Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۹۲ سارا انار دارد ،یادم نرفته سارا/دستان کوچکت بود در دست کوچک ما نرفت همیشه سارا،در ذهن ماندنی بود/درست به کودکیمان شیرین و خواندنی بود بعد از تو بود اکرم،تکلیف این چنین بود/شاید که عشق ما هم شیرینی اش همین بود مردی می آمد از دور،داسش به یاد باران/مردی به پشت اسبش آهسته زیر باران گلدان عشق ژاله،بی آب دیده پژمرد/دلهای سبز ما نیز چون اشک ژاله پژمرد فریاد دشت برخاست،زیر نوای چوپان/ترس از دروغ آمد با او به زندگیمان تصمیم داشت کبری،دیگر کتاب خود را/باران زده نبیند،شاید به شوق فردا فردا که آمد امروز،پیوسته ماندنی نیست/تصمیم خوب کبری، امروز خواندنی نیست شاید چنین توان گفت،تصمیم داشت دریا/باشد همیشه با ما،شوید غبار غم را کم کم بزرگتر شد،سارا و حرف او هم/دیگر نداشت چیزی،از عشق و عاشقی کم تقسیم عشق سارا،بین تمام دنیا ،سهل است/دیگر این کار،صفر است حاصل ما ای کاش درس سارا، با یک انار می ماند/ای کاش کودکی باز،در دل ترانه می خواند دردی است در دل من،این جا و عشق آن جا/گر فرصتی دهد دست،گیرم سراغ سارا (سعید فروغی) 10 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده