رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

r86in0i2vbm2dqrv4g1b.jpg

 

 

جک لندن نویسنده‌ای است که با قهرمانان داستان‌های خود به رقابت می‌پردازد، از آن‌ها ماجراجوتر است و بیش‌تر از همة آن‌ها خطر می‌کند. او سهم عمده‌ای در پرورش اسطورة نویسندة آمریکایی دارد و ملغمه‌ای است ازمارک توین، فیتزجرالد و همینگ‌وی. مثل مارک توین بلندپرواز و بدشانس است. مثل فیتزجرالد می‌خواره است‌ و مانند او دربندِ زنی که هیچ تناسبی با او و هنر نویسندگی‌اش ندارد. مثل همینگ‌وی جوان‌سر، شجاع و متمایل به یک زندگیِ متظاهرانه و خطرناک است و جامعة آمریکایی را جدی نمی‌گیرد و خودش را عمیقاً درگیر مسائل و مشکلات این جامعه نمی‌کند. تنها مشغلة او مشغلة فکریِ بیش‌تر آمریکاییان است، مبارزه برای بقا.

 

 

جک لندنِ ِ کوچک بچة بی کس و کاری است که اوقاتش را به زد و خورد و بزن بهادربازی در«اوکلند» توی ایالت کالیفرنیا می‌گذراند. زندگی بخورنمیری دارد و تحصیلات ابتداییِ ناپیوسته‌ای را گذرانده. در هفده سالگی جاشوی کشتی است و در هجده سالگی خیابان‌خوابی است که سراسر ایالات متحده و کانادا را از زیر پاشنه می‌گذراند و هرجا گرسنگی فشار بیاورد کارگری می‌کند. در«نیاگارا» به جرم ولگردی زندانی می‌شود. زندان برایش خوب است و تحولی در روح و روانش به وجود می‌آورد. بعد از زندان سعی می‌کند سروسامانی به زندگی‌اش بدهد، با خودش عهد کرده که دیگر گذارش به محبس نیفتد.

 

 

تصمیم می‌گیرد درس بخواند و به دبیرستان برود. تو دبیرستان دوستان خوبی پیدا می‌کند. در مجلة مدرسه چیز می‌نویسد و بعد از یک تابستان، که به گفتة خودش به خرخوانیِ محض می‌گذرد، در امتحان دانش‌گاه کالیفرنیا قبول می‌شود و به دانش‌گاه می‌رود. دوران دانش‌جویی‌اش فقط پنج ماه است، پدرخوانده‌اش مریض می‌شود و او مجبور است بارِ خانواده را به دوش بکشد. می‌خواهد به هر نحو که شده خود را از چنبرة فقر درببرد، پس تب ِ طلا او را می‌گیرد. زیر کاسه‌کوزة همه چیز می‌زند و راهیِ آلاسکا می‌شود، اما بخت با او همراه نیست. یک سال ِ آزگار همه جا را به دنبال طلا می‌گردد و بعد دست از پا درازتر به سان‌فرانسیسکو مراجعت می‌کند. دوباره غم نان و امرارمعاش یقه‌اش را گرفته و او را درگیر جنگی هرروزه کرده است، ولی ذوق وشوق نوشتن به دادش می‌رسد و نویسندگی معدن طلای او می‌شود.

 

 

مثل آدمی تسخیرشده، حریص و گرسنه شب و روز می‌خواند و می‌نویسد. او نابغه است، بر جزییات و آهنگ داستان احاطه دارد، می‌داند چگونه با ارائة دقیق‌ترین جزییات تعلیق ایجاد کند و تصویری واقعی به دست بدهد. داستان‌ها و مقاله‌هایش این‌جا و آن‌جا منتشر می‌شوند و برایش ثروت کلانی به ارمغان می‌آورند. او هرچه دربارة انسان، طبیعت و جامعه نوشته شده می‌خواند. حالا در اوکلند خانة بزرگی دارد که مرکزِ فعالیت‌های روشن‌فکری است. نویسندگان، فیلسوفان، آنارشیست‌ها و فضلا هم‌نشین او هستند.

 

 

در سی سالگی، که دیگر حسابی دستش به دهانش می‌رسد، یک کشتی بادبانی می‌سازد. کشتی خود را «سنارک» می‌نامد و با آن و به اتفاق همسرش به اقیانوس آرام، در جنوب آمریکا سفر می‌کند. سفر آن‌ها تقریباً یک دهه طول می‌انجامد. او داستان این سفر را در رمان«سفر با سنارک» به تفصیل نوشته است.

 

 

لندن انسانِ خشمگینی است که عاشق ریسک کردن است. آن‌چه او انجام می‌دهد زهرة شیر می‌خواهد. وقتی که در چهل سالگی می‌میرد زندگی و کارنامة نویسندگی پروپیمانی از خودش به جا گذاشته، پنجاه داستان بلند و بیست‌وهشت کتابش را در عرض بیست سال نوشته و منتقدان بی‌شماری آثار و نوشته‌های او را ستایش کرده‌اند. آثارِ او منعکس‌کنندة تلاش‌های فردی آدم‌های تنهاست، کسانی که به تنهایی خودِ او هستند.

 

 

کودکی فقیرانه و جوانی پرمشقت او، که مقارن است با بحران مالی و رکود اقتصادی 1893 آمریکا، تأثیری ماندگار در روح او باقی گذاشته و از او مارکسیستی متعصب و نویسنده‌ای پرکار ساخته است. وقتی کتاب«آوای وحش» را منتشر می‌کند نه تنها در آمریکا که در روسیه و اروپا به شهرت می‌رسد. این رمان که، چگونگی قائم به ذات شدن سگی دست‌آموز و دستی و تبدیل آن سگ به گرگی مستقل و آزاده را ترسیم می‌کند، خوانندگان بسیاری دارد. به طور حتم جک لندن به هنگام نوشتن آوای وحش گوشة چشمی به عقاید«هربرت اسپنسر»- فیلسوف و نظریه‌پرداز انگلیسی- که محبوب اوست، داشته. اسپنسر مفهومِ«بقای اصلح» را با خواندن کتاب«منشاء انواع داروین» ضرب می‌کند. معنا و مفهوم خیلی خودمانی ِ نظریة بقای اصلح این است: «رو قوی شو که ضعیف پای‌مال است». اسپنسر نظریة تکامل داروین را به جوامع بشری، فرهنگ و ذهن آدمی‌زاده بسط داده و جک لندن عاشق نظریة اوست.

 

 

باک، سگی که قهرمان کتاب آوای وحش است، مظهر و معرفِ آن صفات انسانی است که در دنیای واقعی ضایع می‌شوند. باک مظهر طغیان و گریز است، مظهر بی‌گناهی و پاکی آدمی‌زاده است، آدمی‌زاده‌ای که هنوز تروتازه است و زیر بار دروغ و ریاکاری پشت خم نکرده است. جک لندن در این اثر فرم و محتوی را به شکلی بسیار عالی به هم آمیخته و از آن‌جا که فرارِ کامل عملی غیربشری است تعجبی ندارد که او سگی را به قهرمانیِ رمانش برگزیده است.

 

 

«سپید دندان» سه سال بعد از آوای وحش منتشر می‌شود. اگر سگِ آوای وحش مظهرِ فردی است که در مقابل جامعه می‌ایستد و سرانجام تمام آن را نفی می‌کند، سپید دندان گرگی است که در برابر عشق رام می‌شود و از صورت یک گرگ وحشی به صورت یک سگ دوست‌داشتنی و دست‌آموز درمی‌آید. شاید این دو کتاب بیانِ ِپوشیده‌ای باشند از نظریه‌های متناقض جک لندن در بارة فردگرایی و سوسیالیسم. ولی آن‌چه مسلم است آن است که هردوی این سگ‌ها پرطاقت، بی‌رحم، درنده و باهوش هستند. به باور جک لندن می‌بایست همة این‌ها بود تا دوام آورد. این دو کتاب نمایان‌گرِ جک لندنی هستند که در ته دل فردگرا است و به ظاهر طرف‌دارسوسیالیسم. احتمالاً او به سوسیالیسم اعتقادی ندارد و شاید دفاع او از آن، اعتراض به فقر وحشتناکی است که لندن در همة دوران کودکی‌اش داشته است. پرسش این‌جاست که اگر ناپدری جک لندن به نوعی ورشکست نمی‌شد و او در کودکی و نوجوانی ولگردی در خیابان و درآوردن نان، ولو از زیر سنگ را نمی‌آموخت، و آن همه بیماری و مصیبت را از سر نمی‌گذراند باز هم مبدل به نویسنده‌ای موفق می‌شد؟ کدام‌یک از او نویسنده ساخت؛ پرسش‌های ذهنی‌اش و یا تجارب تلخ و شیرینِ زندگانی‌اش؟ کدام مقدم است؟ اگر زندگانی روی ترش نکند باز هم دچار نوشتن می‌شویم؟ جک لندن نویسنده‌ای است که نبوغش در تلخ‌کامی شکوفا شده و نمی‌دانیم اگر همین آدم در جایی دیگر و اوضاع و احوال متفاوتی به دنیا می‌آمد چگونه انسانی می‌شد! او به ما گوشزد می‌کند که با همة وجود زندگی کردن و به طبیعت تن سپردن محدودیت‌های جسمی و روحی ما را عیان می‌کند و به ما می‌نمایاند که چگونه انسان، تحت شرایط، به اعماق سقوط می‌کند. درست است که سپیددندان قدرت و سبوعیت‌اش را به آرامش و مهر تبدیل کرده، اما همیشه آماده است تا، در صورت نیاز، دوباره همان سبوعیت‌ را در این جهان غیرقابل اعتماد به کاربیندازد.

 

 

جک لندن از دوستانش خواسته گرگ صدایش کنند. او انسان را گرگ ِانسان می‌داند. شاید به همین جهت است که از حیوانات طوری می‌نویسد که گویی انسان هستند و انسان‌ها را طوری ترسیم می‌کند گویی که حیوانند. می‌توان گفت او تفاوتِ عمده‌ای بین جوامع انسانی و حیوانی نمی‌بیند.

 

 

ویژگی خاص لندن آن است که از تجارب دستِ اول خود نوشته و حتی قلم به مزد شدن و نوشتن برای امرار معاش هم برای او دست‌مایة نوشتن داستان‌های‌اش است، رمان«مارتین ایدن» نمونة بارز داستانی است که در بارة حرفة داستان‌سرایی نوشته شده است. مارتین ایدن بهتر از آب درمی‌‌آمد اگر نویسنده در آن حضوری ناراحت‌کننده و مزاحم نداشت.

 

 

بسیاری از داستان‌های لندن از منظر«دانای کل» روایت می‌شوند و او این توان را دارد که از همین منظر به عمق روح آدمی نفوذ کند. در داستان کوتاه«درست کردن آتش» مردی که در جست‌وجوی طلا به آلاسکا آمده، و نویسنده حتی اسمش را به ما نمی‌گوید، تک و تنها در میان جنگل صنوبر یخ بسته‌ای راه می‌رود در حالی که سگی هم همراهش است؛ سگی که الفتی با او ندارد. مرد به شدت سردش است. 55درجه زیر صفر است. سعی می‌کند آتشی بگیراند اما آتش دوامی نمی‌آورد. به سرش می‌زند، به تقلید از قهرمانِ حکایتی که زمانی شنیده، سگ را بکشد و دستش را در احشاءِ گرم و خون‌آلودِ سگ گرم کند، ولی سگ گول نمی‌خورد و از او فاصله می‌گیرد. سرانجام مردِ سرمازده، که در جست‌وجویِ طلا بوده، به تخیل ونشخوار خاطراتِ گذشته‌ پناه می‌برد و در لحظة مردن می‌فهمد که مردن در سرما چندان هم ترس‌آور نیست و شبیه خواب‌رفتنی عمیق است. نوشتن این داستانِ توصیفی فقط از عهدة کسی برمی‌آید که تجربة مستقیمی از سرمازدگی دارد، کسی مانند جک لندن که اول زندگی می‌کند و بعد لحظات زندگی را می‌نویسد و از این راه همیشه بر قهرمانانِ داستان‌هایش مقدم است و آن‌ها را شکست می‌دهد.

 

 

در 1913 او در حال ساختن خانة رویایی خویش است. خانة نیمه‌تمام آتش می‌گیرد و این آتش جک لندن را شکست می‌دهد و چنان ضربة کاری به روح حساس او، که همیشه از افسردگی رنج می‌برد، وارد می‌آورد که گفته می‌شود با مصرف بیش از حد ِ داروهای افسردگی به زندگی‌ خودش پایان می‌دهد.

 

 

فریبا حاج‌دایی

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...