spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۲ رسانه پيام است مقدمه مارشال مك لوهان به عنوان پيامبر رسانه ها شناخته مي شود ولي با گذشت نيم قرن از تفكرات اين انديشمند رسانه هاي؛ هنوز نيز برخي از انديشه هاي وي براي دست اندركاران اين رشته و اكثريت دانش پژوهان رشته هاي ديگر نامكشوف است و اكثرا به علت فهم نادرست از انديشه ها و نظريه هاي وي، ايشان را فهم نمي نمايند. شناخت تأثير وسيله ابتدا توسط مك لوهان در دهههاي 50 و 60 مطرح شد و ديگران آن را ادامه دادند، ولي كساني كه اين انديشهها را با زبان فارسي ترجمه كردند؛ نتوانستند مطالب را به نحو احسن و واضح ارائه نمايند و اين باعث شد كه ديگران درباره تأثير وسيله پژوهش ننمايند و عدهاي نيز برداشت نا صحيحي پيدا كنند كه در اين مقاله نظر مك لوهان درباره «وسيله همان پيام است» را توضيح ميدهيم و سپس به نقش تلويزيون- به عنوان يك وسيله و بدون درنظر گرفتن پيام- در تغيير افراد و جامعه خواهيم پرداخت. اميد است ديگران تأثير وسايل ارتباطي ديگر را مورد بررسي قرار دهند. تعاريف و مفاهيم هربرت مارشال مك لوهان كانادايي از وسايل ارتباط جمعي تصور گستردهاي ارائه ميدهد و شمول معنايي كه وي از رسانه ها دارد خيلي فراتر از ديگر دانشمندان حوزه ارتباطات است و تضاد بين او و ديگران از همين كلمه اول بحث شروع ميشود؛ يعني يك لفظ واحد «وسيله ارتباطي» با دو معناي ناهمسان. به اين صورت كه دانشمندان ارتباطات، وسايل ارتباطي را محدود به وسايل ارتباط جمعي (مثل روزنامه، راديو و تلويزيون) ميدانند ولي مك لوهان آن را گستردهتر از اين تصور ميكند. «وسيله ارتباطي از نظر مكلوهان چيست؟ او وسيله ارتباطي را عبارت از هر نوع توسعه و امتداد آدمي ميداند خواه اين وسيله كتاب، اتومبيل، زبان، چراغ سقف اتاق، تلويزيون و يا لباس تن باشد.» (رشيدپور 1352 ص 28) به طور مثال وي اتومبيل را امتداد پا ميداند كه بر اثر آن افراد تحرك بيشتري خواهند داشت و يا لباس را امتداد پوست بدن مي داند و راديو را امتداد گوش و كتاب را امتداد چشم. ولي با اين وسعت معنا بررسي وسيله ارتباطي مشكل و غيركاربردي خواهد شد بنابراين براي سهولت بررسي وسيله ارتباطي فقط به وسايلي پرداخته مي شود كه حامل پيام باشند يعني فقط كمي بيشتر از وسيله ارتباط جمعي. وسيله ارتباطي از دو قسمت تشكيل يافته است؛ 1) خود وسيله و تأثيرات آن؛ 2) پيام و تأثير پيام. اكثر محققان و نظريه پردازان مخالف مك لوهان فقط به تأثير پيام توجه نمودهاند و براي تأثير وسيله هيچ ارزشي قائل نشدهاند، اما مك لوهان تأثير وسيله ارتباطي را بيشتر از پيام دانسته و ميگويد: «وسيله پيام است. اين وسيله است كه ما را تغيير ميدهد. اين وسيله است كه بر ما حكومت ميكند.» (رشيدپور 1352 ص 10) اين به آن معنا است كه وسيله ارتباطي بدون درنظر گرفتن پيام آن، بر جامعه و بر افكار يكايك مردم اثر خواهد داشت. وي مي گويد: «آنچه فراموش مي شده و شايد هنوز هم اقبال عمومي موسسات علمي را به درستي به خود جلب نكرده و تأثير وسيله ارتباطي عصر و دوره حاضر است كه صرف نظر از پيام و يا محتواي خود، هر يك به گونهاي در خصوصيات اجتماعي و مهمتر از آن رواني فرد فرد مردم اين قرن اثرات قابل ملاحظهاي برجاي گذاشتهاند.» (رشيدپور 1352 ص 14) رشيدپور در اين رابطه ميگويد: «در حالي كه اكثر جامعه شناسان امروزي انسان را خالق وسايل ارتباطي و حاكم بر آنها ميدانند مك لوهان رابطه را يكسره معكوس و دگرگون به حساب ميآورد و آدمي را سخت تأثير بخش از وسايلي ميداند كه ارتباط او را با محيط ممكن ميسازد» (رشيدپور 1352 ص 19) گفته شد از ديد مك لوهان كليه وسايل ارتباطي توسعه و امتداد پارهاي از قواي ذهني آدمي است بنابراين با توجه به اينكه هر وسيله كدام يك از حواس ما را بيشتر تحت تأثير قرار ميدهد، ميتوانيم به نقش و تأثير آن وسيله ارتباطي پي ببريم. از ديد مك لوهان كتابت امتداد چشم، راديو امتداد گوش و تلويزيون امتداد چشم و گوش است. و اين استفاده از حواس هاي گوناگون تأثيرات گوناگوني نيز دارد. مك لوهان در اين باره ميگويد: هر گاه يكي از حواس به دليل استفاده بيشتر از يكي از وسايل ارتباطي توسعه پيدا ميكند، نحوه تفكر و رفتار ما عوض ميشود. در نتيجه جهان را با آنچه در اوست به گونهاي متفاوت درك مي كنيم. (رشيدپور 1352 ص 31) به طور مثال: «دنياي كتاب، دنياي خطوط مستقيم و پشت سرهم، دنياي اعتقاد به فرضيههاي ثابت و معلوم بود. تلويزيون دنياي ديگري در اختيار نسل امروزي قرار داد كه با خطهاي مستقيم و پشت سرهم (با فاصله ثابت) ارتباطي ندارد» (رشيدپور 1352 ص 17) يعني اينكه تلويزون انسان را از دوره منطق خطي به سوي منطق موزاييكي سوق داده است. براي بهتر روشن شدن موزاييكي بودن به گفتهاي خود مك لوهان بسنده ميكنيم؛ وي ميگويد: منطق من موزائيكي است. سعي دارم تمام حوادث، رويدادها و پديدهها را كنار هم قرار بدهم. آنها را مثل قطعات موزائيك كنار يكديگر ميچينم و بعد قالبهاي كلي تغييرات را از ميان آنها بيرون ميكشيم. منطق من، منطق پيكاسو، انيشتين و تلويزيون است. (رشيدپور 1352 ص 8) و هيچگاه مك لوهان براي تغييرات، علتي واحد و مشخص قرار نداده كه با مثال آگهي تلويزيوني مطلب واضحتر خواهد شد؛ وي ميگويد: آگهيهاي تلويزيوني كه شمايلي و تمثيلي است فقط به يك بعد توجه ندارد. همه چيز را درهم ميكند و كنار هم قرار ميدهد. تلويزيون ميتواند تصور كلي مصرفكننده، تهيه كننده و جريان توليد محصول را يكجا عرضه دارد و گيرنده پيام را به درگيري با خود وادارد. (رشيدپور 1352 ص 207) نتيجه اينكه دو وسيله ارتباطي (مثل كتاب و تلويزيون) دو نحوه انديشه و برداشت مختلف را براي اشخاص ايجاد ميكنند. نتيجه آنكه عده اي اين تفكر « مك لوهان» را جزو تفكر «جبر تكنولوژي» يا همان « جبرگرايي» مي دانند، يعني كساني كه تكنولوژي را عامل اصلي تغيير در جامعه ميداند. مك لوهان ميگويد: «جوامع بيشتر در اثر ماهيت وسايل ارتباطي شكل گرفتهاند تا در نتيجه محتواي ارتباطات» (دادگران 1374ص 91) مك لوهان به سه دوره تاريخي معتقد است. 1. عصر شفاهي؛ 2. عصر گوتنبرگ (عصر چاپ)؛ 3. عصر ماركني (عصر الكترونيك) كه وي عامل تغيير به عصر گوتنبرگ ( تفكر خطي و فرد گرايي )را دستگاه چاپ و ورود به عصر همه جايي و منطق موزاييكي را وسايل الكترونيكي ميداند؛ اما تفكر تاثير وسايل ارتباطي مختص به مك لوهان نيست حتي ديويد رايزمن نيز كه سه دوره تاريخي را برميشمارد معتقد است وسايل ارتباطي عامل تغيير است كه سه دوره او عبارتند از: 1) سنت راهبر؛ 2) درون راهبر؛ 3) برون راهبر، و در ضمن متخصص امر توسعه «دانيل لرنر» نيز توسعه جوامع جهان سوم براي رسيدن به جوامع غربي را در استفاده از رسانهها ميداند كه وي چهار دوره براي توسعه نام ميبرد: 1) شهرنشيني؛ 2) سوادآموزي؛ 3) استفاده از رسانهها؛ 4) جامعه نوين مشاركتي. بنابراين مشاهده ميكنيم كه عده زيادي به نقش و اهميت خود وسايل ارتباطي پي بردهاند ولي همچون « مك لوهان» نخواستهاند آن را در لفظي جديد (وسيله پيام است) ارائه نمايند بلكه با همان الفاظ گذشته ايدههاي خود را بيان نمودهاند. متن کامل مقاله را از لینک زیر دریافت نمایید: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده