رفتن به مطلب

یانیس ریتسوس


mo safer

ارسال های توصیه شده

ﻧﺎﺷﯿﺎﻧﻪﺗﮑﻤﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﯾﮏ ﯾﮏ

ﺑﻪ ﮐﺘﺶ ﻣﯽ ﺩﻭﺯﺩ

ﺑﺎ ﺳﻮﺯﻧﯽ ﺑﺰﺭﮒ

ﻧﺨﯽ ﺿﺨﯿﻢ

ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ :

ﻧﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﯼ ؟

ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﯽ ﺩﺳﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﻨﯽ ؟

ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﯽ ؟

ﯾﺎﺩﺕ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯽ ؟

ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺯﺩﻧﺪ

ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩﯼ ؟

ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﻣﺮﮒ

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﺴﺖ

ﺍﻣﺎ ﺁﺯﺍﺩﯼ

ﻣﻬﻢ ﺗﺮﺳﺖ !

ﯾﺎﻧﯿﺲ ﺭﯾﺘﺴﻮﺱ

ﺗﺮﺟﻤﻪ : ﻫﻮﻣﻦ ﻋﺰﯾﺰﯼ

لینک به دیدگاه

ﻫﺮ ﺳﻪ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ ﺧﻴﺮﻩ ﺑﺮ ﺩﺭﻳﺎ .ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺩﺭﻳﺎ ﮔﻔﺖ . ﺩﻳﮕﺮﻱ ﮔﻮﺵ ﻛﺮﺩ .

ﺳﻮﻣﻲ ﻧﻪ ﮔﻔﺖ ﻭ ﻧﻪ ﮔﻮﺵ ﻛﺮﺩ . ﺍﻭ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻧﻪ ﺩﺭﻳﺎ ﺑﻮﺩ ﻏﻮﻃﻪ ﺩﺭ ﺁﺏ

ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺣﺮﻛﺎﺕ ﺍﻭ ﺁﺭﺍﻡ، ﻭﺍﺿﺢ ﺩﺭ ﺁﺑﻲ ِ ﺭﻧﮓ ﭘﺮﻳﺪﻩ ﻱ ﺁﺏ

ﺩﺭﻭﻥ ﻛﺸﺘﻲ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻩ ﺍﻱ ﭼﺮﺧﻴﺪ .

ﺯﻧﮓ ﻧﺠﺎﺕ ﻏﺮﻳﻖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﺪﺍ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ .

ﺣﺒﺎﺏﻫﺎﻱ ﺭﻳﺰﻱ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻳﻲ ﻧﺮﻡ ﺭﻭﻱ ﺩﺭﻳﺎ ﺷﻜﺴﺘﻨﺪ

ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻳﻜﻲ ﭘﺮﺳﻴﺪ : ﻏﺮﻕ ﺷﺪ؟

ﺩﻳﮕﺮﻱ ﮔﻔﺖ : ﻏﺮﻕ ﺷﺪ .

ﺳﻮﻣﻲ ﺍﺯ ﻋﻤﻖ ﺩﺭﻳﺎ ﻧﮕﺎﻫﺸﺎﻥ ﻣﻲﻛﺮﺩ .

ﮔﻮﻳﻲ ﺑﻪ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻛﻪ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻣﻲﻧﮕﺮﺩ

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...