masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 مرداد، ۱۳۹۳ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام قرار نبوده تا نم باران زد، دستپاچه شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر بگیریم که مبادا مثل کلوخ آب شویم قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی،ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی،خنده های مصنوعی، آواز های مصنوعی، دغدغه های مصنوعی ... هر چه فكر می کنم می بینم قرار نبوده ما این چنین با بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ باشیم تا اثبات کنیم موجود بهتری هستیم این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست؟ قرار نبوده همه از دم درس خوانده بشویم، از دم دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم بعید می دانم راه تعالی بشری از دانشگاه ها و مدرک های ما رد بشود باید کسی هم باشد که گوسفندها را هی کند، دراز بکشد نی لبک بزند با سوز هم بزند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام قرار نبوده این همه در محاصره سیمان و آهن، طبقه روی طبقه برویم بالا قرار نبوده این تعداد میز و صندلی کارمندی روی زمین وجود داشته باشد بی شک این همه کامپیوتر و پشت های غوز کرده آدم های ماسیده در هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده ... تا به حال بیل زده اید؟ باغچه هرس کرده اید؟ آلبالو و انار چیده اید؟ کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفته اید؟ آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام این چشم ها برای نور مهتاب یا نور ستارگان کویر، برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان، برای خیره شدن به جاریِ آب شاید، اما برای ساعت پشت ساعت، روز پشت روز، شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشده اند. قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچ کار نیایند و ساعت های دیجیتال به جایشان صبح خوانی کنند. آواز جیرجیرک های شب نشین حکمتی داشته حتماً، که شاید لالایی طبیعت باشد برای به خواب رفتن ما تا قرص خواب لازم نشویم و این طور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود. من فکر می کنم قرار نبوده کار کردن، جز بر طرف کردن غم نان، بشود همه دار و ندار زندگی مان، همه دغدغه زنده بودن مان. قرار نبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن، این همه قانون مدنی عجیب و غریب و دادگاه و مهر و حضانت و نفقه و زندان و گروکشی و ضعف اعصاب داشته باشد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام قرار نبوده این طور از آسمان دور باشیم و سی سال بگذرد از عمرمان و یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم. قرار نبوده کرِم ضد آفتاب بسازیم تا بر علیه خورشید عالم تاب و گرما و محبتش، زره بگیریم و جنگ کنیم. قرار نبوده چهل سال از زندگی رد کنیم اما کف پایمان یک بار هم بی واسطه کفش لاستیکی یا چرمی یک مسافت صد متری را با زمین معاشرت نکرده باشد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام قرار نبوده من از اینجا و شما از آنجا، صورتک زرد به نشانه سفت بغل کردن و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم ... چیز زیادی از زندگی نمی دانم، اما همین قدر می دانم که این همه قرار نبوده ای که برخلافشان اتفاق افتاده ، همگی مان را آشفته و سردرگم کرده ! آنقدر که فقط می دانیم خوب نیستیم، از هیچ چیز راضی نیستیم، اما سر در نمی آوریم چرا ... ادامه قرار نبود رو بنویسید: 6 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 مرداد، ۱۳۹۳ قرار نبود همه فکر و ذکرمون موکول به نگرانی های فردامون بشه. قرار نبود یه عده انسان بی صفت که کار بلد نیستند خودشونو تو همه پست های مهم جا بدهند و دمار از روزگار دیگران در بیارن. قرار نبود خجالت کشیدن از یادمون بره. بقول مادر بزرگ مرحومم : بابا حیا هم خوب چیزیه. لینک به دیدگاه
masi eng 47044 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مرداد، ۱۳۹۳ قرار نبود چشمای من خیس بشه قرار نبود هر چی قرار نیست بشه قرار نبود دیدنت ارزوم شه قرار نبود که اینجوری تموم شه لینک به دیدگاه
samaneh noori 96 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۳ قرار نبود همه ارزو هام نقش بر اب شه قرار نبود یه روز دکتر های این دنیا جلو تر از عزرائیل بهم بگن مراقب در رفتن لحظه هات باش لینک به دیدگاه
masi eng 47044 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۳ قرار نبود امروز عدس پلو داشته باشیم لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده