رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
55288612633419922847.jpg

بمحض مشاهده ی عنوان چاکراها بسیاری متوجه مشرق زمین شده و براین باورند که فلسفه و فنون مخصوص چاکراها بر گرفته از عرفانهای شرقی است!!!در حالی که چنین برداشتی کاملا اشتباه و بدورازشناخت حقیقی از معنا وماهیت چاکراها بوده زیرا بر هیچ یک از اربابان مشاهدات باطنی پوشیده نیست که چاکراها گردابهای چرخانی ازطیفهای نوری و انرژیتیکی هستند که در تمام انسانها به ودیعه گذاشته شده اند و تنها به دلیل تفاوتهای گویشی و فرهنگی در بین ملتهای مختلف بوده که با نامهای مختلف و با اشاراتی متفاوت از آنها یاد شده که در عصر حاضر به واژه ی سانسکریتی "چاکرا" (به معنای چرخ) به شهرت رسیده اند...

به نمونه ای از اشارات مولانا و عطار که درجدول زیر آنها را با چاکراها در هماهنگی میابیم توجه بفرماید:

58465647669649872542.jpg

لینک به دیدگاه

اگر بخواهیم که به اثبات هماهنگی اشاراتی که در( ایران باستان و مکاتب اسلامی ) از مفهوم چاکراها به عمل آمده بپردازیم احتیاج به نوشتن چندین جلد کتاب قطور بوده که در آن بتوان به معنا و مفهوم کامل هریک از مفاهیم در بین مکاتب نامبرده پرداخت تا بصورت عادلانه ای وجه تشابه و تضاد بین آنها رابشود دربوته ی نقد و تفسیر قرار داد

 

پس اگر کسی از دانش کافی و صحیح چاکراها برخوردار نبود لطفا از قضاوت عجولانه بر نوشته های این برادر کوچکتر خودداری کند وتنها با آوردن دلایل کامل ورشن اشتباهات بنده را انشالله تصحیح بفرمایدهمچنین در اینجا سعی میکنم که رفته رفته و بتدریج مطالب را مطرح کنم...

 

اولین مطلب چاکرای اول است که در کتب متداول از آن به چاکرای ریشه یاد شده و آن را اولین نوع هوشیاری دانسته اند که پیش وپس از متولد شدن _ما را به شعور بودش و میل به زندگی وا میدارد ...که مولانا از آن به مرحله ی جمادی یاد میکند(آمده اول به اقليم جماد)

 

و بتعریفی: اثر نفس جمادی حفظ ترکیب و انسجام وجودی است که باعث می شود موجودات مادّی ــ اعمّ از جاندار و بی جان ــ ساختار وجودی خود را حفظ نمایند.

 

همچنین رابطه ی تنگاتنگی برای کره ی زمین وچاکرای اول تعریف شده که در هوشیاری مخصوص این چاکرا قابل حس میباشد و شاید بی ربط نباشد که در کلام ابوتراب/ع/در خطبه ی اول نهج البلاغه میخوانیم:خدای بزرگ از زمین های سنگلاخ و هموار وزمینهای مستعد کشت وزرع وشوره زاران اندکی خاک فراهم آورد وبر آن آب ریخت تا خالص و پاکیزه شد و آن را با آب آمیخت تا به هم چسبید آنگاه از خاک آمیخته شده هیکلی را که دارای اعضا و پیوندها و گسستگی ها بود بیافرید و آن را خشک ساخت تا قوام پیدا کرد وآن را سخت گردانید تا این که گل خشک شد پس آن را برای مدتی معین وزمانی معلوم به حال خود واگذاشت پس از روح خویش در آن دمید به آنگونه که بر پای خاست در حالی که انسانی شده بود هوشمند دارای ذهن هایی که آن را به حرکت در میآورد وصاحب اندیشه هایی که با آن ها تصرف وتفتیش میکند...

 

اِن‌َّ الرَّجُل‌َ خُلِق‌َ مِن‌َ الْأَرْض‌ِ فَاِنَّما هِمَّتُه‌ُفِي‌ الْأَرْض‌ِ؛ همانا مرد از زمين‌ خلق‌ شد، پس‌ همتش‌ در زمين‌ است‌

 

چاکرای اول تا مقطع 7 سالگی شیوه ی زیرساختی افکار ما را شکل میدهد وپس از آن تا آخر عمر براعمال ما تاثیر گذار بوده که درعلم روانشناسی به ضمیر ناخدآگاه معروف است غالبا شنيده ايم كه اميرمؤمنان علي عليه السلام فرمود: «العلم (في) الصغر كالنقش في الحجر؛ علم در كودكي همانند نقشي است روي سنگ!» (كه ساليان دراز باقي و برقرار مي ماند)

 

.. و در نزد عطارنیشابوری به وادی طلب موصوف ..( هست وادی طلب آغاز کار)

 

چون فرو آیی به وادی طلب// پیشت آید هر زمانی صد تعب

 

چون نماند هیچ معلومت به دست// دل بباید پاک کرد از هرچ هست

 

چون دل تو پاک گردد از صفات// تافتن گیرد ز حضرت نور ذات

 

چون شود آن نور بر دل آشکار// در دل تو یک طلب گردد هزار

و باز هم میخوانیم در نهج البلاغه خطبه ی 163:

ای انسانی که از نظر خلقت بی کم و کاست و متناسبی و در زهدانهای تاریک و پرده های تو در تو پدید آمده و محافظت میشدی !آفرینشت از عصاره ی گل آغاز شد....چه کسی تورا به مکیدن شیر ازپستان مادرت هدایت کرد ؟ وچه کسی جایگاه طلب و خواستن را به تو آموخت؟!

لینک به دیدگاه

روح نباتی معروف به چاکرای دوم:

پس از آنکه در چاکرای اول به درک بودش در قالب میل به زندگی رسیدیم .چگونه زیستن در تطابق بین هارمونی طبیعی وجودمان با محیط زیست را بوسیله ی چاکرای دوم در خواهیم یافت...که تعادل ,اراده,اعتدال و میانه روی ,تولید مثل و عاطفه از ویژگی های بارز چاکرای دوم بحساب می آیند که مولانا از آن به روح نباتی یاد میکند(از جمادی مردم و نامی شدم)

شیخ الرئیس : نفس نباتی را به کمال اول جسم طبیعی آلی که دارای تغذیه، رشد و تولید مثل است تعریف نموده وفخر زازی میگوید:

قواي نفس نباتي نيز كه به تكرار در متن از آنها ياد كرديم سه قوه هستند:

1- قوه غاذيه: کار اين قوه اينست که جهت ساخت اجزاي تحليل رفته از بدن، مواد خارجي را جذب بدن کند و پس از تغيير شکل، آنها را شبيه اعضاي بدن ­سازد.

2- قوه مُنمِيه: اين قوه بر ابعاد جسم به صورتي که مشابه اجزاي گياه باشد مي­افزايد به گونه­اي که آن جسم گياهي يا حيواني به کمال رشد خود برسد.

3- قوه مولده: اين قوه بخشي از جسم حيواني يا گياهي که بالقوه شبيه آن جسم است را جدا مي­کند و سپس به کمک اجسام ديگري که شبيه آن جسم­اند، آن بخش بالقوه را بالفعل مي­کند، به تعبيري ديگر، وظيفه توليد مثل را بر عهده دارد.

در چاکرای دوم بدن انسان به دوبخش راست و چپ تقسیم میشود که به یانگ و یونگ یا قطب مثبت و منفی موصوفند وهر دو بخش با ارتعاشات مخصوص بخود تعادل یکسانی را در بدن ما ایجاد میکنند و در هر بخشی روحانیتی پروش میابد که آنها را با عنوان زن و مرد درونی میشناسیم که از آن در علم روانشناسی به (آنیما و آنیموس )تعبیر میشود ودر منطق الطیر به اشاراتی در این باره موجه میشویم آنجا که عطار میگوید:

با کسی عباسه گفت ای مرد عشق//ذره ای بر هرک تابد درد عشق

گر بود مردی زنی زاید از او //ور زنیست ای بس که مرد آید ازو

زن ندیدی تو که از آدم بزاد //مرد نشنیدی که مریم بزاد

و شاید بی ربط به موضوع ما نباشد در آنجا که قرآن میفرمیاد:

سُبْحَانَ الَّذِى خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَ مِمَّا لَا يَعْلَمُونَ

یعنی: منزّه است خدایى كه تمام زوج‏ها را آفرید، از آن چه زمین می‏رویاند و از خود مردم و از آن چه نمى‏دانند.

همچنین در چاکرای دوم بمحض بهم خوردن تعادل این دوقطب ممکن است شخصی دچار وسواس و بیماری و در حد بالای آن دچار افراط و تفریط شود بهمین دلیل در اسلام شاهد تاکیدات فراوانی در جهت حفظ اعتدال و میانه روی در تمام امور هستیم و مطالعه ی دانش (فنگ شویی) میتواند در این باره مفید باشد...

اما_عرض اندام و هرگونه خودنمایی انسانها و بکارگیری زیورآلات با ارتعاشات چاکرای دوم یا روح نباتی در هماهنگی کامل است ...

آنجا که حافظ شیرازی میگوید:

دلفریبان نباتی همه زیور بستند//دلبر ماست که با حسن خدادا آمد

همیچنین در مقاله ی"مراحل هفتگانه ی رسیدن بکمال" در وصف عالم نباتی میخوانیم:

در این عالم، غفلت و سستی پوینده صراط کمال به صراحت 11 همتش را مصروف زینت‌های لذت‌بخش طبیعت و تعلق به رنگ‌های دلفریب گوناگون ساخته، موجبات انحطاط و تباهی نفس را فراهم می‌آورد؛ زیرا گستره عالم نباتی جایگاه ظهور رنگ‌ها و ریاحین لذت‌بخش ظاهری در سرای ملک است و جلوه‌های رنگین کثرات، جامه ارض را به زیور دنیایی آراسته است.

 

اگرچه اسلام بهره‌مندی از مظاهر رنگارنگ این عالم را تجویز نموده است، اما همین مظاهر به تصریح 12جز کمین‌گاه ابتلا و آزمایش به بوستان پرجاذبه سراچه ملک نیست و دلبستگی به این لذات و تمنیات زودگذر، سالک را از حرکت به سوی مدارج والای کمال و جمال‌ باز می‌دارد. اما نوای قرآنی 13 در گوش جان جویندگان گوهر جمال طنین بیداری افکنده و آنها را متوجه رنگ مصفای الهی، یعنی تسلیم که حقیقت اسلام راستین است، می‌نماید؛ ‌.14

 

و این سان، در پرتو تسلیم عاشقانه به دستان ربوبی باغبان ولایت، نهال نورسته رهروان صراط کمال به سر سبزی ایمان و یقین آراسته می‌گردد تا به مصداق 15 قلب او در حریم محافظت و تربیت معنوی چنین خضر کاملی، از اسارت الوان لذت‌بخش ملکی رهیده، به سبب موت از تعلقات رنگارنگ سرای نباتی، به عالم حیوانی حیاتی خجسته یابد.

 

چاکرای دوم را مرکز احساسات و عاطفه{منحصر به انسان} ونقطه ی شروع حرکت در عشق میدانندکه عطار نیشابوری برای سالک از آن به وادی عشق یاد میکند:

بعد ازین وادی عشق آید پدید //غرق آتش شد کسی کانجا رسید

کس درین وادی بجز آتش مباد//وانک آتش نیست عیشش خوش مباد

عاشق آن باشد که چون آتش بود//گرم رو سوزنده وسرکش بود

ور به چشم عقل بگشایی نظر//عشق را هرگز نبینی پا وسر

مردکار افتاده باید عشق را//مرد آزاده باید عشق را

لینک به دیدگاه

نفس حیوانی معروف به چاکرای سوم:

پس از آنکه بوسیله ی چاکرای اول ودوم زنده بودن و چگونه زیستن را آموختیم نوبت به چاکرای سوم میرسد که بوسیله ی آن به شناخت هویت(خود)می پردازیم تا به اولین مرحله ی درک شخصیت و اندیشیدن نائل شویم و به دلیلی ارتعاشات نورانی این چاکرا قدرت حرکت در ما ایجاد میشود که مولانا در اشعار خود از آن به عنوان نفس حیوانی یاد میکند(وز نما مردم به حیوان بر زدم)

در نظر ابن سینا، رساله النفس/12) نفس حیوانی دارای قوای متعددی است که در ابتدا به دو بخش اصلی تقسیم می شوند :1-مدرکه،2-محرکه

وملاصدرا در اسفار،{روح حیوانی} حامل قوای حس و حرکت است

و شایدجنبش و تفکر که هردو از مولفه های چاکرای سوم هستند بی ربط به اشاره ی قرآن نباشند آنجا که میفرماید: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُون . ــــ بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد كر و لالى هستند كه اندیشه نمى‏كنند. » (الأنفال:22

اما شناخت در چاکرای سوم یا همان نفس حیوانی در مکاشفات سالکان ابتدا با ملاقات با خود بوسیله مشاهدات در آینه ها و پس از آن ملاقات با هفت پیر نورانی (ارواح سیارات)و در نهایت به ملاقات با امام عصر /ع/ می انجامد.

و ضرورت این ملاقات در آن است که پیامبر /ص /فرمودند: هر كس بميرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ دوران جاهلى مُرده است

همچنین اندیشه و شناختی که دراین چاکرا حاصل میشود به ما اعتماد بنفس وآزادی عمل و اختیار را میدهد فمن شاء اتخذ الى ربه مابا؛ هر کس بخواهد مى تواند راهى را به سوى پروردگارش برگزیند» (نبا/ 39

ارتعاشات نوری چاکرای سوم باعث قدرت در حرکت و انجام اعمال میشود که منبع آن روح حیوانیست ودرک این وادی ما را به چشمه ی آب زندگانی یا همان چشمه ی حیاط میرساند و بوسیله ی قدرت این چاکرا در تجسمات است که میتوان سدی بر یاجوج و ماجوج کشید

و بوسیله ی تاثیرات مستقیمی که این چاکرا در حالت پریشانی برطحال میگذارد موجبات برانگیختگی قوه ی وهم و هزیان را فراهم میآورد همچنین موجب ادراک دنیاهای کارتونی و در نوع حادآن شخص را دچاربیماریهای شیزو و اسکیزو فرنی میکند...اما این رویه برای سالک روندی معکوس را داشته و با در دست گرفتن کنترل اوهام به شناختی میرساند که بوسیله ی آن درستی مشاهدات خود را دال بر وهمی بودن یا واقعی بودن آنها را در طبقه بندی مخصوص خود قرار دهد و عده ای چاکرای سوم و دوم و اول را سه پایه ی اصلی امکان حضور و ادامه ی حیاط روح انسانی بر روی زمین میدانند...

و در مراحل هفتگانه ی کمال میخوانیم:

3.عالم حیوانی

این عالم، مشکل‌ترین مرحله کمالی و سخت‌ترین مرتبه صعودی انسان به شمار می‌رود. در این عالم است که سالک به صراحت روایی: نفس خویش را گرفتار دو قوه نیرومند غضب و شهوت می‌بیند و به سبب پیروی بی‌حدوحصر از خواسته‌های این دو قوه، صحیفه وجودش به سیرت پست بهیمی منقش می‌گردد؛

 

در این میان، مهم‌ترین عاملی که نفس آدمی را به ظلمت و تباهی مبتلا می‌سازد، به تصریح غلبه هواهای نفسانی و شهوات حیوانی بر وجود آدمی است و تمایلات بهیمی و وساوس شهوانی بیشترین جاذبه را برای آدمی دارد و به دلالت بزرگترین عرصه جهاد با نفس اماره، در عالم حیوانی عیان می‌گردد؛

 

گفتنی است که از میان شهوات گوناگون حیوانی، تمایل نفسانی نسبت به زنان بارزترین و نیرومندترین مصداق است که دل و جان آدمی را مدهوش خود می‌سازد که و به واقع باید اذعان داشت که جاذبه شدید و مغناطیس عظیم وجود زن که بزرگترین امتحان الهی در مسیر تکامل مرد است، موجب گردیده تا انسان خوش‌سیرتی چون یوسف صدیق(ع)، به بیان به دشواری و عظمت این ابتلای ربوبی اقرار نموده و با ترنم یگانه صراط رهیدن از چنین دام فریبنده‌ای را الطاف ربانی و تاییدات رحمانی کاملان و لایی معرفی می‌کند.

 

بدین ترتیب، عالم حیوانی را باید عظیم‌ترین کمین‌گاه جاذبه عشق مجازی و جولانگاه و ساوس زنان دوزخی، خاصه برای جوانان دانست و صد البته رهایی از غل و زنجیر اسارت‌بخش شرک و آزادی از زندان عشق طغیانگر نفس، جز در توان مسیحادمان اهل ولایت و معرفت نمی‌باشد و سالکان طریق کمال، تنها در سایه سار اذکار شفابخش ولایت و در پرتو عشق و تسلیم به دستان انسان ساز اولیای الهی - که در طی این مسیر پرفرازونشیب، دوست صدیق و خلیل شفیق رهروان طریقت می‌باشند - توان صبر و بردباری در برابر حب الشهوات حیوانی را می‌یابند که و این گونه، به برکت انفاس مقربان صاحبدل و کلمات ربوبی مشفقان مسیحادم، از شراره‌های سوزنده شهوات نفسانی و تمایل به زنان دوزخی رهایی یافته، به عالم والای انسانی نایل می‌گردند.

و آنچه که در در هماهنگی با چاکرای سوم در شعر عطار میابیم وادی موسوم به معرفتست:

بعد ازآن بنمایدت پیش نظر // معرفت را وادی بی پا وسر

سیر هر کس تا کمال وی بود//قرب هرکس حسب حال وی بود

معرفت زینجا تفاوت یافتست// این یکی محراب و آن بت یافتست

چون بتابد آفتاب معرفت//از سپهر ایم ره عالی صفت

هریکی بینا شود برقدر خویش//بازیابد در حقیقت صدر خویش

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...