S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۹۲ [TABLE=width: 404] [TR] [TD]عنوان مقاله:[/TD] [TD]كلياتي در مورد رشته حقوق[/TD] [/TR] [TR] [TD]نویسنده :[/TD] [TD]سيد حسن مژگاني[/TD] [/TR] [/TABLE] [TABLE=width: 404] [TR] [TD]تعداد صفحات :[/TD] [TD]2[/TD] [TD]زیرشاخه :[/TD] [TD]دیگر مطالب حقوقی[/TD] [/TR] [TR] [TD]حجم فایل :[/TD] [TD]114 kb[/TD] [TD]شماره ثبت :[/TD] [TD]1390-11-1-5161[/TD] [/TR] [/TABLE] هدف تربیت كارشناسانی است كه بتوانند در مشاغلی چون قضاوت، وكالت ، سردفتری اسناد رسمی و كارشناسی حقوق انجام وظیفه نمایند. تمام روابط اجتماعی كه آثار حقوقی از آن ایجاد میشود، موضوع علم حقوق قرار میگیرد. حال این روابط میتواند مربوط به روابط دولت و مردم باشد كه به حقوق عمومی معروف است و یا شامل روابط خصوصی مردم گردد كه حقوق خصوصی نامیده میشود. به عبارت دیگر حقوق عمومی شامل حقوق قوای سهگانه كشور ، حاكمیت و آنچه كه مربوط به اداره كشور است، میشود و حقوق خصوصی به روابط بین خود مردم میپردازد كه مهمترین آنها روابط تجاری است كه عامل ایجاد رشته حقوق تجارت شده است و یا مسائل مربوط به حقوق مدنی است كه از آن جمله میتوان به اموال ، مالكیت ، قراردادها، مسوولیتهایی كه اشخاص در خطاهایی كه مرتكب میشوند برایشان به وجود میآید مثل مسوولیت ناشی از حوادث ، قواعد مربوط به ارث ، وصیت ، ولادت ، اقامتگاه اشخاص و دهها مورد دیگر. ماهیت دانشجویان مقطع لیسانس حقوق در ابتدا مقدمهای از علم حقوق میخوانند تا با كلیات علم حقوق و مبانی نظری و فلسفی این علم آشنا شوند و سپس با دو بخش اصلی علم حقوق یعنی حقوق عمومی و حقوق خصوصی كه هر یك دارای دو شاخه حقوق داخلی و بینالمللی است، آشنا شده و دروسی را در این زمینه مطالعه میكنند. برای مثال مباحث قراردادها، روابط اشخاص و معاملهها را در زیر مجموعه حقوق خصوصی داخلی، مباحث مربوط به مجازاتها، جرایم و محاكمات كیفری را در بخش حقوقی عمومی، مباحث مربوط به سازمانهای بینالمللی، روابط دولتها با یكدیگر و روابط دولتها با سازمانهای بینالمللی و برعكس را در بخش حقوق عمومی بینالملل و بالاخره مباحث مربوط به معاملات و روابط خصوصی خارجی اشخاص كه یك عنصر بینالمللی در آن وجود دارد را در بخش حقوق خصوصی بینالمللی مطالعه میكنند . یعنی در برنامه دوره لیسانس كم و بیش مجموعهای از همه مطالب گفته میشود. از همین توضیح مختصر میتوان متوجه شد كه امروزه قلمرو علم حقوق بسیار وسعت یافته است به طوری كه هیچكس نمیتواند ادعا كند كه بر همه شاخههای این علم احاطه دارد و به قول ریپر حقوقدان فقید فرانسوی :یك حقوقدان در مدت عمر خویش نمیتواند حتی برای یكبار تمام كتابهای تخصصی رشته خود را بخواند. دولت به عنوان نماینده سیاسی و حقوقی جامعه برای خود منافعی مثل وحدت ملی و یا تمامیت ارضی دارد كه البته این منافع از منافع افراد جدا نیست بنابراین افراد در ارتباطشان با دولت باید نسبت به این حقوق آگاه باشند و روابطشان با دولت بر اساس این منافع باشد و البته دولت هم نسبت به شهروندان تكالیفی دارد و باید حقوق آنها را به رسمیت بشناسد. همان حقوق و آزادیهایی كه در قانون اساسی به عنوان منشور ملی تعریف شده است و در قلمرو حقوق عمومی قرار میگیرد. تواناییهای مورد نیاز و قابل توصیه : تسلط به زبان انگلیسی یا فرانسه ، توانایی استفاده از كتب فقهی ، قدرت استنباط بالا ، آشنایی كامل با ادبیات زبان فارسی ، منطق ، عربی و جامعهشناسی از ملزومات این رشته است. جسارت ، قدرت استدلال ، خلاقیت ذهنی و فن بیان خوب لازمه موفقیت در این رشته است. در كل باید گفت كه نحوه استدلال و فن بیان، ابزار كار یك حقوقدان است. یك دانشجوی حقوق باید شیفته و عاشق این رشته باشد یعنی اگر هدفش این است كه به وسیله رشته حقوق امرار معاش كند مطمئنا حقوقدان موفقی نخواهد شد. ممكن است كه به دستآوردن لیسانس حقوق كار دشواری نباشد اما حقوقدان شدن بسیار مشكل است. چرا كه علم حقوق امروزه با جامعهشناسی، روانشناسی و علوم فلسفی آمیخته شده است و یك حقوقدان باید از این علوم اطلاعات كافی داشته باشد. همچنین یك دانشجوی حقوق برای این كه در رشته خود موفق گردد لازم است كه به زبان و ادبیات فارسی مسلط باشد چون منطق حقوق در ضمن این كه شباهتهای زیادی به منطق ریاضی دارد، یك منطق اقناعی و خطابی است . یعنی یك حقوقدان باید بتواند كسانی را كه مورد خطاب او قرار میگیرند و یا دادگاهی را كه مامور رسیدگی به دعواست، با زبان سلیس و بلیغ قانع كند، در نتیجه باید به زبان و ادبیات مسلط باشد. در ضمن باید اطلاعاتی از ریاضیات داشته باشد زیرا هم محاسبات حقوقی گاهی احتیاج به ریاضی دارد و هم منطق ریاضی ، منطق اساس حقوق است و افراد باید بدانند كه به چه ترتیب از قوانین استنباط كنند چون حقوق زمانی اهمیت پیدا میكند كه قانون در مورد مشكل مورد نظر، حكمی نداده است و باید حقوقدان از مسائل موجود، احكامی را كه در قانون وجود ندارد، استنباط كند. اهمیت این مساله زمانی بیشتر روشن میگردد كه بدانیم یك قاعده ممكن است در دو زمان مختلف دو معنی متفاوت داشته باشد و یا از یك متن واحد، دو نسل مختلف امكان دارد برداشتی متفاوت داشته باشند. برای مثال در قانون مدنی داریم كه زن و شوهر باید با یكدیگر حسن معاشرت داشته باشند. ولی معنی حسن معاشرت در 50 سال پیش با امروز متفاوت است و یا معنی حسن معاشرت در شهرها با همین تركیب در روستاها فرق دارد و این كار حقوقدان است كه با توجه به موقعیت زمان و مكان برداشت درست و صحیحی از عبارتهای موجود در قانون داشته باشد. به عبارت دیگر نباید تصور كرد كه همهچیز در قوانین خلاصه میشود و كسی كه قوانین را بداند، حقوقدان است. بلكه نقش مهم حقوقدان در به كاربردن فنون و هنرهای خاصی است كه باید آنها را بیاموزد و برای به دست آوردن قواعدی كه در متون قوانین نیامده است ، از آنها استفاده كند. دانشجوی علاقمند به رشته حقوق باید نه تنها با زبان فارسی بلكه با ادبیات فارسی و حتی با دیوانهای شعرای بزرگ ایران آشنا باشد چون سخنوری و همچنین قدرت قلم و نویسندگی از فضایل یك حقوقدان است و یك حقوقدان باید با تكیه بر قلم و یا سخن، نظریه و یا تفكر حقوقی خود را نشر دهد. همچنین با این دو حربه میتواند در مقام دفاع از مظلومی برآمده و با تعبیرات و جملات شیوا، دلنشین و تاثیرگذار سخن خود را به كرسی بنشاند. همچنین برای آن كه بتواند لایحهای را بنویسد باید سخن او همراه با دلیل و برهان باشد. به همین دلیل لازم است كه با منطق آشنا باشد.. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده