رفتن به مطلب

spow

ارسال های توصیه شده

نقد انیمیشن 9

 

عنوان فارسي: 9

 

كارگردان: شين آكر

 

كشور: آمريكا

 

عنوان انگليسي: 9

 

نویسنده: شين آكر

 

زمان فيلم: 11 دقيقه

 

کارگردان: شين آكر

 

موسيقي: Earganic

 

طراح صحنه: Joseph Liechty

 

نویسنده: شين آكر

 

بخش صوتي: Dan Finley

William R. Dean

 

جوایز

 

2006: نامزد جایزه اسکار در بخش بهترین انیمیشن کوتاه

 

2005: برنده جایزه Best in Show از فستيوال Siggraph

 

2005: برنده جایزه بهترین انیمیشن کوتاه Newport Beach

 

2005: مقام دوم فيلمهاي محبوب فستيوال از جشنواره فيلم فيلادلفيا

 

دانلود از مدیافایر

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

دانلود از 4shared

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

انيميشن كوتاه 9 كه در سال 2005 نامزد اسكار شد و جوايز بسيار ديگري را از آن خود كرد و نام كارگردانش را بر سر زبانها انداخت. كارگرداني كه اين فيلم را به عنوان پايان نامه تحصيليش ساخته و چهار سال و نيم روي آن كار كرده است!!

 

9 يك تريلر "پست آپوكاليپتيك" است. اصطلاح پست آپوكاليپتيك (Post-Apocalyptic ) به فيلمهايي گفته مي شود كه داستان آن بعد از آخر الزمان يا نابودي انسان رخ مي دهد. معمولاً اين فيلمها براي اينكه حس و حال فضاي پست آپوكاليپتيك را به تماشاگر القاء كنند بايد از نظر گرافيكي بسيار قوي بوده و طراحي صحنه آن كاملاً با فضاي فيلم همخواني داشته باشد و "9" از اين نظر در اوج قرار دارد. ديسيپلين و دقت شين آكر در به تصوير كشيدن دنياي "9" با تمام جرئيات آن ستودني ست و بي گمان او بخشي از اين توانايي را مديون تحصيلات آكادميك خود در رشته معماري دانشگاه UCLA است. او براي اينكه صحنه و فضاي فيلم را بخوبي به تصوير بكشد مجموعه اي از عكسهاي شهرهاي نابود شده در اروپا در طول جنگ جهاني دوم را به دقت نگاه كرده و از آنها در فيلم خود استفاده كرده است. ديوارها، خيابانها و كل فضاي شهر حاكي از جنگ خونيني ست كه در آن انسان به دست خود، خود را از بين برده است. حال اين جنگ بين انسانها بوده يا انسان و ماشين، فرق چنداني نمي كند زيرا كه ماشين نيز ساخته دست خود اوست. تختخوابي در خيابان، ماشيني كه تصادف كرده و جزييات ديگر اين متروپوليس ويران شده را به زيبايي نقاشي كرده است.

 

9-1.jpg

 

متروپوليس ويران شده

 

"9" توسط CGI يا همان تصاوير گرافيك كامپيوتري ساخته شده و خوب هم ساخته شده است. شين آكر با استفاده از نرم افزارهاي Autodesk Media ، MAYA ، Photoshop و Adobe's After Effects دنياي ديجيتالي قابل قبولي را ارائه كرده كه حركات و جزييات بصري آن بقدري دقيق است كه فيلم را بي نياز از ديالوگ كرده است. فيلم اگرچه پانتوميم است اما براستي نيازي هم به ديالوگ ندارد و حركات شخصيتها حس مورد نظر را به مخاطب القاء مي كنند. به ياد بياوريد صحنه اي را كه 5 چراغ و گوي درخشان را به 9 مي دهد؛ اطمينان، اعتماد و ايثاري كه 5 در حق 9 مي كند كاملاً مشخص و تاثيرگذار است بدون اينكه كلمه اي بين آنها رد و بدل شود.

 

شين آكر خود را تاثير گرفته از انيميشن ايست-حركتي (Stop-motion ) استاداني چون Jan Svankmeyer ، برادران Quay و برادران Lauensteine و آثار فانتزي Zdzislaw Beksinski مي داند هر چند كه در كارهاي او حتي رگه هايي از نقاشي هاي Klimt و Matta را هم مي توان ديد.

