رفتن به مطلب

عبدالجبار کاکایی


ارسال های توصیه شده

عبدالجبار کاکایی ۱۵( شهریور ۱۳۴۲

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
- تاکنون) نویسنده، شاعر و زبان‌شناس ایرانی می‌باشد.

همان ابتدای تولد به همراه خانواده خود در عراق سکونت گزید و هنگامی که یک سال و نیم بیشتر نداشت با خیل

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
گان به ایران بازگشت.
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در زادگاه خود گذراند و در سال ۱۳۶۰، دیپلم اقتصاد گرفت. در سال ۱۳۶۱ به تهران آمد و تحصیلات خود را تا
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
در دانشسرای
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ادامه داد. او در سال ۱۳۶۴ وارد
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
شد و در سال ۱۳۶۸ به دریافت
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
زبان و
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
نایل آمد. سپس به منظور ادامهٔ تحصیل در سال ۱۳۷۱ به جمع دانشجویان
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
مرکز تهران پیوست و در سال ۱۳۷۳
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
زبان و ادبیات فارسی را دریافت کرد. کاکایی چندین سال است که در تهران سکونت دارد و کارمند رسمی
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
می‌باشد، اما فعالیت‌های خود را بیشتر در زمینهٔ سرودن شعر، نقد و بررسی، اجرای برنامه‌های ادبی در
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و فعالیت در مطبوعات متمرکز کرده است. علاقهٔ کاکایی بیشتر معطوف به قالب‌های غزل و مثنوی است. از کاکایی مقالات و نقدهای فراوانی پیرامون شعر این روزگار در مطبوعات درج شده است. وی تا کنون در برخی از همایش‌های سراسری شعر که در سطح کشور بر‌گزار گردیده به عنوان دبیر، مدیر اجرایی و عضو
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
مسئولیت داشته است.

همچنین عبدالجبار کاکایی مدرس و مدیر خانه شعر بنیاد نویسندگان و هنرمندان و نه ماه عضوشورای ترانه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
بوده است و به علت اعتراض به عملکرد شورا در
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
آثار اجتماعی همراه با
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
استعفا داد.

شاعر شدن کاکایی به روایت خودش: تازه پانزده سالم بود، بوی نجیبِ بچگی داشتم، هنوز در عضلاتِ پاهایم شوقِ گریزِ ِکودکانهٔ «گرگم به هوا» بود، قدِ علمم نمی‌رسید به کتابخانه، تمام نبودم، عقلِ سفت و کالی داشتم، خیالم، خیالات بود تخیل نبود، در تصرفِ کلمات نبودم که شعر آمد. دق می‌کردم اگر این نبود. لذتِ ساختن و پرداختن، یافتن و پروردن، داشتن و بالیدن، پاتوقِ ناکامی و تسلیم، پناه ناامیدی و تردید، ایستگاه شَک، زاویهٔ نیایش، مجالی برای دروغ، برای عشق. تازه پانزده سالم بود که به آهنگی از درون کلمات را چیدم. نمی‌دانم موسیقی از کجا بود اما با وسواس کلمه‌ها را چیدم، نه کم نه زیاد، به قاعده، فقط صورت‌بندی می‌کردم. همین کلمه‌هایی که تا چهارده سالگی بی‌مبالات ادا می‌شدند، آقا شده بودند، اعتبار داشتند. با فعل و اسم و حرف خودمانی شده بودم. حالا جذبهٔ آنها بر ارادهٔ من غلبه داشت، حالا نیمی از عقل من در تصرف من بود، نیمی در تصرفِ آنها. حالا همه من نبودم، شرمسارانه دروغ می‌گفتم، گناهکارانه راست. از پانزده سالگی به منطقِ زبان حمله‌ور شدم، در آرایش کلمه‌ها کوشیدم، به توده‌های وهم‌آلودِ فکر نزدیک شدم. به روایت مرموز درونم پرداختم، همه از کلمات ملایم صبح من می‌فهمیدند که شبِ پیش عاشق شده بودم. به دروغ خودم را عاشق‌تر، شوریده‌تر، دیوانه‌تر و حتی گاهی نادان‌تر می‌نمایاندم. بودم یا نبودم نمی‌دانم و نمی‌خواستم بدانم. از دانایی می‌گریختم. نه گیس بلند کردم نه دمپایی لاانگشتی پوشیدم و نه مخمور به هستی نگاه کردم، با همین ابروهای در هم کشیده و مغموم با کت و شلوار معلمی و کار با خودم، برای خودم شعر گفتم، دروغ بافتم و شما بزرگوارانه راست پنداشتید. دروغ‌های مرا پنهان کردید. ما صادقانه به هم دروغ گفتیم، اما کدام باهوش‌تر بودیم؟ من می‌گویم شما. همین.

نمونه‌ای از غزل کاکایی: حاجت به اشارات و زبان نیست، مترسک/ پیداست که در جسم تو جان نیست، مترسک/ با باد به رقص آمده پیراهنت اما/ در عمق وجودت هیجان نیست، مترسک/ شب پای زمینی و زمین سفرهٔ خالی ست/ این بی هنری، نام و نشان نیست، مترسک/ تا صبح در این مزرعه تاراج ملخ بود/ چشمان تو حتی نگران نیست، مترسک/ پیش از تو و بعد از تو زمان سطر بلندی ست/ پایان تو پایان جهان نیست، مترسک/ این مزرعه آلودهٔ کفتار وکلاغ است/ بیدارشو از خواب زمان نیست، مترسک/

نمونه‌ای از ترانه کاکایی: بمون ولی به خاطر غرور خسته‌ام برو/ برو ولی به خاطر دل شکسته‌ام بمون/ به موندن تو عاشقم به رفتن تو مبتلا/ شکسته‌ام ولی برو، بریده‌ام ولی بیا/ چه گیج حرف می‌زنم، چه ساده درد می‌کشم/ اسیر قهر و آشتی میون آب و آتشم/ چه عاشقانه زیستم چه بی صدا گریستم/ چه ساده با تو هستم و چه ساده

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
نیستم/ تو را نفس کشیدم و به گریه با تو ساختم/ چه دیر عاشقت شدم چه دیرتر شناختم/ تو با منی و بی توأم ببین چه گریه آوره/ سکوت کن سکوت کن سکوت حرف آخره/ ببین چه سرد و بی صدا ببین چه صاف و ساده‌ام/ گلی که دوست داشتم به دست باد داده‌ام/ بمون که بی تو زندگی تقاص اشتباهمه/ عذاب دوست داشتن تلافی گناهمه/

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
(زاده ۱۳۴۴ -
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
) شاعر،
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و کارگردان
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و داستانی، برادر وی می‌باشد.

 

آثار

 

 

  • آوازهای واپسین، مجموعه شعر، همراه،۱۳۶۹
  • مرثیهٔ روح، مجموعه شعر،
    برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
    ،۱۳۶۹
  • سال‌های تاکنون، مجموعه شعر، محراب اندیشه،۱۳۷۲
  • حتی اگر آیینه باشی، مجموعه شعر، اهل قلم،۱۳۷۵
  • نگاهی به شعر معاصر ایران، نقد و بررسی، عروج،۱۳۷۶
  • گزیده ادبیات معاصر، شمارهٔ ۷، انتشارات نیستان،۱۳۷۸
  • بررسی تطبیقی ادبیات پایداری جهان، نشر پالیزان،۱۳۸۰
  • زنبیلی از ترانه، منتخب غزل، لوح زرین،۱۳۸۱
  • فرصت نایاب، مجموعه شعر، انجمن شاعران ایران،۱۳۸۵
  • با سکوت حرف می‌زنم نشر علم ۱۳۸۹
  • هرچه هستم از تو دورم رسانهٔ طلایی ۱۳۸۶
  • باغ خیالی نشر
    برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
    ۱۳۸۸
  • با تو این ترانه‌ها شنیدنی ست نشر فصل پنجم۱۳۹۰
  • بی چتر و بارانی نشر شانی۱۳۹۱
  • حق با صدای توست نشر تکا ۱۳۸۷
  • برشانه‌های باران
    برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
    ۱۳۸۶
  • بانوی آب آلبوم آثار ۱۳۹۱
  • از تو دورم آلبوم اثار ۱۳۸۷
  • دنیای بی آواز نشر فصل پنجم 1392
  • حبس سکوت نشر فصل پنجم1391

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...