masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۳ شوخی با حافظ : به آب روشن می عارفی طهارت كرد و رفته رفته به این كار زشت عادت كرد! - برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر لیلی آمد دم در،گفت:بیا برق آمد! - آمد از پرده به مجلس عرقش پاك كنید تا نگویند حریفان كه چرا خیس آمد! - سالها دل طلب جام جم از ما میكرد! بی خبر بود كه ما مشترك كیهانیم - مشكل خویش بر پیر مغان بردم دوش گفت:دنیاشده از مشكل پر،این هم روش! - ما در پیاله عكس رخ یار دیده ایم اما نه فرت و فرت!كه یكبار دیده ایم! - تو را ز كنگره ی عرش میزنند سفیر! چرا به كنگره ی شعر میروی شاعر؟! - گر شدم رفتگر بهانه مگیر خاك راه تو رفتنم هوس است! - در آستین مرقع پیاله كن پنهان كه چوب و غیره در آن ناگهان فرو نكنند - اگر آن ترك شیرازی به دست آرد دل ما را به دستش می دهم كاری كه بار آخرش باشد! - پیرهن چاك و غزلخوان و صراحی در دست آنقدر عربده زد آبروی ما را برد! - وفا مجوی ز دشمن كه پرتوی ندهد چراغ موشی دشمن كنار لیزر دوست - چه خوش صید دلم كردی بنازم چشم مستت را ولی از روی پایم خواهشاً بردار دستت را! - من،شعر فقط گفته ام از باده و افسوس! گل در بر و می در كف دیوید بكام است - من بیچاره هم از اهل سلامت بودم بس كه رفتم به چكاپ این همه بیمار شدم - بازار شوق گرم شد آن سرو قد كجاست؟ تا زیر سایه اش بنشینم خنك شوم - داشتم دلقی و صد عیب مرا می پوشید كیست دلقی بدهد باز به اقساط مرا؟! - فكر كن نان بشود باز یكی شش تومان ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید! - صوفیان وا ستدند از گرو می همه رخت بنده از شرم شدم پشت درختی پنهان! در راستای خود کفایی! سروده شد!: - سحرم دولت بیدار به بالین آمد گفت بر خیز كه معشوق تو از چین آمد! - عجیب واقعه ای و غریب حادثه ای كه برق خانه ی بنده نرفته باز آمد! - غلام همت آنم كه زیر چرخ كبود اگر چه له شود اما شكایتی نكند! - عاشقان را بر سر خود حكم نیست ور نه فكر چتر در باران كنند! می شود آخر گرانی ریشه كن دلبران گر ناز را ارزان كنند - كلنگ توسعه بوسید تربت قم را كسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند! برای بیمارستان "نکویی" قم قلمی شد: - سعدیا مرد نكو نام نمیرد هرگز مرده آنست كه او را به نكویی نبرند ! لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده