رفتن به مطلب

دیر کردی...


Hanaaneh

ارسال های توصیه شده

چند سالی می شود من خاطرم آزرده است

یک نفر قلب مرا دزدید و با خود برده است

 

 

خانه غمگین، قاب خالی، ساعتی درگیر خواب

روی قالی تک تکِ گل هایمان پژمرده است

 

 

غصه خوردن را رها کردم ولی این روزها

ذره ذره گم شدم، چون غصه من را خورده است

 

 

بی خیالم، بی خیالِ بی خیال از رفتنت

ظاهرا شادم ولیکن باطنم افسرده است

 

 

"آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟"

دیر کردی، شهریارِ قصه هایت مرده است

 

 

احسان نصری

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...