 

اما نمي توان از جزييات فني "9" گفت و به صدا و موسيقي آن اشاره نكرد. طراحي صوتي David Steinwedel به همراه موسيقي متن الكترونيك Earganic دقيقاً با فضاي تيره و پست آپوكاليپتيك فيلم هماهنگ است و بخصوص در صحنه تعقيب و گريز فيلم صدا، فضا را خلق مي كند.

 

چرا "9"؟

اسم اين فيلم اولين سوال را در ذهن بوجود مي آورد. اسمي كه در عين سادگي عجيب و پيچيده به نظر مي آيد. راستي چرا اسم شخصيت اول فيلم "9" است؟

 

با نگاهي به سمبل شناسي عدد 9 به نكات جالبي بر مي خوريم:

 

- مراسم مهم بوداييها با 9 راهب انجام مي شود كه راهب نهم پيرترين و پيش كسوت ترين آنهاست و مراسم را هدايت مي كند. (سكانس آخر فيلم را بياد بياوريد كه 8 جايگاه بصورت دايره وار دور آتش قرار داده شده و "9" بايد بيايد تا مراسم آزاد سازي آنها انجام شود)

 

- در فرهنگ چيني 9 با مفهوم اژدهاي چيني رابطه نزديكي دارد و عدد 9 سمبل قدرت و جادوست. 9 گونه اژدها وجود دارد و هر كدام داراي 9 ويژگي هستند. اژدها 9 فرزند دارد و از آنجا كه اژدها معمولاً به عنوان سمبل امپراطور به كار مي رود، عدد 9 را در جاي جاي شهر ممنوعه به وفور مي توان ديد و حتي روي ظروف و اشياء تزييني نيز بسيار به كار مي رود.

 

- در آيين بهائيت 9 به عنوان بالاترين عدد تك رقمي سمبل كمال و تعالي ست. ضمن اينكه خود كلمه "بها" در حروف ابجد ارزش 9 دارد و معمولاً يك ستاره نه گوش سمبل اين آيين است.

 

9-2.jpg

 

صحنه اي از فيلم 9

 

به موارد بالا مي توان موارد مشابهي از اسطوره شناسي اسكانديناوي، آيين هاي مسيحيت و اسلام نيز اضافه كرد. اما آنچه بين همه اينها مشترك است ارتباط عدد 9 با قدرت و كمال است. 9 نزديكترين عدد به 10 است و 10 معمولاً به عنوان معيار و نقطه كمال به كار مي رود. اگر بگوييم كمال مطلق وجود ندارد و هيچكس كامل (ابرمرد) نيست پس در اينصورت 9 نزديكترين شخص به كمال است كه معمولاً با نام قهرمان شناخته مي شود. در فيلم 9، شخصيت 9 كاملترين شخصيت در ميان بقيه شخصيتهاست و تنها اوست كه شكست ناپذير باقي مانده و مايه اميدواري بقيه است. اين خصوصيت يك قهرمان است و شخصيت "9" قهرمان اين فيلم است. حال با اين نگاه مي توانيم حدس بزنيم كه در فيلم بلند 9 كه دو ماه ديگر اكران خواهد شد اعداد مرتبط با شخصيتهاي فيلم كه اعداد يك تا نه را در بر مي گيرند نشانگر ميزان كمال و پيشرفت آن شخصيت باشد. اما در فيلم كوتاه 9، تنها دو شخصيت وجود دارد: 5 و 9. با نگاهي دقيقتر مي بينيم كه 5 نقصهاي زيادي دارد. او فقط يك چشم دارد و به آساني نيز طعمه هيولا مي شود. 5 به نوعي نقطه وسط است. اما او نيز به سهم خود 9 را در مسيرش به سمت كمال ياري مي كند و دانش خود را به او منتقل مي كند. (5 به 9 شيوه روشن كردن چراغ را ياد ميدهد؛ چراغي كه سمبل روشنايي و دانش است) او حتي گوي درخشانش را نيز به 9 مي دهد تا او را در مبارزه عليه هيولا ياري كند. 5 مي داند كه ناتوان است و قرباني خواهد شد. او نيز مثل بقيه منتظر است تا 9 كم كم به قابليتهاي خود نزديك شود و به قهرمان مبدل شود. 9 همان شخصيت نئو در ماتريكس است؛ آري او قهرمان است؛ او The One است.

 

شوخيها و نكات ظريف فيلم:

موجوداتي كوچك عروسكي بجاي چشم لنز دوربين دارند، بجاي مغز فيلم دارند و حتي وقتي به گذشته فكر مي كنند به شكل يك فلش بك سينمايي خش دار با دوربين 16 ميليمتري ست!! شايد اين موجودات اشاره ظريفي به ماندگاري هنر سينما باشند!

 

چراغ مطالعه اي كه 5 و 9 با آن ور مي روند بسيار شبيه كاراكتر Luxo Jr پيكسار است كه در حقيقت اولين انيميشن پيكسار بوده و لوگوي پيكسار نيز هست. شين آكر به شدت استوديوي پيكسار را تحسين مي كند.

 

دستگاهي كه 9 در صحنه اي از فيلم روي آن مي پرد "زئوتروپ" است كه جزو اولين دستگاههاي انيميشن بوده و به نوعي سرآغاز انيميشن است.

 

عروسك بزرگي كه "9" روي آن نشسته در يكي از فيلمهاي برادران Quay وجود دارد. شين آكر خود را الهام گرفته از كارهاي Quay مي داند.

 

هيولاي مكانيكي فيلم شبيه گربه است و معروف است كه گربه 9 جان دارد و اينجا نيز گربه در حال جمع آوري 9 جان است!!

 

بيوولف (Beowulf):

افسانه بيوولف يكي از تمهاي الهام بخش فيلم "9" بوده كه "شين آكر" كارگردان آن نيز به كرات در مصاحبه هايش به آن اشاره كرده است. بيوولف افسانه اي ست حماسي كه نويسنده آن مشخص نيست و تاريخ نگارش آن را نيز بين قرن هشتم و سيزدهم ميلادي تخمين مي زنند. اين داستان نسبتاً طولاني يكي از مهمترين منابع ادبيات آنگلوساكسون بوده و تا بحال مطالعات، تحقيقات، نقدها و كنفرانس هاي زيادي در دانشگاههاي معتبر سرتاسر دنيا در مورد اين كتاب صورت گرفته است. در رشته ادبيات انگليسي در ايران نيز در مقطع كارشناسي در درس 4 واحدي ادبيات (1) در حدود دو سطر در مورد اين داستان مي خوانيم و البته جاي نگراني نيست چون در امتحان پايان ترم نيز از همان دو سطر امتحان گرفته مي شود!! البته جاي تعجب نيست زيرا در همين درس ما "هملت" را در حد يك صفحه مي خوانيم و ليسانس ادبيات انگليسي مي گيريم!! به هر حال ...

 

داستان بيوولف در مكاني كه امروزه به عنوان سوئد و دانمارك مي شناسيم رخ مي دهد و محور داستان در مورد قهرماني از سرزمين Geats بنام "بيوولف" است كه به ترتيب با گرندل (Grendel)، مادر گرندل و نيز اژدهايي بي نام مي جنگد و در جنگ آخر به شدت زخمي مي شود و پس از مرگش در Geatland بخاك سپرده مي شود.

 

جنگ اول: Grendel:

كتاب بيوولف با داستان Hrothgar پادشاه دانمارك آغاز مي شود كه پس از تاجگذاري عمارت عظيمي را بنام Heorot براي خود و سربازانش بنا مي كند و هر روزه در آن مراسم جشن و پايكوبي انجام مي شود تا اينكه گرندل، موجودي زشت و مطرود از جامعه، شبانه به Heorot حمله مي كند و سربازان را مي خورد! اين اتفاق هر شب و بمدت 12 سال ادامه پيدا مي كند تا اينكه بيوولف، جنگجوي جواني از سرزمين Geatland اين خبر را شنيده و به كمك Hrothgar مي رود. بيوولف و افرادش به Heorot مي روند به محض اينكه شب فرا مي رسد سر و كله گرندل پيدا مي شود و پس از اينكه چند نفر از ياران بيوولف را مي خورد به جنگ با بيوولف مي رود. بيوولف هيچ اسلحه اي بر نمي دارد و با دست خالي به جنگ با گرندل مي رود زيرا كه اعتقاد دارد جنگ بايد جوانمردانه باشد و از آنجا كه گرندل مسلح نيست او نيز نبايد مسلح باشد. آن دو مدت زيادي با هم مي جنگند و در اين حين افراد بيوولف نيز شمشير كشيده و به كمك او مي شتابند اما شمشيرهاي آنها روي پوست گرندل اثري ندارد زيرا كه پوست گرندل بصورتي جادويي در مقابل سلاحهاي انساني مصون است. در نهايت بيوولف بازوي گرندل را از بدنش جدا مي كند و او بدون دست فرار مي كند و در لانه اش در مرداب مي ميرد.

