Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ هر وقت من از شخصی میخوام که خودشو بهم بشناسونه , بجای اینکه از خودش بگه . مثلآ میگه من مثه تو نیستم که فکر میکنی عقل کل هستی . یا مثلآ میگه : من مثه تو نیستم که هی دنبال ایراد باشم. و خیلی از این جور حرفا. هر چه منتظر میشم که از خودشم بگه باز راه به جایی نمیبرم. تا اینجا مقدمه بود. حالا سئوال اصلی . به نظر شما ما چرا در خودشناسی مشکل داریم و همیشه بحالت مقایسه ای با این قضیه برخورد میکنیم؟ 16 لینک به دیدگاه
Abo0ozar 8637 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ چون از روز اول اينجور تربيت شديم كه قياس بزنيم . مثلا بهت ميگن بچه فلاني رو ببين چقدر خوبه. و از روز اول با تو تمرين مقايسه كردن خودت با ديگران رو ميكنن و اين اپيدمي ميشه و .... 6 لینک به دیدگاه
*--T--* 1699 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ هر وقت من از شخصی میخوام که خودشو بهم بشناسونه , بجای اینکه از خودش بگه . مثلآ میگه من مثه تو نیستم که فکر میکنی عقل کل هستی . :ws47: خیلی باحال بود . . .! هر چه منتظر میشم که از خودشم بگه باز راه به جایی نمیبرم. تا اینجا مقدمه بود. حالا سئوال اصلی . به نظر شما ما چرا در خودشناسی مشکل داریم و همیشه بحالت مقایسه ای با این قضیه برخورد میکنیم؟ من که تابحال تو همچین شرایطی نبودم . . .! ولی حدس میزنم اگه کسی بهم گفت " از خودت بگو " اول ازش بپرسم : در چه موردی ؟ یه جوری کاری میکنم بیشتر اون سوال کنه تا اینکه من حرف بزنم! اینطوری به واقعیت نزدیک تر میشه به نظرم! 4 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ بالاترين درجه عقل،خودشناسي است. شايد بخاطر اينه كه افراد كمي هستن كه خود واقعيشون رو ميشناسن،خيلي كم خيلي ها هم وقت نميذارن خودشون رو بشناسن،به اصطلاح كارهاي مهمتري داريم،تا فكر كردن. طوري خودمون رو ميبينيم كه بهمون ديكته شده 3 لینک به دیدگاه
rezanassimi 9036 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ هر وقت من از شخصی میخوام که خودشو بهم بشناسونه , بجای اینکه از خودش بگه . مثلآ میگه من مثه تو نیستم که فکر میکنی عقل کل هستی . یا مثلآ میگه : من مثه تو نیستم که هی دنبال ایراد باشم. و خیلی از این جور حرفا. هر چه منتظر میشم که از خودشم بگه باز راه به جایی نمیبرم. اگه واقعا همه بهت اینجوری میگن تو وجود خودت دنبال دلیلش بگرد به نظر شما ما چرا در خودشناسی مشکل داریم و همیشه بحالت مقایسه ای با این قضیه برخورد میکنیم؟ خب این طبیعیه کیفیت همیشه با مقایسه مشخص میشه. اگه من بگم رانندگی بلدم با اینکه بگم رانندگیم از مایکل شوماخر بهتره یا از فلان آدم ضعیفتره خیلی فرق داره 2 لینک به دیدگاه
rezanassimi 9036 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ گشتم , نبود. یه جمله ای یادمه که میگفت ندیدن دلیل بر نبودن نیست :ws2: 3 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ یه جمله ای یادمه که میگفت ندیدن دلیل بر نبودن نیست :ws2: شما گفتی که اونو تو وجودم بگردم . که نبود. باید میگفتی تو ذهنم بگردم . شما نگفتی من هم اونورا سرک نکشیدم. حالام نمیدونم هست یا نه. 1 لینک به دیدگاه
rezanassimi 9036 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ شما گفتی که اونو تو وجودم بگردم . که نبود. باید میگفتی تو ذهنم بگردم . شما نگفتی من هم اونورا سرک نکشیدم. حالام نمیدونم هست یا نه. ehe نخیر اعضای زیر مجموعه عضو مجموعه اصلی هم هستن ذهنت زیر مجموعه وجودته 2 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ eheنخیر اعضای زیر مجموعه عضو مجموعه اصلی هم هستن ذهنت زیر مجموعه وجودته این که میگی ریاضیه. من همیشه تو ریاضی ده میگرفتم. اونم با سه نمره ارفاق. 1 لینک به دیدگاه
rezanassimi 9036 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ این که میگی ریاضیه. من همیشه تو ریاضی ده میگرفتم. اونم با سه نمره ارفاق. جدی ؟ پس یه قسمت از مشکل حل شد :ws2: میتونی اونایی رو که میگن عقل کلی نادیده بگیری (جدی نگیر، شوخی بود) 1 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ جدی ؟پس یه قسمت از مشکل حل شد :ws2: میتونی اونایی رو که میگن عقل کلی نادیده بگیری (جدی نگیر، شوخی بود) از کجا بدونم که بیراه میگن؟ شایدم راست میگن. خدا رو چه دیدی. و بدانیم اگر کرم نبود، زندگی چیزی کم داشت... لینک به دیدگاه
*--T--* 1699 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ آخرش چی شد!؟ کسی ، اون یکی رو پیدا نکرده!؟ کسی ، اون یکی رو پیدا کرده!؟ اون یکی ، کسی رو پیدا نکرده!؟ اون یکی ، کسی رو پیدا کرده!؟ کسی که اون یکی باید پیداش میکرده ، چیکار کرده که کسی اونو پیدا نکرده!؟ اون یکی ، کسی که باید پیداش میکره ، چیکار کرده که اون کس پیداش نکرده!؟ آیا میشه کسی کاری کنه که اون یکی ، اون کس رو پیدا نکنه!؟ اصلا به نظرتون : کسی که اون یکی پیداش کرده میتونه کسی باشه که کسانی که دنبالشن ، دنبال کسی بگردن که اون کس ، کسان دیگه ای رو پیدا کرده باشه تا به اون یکی ثابت کرده باشه که تو کسی نیستی که منو پیدا کنی ، چون کس دیگه ای همچون کسان دیگه منو به عنوان یه کسی پیدا کرده که اون کس منو کس دیگه ی فرض کرده!؟ 1 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ آخرش چی شد!؟کسی ، اون یکی رو پیدا نکرده!؟ مردم زنده و مردهی دنیا چیزهای متنوعی را از موارد مادی و معنوی پرستیدهاند. نمیدانم تا حالا کسی راههای بینشهری را پرستیده؟ از نگاه کردن به نقشه و تعقیب راهها سرگرم میشوم. بیم و امید! اسمش این است. هیجانانگیز است که کوچهی ستارخان کنار آپارتمانمان به این همه کوچه و خیابان و اتوبان و شاهراه و پل وصل است و تا مرز امتداد یافته و از مرز هم رد میشود و میرسد به کوچه ی باریک و تاریکی مثل آنها که در کلکته دیدم. خیابانها و کوچههای این قاره همه به هم وصلاند. میشود این کوچه را گرفت و رفت و رفت و رفت. عجیب است که نمی روم. پیدا کردن اون کس تو این شرایط یکم محاله. 1 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ چون اصلا نمیدونیم کی هستیم و خودشناسی یعنی چی؟؟!! منظورم اینه که نمیدونیم کدوم از جنبه از شخصیت یا رفتارمونو باید بررسی کنیم... 1 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ چون اصلا نمیدونیم کی هستیم و خودشناسی یعنی چی؟؟!!منظورم اینه که نمیدونیم کدوم از جنبه از شخصیت یا رفتارمونو باید بررسی کنیم... انسان وقتی ذهن خودش را بدون اسیرپیشداوری وقضاوت شدن وبدون ردوقبول می نگرد وفعل وحرکتها وبازتابهای فکررا درخودش می بیند ، احساسات وکنش وواکنش ها وپرسه زنی های فکروجوشش دمادم تمایلات وبروزبیم وترس را درخودمشاهده میکند دچارحیرت وشگفتی می شود که چگونه تاری مخوف را ناآگاهانه برخود تنیده ودرزندان تاریکی دچارخودباختگی به تمایلات درونی خود گردیده وخودرا به اسارت مشتی واژه وکلمه وسوژه درآورده است وبا دست زدن به هرفعل وعملی به میل فکردرخویشتن اعمال خودرا خوب واحسنت ونیکومی شمارد . تمام شیون وآه وزاری ما اززندانی است که خودمان برای خود ساخته ایم وعمری بی اختیاردراین زندان مخوف ذهن ساخته دست وپا می زنیم . درآن اسیرتنش ها وتمایلات سرکوفته خود شده وچون خاشاکی دردست گرد باد خودرا به مرزهلاکت ونیستی روانه می کنیم . 1 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، ۱۳۹۰ سوال قشنگی بود که شاید بدی دیگران رو دیدن آسونتر هست از اینکه بدی خودمون رو ببینیم. 3 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، ۱۳۹۰ من گمش کردم... من پیداش کردم پیشه منه!! 2 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۰ تجربه زندگی من اینه که : همه میخوان ما را ازمون بگیرند. اما تا وقتی خودمون راضی نباشیم , کسی نمیتونه ما رو ازمون بگیره. باید خودمونو قبول داشته باشیم و خودمونو دوست بداریم. این بهترین هدیه ای است که خودمون به خودمون میدیم. 5 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۹۰ لوئيز هي در روش تدريس خانه تكاني ذهني مثالهاي جالبي مي زنه. من چند تاش رو مي گم تا موضوع براتون واضح تر بشه. اون ميگه خيلي از اعتقادهايي كه در كودكي، توسط اطرافيانمون، به ما داده شده، مفيد و مثبت بوده اند اما وقتي بزرگ مي شيم ديگه اون ها اعتقادات زايدي مي شن كه مانع تحقق آرزوهاي ما ميشن! مثلا" اعتقاد به اين كه " به غريبه ها اعتماد نكن! " براي يك بچه اندرز خوبي بوده اما براي يك بزرگسال ، تنهايي و انزوا رو به بار مي آره!يا اعتقادي مثل " پسر نبايد گريه كند! " مرداني را مي آفريند كه احساس خود را پنهان مي كنند. يا اعتقاد به " دختر نبايد از درخت بالا برود! " زني را مي آفريند كه مي ترسد، قدرت جسماني خودش را بروز بدهد.اگه در كودكي به ما آموخته باشند كه " همه اش تقصير خودمه! " حالا در بزرگي مدام احساس گناه مي كنيم. اگه اوضاع و شرايط كودكي باعث اين اعتقاد در ما شده باشه كه " هيچ كس دوستم نداره " در اين صورت حتما" اگر در بزرگي دوست يا رابطه اي وارد زندگيمون بشه، دوامي نخواهد داشت! اگه در كودكي آموخته باشيم كه " هميشه اول بايد ديگران رو مد نظر داشت " ممكنه در بزرگي بتونين نقش اعجاب انگيزي در حل مسايل ديگران داشته باشين اما نتونين براي خودتون موفقيتي رو به بار بيارين! آیا از خودتون بپرسيد چه انديشه هايي در سرم مي گذرد، كه مشكلات فعلي من را آفريده است؟! 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده