Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۳ عاشقم ! اهل همین کوچه ی بن بست کناری که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی تو کجا ؟ کوچه کجا ؟ پنجره ی باز کجا ؟ من کجا ؟ عشق کجا ؟ طاقتِ آغاز کجا ؟ تو به لبخند و نگاهی منِ دلداده به آهی بنشستیم تو در قلب و منِ خسته به راهی .. گُنه از کیست ؟ از آن پنجره ی باز ؟ از آن لحظه ی آغاز ؟ از آن چشمِ گنه کار ؟ از آن لحظه ی دیدار ؟ کاش می شد گنهِ پنجره و لحظه و چشمت همه بر دوش بگیرم جای آن یک شب مهتاب تو را تنگ در آغوش بگیرم .. { رحمان نصر اصفهانی } 1 لینک به دیدگاه
Moment 15228 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۳ ﺍﮔﺮ ﻣُﺮﺩﻩﺍﯼ ﺑﯿﺎ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﺮ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺯﻧﺪﻩﺍﯼ ﻫﻨﻮﺯ ﻻﺍﻗﻞ ﺧﻄﯽ ﺧﺒﺮﯼ ﺧﻮﺍﺑﯽ ﺧﯿﺎﻟﯽ ... ﺑﯽﺍﻧﺼﺎﻑ! ﺳﯿﺪ ﻋﻠﯽ ﺻﺎﻟﺤﯽ لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده