رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
همه ما رویاهایى داریم كه گاهى به حقیقت مى پیوندد. در طرف مقابل همه ما دلشوره هایى هم داریم كه گاهى درست از آب در مى آیند. مثلاً خیلى وقت ها پیش مى آید كه احساس مى كنیم قرار است، تلفن به صدا در آید و بعد صداى زنگ تلفن را مى شنویم.

«جوآن مارى ولان» یكى از افراد برخوردار از این حس است. او همیشه نسبت به این حس نگران بود و فكر مى كرد چیزى اشتباه در خلقت او وجود دارد تا اینكه متوجه شد این بهترین هدیه اى بوده كه از جانب خداوند به او داده شده و او خیلى خوش شانس بوده كه توانسته چنین هدیه اى دریافت كند. او مى گوید: همیشه نشانه هایى را احساس مى كردم. مثل اینكه یك نفر كنارم نشسته سپس صداى پك زدن به سیگار را مى شنیدم و دود سیگار را نیز مى دیدم. از جا بلند مى شدم، از تخت پایین مى آمدم، پدر تویى؟ اینجایى؟ چند سال قبل پدرم در اثر سكته قلبى جان خود را از دست داد و از آن زمان تاكنون من همیشه غم عجیبى در قلبم دارم. اما الآن، صداى نفسهایش و بوى ادكلنش را حس مى كنم و وقتى بوى او به مشامم مى رسد، احساس راحتى مى كنم. این اولین بارى نبود كه من وجود كسى را حس مى كردم و یا آدمهایى از دنیاى دیگر سراغ من مى آمدند.

* نمى خواستم متفاوت از بقیه باشم

وقتى به سالها قبل فكر مى كنم، مى بینم از همان كودكى با بقیه فرق داشتم. اكثر شبها وقتى در تختخواب بودم صدایى مى شنیدم وقتى از خواب بیدار مى شدم، ضربان قلبم تند مى شد. زن و مرد پیرى را مى دیدم كه آغوششان را به روى من باز كرده و با هم صحبت مى كردند. من از ترس به اتاق پدر و مادرم مى دویدم و فكر مى كردم غولها هستند كه شبها سراغ من مى آیند.

پدرم با آرامش كامل مرا به اتاقم باز مى گرداند و با خونسردى زیر تخت، داخل كمد و همه جا را بازدید مى كرد و مى گفت: «برو بخواب عزیزم، هیچكس اینجا نیست». اما وقتى من به رختخواب باز مى گشتم، با خود زمزمه مى كردم، پدر تو اشتباه مى كنى. وقتى ۹ ساله بودم. خواب دیدم مادر پدرم تلفن كرد و گفت كه مى خواهد ما را ترك كند و پیش خدا برود. اما همه چیز رو به راه خواهد بود و هیچ اتفاقى بعد از او رخ نخواهد داد. سه روز بعد مادر بزرگم فوت كرد. وقتى ماجرا را براى پدر و مادرم تعریف كردم، مادرم گریه كنان مرا در آغوش گرفت و گفت: «توباید مثل من و مادرم باشى. ما همیشه قبل از اینكه اتفاق بدى رخ دهد، از آن مطلع مى شویم. ما نفرین شده هستیم.» من هم با گریه پاسخ دادم: «نه من نمى خواهم مثل شما ملعون و نفرین شده باشم» از آن به بعد تا چند سال هر وقت صداهایى مى شنیدم یا خوابى مى دیدم سعى مى كردم آن را نادیده بگیرم و دیگر راجع به این موضوع با مادرم صحبت نكردم تا اینكه در سن ۱۶ سالگى خواب مرگ پدرم را دیدم و وقتى پدرم را از دست دادم باز هم شوك عجیبى به من وارد شد. اما باز هم با این حس جنگیدم و به مادرم چیزى نگفتم.

آرام، آرام از طریق تلویزیون، اخبار و روزنامه ها متوجه شدم كه افراد دیگرى نیز مثل من با همین حس وجود دارند كه اتفاقات بد را پیش بینى مى كنند. ۲ سال بعد وقتى با ناپدرى ام «جان» مشغول عبور از جاده بودیم، دوباره ندایى از درونم به من گفت: حركت نكن. تا آمدم موضوع را جدى بگیرم كامیون بزرگى با ما برخورد كرد و هر دوى ما را زخمى كرد.

پس از چند روز كه بالاخره، در بیمارستان به هوش آمدم دیگر نتوانستم مقاومت كنم و مادرم را در آغوش گرفتم و موضوع را با او در میان گذاشتم، چون از ناحیه كمر و ستون فقرات دچار شكستگى شده بودم، چند ماه بسترى بودم. اما بعد از آن فكر كردیم كه وقت آن رسیده كه با مادرم به این مسأله جدى تر نگاه كنیم و سعى كنیم اقدامى در جهت فهمیدن این حس برداریم. به سراغ آدمهایى كه با عالم دیگر و مردم عالم دیگر ارتباط داشتند رفتیم. كتابهاى زیادى مطالعه كردیم، با آدمهایى مثل خودمان ملاقات كردیم و متوجه شدیم كه صداهایى كه مى شنویم براى ترساندن ما نیست، بلكه از جانب روحهایى است كه مراقب ما هستند. ما روح پلیدى نداریم. بلكه فرشته هایى در اطراف خود داریم.

و شاید آنها هدیه هایى از طرف خداوند هستند كه به ما داده شده اند تا ما به اطرافیانمان كمك كنیم. این واقعیت مسؤولیت سنگینى بود. حالا دیگر من هدف زندگى خود را مى شناختم. «پدر از من براى چند نفر تقاضاى حلالیت كرد.» اول باید سراغ یكى از همكارانش مى رفتم كه پدرم ناراحتش كرده بود، وقتى پیش آن خانم رفتم و براى پدرم تقاضاى حلالیت كردم، مرا در آغوش گرفت و گریه كنان گفت: «نمى دانى چقدر منتظر این لحظه بودم.» و بعد چند نفر دیگر. این مسؤولیت را بخوبى توانستم انجام دهم و وقتى كار تمام شد، پدرم دوباره با همان بوى ادكلن همیشگى و دود سیگار به اتاقم آمد و از من تشكر كرد. او مى گفت امشب با خیال راحت و در آرامش زندگى مى كند، من به قدرى خوشحال بودم كه دائماً از خداوند به خاطر این موهبتى كه به من ارزانى داشته تشكر مى كردم. چند شب بعد خانمى را در رؤیاهایم دیدم كه بسیار بى تاب بود. او مى گفت: همسر و پسرش همیشه با هم در حال جنگ بودند و او تنها كسى بود كه قادر به آرام كردن آنها بود و حالا كه او در دنیا نیست خیلى نگران پسرش است. با جست وجوى فراوان آدرس آنها را پیدا كردم و به سراغشان رفتم و تمام ماجرا را تعریف كردم و مطمئن شدم كه پدر و پسر در صلح و آرامش كامل با هم زندگى مى كنند و مشكلى ندارند. از كمك كردن به افراد واقعاً لذت مى برم. هر موقع در اتاق خواب در تاریكى تنها مى نشستم دود سیگار پدرم را استشمام مى كردم و این یكى از شیرین ترین و خوشبوترین بوهاى زندگى ام شده بود. من واقعاً نمى دانم در آینده چه اتفاقى خواهد افتاد اما مى دانم كه هیچ وقت تنها نیستم و كسانى را كه دوست داریم همیشه در كنارمان هستند و هر زمان كه ما دریچه قلبمان را به روى فرشتگان باز كنیم و به آنها گوش دهیم آنها ما را هدایت خواهند كرد. توصیه هاى «جوآن مارى» براى تقویت حس ششم:

۱) از خودتان سؤال كنید:

سؤال از حس و ذهن خودآگاه یكى از بهترین راه هاى گشودن كانال قدرت ماورایى و علم غیب است. فقط در مورد چیزى كه واقعاً مى خواهید بدانید لحظه اى تفكر كنید. به طور مثال «آیا باید شغلم را عوض كنم؟» وقتى شب مى خواهید به رختخواب بروید با صداى بلند از خود این سؤال را بپرسید. مشاهده مى كنید كه رؤیاهاى شما در شب پاسخ سؤال شما را مى دهند.

۲) افكار خود را به روى كاغذ بیاورید:

قبل از اینكه شب به خواب بروید و وقتى كه صبح از خواب بیدار شدید، در مورد موقعیت خود فكر كنید و در مورد مواردى كه برایتان حائز اهمیت است با دقت فكر كنید، سپس شروع به نوشتن كنید. به افكارتان اجازه دهید كه ارادى عمل كند و هر آنچه كه به فكرتان مى رسد روى كاغذ بیاورید، سپس كاغذ را نگاه كنید، متوجه مى شوید چه اتفاقى رخ داده: «افكارتان شما را هدایت و نصیحت كرده است.»

۳) به خودتان اعتماد كنید:

مثلاً وقتى در حال قدم زدن هستید، اما ناگهان دلت مى خواد كه به سمت چپ بپیچید، این كار را انجام دهید، حتى اگر بعداً متوجه شدید كه از مسیر واقعى دور شده اید، اما باز هم به حس خود پاسخ مثبت دهید و مشاهده مى كنید كه درست شما را هدایت كرده است.

۴) زمانى را در طبیعت صرف كنید.

در طبیعت و در معرض هواى آزاد بودن و كنار درخت بودن، بصیرت و بینش انسان را بالا مى برد.

۵) از روش «گل درمانى» استفاده كنید.

گل هاى تازه باعث افزایش انرژى در فضاى خانه شما مى شود. حتى اجازه مى دهد تا مقدارى هواى تازه و آزاد وارد فضاى خانه شما شود. گل هاى تازه، روحیه شما را تقویت مى كند.

همواره توجه به مسایل عجیب و غریب برای بشر جالب بوده و شاید به همین دلیل، حس ششم را می‌توان یکی از این مسایلی دانست که همه‌مان برای یک‌بار هم که شده، به آن فکر کرده‌ایم. اینکه بعضی‌ها از طریق الهام یا یک حس درونی از برخی مسایل آگاه ‌شوند یا هشدارهایی در مورد وقایع احتمالی بدهند، ذهن خیلی از دانشمندان را هم به خود مشغول کرده و حالا سوال «موضوع ویژه» این هفته همین است که واقعا این حس چیست و چه‌قدر می‌توان به آن اعتماد کرد؟ …

لینک به دیدگاه

چگونه حس ششم خود را تقویت کنیم؟

 

برترین ها: حس ششم که به آن قدرت شهود هم گفته می شود، نوعی استعداد خدادادی است. می توان گفت همه افراد از این استعداد برخوردار هستند، هرچند تنها بعضی ها افراد از آن به خوبی استفاده می کنند. در این جا به بعضی نکات ساده اشاره می کنیم که به شما کمک می کنند حس ششم خود را تقویت کنید.

 

 

1. احساسات را خودتان خلق کنید.

 

 

این دقیقا به معنای تظاهر کردن است. حتما برای شما هم پیش آمده که عیرغم احساسات ناراحت کننده درونیتان، لبخند زده اید. وقتی خودتان را به لبخند زدن وادار می کنید، ناخودآگاه احساسات واقعیتان تحت تاثیر قرار می گیرد و بعد ناگهان احساس می کنید که جهان روشن تر و بازتر شده است. به همین دلیل است که به شما توصیه می کنیم تظاهر کنید. وقتی احساساتمان را تغییر می دهیم، توجهمان به چیزهای متفاوت جلب می شود و احساساتمان از آنچه یک دقیقه قبل وجود داشت فراتر می روند. بنابراین می توان گفت دامنه احساساتمان وسیع تر شده است و به همین دلیل خواهیم توانست اطلاعات بیشتری را به شکل انرژی دریافت کنیم.

 

استفاده از حس ششم به معنای دریافت و سپس تفسیر انرژی کائنات، محیط و افرادی است که در اطرافمان وجود دارند.

 

 

2. به اطلاعاتی که از محیط دریافت می کنید دقت کنید.

 

 

اطلاعات شهودی مانند چهره ای هستند که در نقاب پوشیده شده است و از کنار ما رد می شود. اگر به موقع نایستیم و به آن نگاه نکنیم، ممکن است محو شود و از بین برود. اطلاعات را یادداشت کنید. پس از گذشت مدتی خواهید دید که اطلاعات ثبت شده چقدر با هم هماهنگ هستند. به حواس خود دقت کنید، بینایی، شنوایی، چشایی، بینایی، لامسه و احساسات و دانشتان، همه مهم هستند. بعد از مدتی خواهید توانست این لحظه ها را به هم پیوند بدهید و زنجیره ای تولید کنید که اطلاعات ارزشمندی راجع به شما و زندگیتان فراهم می کنند.

 

 

3. خودتان را دوست داشته باشید.

 

 

عشق بزرگترین و مهم ترین عنصر در قلمروی معنویات است. عشق از خود شما آغاز می شود. وقتی بتوانید انرژی خود را سالم و دست نخورده نگه دارید، حواستان دقیق تر و قدرتمندتر خواهد شد. همه حواس از جمله حس ششمتان تبدیل به کانالی بسیار شفاف و دقیق خواهد شد و بدن، ذهن، روح و احساساتتان از تاثیرات منفی رها خواهد شد.

 

 

 

 

4. به خواب های خود اهمیت بدهید.

 

 

وقتی می خوابیم ضمیر خودآگاهمان به خواب می رود و قدرت های شهودی که در هنگام بیداری فعال نیستند فعال می شوند. قدرت شهود اکثر افراد یا سرکوب می شود، یا انکار می شود یا نادیده گرفته می شود، ولی هنگام خواب این قدرت فرصتی برای فعالیت پیدا می کند. برا ی اینکه به قدر کافی از خواب هایتان استفاده کنید، آنها را در دفترچه ای ثبت کنید. همانطور که آنها را یادداشت می کنید، به احساسات و همه حواسی که در صحنه های خوابتان وجود داشتند توجه کنید. اینها همه سرنخ هایی هستند که می توانند به تقویت قوای شهودی شما کمک کنند.

 

 

 

 

5. تمرین کنید.

 

 

کار نیکو کردن از پر کردن است. هر خلبان، آشپز، آرایشگر و هر فرد موفق دیگری با تمرین و تکرار به موفقیت دست پیدا کرده است. تقویت حس ششم هم مانند هر مهارت دیگری به تمرین و تکرار نیاز دارد. حواس شما مرتبا اطلاعاتی را از محیط پیرامون شما دریافت می کند. از طریق تمرین و تکرار خواهید توانست بر اطلاعاتی که به پرسش ها و مسائل موردنظریا شرایط زندگیتان مربوط هستند تمرکز کنید و اطلاعات غیرضروری یا نامربوط را نادیده بگیرید.

 

 

تمرین، پشتکار، تلاش و بردباری راهی جدید را پیش روی شما باز می کنند و حس ششم شما را شکوفا خواهند کرد. با به کار بستن عادات جدید کم کم از آرامش ذهنی برخوردار خواهید شد و وقتی حس ششم خود را دنبال می کنید آرزوها و تمایلاتتان روشن خواهند شد.

لینک به دیدگاه

تست حس ششم

 

لطفاَ با دقت به سولات زیر پاسخ دهید.

 

1-موقعی که می خواهید کاری را انجام دهید، آیا می توانید عاقبت کار را حدث بزنید؟

 

الف- اصلاً نمی توانم بفهمم

 

ب- گاهی اوقات می توانم حدث بزنم

 

پ- همیشه درست حدث می زنم

 

2- زنگ تلفن یا در خانه به صدا درمی آید، آیا می توانید حدث بزنید چه کسی است؟

 

الف- اصلاً نمی توانم حدث بزنم

 

ب- گاهی اوقات درست حدس می زنم

 

پ- بیشتر اوقات درست حدس می زنم

 

3- وقتی می خواهید دست به انجام کاری بزنید، آیا بلافاصله شروع می کنید یا کمی با تردید این کار را انجام می دهید؟

 

الف- همیشه با تردید است

 

ب- گاهی اوقات با تردید

 

پ- همیشه با جرات این کارم را شروع می کنم

 

4- گاهی اوقات بدون دلیل دلشوره می گیرید، پس از مدتی چه اتفاقی می افتد؟

 

الف- هیچ اتفاقی نمی افتد

 

ب- گاهی اوقات اتفاق بدی می افتد

 

پ- همیشه اتفاق بدی می افتد

 

5- وقتی نفر مقابلتان می خواهد چیزی به شما بگوید، آیا منتظر می مانید تا حرفش تمام شود یا بلافاصله می توانید حدث بزنید چه می خواهد بگوید؟

 

الف- منتظر می مانم تا حرفش تمام شود تا دقیق بدانم چه می گوید

 

ب- گاهی اوقات می فهمم اخر حرفش چیست

 

پ- همیشه می دانم آخر حرفش چیست

 

 

 

 

 

6- آیا همیشه به راحتی می توانید با دیگران ارتباط برقرار کنید؟

 

الف- نه

 

ب- گاهی اوقات

 

پ- بله

 

7- وقتی به آسمان ابری نگاه می کنید اشکال خاصی در ابرها می بینید؟

 

الف- نه

 

ب- به ندرت

 

پ- همیشه می بینم

 

8- آیا می شود آینده را پیش بینی کرد؟

 

الف- نه

 

ب- شاید

 

پ- بله

 

9- نظرتان درباره حس ششم چیست؟

 

الف- وجود ندارد

 

ب- شاید باشد

 

پ- وجود دارد

 

10- آیا بعضی وقتها می توانید چیزی یا اتفاقی رو پیش بینی کنید؟

 

الف- نه

 

ب- بعضی وقت ها

 

پ- همیشه

 

11- زمانیکه برای اولین بار کسی را ملاقات می کنید می توانید بفهمید چه شخصیتی دارد؟

 

الف- قضاوت را به بعد موکول می کنم

 

ب- حدس می زنم که چگونه فردی باشد

 

پ- فوری شخصیت او را ارزیابی می کنم

 

12- وقتی که می خوابید چه نوع خوابهایی می بینید؟

 

الف- به ندرت خواب می بینم

 

ب- همیشه خوابهای رنگی و واضح می بینم

 

پ- معمولا خوابهایم به واقیت تبدیل می شود

 

/////////////////////

 

جواب ها و امتیازها

 

الف یک امتیاز

 

ب دو امتیاز

 

پ سه امتیاز

 

امتیاز 1 تا 15 شما دارای حس ششم بسیار ضعیفی هستید

 

امتیاز 15 تا 25 شما دارای حس ششم متوسطی هستید

 

امتیاز 25 تا 36 شما دارای حس ششم بالایی هستید

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...