رفتن به مطلب

۩۞۩ٌ فانتزیهای من و دوستام ۩۞۩ٌ


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 161
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

یکی از فانتزیام اینه که

وختی در آسانسورو باز میکنم برم داخل یهو از اونطرف

دختره همسایمون از آسانسور بیاد بیرون

بعد صورت تو صورت بشیم زل بزنیم تو چشمای

همدیگه عاشق بشیم :))

  • Like 49
لینک به دیدگاه

یکی از فانتزیام اینه که

توی بیمارستان،یه پرستار فوق العاده زیبا وجذاب از اتاق عمل سریع میاد بیرون و داد میزنه:

آقای دکتر؟آقای دکتر؟بیمار داره از دست میره ...

من درحالی که لبخندی پرمعنا بر لب دارم سرمو میندازم پایین و از توی کشو دستکشمو در میارم پرستار بلندتر و با التماس میگه:

آقای دکتر عجله کنید ،قلبش از حرکت ایستاده ...

من بازهم با لبخندی معنا دار دستکشارو دستم میکنم ایندفعه همهءپرستارا ودکترا از اتاق میریزن بیرون و فریاد میزنن :

آقای دکتر آقای دکتر بیمار داره میمیره ...

من که دسکشامو دستم کردم با خونسردی به چهرهءتک تکشون نگاه میکنم و میگم:

.

.

.

.

.

.

.

.

آقای دکتر طبقه بالا تشریف دارن ...

بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم توی مه و غبار دور میشم ...

smile.gif

))

  • Like 49
لینک به دیدگاه

یکی از فانتزیام اینه

وقتی دارم تو خیابون راه میرم

ی ماشین به سرعت بیاد سمت ی عابر پیاده

بعد با صدای بلند بگم خــــــــــانـــــــــــم مــواظـــــــب بـــــاش !

بعد صدامو نشنوفه خودمو با سرعت به طرفش پرت کنم

و نجاتش بدم بعد بیوفتیم روی هم طوری که صورت رو صورت بشیم اونم میخواد منو ببوسه

ولی من یهو یاده عیالم بیوفتم

دستمو بزارم جلو لبِش بگم متاسفم بعد پاشم

خودمو بتکونم در حالی که دارم میرمُ تو اُفق محو میشم

بهم بگه : فقط اسمـتو بهم بگو !

منم با ی لبخند نـرم بـگم :

ی غــریــبه بعد تو دود محو بشم:ws3:

  • Like 41
لینک به دیدگاه

یکی از فانتزیام هم اینه که ازدواج کنم،

بچه دار شم،

بچم دختر باشه،

اسمش رو بذارم گیتا،

بعد با زنم دعوا کنم،

جول و پلاسش رو که خواست جمع کنه بره خونه باباش،

بهش بگم هر چی می خوای ببری ببر، گیتارو با خودت نبر!icon_pf%20(34).gif

  • Like 45
لینک به دیدگاه

یکی از فانتزیام اینه که

 

اسم پسرمو بزارم اسماعیل صداش کنم اسمال،

.

.

.

بعد وقتی بزرگ شد بهش بگم دو ایکس لارج!!icon_biggrin.gif

  • Like 43
لینک به دیدگاه

یکی از فانتزیام اینه که باماشین بزنم به یه دختر

 

 

بعدمجبور بشم بغلش کنم بزارمش تو ماشین

 

 

برسونمش بیمارستان،

 

 

دیگه اونموقع به حکم شرع حلال میشه،

 

 

تازه بعدشم پیادش کنم بغلش کنم وتا خود اورژانس بدووم،

 

 

یعنی میشه؟؟؟؟؟!!

 

:sigh:

  • Like 35
لینک به دیدگاه

کی‌ از فانتزیام اینه که به خودم نارنجک ببندم برم زیر ون گشت ارشاد ۲تا ترشیدهٔ , سیبیلو رو از این زندگی‌ نکبت بارشون نجات بدم، دیگه اون بد

حجاب های توی ونم حلال کنن، مرگ و زندگی‌ دست خداس..:ws3:

  • Like 33
لینک به دیدگاه

یکی از فانتزیام اینه که سر جلسه امتحان بشیینم بعد با نگاه کردن به سوالات, پاینش بنویسم :

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

"مَردی نَبُوَد فتاده را پای زدن .. گر دست فتاده ای بگيری مَردی"

بعد برگه رو تحویل بدم برم!!!hanghead.gif

  • Like 34
لینک به دیدگاه

یکی از فـانـتزیام اینه کــه

کنترل تلویزیون خونمونو بردارم

بـرم دم این مغازه های صـوتی تصویری،

این تلویزیونایی کـه گـذاشتن پشت ویترینو خاموش کنم ! :)))))))))

:ws28:

بقیه دوستان فانتزی ندارن؟:ws37:
  • Like 32
لینک به دیدگاه

یکی از فانتزیام اینه که یه دوس دختر داشته باشم 4 صب بش زنگ بزنم هانی بیا دم در کارت دارم، بعدش اونم بیاد با یه تاپ و شلوارک و یه مانتوی ژولیده و چشای نیمه باز تو ماشینم.بگم عشقم تو بخواب فقط میخوام نگات کنم ! بعد گازشو بگیرم برم شمال 7 صب لب ساحل باشم ! بعد تو یه ساحل آروم وایسم و دوتا درارو باز کنم و خودم بشینم چارزانو رو کاپوت و نگاش کنم، اونم با نسیم ساحل بیدار شه و از خوشحالی جیییییییییغ بکشه و در اثر ایست قلبی جونشو بده به شما و من اونجا با گیتارم این آهنگو بخونم : دریاااااا ! اولین عشق مرا بردیییییی............ !

 

حالم بد جور داغونه :(:sigh:عاخه کودوم ماشین؟:|:ws37:

  • Like 34
لینک به دیدگاه

یکی از فانتزیام اینه که وقتی یک ثانیه مونده مایکروویو زمانش تموم شه، خاموشش کنم!

 

اصلا احساس خنثی کردن بمب تو ثانیه آخر بهم دست میده!

:w02:

  • Like 30
لینک به دیدگاه

یکی از فانتزیام همیشه این بود تو سیستم عامل ویندوز

یک مشکلی پیدا کنم بفرستم براشون

بعد بیل گیبس زنگ بزنه بگه مهندس لطفا بیا امریکا تو مجموعه من

 

دخترمم میدم بهت کنیزت باشه تا آخرررر عمرش خونه ماشین پول همه چی میدم بهت........

بعد یک دقیقه سکوت بگم دلم میخواد.........

اما من متعلق به این مردم!!!!

:))

:a030:

  • Like 32
لینک به دیدگاه

یکی از فانتزیام این بود که برم بارسلونا دم ورزشگاه واسم

وقتی بازیکنا دارن تمرین میکنن توپ بیوفته جلو پای من

بعدش من با توپ برم تو زمین همه رو از دم دریبل بزنم

بعد خبرنگارا همش ازم عکس بگیرن

و منو به باشگاه بارسلونا دعوت کنن

بعد مسی بگه هی وای من این دیگه کیهsigh.gif

  • Like 29
لینک به دیدگاه

یکی از فانتزایم اینه

ی روز صبح که میرم سرکار از دم در ببینم همه بم احترام میذارن به صورت قائم الزاویه واسم خم میشن و بم احترام میذارن بعد وقتی میرسم تو اطاقم ببینم نامه مدیر شدنم رو میزمه :ws37:

  • Like 28
لینک به دیدگاه

یکی از فانتزیام اینه که سر جلسه امتحان بشیینم بعد با نگاه کردن به سوالات, پایینش بنویسم :

.

.

.

"مَردی نَبُوَد فتاده را پای زدن .. گر دست فتاده ای بگيری مَردی"

بعد برگه رو تحویل بدم برم!!

  • Like 20
لینک به دیدگاه

یکی از فانتزیام اینه که زنگ خونمونو بزنن برم بیرون یهو ببینم دختره همسایمونه آشه نذری آورده:ws3:

بعد بگه ناصر بیا نذریه:icon_redface:

منم بگم چادرتو درست سرت کن این چه وضعیه زود برو خونتون:ws3:

بعد بگم به مادر بگو امشب میایم خونتون خیره:whistle:

بعد اونم ذوق مرگ بشه و دستو پاشو گم کنه:ws3:

موقعی که میره خونه پاش گیر کنه لبه ی در با سر بخوره زمین ضربه مغزی بشه :banel_smiley_4:

منم آروم آروم از نظرها محو بشم sigh.gif

  • Like 28
لینک به دیدگاه

فانتزي ميخواي؟:ws38:

 

يكي از فانتزي هاي من اينه كه با يه جن دوست بشم، بعد شب قبل از امتحان بفرستمش انتشارات دانشكده برام سوالا رو بياره :gnugghender:

بعد اگه افاقه نكرد ، سر جلسه بفرستمش بره جوابا رو از خرخونمون كش بره برام بياره :w02:

  • Like 25
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...