 

Beowulf_and_the_dragon.jpg

 

بيوولف و اژدها

جنگ دوم: مادر گرندل:

شب بعد بخاطر كشته شدن گرندل جشني در Heorot برپا مي شود. شب هنگام مادر گرندل به قصد انتقام كشته شدن فرزندش به Heorot حمله مي برد و يكي از بهترين مشاوران و جنگجويان Hrothgar را مي كشد و به لانه اش بر مي گردد. بيوولف و افرادش او را تعقيب مي كنند و در مي يابند كه لانه او زير يك درياچه است. بيوولف زره به تن مي كند و به درياچه مي رود. مادر گرندل سريعاً به او حمله مي كند ولي ضرباتش آسيبي به بيوولف وارد نمي كند زيرا كه او زرهي مستحكم به تن دارد. مادر گرندل بيوولف را به زير درياچه مي كشد و او را به جايي مي برد كه بقاياي اجساد سربازان زيادي كه گرندل و مادرش كشته اند در آنجا جمع شده است. در آنجا جنگي سخت بين اين دو رخ مي دهد تا اينكه بيوولف شمشيري بزرگ را در ميان وسايل و سلاحهاي مادر گرندل مي بيند و در يك حركت آن را ربوده و سر از بدن مادر گرندل جدا مي كند. سپس در گوشه اي ديگر در زير درياچه بيوولف جسد گرندل را نيز مي بيند و سر او را نيز از بدنش جدا مي كند. Hrothgar جشني بزرگ به افتخار بيوولف برپا مي كند و هداياي زيادي از جمله شمشير Naegling كه ميراث خانوادگيشان بود را به او اهداء مي كند. بيوولف به سرزمين خود Geats برگشته و ماجرا را براي پادشاه Geats تعريف مي كند و پادشاه به او مقامي ويژه در تشكيلاتش مي دهد.

 

جنگ سوم: اژدها:

بعد از مرگ پادشاه Geats بيوولف بر تخت پادشاهي مي نشيند و پنجاه سال با درايت و ذكاوت سلطنت مي كند تا اينكه روزي يكي از برده ها جامي طلايي را از لانه يك اژدهاي بي نام مي دزدد. اژدهاي بي نام (كه بعضي از جاها با نام Sua از آن ياد مي شود) عصباني شده و به Geats حمله مي كند و هر چيزي را كه سر راهش سبز مي شود به آتش مي كشد. بيوولف و افرادش به جنگ با اژدها مي روند اما همه افرادش ترسيده و فرار مي كنند و فقط مبارز جواني بنام Wiglaf در كنار بيوولف مي ماند. بيوولف با كمك Wiglaf اژدها را مي كشد اما در حين اين نبرد خونين بشدت زخمي مي شود و در نهايت مي ميرد. جسد او را همراه با جام طلايي در تپه اي مشرف به دريا به خاك مي سپارند و داستان شجاعتهاي او سينه به سينه نقل مي شود.

 

**********

بحثهاي زيادي در مورد ريشه ها و سمبل شناسي اين داستان وجود دارد و البته هيچ اتفاق نظري هم در اين مورد نيست. اما يك مورد را به وضوح مي شود در اين داستان ديد و آن هم تاكيد روي مفهوم "قهرمان" در اين داستان است. بعضي ها بيوولف را سمبل مسيح مي دانند: پادشاه قهرماني كه خود را فدا مي كند تا ملتش را نجات دهد.

 

در فيلم "9" شخصيت "9" نقش قهرمان را ايفاء مي كند كه جان خود را در مبارزه با اژدهايي مكانيكي به خطر مي اندازد تا همنوعانش را نجات دهد (روح آنها را آزاد كند). در مبارزه اي كه 9 با هيولا دارد گوي سبزرنگ او را مي ربايد. گوي درخشاني كه روح هاي همنوعانش را اسير كرده است. در داستان بيوولف هم اژدها به دنبال جام طلايي ست. همچنانكه خود شين آكر نيز اشاره كرده، تم مبارزه 9 با هيولاي مكانيكي تاثير گرفته از "بيوولف" است. حتي كتابي كه "9" در آخر فيلم هل مي دهد و هيولاي مكانيكي را به دام مي اندازد نيز كتاب "بيوولف" است! اما جدا از سكانس مبارزه با هيولا، آكر مفهوم "قهرمان" را از اين داستان وام گرفته است. در حقيقت اصلي ترين تم اين فيلم آركي تايپ قهرمان است.

 

آركي تايپ قهرمان:

شايد بتوان گفت مهمترين و برجسته ترين مفهومي كه دكتر كارل يونگ، روانشناس برجسته مطرح كرد و او را متمايز ساخت مفهوم "ناخودآگاه جمعي" و "آركي تايپ" (كه به كهن الگو ترجمه شده است) بود. در اينجا مجال توضيح كامل اين مفاهيم وجود ندارد اما از آنجا كه مي خواهيم يكي از آركي تايپ هاي يونگ را معرفي كنيم ناگزير تعريفي ساده و ناقص از آركي تايپ را مي آوريم:

ناخودآگاه جمعي (Collective Unconscious ) بخشي از روان است كه شامل همه تجارب گونه بشر در طول تاريخ است كه از ابتداي تاريخ تا حال جمع شده است. هر كودكي به هنگام تولد با اين تجارب و تصاوير ذهني زاده مي شود و دقيقاً مثل غرايز و صفات ژنتيكي، به كودك منتقل مي شود. اگر چه ما نسبت به ناخودآگاه جمعي خود (كه بين همه افراد مشترك است) آگاه نيستيم و آنها را مستقيماً نمي بينيم اما تاثيرات آن را روي رفتارهايمان (بخصوص رفتارهاي حسي) بصورت غير مستقيم مي بينيم. مفاهيم موجود در ناخودآگاه جمعي "آركي تايپ" (Archetype ) يا كهن الگو گفته مي شوند كه يونگ آنها را تصاوير اسطوره اي نيز مي ناميد. اين مفاهيم بواسطه تجربيات بشر در طول تاريخ در ذهن او شكل گرفته است. در حقيقت چون بشر هميشه با اين مفاهيم سر و كار داشته است اين مفاهيم تبديل به جزيي از او شده است. از مهمترين آركي تايپ ها (كه در ذهن همه افراد بشر وجود دارد) مي توان به مفهوم مادر، خدا، شكار، جادوگر، پير عاقل و قهرمان اشاره كرد.

 

hero.jpg

 

آركي تايپ قهرمان در فيلم 9

"قهرمان" فردي ست كه با سختي ها و موانع مي جنگد. وقتي كه همه چيز در معرض نابودي و خطر قرار مي گيرد اين "قهرمان" است كه به ميدان مي آيد، اژدها ها و هيولاها را از بين مي برد تا به هدف خود برسد و مردم را نجات دهد. قهرمان براي رسيدن به جايگاه خود مرارتهاي زيادي را تحمل مي كند، اغلب خانه و كاشانه خود را رها مي كند و رفته رفته پس از گذشتن از هر مرحله قويتر مي شود تا به جايگاه خود برسد. شايد بارزترين مثالي كه در سينما مي توانيم براي آركي تايپ "قهرمان" بدان اشاره كنيم شخصيت "لوك اسكاي واكر" در مجموعه فيلمهاي "جنگ ستارگان" است كه در هر قسمت قويتر شده و به شخصيت "قهرمان" نزديكتر مي شود. از نمونه هاي جديدتر مي توان به هري پاتر نيز اشاره كرد.

 

اساساً آركي تايپ قهرمان اشاره به "خود" انسان دارد. قهرماني كه درون تك تك ما وجود دارد و ما بدنبال يافتن آن به فيلمها، كتابها، موسيقي ها، نقاشي ها و ديگر فرمهاي هنري پناه مي بريم. در حقيقت هنرمند به تصوير ذهني قهرمان كه در روان او موجود است، جان مي بخشد و او را در معرض ديد عموم قرار مي دهد و اكثراً خود نيز به اين مسئله واقف نيست كه شخصيت قهرمانش را چگونه خلق كرده است. تك تك ما به دنبال يافتن قهرماني در درون خود هستيم تا به جنگ اژدهاي درونمان (كه يونگ با نام "سايه" از آن ياد مي كند) برويم.

 

در فيلم "9" نيز شاهد حضور يك "قهرمان" هستيم. قهرماني كه همه خصوصيات يك قهرمان اسطوره اي و آركي تايپي را دارد: او كم كم تبديل به قهرمان مي شود؛ دشواريهاي زيادي را متحمل مي شود؛ با موجودي قويتر از خود روبرو مي شود و آن را شكست مي دهد، همنوعانش را نجات مي دهد و باز به راه خويش ادامه مي دهد. شين آكر با هوشمندي و نبوغ خود، شكلي جديد و امروزي به اين مفهوم اسطوره اي داده و آن را به تصوير مي كشد. او قويتر از همه همنوعانش است (شخصيتها از يك تا نه هستند) ولي او نيز كامل نيست (10 نيست). آركي تايپ قهرمان نيز در اسطوره ها هيچگاه كامل نيست. با نگاهي دقيقتر درون خودمان شايد بتوانيم هيولاي مكانيكي و شخصيتهاي يك تا نه را درونمان ببينيم و از ياد نمي بريم كه اگر چه كامل نيستيم اما هميشه كمال را هدف خود مي دانيم و به سمت آن حركت مي كنيم (مثل شخصيت 9 كه آخر فيلم باز به حركت خود ادامه داد تا كاملتر شود) تا مفهوم "قهرمان" درون خود را به "سوپرمن" يا "ابرمرد" تبديل كنيم.

 

"9" چه مي گويد؟

حال كه فهميديم "9" قهرمان داستان است مي رسيم به خود داستان. فيلم از زماني شروع مي شود كه انسانها نابود شده اند و مشتي خرت و پرت و ويرانه و آشغال از خود بجاي گذاشته اند؛ اما از ميان همين بقايا شكل جديدي از زندگي در حال شكل گيري ست: موجودات عروسكي كوچكي كه لباس ضخيمي از كتان و گوني با دگمه هاي بزرگ به تن دارند و در ميان آت آشغالها مي گردند و با كنجكاوي در صدد ياد گرفتن و فهميدن كاربرد اين وسايلند. مي توان گفت كه اين عروسكها نشانه آغاز تمدن جديدي هستند. شايد بتوان اين موجودات را با انسانهاي اوليه مقايسه كرد كه در مقابل طبيعت خشن كاملاً حقير و بي دفاع بودند ولي با استفاده از هوش و ذكاوت خود توانستند راه خود را پيدا كرده و به جايگاه خود در طبيعت دست يابند. شخصيت بعدي كه مي بينيم يك هيولاي مكانيكي گربه اي شكل است كه در تعقيب اين موجودات كوچك است. اين هيولا نيز ما را ياد طبيعت وحشي مي اندازد كه در مقابل انسان اوليه قرار داشت؛ موجودي كه هوش ندارد و طبق غريزه عمل مي كند. يك ماشين يا ربات در چهارچوب برنامه اي كه به آن داده اند عمل مي كند و در آن محدود شده است؛ برنامه دستگاه در حقيقت طبيعت و غريزه آن است. حيوانات نيز غريزي عمل مي كنند و اين فقط انسان كه پا را از غريزه فراتر گذاشته و به مرزهاي خودآگاهي رسيده است. نكته جالب اينجاست كه هيولاي مكانيكي مي خواهد هوش و آگاهي را از اين موجودات كوچك بربايد و خود نيز داراي هوش شود و به همين دليل هر كدام از آنها را كه شكار مي كند روحش را مي مكد و پوستش را روي دوشش مي اندازد؛ او مي خواهد مثل آنها شود ولي موفق نمي شود و در نهايت اسير نبوغ، خلاقيت، هوش و آگاهي اين موجودات كوچك مي شود. "9" داستان يك مبارزه است: مبارزه اي كه مي توان آن را بين غريزه و آگاهي دانست يا شايد بين انسان و طبيعت؛ بين قوه ادراك و ماشين، بين دانش و خشونت و يا بطور كلي بين خير و شر. قهرمان داستان عصايي به دست دارد كه چراغي روي آن روشن است (نماد دانش و آگاهي) و در تله اي كه مي گذارد، كتاب نقشي اساسي دارد (كتاب نيز نماد دانش و آگاهي ست) و مبارزه آخر نيز در داخل يك كتابخانه متروكه رخ مي دهد و يا بهتر بگوييم هيولا را به كتابخانه كشانده و نابودش مي كند. اينها همه اشاره به اين مبارزه كلاسيك بين جهل و زورگويي و دانش و آگاهي ست. battle.jpg

 

مبارزه نهايي

 

اما نكته جالبي كه در اين فيلم مي بينيم ديد نسبتاً واقع گرايانه نسبت به اين مبارزه است؛ "9" مثل قهرمانهاي تيپيكال و مشابه خود نيست كه دنيا را نجات بدهد و سپس همه شاد و خندان در محيطي امن به زندگي خود ادامه دهد. در سكانس آخر فيلم وقتي "9" روح همنوعانش را از اسارت آزاد مي كند هر كدام از آنها سراغ جايگاه و زندگي خودش مي رود و "9" نيز چراغش را برداشته و راهش را ادامه مي دهد. "زوم اوت" يا حركت رو به عقب دوربين در صحنه آخر كه از چهره "9" شروع شده و سپس در حاليكه او را از پشت نشان مي دهد از او دور مي شود به نوعي وسعت و بي پاياني اين مبارزه را نشان مي دهد حتي موسيقي فيلم نيز كه بعد از تمام شدن تصوير ادامه مي يابد و در تيتراژ پاياني نيز آن را مي شنويم به گونه اي نيست كه پايان قطعي و شادي را القاء كند؛ زندگي ادامه دارد پس اين مبارزه نيز ادامه خواهد داشت. حتي اگر نسل اين گونه نيز برچيده شود باز اين مبارزه به شكلي ديگر ادامه خواهد داشت مبارزه اي كه شايد هويت وجودي زندگي ست. بعد از عمل قهرمانانه "9" دنيا به همان شكل سابق باقي ست و فقط در گوشه اي كوچك پيروزي كوچكي به دست آمده است و به اين خاطر است كه مي گويم ديد فيلم نسبت به مقوله قهرمان ديدي واقع گرايانه است. قهرمان واقعي كسي نيست كه دنيا را عوض كند زيرا كه اين كار، ممكن نيست؛ قهرمان كسي ست كه در حوزه توانايي خود در گوشه اي از دنيا اوضاع را كمي، فقط كمي تغيير دهد و بداند كه همين تغييرات كوچك هستند كه تحولات بزرگ را ممكن مي سازند و اين تغييرات نه با خشونت ممكن است و نه با شعار دادن. چاره كار فقط دانش و آگاهي ست و هر كتابي كه به دست بگيريم و يا به دست كسي بدهيم چراغي ست كه او را در راه تاريك پيش رو هدايت مي كند و عصايي ست كه او را جلو مي برد مثل عصاي چراغدار "9".

  • Like 2
لینک به دیدگاه

اینو ندیدم، ولی دوره لیسانس، تو دانشگاه انیمیشن 9 رو دیدم. البته اون کوتاه نبود مث این. :ws52:

که اونم تا جایی که خاطرم هست مربوط به آخرالزمان بود و مبانی کابالا توش مشهود بود.

دقیقا همین کارگردان. محصوا 2009 آمریکا.80 دقیقه.

این کاورشه:

zptirizvmvdat6bacuq.jpg

 

چه جوریاست؟ اینی که گذاشتید ورژن کوتاه و اولیشه؟

:JC_thinking:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
اینو ندیدم، ولی دوره لیسانس، تو دانشگاه انیمیشن 9 رو دیدم. البته اون کوتاه نبود مث این. :ws52:

که اونم تا جایی که خاطرم هست مربوط به آخرالزمان بود و مبانی کابالا توش مشهود بود.

دقیقا همین کارگردان. محصوا 2009 آمریکا.80 دقیقه.

این کاورشه:

zptirizvmvdat6bacuq.jpg

 

چه جوریاست؟ اینی که گذاشتید ورژن کوتاه و اولیشه؟

:JC_thinking:

 

دقیقا ورژن کوتاه واولیش هست که بعدا داستانشو کش داده وماجرای اختلاس 3000 میلیارد دلاری رو هم بهش اضافه کرده!:ws3:

نمادگرایی ومفهوم سازی تو این انیمیشن داره همینجوری میجوشه میریزه بیرون:banel_smiley_4:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
دقیقا ورژن کوتاه واولیش هست که بعدا داستانشو کش داده وماجرای اختلاس 3000 میلیارد دلاری رو هم بهش اضافه کرده!:ws3:

نمادگرایی ومفهوم سازی تو این انیمیشن داره همینجوری میجوشه میریزه بیرون:banel_smiley_4:

 

آقا یه کم ریپ میزد دیگه خداییش!!

ولی من دوس داشتم فیلمو

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...