحتي و به سادگي امكان پذير نباشد . اما اگه رو اجزاي كوچك عملكرد تمركز كنيم ، مثلاً سعي كنيم فرد موقع تاريكي به خودش مسلط تر باشد ، يا اينكه تغييري در اون ايجاد كنيم كه وقتي با آدم مهمي حرف مي زنه خودشو نبازه اين امكان پذيرتر و ساده تر هست و اينكه با تغيير اجزاي كوچك عملكرد اين انسان ترسو مي شه در كل او رو تبديل به آدمي شجاع و جسور كرد . ان ال پي تو يك كلام ، راه دستيابي به قدرتها و منابع دروني بي نهايت انسانهاست . ان ال پي هميشه وضعيت خوب رو مشخص نمي كنه ، بلكه مي خواد وضعيت موثرتر رو نشون بده . يك حالت خوب مي تونه براي يك نفر خوب و براي يكي ديگه بر تلقي بشه . ان ال پي اصولاً دنبال تشخيص خوب و بد نيست ، بلكه دنبال تاثيرگذاري بهتر و جهت دار تر هست . نمي گه چه مدل روابطي بين والدين و فرزند مطلوب و پسنديده و دلخواه ولي راهي رو نشون ميده كه چطور پدر و مادر بتونند نفوذ و تاثير بيشتري روي بچشون داشته باشند . ان ال پي يك استراتژي هوشمندانه و كاملاً بصرفه است ، چون تمركزش روي ارتباط اجزاء مختلف با همديگرست و شناخت كانالهاي ارتباطي رو بهترين و سريعترين راه براي تاثيرگذاري مطلوب و كسب نتايج دلخواه ميدوند . ان ال پي سراغ جزئيات ميره ، بخوبي از اهميت كوچكترين جزئيات خبر داره ، جزئياتي كه اغلب مورد غفلت همه هستند ، اينكه طرف موقع حرف زدن چشماش چطوريه و حركت دستهاش چه فرميه ، چطور راه ميره ، چطور نفس مي كشه و انواع و اقسام جزئياتي كه هر كدوم مي تونند مورد بهرهبرداري موثر قرار بگيرند . ان ال پي افراد رو به طور مشترك داراي تواناييهاي بالقوه دروني مي دونه كه اگه با ابزار الگوبرداري بالفعل بشند ، راه بهبود تو زندگي رو مستقيم نشون ميدند . به ارتباط بين ضمير آگاه و ناخودآگاه توجه بسيار ويژه اي داره و بخصوص از تاثير شگرف ناخودآگاه بهره هاي فراواني ميبره . روند تغييرات و بهبود در فرآيندهاي ان ال پي سريع و قاطع هست و روشهاش كاملاً كاربردي و بي طرفانست . اين روشها ثابت نيست و براي هر فردي ميتونه متفاوت باشه . و به عبارتي ان ال پي اصل ثابت و لايتغيري رو بسط نمي ده و معتبر نمي دونه . نيازهاي افراد رو هر چي باشه محترم مي شمره و به اصطلاح اكولوژيكه ، يعني اصرار به در نظر گرفتن شرايط موجود هر فرد داره . باور داره اگه كسي تونست ، پس ديگران هم مي تونند و هر فردي رو بالقوه داراي تمام منابع مورد نيازش مي شناسه . سعي مي كنه بين بهترها ، بهترين تصميم رو انتخاب كنه و براي هر رفتار هدف كاملاً مثبتي رو طراحي ميكنه و هر جهت گيري منفي در ان ال پي نامفهومه . و دست آخر اينكه ان ال پي ، مفهوم هر عمل رو در شكل عكس العمل مشخص مي كنه و نه در هدف و نتيجه اون عمل . تا اينجاي كار سعي كردم يه معرفي كلي و كاملاً ساده از ساختار دانش ان ال پي خدمتتون ارائه بدم . در بخش بعدي كارگاه آموزشي ، به سراغ مفاهيم اصلي و كليدي ان ال پي خواهيم رفت . پيش فرضها : پيش فرضها مراجع ارزشيابي و قضاوت شما در مورد هر موضوعي هستند . هر قدر دايره تجربيات و آگاهي شما وسيعتر باشد ، پيش فرضهاي مفصلتري در اختيار داريد . ان ال پي از يك ديدگاه ، علم طراحي و بازسازي پيش فرضهاست . به نحويكه پيش فرضها و مراجع ذهني منجر به تحليلهايي نيرومند و هدفدار شده و بعنوان بستري مناسب براي تحقق اهداف مورد استفاده قرار گيرند . زياد مهم نيست ، دنبال صحت و سقم پيش فرضهاتون بگرديد . نيازي نيست تحليل كنيد آيا پيش فرض شما معتبره . مطابق با حقيقت و واقعيته يا نه تخيليه ، غيرواقعيه ، دو راز حقايق موجود هست . مهم اينه كه پيش فرض شما چه تاثيري در نگرشها و تصميم گيريهاتون داره ، شما رو به هدفتون نزديك ميكنه يا از اون دور . وقتي در اجراي تصميمي شكست مي خوريد و به بن بست مي رسيد، ممكنه پيش فرض شما كه عطف به آگاهي و تجربيات قبلي و دانسته هاي شما ميشه ، حكم كنه كه بي استعداد بوديد ، بي عرضه بوديد ، شانس نداشتيد ، شرايط مساعد نبود و يا ممكنه پيش فرض ديگه اي داشته باشيد كه بگه ، كافيه يه كم ديگه تلاش كنيد ، كافيه كمي انعطاف به خرج بديد و مسيرتونو عوض كنيد ،كافيه دوباره امتحانش كنيد . اصلاً مهم نيست ارزيابي كنيد آيا پيش فرض مدل اول واقعي تره ، بيشتر با حقيقت منطبقه ، منطقي تره يا پيش فرض دوم . مهم اينكه بدونيد كدوم پيش فرض تو حركت شما نقش سازنده و موثر رو بازي ميكنه و كدوم پيش فرض مخرب و بازدارنده . همه ما در برخورد با هر موضوعي آگاهانه يا ناآگاهانه مستقيم سراغ پيش فرضهامون ميريم ، پيش فرضهايي كه با درجات مختلف و به سبب عوامل مختلف براي ما موجه و پذيرفته شدند ؛ اين تيپ آدمها معمولاً دروغگو و بدجنسند ، اهالي فلان شهر اكثراً خسيسند ، مواظب باش زياد تو چشم نرمي ، اونهايي كه بدون پشتوانه ريسك مي كنند با سر به زمين ميخورند ، اجناس وطني همشون بنجلند ، اون فاميل چه مراسم هاي عروسي خسته كننده و كسالت آوري دارند ، وضع اقتصادي جامعه ما به اين سادگي درست بشو نيست . وام گرفتن از بانك باعث گرفتاري ميشه ، بهترين جا براي مسافرت شماله ، شنا تو استخر خيلي بهتر از درياست . شما چقدر پيش فرض تو مغزتون داريد . خيلي خيلي زياد . هر قدر تجربه و دانشتون بيشتر ، پيش فرضهاتون بيشتر و مفصلتر . و هر پيش فرض يه درجه اعتباري براتون داره و تا يه حدي بهش ايمان داريد . باز هم تكرار مي كنم مهمتر از ارزيابي صحت و سقم پيش فرضها كاركرد و تاثير اونها در مورد موضوع حركت ماست . ان ال پي قصد داره يه طراحي و بازسازي مجدد روي پيش فرضهاي ما داشته باشه و اونها رو جهت بده و تاثير گذاريش روي ما رو كنترل كنه . و به اين منظور يه فيلتر قدرتمند سر راه پيش فرضهاي ما قرار ميده تا بجاي اينكه پيش فرضها سد و مانع حركت ما بشند باعث تاثير مثبت و سازنده روي مسير تحقق اهداف ما بشند . ان ال پي تاكيد مي كنه كه يك سري پيش فرضهاي پايداري و مبنا رو براي هميشه در ساختار ذهن ما جاري كنه ، پيش فرضهايي كه ميتونند ما رو جهت بدند و در مسير حركت هميشه ما رو حمايت و تقويت كنند . بعضي از اين پيش فرضها عبارتند از ؛ در درون شما منابع و نيروهاي لازم براي رسيدن به هدف وجود داره ، براي بهره برداري بايد با شايستگي اونها رو از درون خودتون استخراج كنيد ، هر نوع رفتاري منجر به نتيجه بخصوصي ميشه . پس علتهاي تكراري هميشه نتايج تكراري رو توليد مي كنند ، هر مفهومي به نام شكست نامفهومه ، هر نتيجه مي تونه موفقيت كامل در اجراي يك فرآيند باشه و براي تغيير نتيجه بايد فرآيند مذكور رو عوض كرد ، هر نوع واكنش افراد به دليل نوع درك و استنباط اونها از اون موضوعه . پس واكنش بد به دنبال يك استنباط بد اتفاق مي افته . سيستم جسم و روح انسان ارتباط و تعامل تنگاتنگي با هم دارند و يك جسم سرحال و سالم شاداب ، صاحب روحي نيرومنده . شما هم كمي تفكر كنيد و از اين جور پيش فرضهاي موثر و نيرومند كه بايد در مركز فرماندهي ذهنمون مستقر كنيم ، پيشنهاد بديد . باور : پيش فرضهايي كه به صحت آنها ايمان بياوريم ، تبديل به باور مي شوند . باور همان تفكر و نگرش با اطميناني است كه نسبت به درست بودن يا نادرست بودن موضوعي داريد . باورها از قدرتمندترين قواي ذهني انسانها محسوب مي شوند . خاطرات : تجربيات گذشته شما وابسته به نوع دركي كه از كيفيت زندگي داشته ايد ، نقاط مرجعي هستند كه براي انطباق گذاري و ارزشيابي تجربيات جديد مورد استفاده قرار مي گيرند . ارزشها : ارزشها يا ضدارزشها معيارهاي اندازه گيري و ارزيابي شما براي ارزشگذاري مفاهيم هستند . عادتها : مسيرهاي مشخص و تكرارپذير رفتاري را عادت مي گويند . هر رفتاري كه با تاكيد ، احساس و تكرار همراه شود ، تبديل به عادت جاري خواهد شد . براي اقدام به رفتار نياز به اراده آگاهانه مي باشد ، اما وقوع عادات به شكل ناخودآگاه شكل مي گيرند . باورها ، ارزشها ، خاطرات و عادتهاي ما تشكيل نظام بسيار نيرومند و تعيين كننده اي رو در ساختار ذهن ميدند كه ما از اين نظام بعنوان مركز كنترل و فرماندهي ذهن تعبير مي كنيم . تو اين مركز كنترل شگفت انگيز تمام واكنشهاي رفتاري ما ، شكل افكار ما و كيفيت احساسات ما طراحي و برنامه ريزي ميشه و اگه ما در برخورد با هر موضوعي شاهد افكار ، رفتار و احساسات متفاوتي هستيم ، اين توليد همين مركز فرماندهي هست . اين سه عامل يعني افكار ، احساسات و رفتار در واقع سه بعد اصلي شخصيت ما رو تشكيل ميدند . بنابراين واقعيت بسيار مهم و شگرف موجود خارق العاده اي به نام انسان اينه كه ، طراحي شخصيتش كاملاً برنامه ريزي شده و قابل تحليله و اين طراحي و اجرا متاثر از نوع باورها ، ارزشها ، عادتها ، تجربيات و ذهنيات ما ، در مركز فرماندهي ذهن ما طبق الگو و الگوريتم خاصي انجام ميشه . پس همين الان كه تو صاحب شخصيت فعليت هستي ، اين شخصيت محصول پردازشهاي فعال در ذهن تو و مركز و فرماندهي توست ، اگر حرفهاي من هيجانزدت مي كنه ، تحريكت ميكنه و بهت نيرو و قدرت ميده و ميتونه تحولي رو تو زندگيت ايجاد كنه ، اين مربوط به شخصيت خود توست ، شخصيتي كه محصول پردازشهاي ذهني توست و اگه اين حرفها برات كسالت آوره و بدرد نخوره باز هم وابسته به شخصيت خودته وابسته به اينكه در مواجهه با اين مطالب چه پردازشهايي تو ذهنت جاري ميشه و چه عكس العمل رفتاري ، احساسي و فكري رو در تو ايجاد ميكنه . ان ال پي استراتژي فوقالعادهاي براي دخالت آگاهانه در ساختار اين پردازشها ارائه ميده و با هوشمندي و نگرشي كاملاً تاثيرگذار سعي ميكنه در كمترين زمان و با كمترين هزينه ، تغييرات لازم رو در ساختن و شكل گيري شخصيت افراد بوجود بياره و اونها رو توانمندتر ، موفقتر و شايسته تر كنه . و فراتر از اون ان ال پي اعتقاد داره در قاموس نظام هستي كيفيت و شكل زندگي حتماً متناسب با نوع و كيفيت شخصيت افراد براشون تدارك ديده ميشه و در معرض تجربشون قرار مي گيره . هر زندگي قانوناً هم شأن ، هم ظرفيت و درخور شخصيتي هست كه داره اون زندگي رو ، زندگي ميكنه . تمركز : تمركز بر دو نوع است . تمركز آگاهانه و تمركز ناخودآگاه . تمركز آگاه جهت گيري و بسيج شدن تمام امكانات و ابزارهاي آگاهي خود بر روي يك موضوع خاص مي باشد و تمركز ناخودآگاه زماني اتفاق مي افته كه پهنه وسيع ناخودآگاه ذهن با دركي مستقل از شعور و آگاهي فرد ، فرآيندها و پردازشهايش را معطوف به موضوعي خاص مي نمايد . معمولاً تمركز ناخودآگاه قدرتمندتر و موثرتر از تمركز آگاهانه است . بعنوان مثال زمانيكه توجه آگاهانه خود را براي فراگيري حين مطالعه متمركز مي نماييد ، از ابزار تمركز شعور آگاه خويش بهره مي بريد و هنگامي كه بي جهت احساس آشفتگي و سردرگمي مي كنيد ، ناخودآگاه شما بر روي موضوعي آزاردهنده متمركز شده است . تمركز آگاهانه همون تيز شدن ذهن يا بعبارت خودموني ، گير دادن آگاهانه به يك موضوع ، مفهوم يا سوژه خاص هست . موقع ديدن تلويزيون اگه تمركز آگاهانمون رو خرج ديدن اون برنامه كنيم ، كاربرد آگاهانه ما نسبت به موضوعات ديگه اي كه در معرض تجربش هستيم محدودتر ميشه و هر چي تمركز ما روي موضوع اصلي بيشتر باشه ، بي توجهي ما نسبت به مسائل موازي كمتر خواهد شد . اينه كه مثلاً صدامون مي كنند يا باهامون حرف مي زنند ولي متوجه نميشيم . اين محدوديت آگاهي ماست كه توان تمركزش محدوده و همزمان امكان تمركز كاملاً روي چند موضوع رو نداره . هر قدر ابزار آگاهي ما تيزتر باشه كارآمدتره . يعني هر قدر تمركز آگاهانه بيشتري روي يك موضوع داشته باشيم ، احاطه و تسلط ما روي اون موضوع بيشتره و بهتر مي تونيم ازش برداشت و بهره برداري كنيم . اما تمركز ناخودآگاه از جنس كاملاً متفاوتي است . عملكرد سيستم ناخودآگاه ذهن ما براي تمركز روي موضوعات كاملاً مستقل از شعور آگاهانه ماست . چه بسا ناخودآگاه به شدت متمركز روي موضوعي باشد و ما اثراتش را مشهود و مشخص ببينيم ولي در سطح آگاهي دركي از اين تمركز نداشته باشيم . خسته ايم ، كسليم ، افسرده ايم ، ناراحتيم ، عصباني هستيم ، بي حوصله ايم ، ظاهراً هيچ اتفاقي برامون نيفتاده ، هيچ موضوع و دردسري ذهن ما رو بخودش مشغول نكرده ولي در واقع ناخودآگاه ما به شدت روي موضوع يا موضوعاتي ناهنجار و آزاردهنده متمركز شده و نتيجش همين وضعيت نامطلوب ماست . يا برعكس احساس نشاط و سرزندگي و انرژي مي كنيم در حاليكه ، اتفاق مهمي برامون نيفتاده اما ناخودآگاه ما روي موضوعي پرهيجان تمركز كرده . ممكنه همزمان آگاهي و ناخودآگاه ما روي دو تا موضوع كاملاً متفاوت و متضاد متمركز باشند ، اما هميشه تمركز ناخودآگاه قدرتمندتر و اثراتش غالبه . ما عموماً بدون دستيابي به مهارتهاي برتر كنترل و احاطه اي روي تمركز ناخودآگاهمون نداريم ولي تمركز آگاهانه مي تونه كاملاً تحت اختيار ما باشه . ضمير ناخودآگاه ما طوري طراحي شده كه تمركزش جهت گيري آگاهانه نداره و روي نفس موضوع متمركز ميشه. بسته به اينكه ديتاهاي ورودي به ناخودآگاه ما با چه كيفيتي ارسال بشند ، اين سيستم اتوماتيك و غيرهوشمند به همون شكل روي ماهيت موضوع تمركز ميكنه و كاري به جهت گيري آگاهانه ما نداره . وقتي ميگي «به فيل قرمز فكر نكن» ناخودآگاه ما دقيقاً فيل قرمز رو تجسم ميكنه وقتي به خودت ميگي بايد اين روز خسته كننده و كسالت بار و رنج آور رو فراموش كنم ، دقيقاً روي خستگيها ، كسالتها و رنجها متمركز ميشه و اگه بهش بگي من از بدبختي ها و شكستهام فرار مي كنم ، همچنان متوجه بدبختيها و شكستهاي توست پس بايد بگي و احساس كني كه من به دنبال خوشبختي هستم به جاي اونكه به خودت بگي بدبختيهام تموم شد ، تا ناخودآگاه روي خوشبختيها تمركز كنه . اين ساختار و خاصيت حيرت انگيز ناخودآگاه قدرتمند ماست و فرق بسيار مهم تمركز آگاهانه و ناخودآگاه دقيقاً همين جاست . و دوستان عزيز ازتون مي خوام به اين موضوع واقعاً مهم خوب دقت كنيد و به خاطر بسپاريد . تمركز ناخودآگاه هزاران بار قدرتمندتر از تمركز آگاهانه ست و خيلي مهمه ، خيلي خيلي مهمه بدونيد و كنترل كنيد ناخودآگاهتون روي چه موضوعات و مضاميني متمركز ميشه . تمركز ضمير ناخودآگاه شما ريشه بسياري از احساسات افكار و رفتاري هست كه ناخواسته بايد حضور اونها در شخصيتتون رو بپذيريد . دقيقاً به همين دليل جهت گيري تمام استراتژي هاي ان ال پي بر مبناي يك مثبت نگري جامع و كلي و همه جانبه است . وقتي هر موضوعي رو از زاويه مثبت نگاه كنيد و روي وجوه مثبت اون تمركز كنيد و به قول معروف هميشه نيمه پر ليوان رو ببينيد ، تمركز ناخودآگاه شما معطوف به عوامل مثبت و سازنده ميشه و بر عكس توجه به عوامل منفي باعث تمركز ناخودآگاه روي مسائل منفي خواهد شد . در مورد تمركز آگاهانه ذهن توجه به دو تا نكته مهم ديگه هم ضروريه . براي بهره برداري موثرتر از ذهن بايد توجه كنيد ، ذهن ما در سطح آگاهيش گنجايش محدودي بر تمركز داره و موارد خارج از ظرفيتش را حذف مي كنه . ذهن انسان تو يه زمان واحد معمولاً امكان تمركز روي 5 تا 9 موضوع مختلف رو داره و زمانيكه در معرض موضوعات بيشتري قرار بگيره ، اضافه ها رو حذف مي كنه . وقتي وارد فضاي جديدي ميشيم ، ذهن ما درآن واحد روي تعداد محدودي از المانهاي محيط تمركز مي كنه و مابقي داده ها به سطح آگاهي ما وارد نمي شند . پس براي بهره برداري بهتر از ظرفيت تمركز ذهن بهتره اين گزينش رو خودمون ، آگاهانه انجام بديم و روي موضوعاتي كه برامون مفيدتر و موثرترند ، متمركز بشيم . نكته مهم دوم اينكه ، تمركز ذهن چه در سطح آگاهي و چه در ضمير ناخودآگاه نسبت به نشانه ها ، استعاره ها ، نمادها و ديتاهاي مفهومي بهتر و سريعتر واكنش نشون ميده و تحريك ميشه تا اطلاعات مستقيم و بي واسطه . به همين دليله كه تابلوهاي راهنمايي رانندگي به جاي اينكه بنويسند ، خطر يا ورود ممنوع از نمادها استفاده ميكنند. با اطلاع از همين موضوع شما هم براي انتقال يك مفهوم به مخاطب هر قدر بيشتر از كنايه ها ، نشانه ها و استعاره ها و تمثيلها استفاده كنيد ، تاثيرگذاري مطلوبتري براي برانگيختن تمركز مخاطب خواهيد داشت . نشانگرها : نشانگرها عبارتند از حركات يا ژستها و تيپهاي رفتاري و شخصيتي كه نشان دهنده فرآيندهاي ذهني مورد استفاده فرد مي باشند . با استفاده از نشانه هاي مشهود در رفتار بيروني ميتوان به پردازشهاي ذهني فرد پي برد . مشاهده دقيق : با افزايش مهارتهاي مشاهده صحيح و دقت در كيفيت ظاهر و رفتار افراد ، مي توان تحليل مشخص و جهت داري از مفهوم رفتار او ارائه داد . سنجش جزئيات : مشاهده جزئيات رفتار يك فرد و تفكيك شاخصهاي جزئي ظاهر عملكرد او مي تواند كمك شايسته اي به تحليل دقيق و مناسب رفتار و افكار و احساسات او را داشته باشد . كيفيت حواس : افراد در استفاده از حواس پنجگانه خويش از كيفيتهاي مختلف و متفاوتي برخوردارند . كيفيت و طرز استفاده از ابزار بيان ، نوع گفتار ، شكل ابراز احساسات ، كيفيت شنيدن و نوع واكنشهاي جسمي در ارتباط مقوله هاي مختلف ، اطلاعات مهمي در ان ال پي براي تحليل فرد مي باشد . لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۸۹ يكي از محورهاي اصلي ان ال پي ، الگوسازي افراد به منظور تحليل شخصيت اونهاست و مبناي اين الگوسازي طرز استفاده افراد از حواس پنجگانه هست . اينكه افراد موقع حرف زدن ، نگاه كردن ، حركت دادن دستها و شكل واكنش اونها موقع شنيدن چه كيفيتي داره و چه شكلي داره ، مي تونه اطلاعات بسيار باارزش و ذيقيمتي رو براي شناسايي پشت پرده ذهن طرف مقابل و تيپ شخصيتي اون در اختيار ما ميذاره . و اين يكي از اصول اساسي ان ال پي هست كه من هم به صورت مشروحتر در دوره هاي پيشرفته ان ال پي استراتژيها و تكنيكهاشو خدمت شما بازگو خواهم كرد . بعنوان يك نمونه ساده براي درك بهتر اين موضوع ، مثلاً تند حرف زدن يك فرد مي تونه نشونه بصري بودنش باشه و اينكه حس بينايي او فعالتر و تاثيرپذيرتره و او انساني بيرون گراست يا برعكس كندصحبت كردن مي تونه دليل لمسي بودن و درونگرا بودنش باشه و يا اينكه آدمي احساساتي هست . و يا نوع واژه ها و تكيه كلامها و عباراتي كه فرد در صحبتهايش به كار ميبره مي تونه بعضي زواياي شخصيتش رو نشون بده . جالب اينه كه حتي از نوع نگاه يك فرد هم ميشه پي برد الان چه نوع پردازشي رو داره تو ذهنش انجام ميده و اينها تكنيكها و ابزارهاي موثر ان ال پي هست . ديدگاه : ديدگاه عبارت است از نوع نگاه و نگرش فرد نسبت به يك موضوع خاص . وابسته به شكل فرآيندهاي ذهني ، ديدگاه افراد مختلف نسبت به موضوعي ثابت مي تواند كاملاً متفاوت باشد و به اين ترتيب درك انسانها از وقايع زندگي مختلف بوده و كاملاً برخاسته از نوع ديدگاه افراد است . تغيير موقعيتهاي ادراكي : همانطور كه زواياي ديد مختلفي را مي توان به هنگام در نظر گرفتن يك وضعيت اتخاذ نمود ، موقعيتهاي ادراكي بي شماري نسبت به موضوعي واحد وجود دارد . تغيير موقعيت ادراكي يعني توانايي و مهارت نگرش از زاويه اي متفاوت از حالت فعلي و دگرگوني درك استنباط از يك موضوع واحد . اين جمله رو زياد شنيديد ، ديدتو نسبت به موضع عوض كن . واقعيت اينه كه اين جمله بسيار ساده و بديهي ، دنيايي از استراتژيها و تكنيكها و روشهاي بهبود رو در خودش جا داده . نوع واكنش ما ، نوع تفكرات ما و شكل احساس ما نسبت به يك موضوع يا اتفاق ، بستگي به درك و استنباطي داره كه ما از اون موضوع داريم . اين درك و برداشت يك فرآيند ذهني هست كه بستگي به ساختار ذهن ما داره . و ما به اين فرآيند بسيار مهم ذهني ميگيم زاويه ديد ، نوع نگرش يا ديدگاه ما نسبت به اون موضوع . موقعي كه من با مفهومي يا اتفاقي برخورد مي كنم ، پردازشي در ذهن من انجام ميشه كه در اثر اين پردازش ، شاخصهاي شخصيتي من شامل افكار ، رفتار و احساسات نسبت به اون موضوع خاص توليد ميشه . در حاليكه تو اگه با همون موضع برخورد كني فرآيند ديگه اي در ذهن تو انجام ميشه و شخصيت ديگه اي با ابعاد سه گانه افكار ، رفتار و احساسات در تو جلوه گر ميشه . اين شخصيتها وابسته به ساختار ذهن من و شماست . فرض كنيد با ديدن صحنه شيطنت و شلوغ بازي و سرخوشي چند تا جوون توي پارك من عصباني ميشم و نسبت به بيموالاتي و بي ادبي اونها اعتراض مي كنم ، در حاليكه ممكنه تو با ديدن اين صحنه ياد خاطرات خوش دوران نوجوونيت بيفتي و غرق شادي و لذت بشي . پس يكي از مباحث بسيار مهم و تعيينكننده در ان ال پي ورود به ساختار پردازشهاي ذهني هست . يعني بتونيم نوع زاويه ديدمون رو نسبت به يك موضوع بخوبي تحليل كنيم و فراتر از اون با يه استراتژي مناسب ، به نحوي موثر و هوشمندانه اون رو تغيير بديم و نوع درك و استنباطمون رو نسبت به يك موضوع عوض كنيم تا در نهايت شاهد بروز شخصيتي موثرتر ، قدرتمندتر ، آرامتر و موفق تر در وجود خودمون باشيم . شرطي سازي : شرطي سازي يا شرطي شدن به مفهوم بروز يك واكنش شخصيتي ثابت ، نسبت به محركي خاص به طور ناخودآگاه است . در ساختار پردازشهاي ذهني انسان ، چنانچه فرآيندي به طور مكرر اتفاق بيفتد و به مرور زمان در برخورد با محركي خاص ، واكنش شخصيتي ثابتي شكل بگيرد ، ساختار واكنشي جسم و روح ما نسبت به اين فرآيند شرطي مي شود . به اين معنا كه در صورت مواجهه مجدد با همان محرك ، به طور ناخودآگاه واكنش مربوطه اتفاق خواهد افتاد . شرطي شدن يكي از مفاهيم اصلي ان ال پي به شمار ميره كه با استفاده از اين فرآيند بسيار مهم ، ان ال پي تكنيكها و روشهاي موثر و كاربردي رو در اختيار ما ميذاره . بسياري از حالتهاي قدرتمند و موثر و كارآمد تو شخصيت ما با بهره گيري از اين روش به شكلي نيرومند و پايدار شكل مي گيره و مي تونه بي نياز از اراده آگاهانه ما تو نهادمون مستقر بشه . مي تونيم اون نوع رفتار يا اون احساس مطلوبي رو كه بهش احتياج داريم و در مواقع مهم بايد از خودمون بروز بديم با استفاده از اصل شرطي سازي بدست بياريم . از طرف ديگه خيلي از ناهنجاريهاي رفتاري و احساسات ناخوشايند كه گرفتارشيم و حريفش نمي شيم و نمي تونيم برطرفش كنيم بواسطه اين هست اون شرايط نامطلوب در وجود ما شرطي شده و برطرف كردن ساختارهاي شرطي شده در ذهن ما نياز به روشها و تكنيكهاي خاصي داره . بعنوان مثال اگه در مواقع مهم مثل سخنراني در جمع يا شركت در جلسات مهم يا ملاقات با مقام بالاتر احتياج به اعتماد به نفس بالايي داريم ، مي تونيم اين اعتماد به نفس رو در وجودمون نسبت به يك محرك خاص شرطي كنيم تا هر وقت بهش احتياج داشتيم ، بتونيم به سرعت سرشار از اعتماد به نفس بشيم . و يا اينكه اگه بعنوان مثال در مجادلات خونوادگي ناخودآگاه كنترلمون رو از دست ميديم و به سرعت عصبي مي شيم و رفتار ناخوشايندي ازمون سر ميزنه ، به اين خاطره كه اين شرايط احساسي ناهنجار نسبت به يك محرك خاص مثل پرخاشگري همسر شرطي شده و ما علي رغم اينكه تمام سعيمونو براي برطرف كردن اين عدم تعادل احساسي داريم ، زورمون نمي رسه ، چون اين ساختار ناهنجار در وجود ما شرطي شده و حمله به ساختارهاي شرطي شده نياز به اهتمام بيشتر و برخورد هوشمندانه تر و تكنيكي تري داره . ان ال پي با شناخت ساختار شرطي سازي ذهن ، روشها و تكنيكهاي موثري هم براي شرطي سازي مفيد و سازنده و هم براي برهم زدن ساختارهاي شرطي شده ناهنجار و مخرب در اختيار ما ميذاره ، تا بتونيم به نحوي موثر شخصيتمونو بهبود بديم . ضمير ناخودآگاه : ذهن انسان مركز اصلي اجراي كليه پردازشهاي حياتي وجود اوست . پردازشهايي كه مسئوليت طراحي و كنترل كليه فرآيندها و واكنشهاي جسمي و روحي را بر عهده دارند و دربرگيرنده هر نوع فعل و انفعاليست كه در وجود انسان رخ مي دهد و ماهيت او را تعريف مي كند . ذهن انسان از دو لايه تشكيل شده ؛ لايه بسيار كوچكتر و محدودتر آگاهي و پهنه وسيع و نامحدود ناخودآگاه او . مفهومي كه از آن به عنوان ضمير ناخودآگاه ياد مي كنيم ، شامل بازه بسيار گسترده و عظيمي است كه در آن انبوه پردازشهاي گوناگون به منظور تنظيم و كنترل ميليونها فرآيند تامين كننده حيات جسمي و روحي رواني انسان شكل مي گيرد . فرآيندهايي كه بخش عمده آنها به طور ناخودآگاه و مستقل از درك آگاهانه ما همواره در حال طراحي و اجرا هستند . ابركامپيوتر عظيم مركزي ، پردازشگر بي نهايت دروني ، مركز فرماندهي جسم و روح ، مجراي اصلي ارتباط دروني انسان با نظام هستي ، منبع انرژي بي نهايت درون انسانها و پهنه بي نهايت شگفتيهاي درون انسان ، اينها عباراتي هستند كه مي تونيم از اونها براي توصيف مفهوم حيرت انگيز و بي نهايتي به نام ضمير ناخودآگاه انسان استفاده كنيم . ساختار پيچيده و شگفت انگيزي كه علوم امروزي با تمام پيشرفتهاش از درك عظمتش عاجز مونده و نگرشهاي عرفاني از اون بعنوان كانال ارتباط ملكوتي ما ياد مي كنند . با تمام اين حرفها اگه بخوايم از يه توصيف و مدلسازي ساده براي بيان ضمير ناخودآگاه استفاده كنيم ، بايد بگيم ، ما انسانها دو نوع پردازشگر يا دو نوع كامپيوتر در نهادمون مورد استفاده و بهره برداري قرار ميديم ، تا بتونيم ماهيت و ساختار پيچيده انسانيمون رو اجرا كنيم ، كامپيوتر اول كه به لايه سطحي ذهن ما اطلاق ميشه ، عبارتست از ذهن آگاه . كامپيوتر كوچك و ساده و پيش پا افتاده اي كه كاملاً تحت اختيار و كنترل ماست و روند پردازشها و جهت گيري فرآيندهاش كاملاً تحت اختيار و مطابق با ارادة آگاهانه ماست . هر طور دوست داشته باشيم مي تونيم اون رو جهت بديم و نتايج مورد نياز رو ازش استخراج كنيم . به سبب سادگي رفتار اين پردازشگر ما كنترل و تسلط ذاتي و غيراكتسابي روي شعور آگاهمون داريم و به خاطر همين تسلط و كنترل ما انسانها رو موجودي مختار و داراي حق اختيار و انتخاب مي دونند . در حاليكه محصولات توليدي و نتايج اخذ شده از اين ميني كامپيوتر كوچك يعني آگاهي ما ،نتايجي سطحي ، ساده ، ناپايدار و نامطمئن هست و هر لحظه مي تونه دست خوش تغيير و نابودي بشه . ما به سادگي مي تونيم الان درباره موضوعي قضاوتي بكنيم و چند لحظه بعد با پردازشي دوباره ، پردازش قبليمون رو نقض كنيم و نتيجه قضاوت فعلي ما متضاد با قضاوت چند لحظه قبلمون باشه . اما كامپيوتر اصلي يا لايه دوم ذهن ما ، عبارتست از پردازشگر حيرت انگيز و عظيم ضمير ناخودآگاه ، كه برخلاف لايه اول ذهن ما ، ساختارش بسيار پيچيده ، دقيق و از پيش برنامه ريزي شده است و ما در حالت معمول كنترل و تسلط آگاهانه اي روي پردازشهاي اين ابركامپيوتر نداريم . بعبارتي پردازشگر عظيم ضمير ناخودآگاه ما تحت كنترل نرم افزارهايي ثابت، از پيش طراحي شده و غيرهوشمند هست . انبوه نرم افزارهاي متنوعي كه به طور مشترك در نهاد تك تك ما وجود دارند و هر كدوم اگر فعال بشند و كدهاي لازم براي فعالسازيشون فراهم بشه ، نتيجه مخصوص خودشونو توليد مي كنند و اين فرآيند مستقل از فراست و اراده آگاهانه ماست . در ضمير ناخودآگاه همه ما ، نرم افزارهاي لازم براي اجراي هر فرآيندي وجود داره ، نرمافزارهايي كه اگه موثر و قدرتمند فعال بشند مي تونند از ما يك قاتل سنگدل بسازند يا ما رو تبديل به يك مصلح جهاني بكنند و اينكه چه نرم افزارهايي با چه كيفيتي در ناخودآگاه ما فعال ميشند ، تعريف كننده شخصيت فعلي ماست . بنابراين ويژگي ابركامپيوتر فوق العاده ضمير ناخودآگاه ما اينه كه اولاً اجراي فرآيندها و پردازشها در اون تحت اختيار و كنترل آگاهانه ما نيست و برخلاف سطح آگاهي ذهن ما ، تسلط و قدرت كنترل بي چون و چرايي بر روي اون نداريم و كنترلش مستلزم مهارتها و معرفتهايي خاص و برتر هست كه اكتسابي و قابل فراگيريه و با داشتن اين مهارت فوق العاده و اين قدرت جادويي ، يعني كنترل و برنامه ريزي ضمير ناخودآگاه از انساني ساده و معمولي به انساني برتر و قدرتمند تبديل مي شيم . ثانياً نتايج و خروجيهاي توليدي اين كامپيوتر قدرتمند كه نتيجه پردازشهاي مربوط به نرم افزارهاي ذهني هست ، درست برعكس ميني كامپيوتر شعور آگاه ما ، محصولاتي نيرومند ، پايدار و موثر و تعيين كننده است . محصولاتي كه براي وجود ما جزو احكام قطعي و يقيني و لازم الاجرا محسوب ميشند و در يك كلام تعريف كننده ماهيت واقعي ما هستند . نرم افزارهاي ذهني : نرم افزارهاي ذهني مفهومي براي مدلسازي فرآيندها و پردازشهاي ذهني محسوب مي شوند . اين نرم افزارها سيرهاي مشخص و از پيش طرح ريزي شده اي هستند كه اجراي هر واكنش يعني تبديل علت به محصول از طريق آنها اجرا مي شود . نرم افزارهاي ذهني الگوها و الگوريتمهاي مشخص و تعريف شده اي دارند . ذهن ما به شكل حيرت انگيزي در هر لحظه در حال فعاليته . در هر كسري از ثانيه ، ميليونها پردازش در ذهن ما انجام ميشه . تنها قسمت بسيار كوچكي از اين پردازشها در سطح آگاهي ما قابل درك و بخش عمده اون در سطح ناخودآگاه ما اتفاق مي افته كه براي ما محسوس و ملموس نيست و لازم هم نداريم كه از اين پردازش خبر داشته باشيم . پردازشي كه بايد نظم سيستم تنفسي يا عملكرد قلب و ساير اندامهاي حياتي ما رو تنظيم كنه . پردازشي كه باعث بروز حالت خوشحالي و شادي در ما ميشه . پردازشي كه ما رو غمگين و افسرده و يا عصباني و پرخاشگر ميكنه . پردازشها تو هر موقعيت تصميمي رو براي ما خلق مي كنند . ممكنه فكر كنيم اين پردازشها همينطوري و تصادفي و شانسي شكل مي گيرند ، اما واقعيت اينه كه روند اجراي اين پردازشها در ذهن تمام انسانها كاملاً قانونمند ، قابل تحليل ، سازماندهي شده و طبق ساختار و الگوريتمهاي كاملاً مشخص و تعريف شده اي اجرا مي شند و هر كدوم مسيرها و متدهاي كاملاً مشخصي دارند كه ما اونها رو تحت عنوان نرم افزارهاي ذهني بيان مي كنيم . پس در پردازشگر مركزي يا ضمير ناخودآگاه ما ، هميشه نرم افزاري هست كه اگه كدهاي فعالساز ويژه اون ارسال بشه ، يعني علتها و زمينه هاي عملياتي شدنش فراهم بشه ، ما عصباني ميشيم ، ناراحت ميشيم ، افسرده ميشيم يا خوشحال ميشيم ، احساس قدرت و اعتماد به نفس مي كنيم و همينطور ميليونها نرمافزار در ذهن ما حاضر هستند كه در شرايط معمول بسياري از اونها غيرفعالند ، تعداديشون نيمه فعال و بخش كوچكي از اونها فعال ميشند و برآيند عملكرد اين مجموعه نرم افزارهاي ذهني در نهاد ماست كه شخصيت ما رو در هر لحظه و در هر موقعيت خلق ميكنه و شكل ميده . شخصيت : شخصيت عبارتست از بالفعل شدن و جاري شدن پردازشهاي ذهني ، در نمادهاي دروني و بيروني وجود انسان . شخصيت هر فرد خروجي واكنشهاي ذهني اوست و شامل سه بعد افكار ، رفتار و احساسات مي باشد . شخصيت يعني چه؟ ما در هر موقعيت و در هر لحظه مواجه ميشيم با يك موضوع با يك مفهوم با يك مسئله و در قبال اون موضوع ، مفهوم يا مسئله بايد ماهيت خودمونو ابراز كنيم و بعبارتي خودمونو نشون بديم و بيان كنيم . وقتي دوستمون تو چشممون نگاه ميكنه و دروغ شاخداري رو تحويلمون ميده ، يا وقتي راننده تاكسي كرايه اضافي رو از ما مي خواد ، يا وقتي ازتون درخواست ازدواج ميشه ، يا خبر بدنيا اومدن بچتونو ميدن يا خداي نكرده خبر فوت عزيزي رو ميشنويد ، يا يه فوتبال پرهيجان رو تماشا مي كنيد يا از خوردن غذاي لذيذي لذت مي بريد و با هر مفهوم و موضوعي كه تماس پيدا مي كنيد ، ناگزير بايد واكنش نشون بديد . حتي واكنش نشون ندادن و خنثي بودن هم يك جور واكنش هست و ما بايد تو هر لحظه خودمونو نمايش بديم ، ابراز بكنيم و تعريف كنيم و اين يعني جاري شدن شخصيت ما . شخصيتي كه در ما جلوه گر ميشه ، قراره چه حالتها و چه فعل و انفعالي رو نشون بده . ما هر موقع در معرض محركي قرار مي گيريم افكاري در ذهن ما خلق ميشه ، احساسي وجود ما رو فرا مي گيره و رفتاري از ما بروز پيدا مي كنه كه معرفي كننده شخصيت ماست . پس مي تونيم شخصيت رو داراي ابعاد سه گانه افكار ، رفتار و احساسات بدونيم . اين محصول مهم يعني شخصيت ، مستقيم و بي واسطه توليد پردازشهاي ذهني ماست و اونطوركه نرم افزارهاي ذهني ما فعلي شدند و با كيفيتي كه فعال شدند و پردازشهاشونو انجام دادند، نتيجه اي رو توليد مي كنند و به عرصه زندگي ما عرضه مي كنند كه اسمش همون شخصيه و اين محصول قراره ما رو معرفي كنه و ماهيت ما رو تعريف كنه و نشون بده ما در نظام هستي كجا ايست لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۸۹ 1- تمام افراد مجهز به سيستم ورودي وپردازش و خروجي هستند. 2- هر انساني،نقشه اي ذهني و مخصوص به خود از جهان دارد. 3- ما به دليل وجود فيلترهايي كه بعضي از آنها را خودمان مشخص کرده ايم و بسياري از آنها در اثر عادت- تلقين- وراثت- محيط- تربيت- باورها و ... شكل گرفته است، دنياهاي متفاوتي را تجربه مي كنيم. 4- هر كسي دنياي مخصوص به خود را از دريچه ذهني خود مي بيند. 5- الزاماً ورودي هاي يكسان خروجي هاي يكساني را باعث نمي شود. 6- انسان ها قدرت دارند كه فيلترهايي در مسير ورودي ها قرار دهند تا با تغييري در معني ها و محتواها و زمينه ها، فضاهاي متغير و هدفمندي براي سيستم پردازش ايجاد نمايند. 7- فيلترهايي را كه براي ورودي ها بكار مي گيريد بايد مثبت و سازنده و خلاق باشد. 8- به خاطر داشته باشيد كه اعمال ما نشأت گرفته از افكارمان هستند براي ايجاد هرگونه تغيير در عمل ابتدا بايد تغييري در شيوه تفكر صورت گيرد. 9- بايد ياد بگيريم چگونه مي توان جهان اطرافمان را به يك مفهوم و ادراك و تجربه خاص تبديل كرد و اين موضوع ظاهراً از طريق ورودي هاي حواس پنجگانه صورت مي گيرد بنابراين فيلترها براي مديريت بر اين ورودي ها الزامي است و يكي از مهمتين دستاوردهاي فنnlp نيز همين است. 10- از طريق متفاوت انديشيدن متفاوت رفتار خواهيد كرد و به نتايج متفاوتي نيز خواهيد رسيد. 11- تفكرمثبت يعني هنر استفاده بهينه از هر شرايطي با توجه به مديريتي كه بر انديشه خواهيد داشت مي توانيد پيامهاي هر پديده را دريافت كنيد. 12-تفكر مثبت يعني توانمنده در درك پيام هاي طبيعت و انسان ها و بطور كلي عالم هستي . 13- به خاطر داشته باشيد كه '' وسخر لكم ما في السماوات و ما في الارض'' يعني اي انسان آنچه در آسمان ها و زمين است براي شما تسخير شده است بنابر اين با توجه به نظام حكيمانه هستي و توجه به اين نكته كه هيچ چيزي عبث نيافريده شده است و با توجه به اين نكته كه انسان قرار است خليفه خدا شود. مي توان دريافت كه حتماً تمام اين عالم حامل پيامي براي ماست. 14- هيچ پديده اي تصادفي نيست ما بايد هوشيارانه سهم خود را برداشت نماييم. 15- تفكر مثبت به معناي خوشبين بودن افراطي به همه چيز نيست بلكه عين واقع بيني است. 16- با تفكر مثبت مي توان از هر پديده اي تجربه اي آموخت و درسي گرفت. 17- تك تك لحطات و هر آنچه در اطرافمان مي گذرد مي توان معلم و مربي ما باشد. زقرص ماه رخشيدن بياموز ز دست ابر بخشيدن بياموز صفا ازقطره هاي پاك شبنم ز جام لاله خنديدن بياموز بخوان درچهرگل آيات پاكي ز بلبل عشق ورزيدن بياموز سرافرازي زكوهستان فراگير ز موج بحر جنبيدن بياموز زچشم اختران شب زنده داري ز دور چرخ گرديدن بياموز سكوت ازتيره شبهاي دل انگيز ز ظلمت رازپوشيدن بياموز اميد زندگاني از بهاران زچشمه سارجوشيدن بياموز ز مرغان نغمه تسبيح بشنو ز دريا آسمان ديدن بياموز جمال آفرينش را زصد شوق چو شهنازي پرستيدن بياموز 18- هنر تجربه اندوزي عقل اكتسابي انسان را تقويت مي كند. 19- در كلام معصوم (ع) آمده است كه عقل يعني حفظ تجربه ها. 20- هر شب قبل از خواب تجربيات روزانه خود را مرور نماييد و ترجيحاً يادداشت كنيد. 21- بهترين معلمان ما تجربيات گذشته ما هستند. 22- تجربه رويدادهايي نيست كه با آن برخورد مي كنيم، بلكه تجربه برخوردهايي است كه با رويدادها داريم. 23- براي استفاده بهينه از لحظه ها بايد ياد بگيريم كه در هر واقعه قسمت مثبت و زيبايي وجود دارد كه بايد آن راكشف كرد. 24- انسانهاي عاقل كساني هستند كه دربرخورد با موقعيت ها، موضع گيري هاي مناسبي دارند. 25- تصميمات سرنوشت سازند نه شرايط. 26- امكانات و موقعيتها فقط زماني كارساز خواهند بود كه موضع گيري مناسبي اتخاذ شود. پس بدون موضع گيري صحيح امكانات و نعمتها به تنهايي نمي تواند باعث حركت و رشدانسان شوند بلكه ممكن است موجب غرور و تكبر و عجب و بخل حرص حسد شود. 27- بهترين زاويه نگاه به يك پديده را شناسايي كنيد و سپس با پديده يا موقعيت برخورد نماييد. 28- از همين الآن تصميم بگيريد نگرش خود را نسبت به دنياي اطراف تغيير دهيد تا زندگانيتان تغيير كند. 29- دردل سختي ها و همراه با آنها آساني وجود دارد. ''ان مع العسر يسرا'' 30- آنچه اهميت دارد هنر زيبايي شناسي است در هر جلوه اي از اين عالم مي توان زيبايي نسبي مربوط به آن را شناخت و از آن بهره برداري نمود. 31- موسيقي متن زندگي خود را خودتان بنواريد. 32- تحليل و تركيب وقايع مهم است نه فقط برخورد و پشت سر گذاشتن آن. 33- يكي از دستاوردهاي بسيار مهم تفكر مثبت هنر شكرگذاري است. شكر يعني شناخت منعم، شناخت نعمت و استفاده صحيح از نعمتها 34- بكار گيري هر چيزي در جاي خودش يكي از نشانه هاي شكر انسان نسبت به خداست. 35- درك مسووليت در مقابل نعمت ها نشانه شكر است. 36- توجه به اين موضوع كه نعمت ها بازدهي لازم دارند و مصرف هر نعمت نيز بايد در بهترين راه و مطمئن ترين شكل صورت گيرد، باعث شكر گذاري مي شود و نتيجه آن افزايش بهره وري فردي است. 37- از ارسال كليه پيامهاي منفي- ويروسي و زهر آلود - به ذهن خود جداً خودداري كنيد . 38- ده روز روزه فكري بگيريد. 39- در معاشرت ها و انتخاب دوستان خود دقت كنيد. در دوراني كه مشغول بازسازي ذهني خود هستيد نسبت به گفتار و كردار خود مراقبت بيشتري داشته باشيد. 40- به داراييهاي خود از زاويه اي بنگريد كه امام حسين در دعاي عرفه و امام سجاد در مناجات شعبانيه و امام علي (ع) در دعاي كميل به آن توجه كرده اند. 41- در واژگان محاوره اي خود تغييراتي جدي ايجاد كنيد linguistic. 42- هركلمه يا عبارت حامل يك بار مثبت و منفي است كه خودتان نيزآن را تشخيص مي دهيد. از كلمات و واژه ها و الفاظ و عبارات و جملات و حالت هايي استفاده كنيد كه حامل بار مثبت هستند. 43- حتي اهداف خود را نيز با عبارات مثبت مشخص كنيد. 44- به مثبتها خيره شويد و به منفي ها نظر كنيد. 45- عادت كنيد دوربينهاي خود را درمحل هايي نصب كنيد كه بهترين زاويه ديد را داشته باشند. 46- اگر بنا داريد تغييري درجايي ايجاد کنيد ابتدا بايد زمينه سازي درستي صورت گيرد و بهترين راه براي زمينه سازي مناسب تغيير دادن افكار و نگرش ها و طرز تلقي ها است. 47- فقط آن چيزي را كنترل كنيد كه از جانب شما قابل كنترل است و اجازه دهيد ساير چيزها در مسير خود حركت كنند. 48- خدايا آرامشي عطا بفرما تا آنچه را كه تغيير ناپذر است بپذيرم. شهامتي عنايت بفرما تا آنچه را كه تغيير پذير است تغيير دهم. و خردي عطا كن تا فرق ميان اين دو را نيز بفهمم. 49- امام صادق (ع) مي فرمايد : در هرچيزي كه اتفاق مي افتد براي صاحبان خرد و عبرت گيرندگان درس و پيامي نهفته است. 50- رسول اكرم (ص) مي فرمايد: در زندگي شما نسيم هايي مي وزد كه كه از جانب خداست آگاه باشيد كه خودتان را در معرض دريافت آن نسيم ها قرار دهيد. 51- به دنيا بگونه اي نگاه كنيد كه در شما حركتي ايجاد كند. 52-امام علي(ع) در نهج البلاغه مي فرمايد: دنيا و آنچه در آن است مثل خورشيد است. اگر با آن به اطراف نگاه كني باعث نورانيت و بينايي مي شود اما اگر به آن نگاه كني كور مي شوي. 53- به خاطر داشته باشيد ما در مقابل هر نعمتي كه نصيبمان مي شود بدهكار مي شويم. اگر شرايطي ايجاد شود كه به خاطر وجود نعمتهايمان براي كسي كاري انجام دهيم آن هم در صورتي كه بتوانيم كارمان را درست انجام دهيم شايد از بدهكاري كاسته شود بنابراين وقت نداريم. 54- اي قوم به حج رفته كجاييد كجاييد معشوق همينجاست بياييد بياييد ده بار از آن راه بدان خانه برفتيد يك بار از اين خانه بر اين بام برآييد 55- يكي از بهترين راههاي رسيدن به تفكر مثبت اين است كه از سوالات پر قدرت و انرژي بخش و زاينده و پويااستفاده كنيم. مثال: در برخورد با هر پديده بگوييد: - اين پديده چه پيام مثبت و سازنده اي براي من دارد؟ - در اين لحظه بهترين كاري كه مي توانم انجام بدهم چيست؟ - چگونه در لحظه دست به عمل بزنم كه در آينده احساس پشيماني نكنم؟ - چه درسهايي مي توانم بگيرم؟ - از كدام زاويه نگاه كنم كه ديگران نگاه نكرده اند؟ - جنبه هاي نا شناخته اين موضوع چيست كه مي تواند به من كمك كند؟ - خدايا چگونه تو را شكر كنم كه ذهنم را متوجه ياد خودت كردي؟ - ... 56- واژه الحمد ا... رب العالمين را به عنوان جلوه كلامي و رفتاري براي شكر گذاري زندگي خود جاري كنيد. 57- براي هر موضوعي كه اتفاق مي افتد، بگرديد و معنايي پيدا كنيد. از خودتان سوال كنيد: - اين موضوع در چه شرايط ديگري جنبه متفاوتي پيدا مي كند؟ - اين موضوع براي چه كساني خيلي خوشحال كننده است؟ - چه افرادي همين الآن منتظر وقوع اين رويداد بودند؟ 58- با طرح سؤالات خلاق و موثر مي توان مسير فكري را در يك لحظه تغيير داد و با اين تغيير مي توان روحيات را کنترل نمود. 59- براي مثبت شدن بايد از خود شروع كنيد. 60- از عبارات و كلمات تاكيدي مثبت استفاده كنيد و روزانه چندين مرتبه آن را تكرار نماييد. لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۸۹ NLP از سه کلمه تشکیل شده است: Neuro بهمعنی عصب است و مربوط به مغز و شبکهی اعصابی است که به مغز میروند. نورونها یا سلولهای عصبی توسط سیستم عصبی برای فرستادن، دریافت و یا ذخیره اطلاعات بهکار میروند. Linguistic بهمعنی زبانشناختی و محتوی است که هر دو مفهوم را بر در میگیرد. Programming راهی است که از طریق آن یک مفهوم یا سیگنال عصبی به اطلاعات قابل استفاده تبدیل میشود. مغز میتواند یک سیگنال یا پیام عصبی را هدایت کند، مرتب کند و آنرا بر اساس تجربیات گذشته تغییر دهد و یا برای تبدیل پیام عصبی به الگوهای تفکر و رفتارهایی که اساس تجربیات زندگی ما است، آن را با سایر تجربیات گذشته در مغز ارتباط دهد. احساسات و تجربیات ما بر روی نحوهی پاسخ ما به محرکهای محیطی مؤثرند. اگر بخواهم واضحتر بگویم، من از ما میترسم، هنگامی که یک مار را ببینم یا حتی صدایی شبیه به آنرا میشنوم، احساس ترس میکنم. این، خود به این دلیل است که من در جایی متولد شدهام که مار فراوان داشته است. در کودکی، یک روز پسربچهی همسایه به خانهی ما آمد. در زد و من هم در را باز کردم. در دستان خود یک مار داشت که میخواست به من نشان بدهد و انتظار داشت که من او را تشویق کنم. آن مار را مانند یک گربهی خانگی در دستان خود نگه داشته بود. جالب است که هر دوی ما یک چیز را میدیدیم ولی پسر همسایه بسیار خوشحال بود و من دچار سرگیجه شدم. تصویر مار، در هر دوی ما یک سیگنال عصبی ایجاد کرده بود و در هر دوی ما یک پیام مشابه به مغز میرفت. با این حال این مغز ما است که مفهوم مار را به دو گونهی متفاوت ترجمه کرد، خوب یا بد. N.L.P در اوائل سال ۱۹۷۰ توسط دانشمندان دانشگاه کالیفرنیا در «سانتاکروز» شکل گرفت. آنها متوجه شدند که افرادی که آموزش مشابه، تجربیات مشابه و گذشتهی مشابه داشتند، پاسخهای متفاوتی را نسبت به محرکهای یکسان نشان میدادند. آنها بهدنبال یافتن پاسخ این مسأله بودند تا اینکه «جان گریندر» و «ریچارد باندلر» توانستند به پاسخ دست پیدا کنند. مغز میتواند الگوها و رفتارها را یاد بگیرد و این خود میتواند حالات انسان را توجیه کند. چیزی که از این تحقیقات بدست آمد «N.L.P» نامیده شد. اساس N.L.P این است که ما از کلمات برای بیان حالات درونی خود استفاده میکنیم. درمانگران، حالات صورت و حرکات بدن را مطالعه میکنند. پس از مشخص شدن مشکلات شما، درمانگران میتوانند به کشف ریشهی مشکل کمک کنند. آنها به شما کمک میکنند تا تفکر و حالات روحی خود را بازسازی کنید. N.L.P به شما کمک میکند تا افکار منفی خود را با تفکر مثبت جایگزین کنید و با این روش میتوانید به سلامتی بیشتر خود کمک کنید. N.L.P چگونه عمل میکند؟ در N.L.P از تصور شخصی و ذهنی نسبت به بیماری برای ایجاد تغییر در سیر بیماری استفاده میشود. امید، بزرگترین سرمایه است. این یکی از دلایلی است که بیماران به دارونماها (قرصهای بدون اثر که در مطالعات پزشکی از آنها استفاده میشود) جواب میدهند. ما، همچنین میدانیم که چقدر دعا، هنگامیکه با ایمان و امید همراه باشد مؤثر است. بسیار ساده است که کسی در مبارزه با بیماریهای مزمن مانند ایدز یا سرطان، امید خود را از دست بدهد و احساس ناتوانی بکند و بدن تسلیم شود. اگر بیماری بفهمد که چه قدرت و تواناییهای منحصر بهفردی دارد، دیدگاه او نسبت به همه چیز تغییر میکند و قدرت بهبود طبیعی بدن میتواند کار خود را انجام دهد. اگر تلاش شما به نتیجه نمیرسد، باید به گونهای دیگر تلاش کنید و روش خود را تغییر دهید تا به نتیجه برسید. شناخت و تصور انسان از خود، اولین چیزی است که در این روش باید تغییر کند. مثالها: - ارتباط با دیگران، چیزی بیشتر از بیان کلمات است. - هیچ کس اشتباه نمیکند یا شکست نمیخورد، انسانها همیشه کاری که میخواهند انجام دهند، بیعیب و نقص انجام میدهند. - انسان همیشه هر چیزی را که نیاز دارد، دارد. - معنی ارتباط با دیگری، پاسخی است که شما میگیرید. - اگر چیزی را که خواستید، بدست نیاوردید، روش خود را تغییر دهید. - چیزی به نام شکست وجود ندارد، شما فقط پاسخ کارهای خود را میگیرید. - داشتن یک انتخاب، بهتر از نداشتن آن است. - یک نقشه، یک سرزمین نیست. - اگر برخی انسانها میتوانستند برخی کارها را انجام دهند، و همه از آنها یاد میگرفتند. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده