رفتن به مطلب

بررسی بخشهای اوستا و دایره کمال


masi eng

ارسال های توصیه شده

«گاهان پنجگانه زرتشت» كهن ترين بخش اوستاست.اين بخش ، خود پاره اي از «يَسنَه» است كه هم به سبب انتساب آن به «زرتشت» و هم به دليل منظوم بودنش ، همواره جداگانه از آن نام برده شده است.زبان گاهان با زبان ديگر بخشهاي اوستا و حتي ديگر پاره هاي يسنه در آهنگ سخن و در جمله بندي و شيوه نگارش ، يكسان نيست و بسي كهن تر از آنهاست.

 

هريك از بخشهاي «يسنه» را در اوستا «هايتي» و در پهلوي و فارسي «هات» يا «ها» مي نامند و گاهان، هفده هات از هفتاد و دو هات يسنه رادر برميگيرد.هر كدام از اين هاتهاي هفده گانه ، چندين بند دارد و از روي شماره و وزن شعرهايي كه در اين بندها آمده است ، آنها را به پنج گروه بخش كرده و هر گروه را يك «گاه» خوانده و نام جداگانه اي برآن نهاده اند.نام هر يك از گاهان پنجگانه ، از نخستين واژه اي كه بدان آغاز ميشود ، گرفته شده است؛ جزنام گاه يكم (اهونودگاه) كه با نام نيايش «يثه اهوو يريو...» پيوند دارد.اين نيايش روزگاري در آغاز اين گاه جاي داشته است و اكنون در «يسنه» (هات 27،بند13) جاي دارد.

 

واژه «گاه» (گاثا در اوستا)به معني «سرود» است و «گلدنر» و «ميه» آن را به مفهوم سرود و سخن منظومي مي دانند كه در ميان نوشتارهاي منثور مي آمده و پاره هاي آنها را به هم مي پيوسته استو احتمال مي دهند كه سبب گسيختگي كنوني در ميان برخي از بخشهاي گاهان،از ميان رفتن نوشتارهاي منثور وبرجا ماندن پاره هاي منظوم آنها باشد.اما «نيبرگ» اين فرضيه را بكلي رد مي كند و مي گويد هيچ دليلي براي اثبات آن وجود ندارد.در زبان سنسكريت نيز اين واژه به همين صورت و به همين مفهوم بكار رفته است.در زبان پارسي ميانه (پهلوي) «گاس» (وجمع آن گاسان»آمده و در فارسي بعضي آن را «گات» (و در جمع «گاتها») و برخي «گاه» (ودر جمع «گاهان») نوشته اند.

 

در اوستا «يسنه» و در سنسكريت «يَجنَ» و در پهلوي «يَزيشن» به معناي ستايش و نيايش و پرستش و قرباني است.

در فارسي از اين ريشه ،يزد و ايزد و يزدان و جشن و جز آن بازمانده است.

واژه «يشت» در معني با يسنه يكي است و تنها فرقي كه دارد اين است كه «يسنه» به مفهوم ستايش و نيايش و پرستش و قرباني به طور كلي و «يشت» به معناي ستايش و نيايش و پرستش و قرباني ويژه ايزدان و مينُويان است.

 

شماره « يشت»ها در روزگار باستان بسي بيشتر از امروز بوده و نام و نشان « يشت» هاي گم شده از راه برخي از كتاب ها به دست ما رسيده است.

در ميان « يشت» هاي موجود نيز پريشاني و آشفتگي فراوان هست و زبان و شيوه نگارش آنها هماهنگي كامل ندارد.مي توان « يشت » هاي كنوني را به دو دسته كوتاه و بلند ، بخش كرد.

در «يشت»هاي كوتاه ، شيوه نگارش بسيار نارسا و ساختگي و تازه است؛ اما «يشت»هاي بلند، زباني پخته و كهنسال دارد با تمام زيبايي هاي لفظي و آراستگي معنوي و كهن ترين و شيواترين چكامه هاي ايراني دوران باستان به شمار مي آيد.

 

«يشت»ها مانند گاهان منظوم است؛ اما وزن شعرهاي آنها، يكنواخت و محدود نيست و مي توان گفت كه زبان اوستايي هنگام سرايش «يشت»ها بسيار پخته تر از زمان سرودن گاهان شده و آماده پذيرش معنيهاي وسيع تري گرديده و از نظر وزنهاي شعر و گسترش هرچه بيشتر دايره آنها براي شاعر نيز گامهايي به پيش برداشته بوده است.

 

فصل هاي هر يك از «يشت» ها را «كرده» (=بخش،فصل) مي نامند و هر كرده، چندين بند دارد.

 

بخش كوتاهي از اوستا ،«ويسپ رتو» (ويسپرد) نام دارد.اين بخش در شيوه نگارش و موضوع ، بسيار همانند «يسنه» است و سرودهاي كوتاهي را در ستايش ردان و پاكان و پارسيان و همه آفرينش نيك اهورايي در بر مي گيرد.

برخي احتمال مي دهند كه «ويسپرد» در اصل بخش و دفتر جداگانه اي از اوستا نبوده ،بلكه پيوست «يسنه» به شمار مي آمده است، بويژه كه مي دانيم معمولا در جشنها و آيينهاي ديني زرتشتيان ، «ويسپرد» به تنهايي خوانده نمي شود و غالبا آن را همراه «يسنه» مي خوانند و در بسياري از مورد ها «ونديداد» را هم با آن مي سرايند.

 

اما هنگامهايي از سال هست كه به ويژه «ويسپرد» مي خوانند و آن را هنگام هر يك از شش گهنبار سال است و سرايش «ويسپرد»در اين هنگامهاي ششگانه را «گهنبارانويسپرد» مي نامند.

فصلهاي «ويسپرد» را مانند فصل هاي «يشت» ها «كرده» مي خوانند و هر كرده ، بندهايي را شامل مي شود.بنابر نظرهاي گوناگون اوستاشناسان ، «ويسپرد» به بيست و سه و چهار يا بيست و شش يا بيست و هفت كرده بخش شده است.

 

«خرده اوستا» (در پهاوي «خُرتك اوستاك» يعني «اوستاي كوچك» ) در واقع بخش ويژه و جداگانه اي از اوستا نيست؛ بلكه گزيده اي است از سراسرنامه ديني زرتشتيان كه در نمازها و نيايشها و جشنهاي گوناگون و هنگام سدره پوشي و كُشتي بندي و در مراسم زناشويي و آيين ياد بود در گذشتگان وجز آن خوانده مي شود.اندازه نوشتارهاي «خرده اوستا» در دست نويسهاي مختلفي كه از آن برجا مانده ، يكسان نيست وهر كس بنا برنيازي كه داشته بخشهاي بيشتر يا كمتري را در دست نويس خود گردآورده است.جاي برخي از پاره هاي «خرده اوستا» را در بخشهاي موجود اوستا مي توان پيدا كرد؛ اما بعضي از قسمتهاي اين گزيده يادگار نسكهاي گم شده اوستاست.

 

در پي معرفي اجمالي بخشهاي اوستا ، اكنون نگاهي به محتواي اين نامه كهن مي افكنيم تا دورنمايي از گستره انديشه و فرهنگ ايرانيان روزگار باستان را بنگريم.

 

در اين بررسي كوتاه ، نخست مي پردازيم به گاهان كه قانون اساسي و گوهر اصلي دين مزدا پرستي است.

 

زرتشت انديشه ور و دادگذار ايران باستان در گاهان پنجگانه خويش ، همچون شاعريپرشور و فيلسوفي ژرف بين ، بنيادي ترين پرسشهايي را كه در زمان ور در برابر آدمي مطرح بوده است – و بسياري از آنها هنوز هم مطرح است – به ميان مي كشد و چون جوينده اي سخت كوش و دريا دل ، در پي گشودن چيستانهاي زندگي برمي آيد.

در گاهان نشاني از اسطوره ها و افسانه هاي كهن آريايي و پرستش و نيايش ايزدان فراوان شمار باستاني آرياييان و بردن قربانيهاي خونين نزد آنان ، به چشم نمي خورد و آشكار است كه پيام آور دين مزدا پرستي ، مي خواهد آدمي را از پيچ و خم دستگاه يزدان شناخت ابتدايي كوه نشينان و بيابان گردان رهايي بخشد و به ديني روشن و خرد پذير فراخواند.

 

به ديگر سخن ، بازتاب عمده ترين بيابان گردان رهايي بخشد و به ديني روشن و خرد پذير فراخواند.به ديگر سخن ، بازتاب عمده ترين پيام اجتماعي – اقتصادي زرتشت، يعني گذار از بيابان گردي و شباني پر خشم و خشونت نخستين به روستا نشيني و كشاورزي و گله پروري آرام را در جنبه هاي ديني و اخلاقي آموزشهاي وي نيز مي توان ديد.

در آموزشهاي زرتشت ، مقصود از آفرينش و نتيجه زندگي اين است كه آدمي در آباد كردن جهان و شادماني خود و ديگران بكوشد و با «انديشه نيك» ، «گفتار نيك» ، «كردار نيك» ، خود را شايسته رسيدن به اوج كمال و پيوستن به بهروزي جاوداني نشان دهد.

 

زرتشت ، پيروان خويش را از دلبستگي به جهان و شاد خواري و زندگي آدمي در آن ، نكوهش نكرده است.

 

نگاهي به گاهان پنجگانه ، اين نكته را به خوبي روشن ميكند كه سراينده اين سرودهاي باستاني ، راهنماي بهروزي آدمي در زندگي فردي و اجتماعي است و با گوشه گيري و بي پروايي نسبت به كار جهان ، هيچ گونه ميانه اي ندارد.به سخن ديگر ، زرتشت كوتاهي زندگي يك تن در اين جهان را نمي نگرد؛ بلكه به مجموع زندگي آدميان و كار و كوشش زنجيروار و پيوسته آنان نظر دارد و مي گويددر اين راستاست كه هر كس «خويشكاري» خود را به جاي آورد و نقش ويژه خويش رادر اين منظومه عظيم و نمايش بزرگ، بر عهده مي گيرد.

 

آموزشهاي زرتشت ، آدمي را آفريده پاك و بي آلايش «اهوره مزدا» و همكار و ياور آفريدگار در گسترش و تكامل آفرينش و پيكار با نيروهاي اهريمني مي داند؛ نه گناهكاري ازلي كه بايد همواره روي از خوشي بگرداند و نفس خويش را بكشد و انواع شكنجه ها و هول و هراسها را برتابد تا بخشوده و رستگار شود.

 

زرتشت مانند بودا نمي گويد:« رهايي هر كس در نيستي اوست.»

و آدمي بايد از همه لذتهاي اين جهاني دست بشويد و در گوشه اي به رياضت بپردازد ؛ بلكه مي گويد:« آدمي براي كامروايي فردي و اجتماعي آفريده شده و زندگي ستيزه و مبارزه ديرپايي است ميان نيكي و بدي و برماست كه همواره پشتيبان راستي و درستي و رهرو راه نيكي باشيم و با زشتي و تباهي و بدي نبرد كنيم.»

يكي از درخشانترين نمودهاي پيام و آموزش زرتشت ، اين است كه نشاني از تعبد و پذيرش چشم و گوش بسته در آن نيست.

 

او پيروان خويش را از فرمانبرداري كورانه و نا آگاهانه باز مي دارد و مي گويد: آنچه را كه از من مي شنويد ، با خرد درست و منش پاك و روشن خويش بسنجيد و ارزيابي كنيد و آنگاه بپذيريد.

مدار آموزشهاي زرتشت در گاهان ، باور به خداوندي «مزدا اهوره » آفريدگار يگانه و وجود دو «مينو» ي همزاد يا دو «مينو» ي آغازين آفرينش يعني «مسپِنتَ مَينيو» (سپند مينو يا مينوي ورجاوند آفرينش ) و «انگره مينو» (انگرمينو يا مينوي ستيهنده و دشمن )در برابر يكديگر است.

 

فروزه هاي هفت گانه «مزدا اهورا» - كه «سپند مينو» برترين آنهاست – رهنمون آفريدگار به رستگاري و بهروزي اند و در اين ميان نقش «اشه» از همه نمايان تر است و «اشونان» (رهروان را «اشه») ، در ناسازگاري و ستيزه اي هميشگي با «دروندان» (پيروان «دروج») قرار دارند.كمتر بندي تز گاهان هست كه در آن سخني از «اشه» به ميان نيامده باشد.

جهان بینی بنیادی زرتشت بر ناسازگاری این مینوان دوگانه و بر خویشکاری فروزه های هفت گانه و سه نهاد «اندیشه نیک» و « گفتار نیک» و «کردار نیک» استوار است و نبرد مینوان ناسازگار ، موضوع اصلی هستی و درون مایه آفرینش را تشکیل می دهد.در این کشمکش گران، همه آفریدگار نیک ، هواخواه و پشتیبان «سپند مینو» یند و اورا در برابر «انگرمینو» تا پیروزی واپسین یاری می کنند.

 

بنیاد آموزش و فلسفه زرتشت با کهن ترین باورهای آریاییان – که به دوره زندگی مشترک هندوان و ایرانیان می پیوست – تضاد آشتی ناپذیر داشت.زرتشت متفکر جسور و نو آوری بود که اندیشه ها و باورهای انقلابی خویش را با دقت و تیزبینی فیلسوفی رانشناس و جامعه شناس و اندیشه وری بلند پرواز و آینده نگر و شاعری پرشور و هنرمند ، در پنج سرود جاودان خود به یادگار گذاشت.

بسیاری از دانشوران و اوستاشناسان برآنند که «امشاسپندان»هفتگانه در اوستای نورا باید وجودهای تجسم یافته ای از صفتها و فضیلتهای آهیخته «مزدا اهوره» یا فروزه ها و پرتوهای هستی آفریدگار دانست که در آموزه های گاهانی بدانها برمی خوریم.در گاهان به هیچ روی با وجودهای مجسمی به نام «امشاسپندان» سروکار نداریم و حتی از ترکیب «امشاسپند» نیز در این سرودها اثری نمی بینیم.قائل شدن به چنین وجودهایی در گاهان ، مغایر با گوهر اصلی پیام و آموزش زرتشت است و برخی از گزارشگران و پژوهندگان این سرودها را دچار وسوسه و اشتباه کرده و به بیراهه کشانده است.

 

«تارا پور والا » فروزه های آفریدگار را به دو گروه سه تایی بخش می کند و این گروه ها را با جنس خود متمایز می شمارد.در طرح او ، نخستین سه فروزه (یعنی «اشه وهیشت» و «وهومنه» وخشثره ویریه») نرینه و دومین سه فروزه ( یعنی « سپنت آرمیتی» و «امره تات» و «هورتات» ) مادینه اند.

این گروهها به ترتیب نمایشگر جنبه های پدری و مادری آفریدگار جهان نسبت به هستی و آفرینش اند.از جنبه پدر – خدایی ، «اردیبهشت» نماد راستی و نیکوکاری و اراده و خواست و اندیشه آفریدگار است که در سراسر جهان هستی روان و پویاست با پیمودن راه دانش و آموزش و کار بندی اندیشه ، می تواند بدان دست یابد.

 

«بهمن» نماد اندیشه و منش نیک و آگاهی و آموزش آفریدگار است و آدمی می تواند از راه مهرورزی به همه پدیدارهای نیک آفرینش ، بدان برسد.« شهریور»نماد کار و نیروی آفرینش و توان چیرگی بر جهان هستی در وجود آفریدگار است و آدمی با یافتن جای ویژه خود در گستره هستی و خدمت به نیروهای نیکی و روشنایی ، می تواند بدین نماد بپیوندد.

از جنبه مادر – خدایی ، «سپندار مذ*» نماد پایداری و استواری آفریدگار و مظهر ایمان و کوشش در راه آبادانی جهان است.«خرداد» نماد کار پیوسته و همیشگی «اهوره مزدا» و مظهر جنبش و تکاپو در راه پیوستن به کمال است. «امرداد» نماد گوهر ابدی جهان و جاودانگی آفرینش «اهوره مزدا» ست و آدمی با بدست آوردن دریافتی ژرف از هستی و نمودها و نمادهای آفرینش ، می تواند به جاودانگی بپیوندد.

سه فروزه اول ، صفتهای اهوره مزدا را به عنوان آفریدگار «روان» و سه فروزه دوم ، ویژگیهای اورا به عنوان آفریدگار «ماده» نمایش می دهند.

 

آدمی را «اردیبهشت» و «بهمن» و «شهریور» را به ترتیب از راه دانش ، مهرورزی و خدمتگزاری ادراک می کند.این سه با «سر» و «دل » و «دست» آدمی پیوند دارد.اما برای پیوستن به «اهوره مزدا» و دریافت کامل او، باید دانش اندوخته آدمی با مهر و شور زندگی در آمیزد و گلهای شکوفان این آمیزش ، به گونه خدمتگزاری به بشریت به بار آید.

 

تنها در آن حالت است که رهرو این راه، به ایمان استوار «سپندارمذ» و کمال «خرداد» و جاودانگی «مرداد» می پیوندد.

 

از آنچه گفته شد، دایره ای پدید می آید که می توان آن را « دایره کمال » نامید.

 

* آرمیتی یا سپندارمذ را مادر زمین و دختر اهوره مزدا خوانده اند و اورا نمایشگر برجسته ترین تجلیات زنانگی می شناسند و با مادر جهان نزد هندوان می سنجند.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...