An@hita 8666 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۲ انگار همين ديروز بود که گوشهايمان را چسبانده بوديم به تلويزيون و نگاهمان را دوخته بوديم به آسمان تا ببينيم آن هلال خجالتي اول ماه شوال را؛ پر بوديم از هيجان و دل توي دلمان نبود که کي عيد ميشود... هيجاني که خيلي زود، يعني درست همان روز عيد فطر، جايش را ميداد به دلتنگي زمزمههاي وقت سحر، به بوي خاک نمخورده حياط دم افطار، به رَبنّا و دعاهاي يواشکي وقت باز کردن روزه و به حسرت از دست دادن يک رفيق خوب... از آن روز، يک سال گذشته و دوباره بوي رفيق خوب مان ميآيد؛ بوي ماه خدا. قسمت شده و ما امسال هم مهمان اوئيم. اين سفره با برکت، آنقدر بزرگ است که به اندازه تمام دنيا حرف براي گفتن دارد. اما اصلش اين است که رمضان، ماه تفکر است، بهترين فرصت است تا برگرديم به خودمان نگاه کنيم، ببينيم کي هستيم؟ چکار کرديم؟ چکار داريم ميکنيم؟ خلاصه توي اين چند سال عمري که از خدا گرفتيم، الان با خودمان چَند چَنديم؟! رمضان فرصت خوبي است براي فرار از روزمرگي، براي آزادي. رمضان ماه خط زدن و صاف کردن حسابهاي قديمي است؛ حساب و کتابهايي که روزمرگي گرد فراموشي رويشان پاشيده و آنها را برايمان به عادت تبديل کرده................ نواهای عاشقانه تان با خالق مهربان را به گوش جان میسپارم... 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده