spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۳ تمایل به وضع موجود متنی که در ادامه آمده پاسخ سوالی است که چندی قبل برایم جذاب شده بود! چگونه ممکن است دولتی نتواند حمایت نیمی از جامعه را برای اصلاحاتی که بیش از نیمی از جامعه از آن نفع میبرند را جذب کند؟ معمولاً گفته میشود اصلاحاتی که منافع برندگان آن از هزینههای بازندگان آن بیشتر باشد قابل اجراست چراکه میتوان با استفاده از بخشی از سود اصلاحات، زیان بازندگان را جبران و آنها را همراه اصلاحات گرداند. این نکته گرچه درست است اما شاید در عمل قابل اجرا نباشد: ممکن است طراحی مکانیزمی که در آن بازندگان میزان زیان واقعی خود را اعلام کنند امکانپذیر نباشد و چون در این شرایط آنها انگیزه دارند زیان خود را بیش از اندازه اعلام کنند اجرای اصلاحات اقتصادی با شکست مواجه میشود. حال اگر فرض کنیم که امکان جبران زیان وجود ندارد آنگاه در یک نظام دموکراتیک اصلاحاتی قابل انجام است که حداقل حمایت نیمی از افراد را به همراه داشته باشد. اما جالب است که بدانید که گاهی دولتها در اجرای اصلاحاتی که به وضوح منجر به افزایش کارآیی و منتفع شدن اکثریت میشوند ناتوان بودهاند. به عنوان مثال آزادسازی تجاری از این نمونه است! تناقض آشکاری که در کشورهای در حال توسعه وجود دارد این است که گرچه آزادسازی تجاری برای قسمت قابلتوجهی از بخش خصوصی مفید است، اما این گروهها معمولاً خیلی علاقهمند به اجرای اصلاحات نیستند. اصلاحات تجاری توسط دولتهای خودرای و برخالف تمایل فعالان اقتصادی انجام شده است؛ گرچه پس از اجرای اصلاحات، نظر این گروهها تغییر کرده و به حامیان اصلاحات اضافه شدهاند. توضیح این مشاهده که پس از دیدن کاملاً بدیهی به نظر خواهد رسید براساس فرناندز و رودریک (1991) در ادامه آورده شده است. جان مطلب این است که زمانی که نااطمینانی فردی وجود داشته باشد به این معنی که افراد ندانند کدامیک از اصلاحات اقتصادی منتفع و کدامیک متضرر خواهند شد آنگاه ممکن است که یک اصلاح اقتصادی پیش از اجرا مورد علاقه اکثریت نباشد در حالی که پس از اجرا بیش از نیمی از افراد از آن حمایت خواهند کرد. اقتصادی را در نظر بگیرید که در آن صد نفر زندگی میکنند: چهل نقر در قسمت صادراتمحور و مابقی در قسمت وارداتمحور مشغول هستند. فرض کنید که در نتیجه آزادسازی تجاری، بخش اول منتفع شود. از میان آنهایی هم که در واردات مشغول هستند بیست نفر میتوانند به صادرات مشغول شده اما مابقی متضرر خواهند شد. همچنین فرض کنید که هر برنده به میزان یک واحد پول سود و هر بازنده یک واحد پول ضرر میکند. چنانچه مشاهده میکنید کل نفع اصلاحات از کل زیان آن بیشتر است و بیش از نیمی از جمعیت از آن نفع خواهند برد اما اکثریت، یعنی تمام افرادی که در بخش واردات مشغول هستند، قبل از اجرای اصلاحات با آن مخالفند! چراکه آنها میدانند پس از اجرای اصلاحات به احتمال یک سوم برنده و به احتمال دو سوم بازنده خواهند بود، در نتیجه مقدار منفعت مورد انتظار اصلاحات برای آنها عددی منفی است و اصلاحات پیشنهاد شده رای نخواهد آورد. بدیهی است که اگر شرایط قعطی بود آنگاه برندگان بخش وارداتمحور به کارگران بخش صادراتمحور میپیوستند تا اصلاحات انجام شود. اما چون کارگران بخش واردات قبل از اجرای اصلاحات نمیدانند که کدامیک از آنها در گروه برندگان اصلاحات قرار میگیرند و کدامیک جز بازندگان خواهند بود به اصلاحات رای نمیدهند. حتی با وجود اینکه افراد ریسک خنثی و عقلایی هستند، و اکثریت پس از اجرای اصلاحات با آن موافق خواهند بود، و همه افراد از دو گزاره قبلی پیش از انجام اصلاحات آگاه هستند، اصلاحات رای نمیآورد! به این مشاهده در ادبیات اقتصادی تمایل به وضع موجود گفته میشود. منبع : کافه اقتصاد 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده