Mahdi Eng 22940 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اسفند، ۱۳۹۲ احمد فتح الهی به عنوان شخصیت سال 1392 صنعت غذای ایران برگزیده شد. به گزارش «فود پرس»، احمد فتحاللهی از چهره های شناخته شده صنعت غذای ایران با کسب اکثریت آراء متخصصان علوم و صنایع غذایی ایران به عنوان شخصیت سال 92 صنعت غذای ایران معرفی شد. مهندس احمد فتح اللهی مردی به استواری دماوند ایران زمین دارای سوابق قبلی : 1. مدیر عامل شرکت آتاکو 2. رئیس هئیت مدیره شرکت دنیای چاشنی 3. مدیر عامل گروه منتخب قوطی سازان و مشاور مدیر کل صنایع فلزی ایران سوابق فعلی : 1. رئیس هیئت مدیره شرکت قوطی سازی و چاپ فلزات زنیط 2. نایب رئیس هیئت مدیره شرکت درب و پنجره وسازه های فلزی آران سیج 3. رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل تعاونی قوطی سازان ایران 4. رئیس هیئت مدیره شرکت سبزی ایران 5. رئیس هیئت مدیره شرکت خدمات و بازرگانی و تولیدی آفا 6. عضو انجمن مدیران ایران 7. عضو اتاق بازرگانی صنایع و معادن ایران 8. عضو انجمن ایران برای فردا 9. عضو انجمن متخصصین صنایع غذایی ایران 10. عضو شورای همکاری متقابل دانشگاه آزاد و صنعت 11. عضو کار گروه تحقیقات صنایع کشاورزی سازمان جهاد کشاورزی 12. عضو شورای عالی جشنواره علمی دکتر هدایت 13. عضو هیئت مدیره سندیکا و تعاونی صنایع کنسرو ایران 14. رییس کارگروه صنایع غذایی ایران لطفا خودتان را معرفی فرمایید؟ احمد فتح الهی هستم،آذر ماه سال 1332 در تهران متولد شدم.تحصیلات خود را تا مقطع دانشگاهی در رشته ماشین افزار در تهران گذراندم و سپس به خدمت سربازی رفتم.در دوران سربازی درجه دار بودم و به جهت تحصیلات دانشگاهی به عنوان استاد جوش استیلن مشغول به خدمت شدم.در آن زمان برای این تدریس حقوق خوبی را دریافت می کردم.در سال 1356 خدمت سربازی من به پایان رسید و در آن مقطع حدود 7 هزار تومان پس انداز داشتم.در خانواده ای معتقد و متعهد بزرگ شده ام به همین جهت به مسجد محله رفتم تا امام جماعت مسجد را ببینم و خمس و زکات این درآمد را پرداخت کنم.امام جماعت آن مسجد ،روحانی سیدی بود که با دیدن جوانی به سن و سال من که قصد پرداخت خمس و زکات خود را از حقوقش دارد تعجب کرد و شاید هم موجبات تحسین وی را فراهم کردم.به همین جهت وی سهم سادات را به من بخشید و بقیه را پرداخت کردم. اعتقاددارم که آن خمس و زکات سبب برکت مال من شد. من در رشته ای فنی تحصیل کرده بودم و در هنرستان نیز دانش آموخته بودم، ولی دانش من به صورت تئوری بود و کمتر کار عملی کرده بودم.برای یادگیری کار به صورت عملی ،مجبور شدم در جایی که مجهز به دستگاههایی مثل تراش بود مشغول به کار شدم.به سبب روال زندگی و نوع کاری که در دوران سربازی انجام داده بودم کمترعلاقمند بودم تا در سیستم اداری مشغول به کار شوم.علاقه داشتم که برای خودم کار کنم و به همین دلیل همت خود را بر یادگیری کار عملی گذاشتم. حدود یکسال در یک کارخانه قوطی سازی مشغول شدم و خوشبختانه پس از یکسال ،به جهت فعالیت های خود و تلاش و کوشش هر روزم ،توانستم آن کارخانه قوطی سازی را اجاره کنم.در کارخانه ای که اجاره کردم به فعالیت های خود ادامه دادم و با کوشش روز افزون توانستم در طول 2 سال آتی آن کارخانه قوطی سازی را خریداری نمایم.این کارخانه معروف به کارخانه قوطی سازی و چاپ فلزات زنیط که هنوز هم آن را دارم و به فعالیت های خود ادامه می دهد. قوطی های مورد استفاده در کارخانه سبزی ایران نیز ساخت همین کارخانه است.قوطی های کارخانجات بزرگ دیگری توسط کارخانه زنیط ساخته می شود.قابل ذکر است که کارخانه زنیط بیشتر قوطی های مربوط به مواد شیمیایی را می سازد. زمانیکه من کارخانه زنیط را خریداری نمودم حدود 16 کارگر داشت و با توسعه آن و تلاش بی وقفه این کارخانه را دوشیفته کردم و بسیاری از محصولات دیگر را نیز به دایره تولیدات آن اضافه نمودم و به این ترتیب ظرف دو ماه تعداد کارگران از 16 به 38 نفر رسید.به تدریج کارخانه زنیط را توسعه دادم پس از توسعه زنیط چه کردید؟ به هر حال کارخانه زنیط را می گرداندم که انقلاب شد و تجار بزرگی که ورق حلب را وارد می کردند کنار رفتند،این موضوع سبب شد که دیگر وارد کننده ای وجود نداشته باشد. مجبور شدم مدیر عامل های کارخانه های قوطی سازی را در محلی دور هم جمع نمایم ،با آنان صحبت کردم که همگی با همکاری یکدیگر اقدام به وارد کردن این ورق ها کنیم.همانطور که می دانید در گذشته اکثریت مدیران به صورت سنتی فعالیت می کردند ولی من بین آن ها تحصیل کرده و دارای علم کار بودم.در آن جلسه برنامه های خودم را برای آنها تشریح کردم.آنان با وارد کردن ورق های حلب مورد نیاز کارخانه های قوطی سازی موافقت کردند و ما توانستیم ورق مورد نیاز برای دو ماه خود را وارد کنیم. این ورق ها از آلمان وارد شد و حدود بیست درصد ارزانتر آنها را خریداری کردیم،ضمن اینکه ما سایز مورد نیاز خود را سفارش دادیم و این موضوع سبب کاهش ضایعات شد. در آن زمان گروه منتخب قوطی سازان ایران را تشکیل دادیم که من رئیس آن گروه شدم.سپس این گروه را گسترش دادیم و تعاونی قوطی سازان سراسری ایران را تشکیل دادیم.در حال حاضر من رئیس هیات مدیره این تعاونی هستم هنوز هم این تعاونی در حال فعالیت است. با توجه به اینکه کارخانه زنیط در مرکز شهر قرار داشت و امکان توسعه نداشت بدلیل کثرت مشتری به فکر افتادم کارخانه دوم را تاسیس نمایم و محلی را در اول جاده ورامین خریداری کردم و کارخانه قوطی سازی به نام اطلس را تاسیس کردم در این زمان بار سنگین کاری بر دوشم بود که خوشبختانه برادرانم تحصیلاتشان به اتمام رسیده بود و همکاریشان را با من شروع کردند و با دریافت بخشی از سهام کارخانجات شروع به فعالیت نمودیم و تا کنون با هم همکاری می نماییم و با اتحاد و همبستگی خوشبختانه توانستیم جایگاه خوبی را در جامعه کسب نماییم. لازم بذکر است در یکی از جلسات تعاونی قوطی سازی با آقای عظیمی که بنیانگذار شرکت آتا بود آشنا شدم.پس از انفلاب سهام شرکت آتا را بسیاری از بنکدارهای بازار خریداری کرده بودند و این کارخانه رو به نابودی بود.آقای عظیمی از من خواست تا مدیریت کارخانه آتا را به عهده بگیرم زیرا از سوابق کاری من مطلع بود. به بازدید کارخانه رفتم و متوجه شدم آقای عظیمی غیر از خودشان 17 شریک دیگر دارند و در واقع 18 نفر سهامدار کارخانه آتا بودند،در آن زمان به وی گفتم که من حاضر نیستم به عنوان یک حقوق بگیر فعالیت نمایم ،زیرا من خودم کارخانه دار هستم و به صلاح نیست که یک حقوق بگیر شوم. خواستم که شرکت آتا سهمی رابه من واگذار نمایند.عظیمی با شرکای خود مشورت کرد و راضی شدند تا 5 درصد شرکت آتا را به من بفروشند.قیمت شرکت آتا در آن زمان رقم بالایی تخمیم زده شد و این 5 درصد نیز رقم بالایی بود.پول را به سختی فراهم کرده و سهام را خریداری نمودم و مدیر عاملی این کارخانه را عهده گرفتم.وقتی در متن کار قرار گرفتم متوجه شدم که هیچکدام از شرکاء با شرکت تعامل ندارند.وقتی جنسی را از کارخانه بیرون می بردند پول آن را پرداخت نمی کردندو می گفتند که بگذارید به حساب سود سهام و همچنین چون خودشان صاحب سهم بودند می خواستند اجناس را ارزانتر ببرید و بدین ترتیب سبب ضرر بسیاری می شدند.به همین جهت اختلافات بسیاری به وجود آمد . در این شرایط یا باید سهم خود را می فروختم یا سهام آن ها را می خریدم. آن ها را دعوت کردم و به صورت منطقی با ایشان صحبت کردم. برای آن که آن ها را راضی نگه دارم گفتم که اگر ارزش هر سهم 100 هزار تومان است ،من هر سهم شما را 110 هزار تومان می خرم و سهم خود را 90 هزار تومان می فروشم. به گونه ای پیشنهاد دادم تا جای گله ای نباشد. بدین ترتیب سهام را خریدم و بزرگترین سهام دار شرکت آتا شدم. در چه سالی ازدواج کردید و چند فرزند دارید؟ در سال 1360 ازدواج کردم و حاصل این ازدواج یک پسر و دو دختر است. پسرم با من در کارها فعالیت می کند و هم اکنون مدیر عامل شرکت سبزی ایران است و دو دخترم نیز در حال تحصیل هستند سبزی ایران چگونه شکل گرفت؟ در آن زمان شرکت دنیای چاشنی قوطی های مربوط به ادویه کاری را از هندوستان وارد می کرد . روزی من این قوطی ها را دیدم و به آن ها گفتم که می توانم این قوطی ها را بسازم تا دیگر نیازی به وارد کردنشان نباشد . این قوطی ها را حتی بهتر ازنمونه خارجی آن ساختم . تعداد قوطی هایی که برای آن ها ساختم بسیار زیاد بود و قادر به پرداخت بدهی های خود نبودند و کارخانه دنیای چاشنی ورشکست شد. دنیای چاشنی علاوه بر بدهی های خود به من ، به بسیاری از اشخاص دیگر نیز بدهکار بود . همگی طلبکاران شکایت کردند به جز من . یک روز نزد من آمدند و گفتند که به علت بدهی چاره ای جز فروختن کارخانه نداریم.گفتم که من حاضرم به جای طلب خود کارخانه را برداشته و بدهی های شما را نیز تسویه کنم . خوشحال شدند و قبول کردند. بدین ترتیب کارخانه دنیای چاشنی متعلق به ما شد که در آن زمان فقط ادویه کاری تولید می کرد. در حال توسعه این کارخانه بودم که در بحث مسائل فرهنگی ایراد گرفته شد که دنیای چاشنی نام بی معنی است و باید تغییر کند . به همین جهت نام دنیای چاشنی را به سبزی ایران تغییر دادیم . شروع به تولید سبزی خشک کردیم و سپس ادویه جات مختلف توسط سبزی ایران تولید شد و هم اکنون محصولات متنوعی مثل 13 نوع سوپ ، ادویه جات ، چاشنی های سالاد وپاستاهای نیمه آماده و بسیاری تولیدات دیگر در این کارخانه تولید می شوند . هم اکنون بیش از 60 قلم کالا توسط سبزی ایران تولید می شود. در حال حاضر بازار صادراتی بسیار خوبی برای محصولات خود داریم. صادرات را از تر خون خشک شده شروع کردیم و هم اکنون ادویه جات و محصولات دیگر سبزی ایران دارای صادرات هستند. 30 درصد از محصولات سبزی ایران به خارج از کشور صادر می شود و در کشورهای اروپایی و کانادا توزیع می شوند و حتی از کانادا به آمریکا وارد شده اند. رمز موفقیت خود را چه می دانید؟ رمز موفقیت خود را پشتکار و صداقت می دانم . مردم داری نیز یکی دیگر از رموز موفقیت من است . ایمان درونی خود را نیز موجب موفقیت می دانم زیرا همواره خداوند در نظر من است. سعی می کنم به زیر دستان تا حد توان کمک کنم . همان طور که در جوانی اعتقاد به پرداخت خمس و زکات داشتم تا به امروز نیز این اعتقاد را حفظ کرده ام و همواره سعی بر دادن بخشی از اموال خود در جهت فعالیت های خیرخواهانه کرده ام. در حال حاضر در فکر ساخت یک خانه سالمندان هستم. بهترین خاطره زندگی شما چیست؟ شروع به کار هر کدام از کارخانه های ما ، بهترین خاطرات زندگی من است. این کارخانه ها موجبات کار و فعالیت افراد بسیاری را فراهم می ساخت و خانواده های بسیاری از راه اندازی این کارخانه ها به نان و نوایی می رسیدند و با خوشحالی آنان من نیز به شعف و شادی می رسیدم. در اوضاع کنونی که بسیاری از واحدها به تعطیلی کشیده می شوند، ما در حال توسعه هستیم و با وجود تمامی سختی ها دست از خدمت بر نداشته ایم. تلخ ترین خاطره زندگی شما چیست؟ تلخ ترین دوران زندگی من زمانی بود که شرکت آتا را فروختم . در آن زمان قیمت گذاری ها بر روی محصولات تولیدی بدون در نظر گرفتن مواد مصرفی و ... صورت می گرفت و به عنوان مثال برای رب گوجه فرنگی برای کل کشور و تمامی کارخانه ها قیمت یکسانی را تعیین می کردند و غلظت رب در کارخانه های مختلف را در نظر نمی گرفتند .چندین بار مرا به دادگاه فرا خواندند تا این که یک روز با رئیس دادگاه جر و بحث کردم . به او گفتم که شما می گویید رب آتا گران است ، برویدو چند مارک دیگر را با رب آتا مقایسه کنید و تفاوت آن ها را به وضوح ببینید. این جر و بحث با قاضی موجب شد تا وی مرا بازداشت کند و این رویداد تلخ ترین خاطره زندگی من شد . شایان ذکر است که از بعد از این حادثه من زخم معده گرفتم و روانه بیمارستان شدم . این رویداد برای من بسیار سخت و دردناک است که برای گفتن یک حرف حق سزای این چنین نصیب من شد. آیا در زندگی الگویی هم داشتید؟ در زندگی همواره کسانی که پشتکار داشته و صادق بوده اند را الگوی خود قرار داده ام.روزی من کار خود را با 16 پرسنل آغاز کردم و هم اکنون افتخار می کنم که حدود 650 پرسنل داریم. آیا کلاس اول دبستان خود را به یاد دارید ؟ نام معلم کلاس اولتان چه بود؟ بله ، یادم هست . نام معلم کلاس اول دبستان من آقای شیدایی بود و در کلاس اول دبستان نیز در درس دیکته تجدید شدم. آیا به آرزوی خود رسیده اید؟ بله ، زیرا همواره تلاش کرده ام تا به آرزوهایم برسم. چه چیزی بیش از همه شما را خوشحال می کند ؟ همواره با دیدن موفقیت دیگران خوشحال می شوم . افسوس می خورم که برخی از جوانان جامعه بیکار هستند و هم چنین دیدن جوانانی که با پشتکار به فعالیت مشغولند موجب شادی من می شود. به نظر من یکی از بزرگترین مشکلات جامعه ما ، اختلاف طبقاتی بسیار زیاد است که باید مسطح شود. چه چیزی بیشتر از همه شما را ناراحت می کند ؟ از این که از دوست و یا همکارم که وی را حمایت کرده ام ضربه بخورم بسیار ناراحت می شوم. آیا حاضرید کارهای بزرگ را به جوانان بسپارید؟ بله ، وقتی من مدیریت سبزی ایران را به پسرم سپردم مورد انتقاد قرار گرفتم . اما به او این فرصت را دادم ، زیرا خود من نیز در جوانی از موقعیت های پیش آماده استفاده را کردم و به انجا رسیدم. دوست دارم به جوانان پر و بال و فرصت داده شود تا از توانایی ها و استعداد خود استفاده کنند. چند تن از بزرگان صنعت غذای کشور را که معتقد هستید از افراد موفق این عرصه هستید نام ببرید. مرحوم مهندس عظیمی را بسیار قبول داشتم زیرا ایشان سختی های بسیاری را برای ساخت آتا متحمل شده بودند. مرحوم عالیزاد که بنیانگذار سن ایچ بود نیز از دیگر بزرگان است. هم اکنون نیز آقایان ظهیری ، فروتن و سلیمانی از صنعت گران خوش فکر و موفق جامعه صنعتی ایران می باشند. جناب آقای دکتر حسینی را نیز به عنوان فردی فرهیخته قبول دارم که دارای روابط عمومی بالایی است و بسیار باهوش می باشد. وی را تحسین می کنم زیرا خدمات بسیاری به صنعت غذا ارائه داده است . این صنعت بسیاری از پیشرفت های خود را مدیون دکتر محمد حسینی است. رابطه با خدا ... خدا را خیلی دوست دارم و هرگاه می خواهم حرکتی را آغاز کنم از او کمک می گیرم و او را مد نظر قرار می دهم . سعی می کنم مطابق رضای خداوند قدم بر دارم. منبع : foodpress.ir 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده