Just Mechanic 27854 این ارسال پرطرفدار است. اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۱ sssلام .. « تاپیکــی متفـاوتــــــــــ » مــن «..» تـــو در . . . ساخت فانتـــزی هامــون ******** رنگ .. متن .. ترسیم نگاه با توهم های من و تو در تاپیک : فانتزی های من و دوستام .. یادتون نره مشارکتی هست پس من نوشتم تو هم بنویس و فانتزی هات رو با ترسیم ذهنی بنویس فقظ یادتون باشه تو این تاپیک عکسی نمیزارین مرسی 75 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزیام اینه که وختی در آسانسورو باز میکنم برم داخل یهو از اونطرف دختره همسایمون از آسانسور بیاد بیرون بعد صورت تو صورت بشیم زل بزنیم تو چشمای همدیگه عاشق بشیم :)) 49 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزیام اینه که توی بیمارستان،یه پرستار فوق العاده زیبا وجذاب از اتاق عمل سریع میاد بیرون و داد میزنه: آقای دکتر؟آقای دکتر؟بیمار داره از دست میره ... من درحالی که لبخندی پرمعنا بر لب دارم سرمو میندازم پایین و از توی کشو دستکشمو در میارم پرستار بلندتر و با التماس میگه: آقای دکتر عجله کنید ،قلبش از حرکت ایستاده ... من بازهم با لبخندی معنا دار دستکشارو دستم میکنم ایندفعه همهءپرستارا ودکترا از اتاق میریزن بیرون و فریاد میزنن : آقای دکتر آقای دکتر بیمار داره میمیره ... من که دسکشامو دستم کردم با خونسردی به چهرهءتک تکشون نگاه میکنم و میگم: . . . . . . . . آقای دکتر طبقه بالا تشریف دارن ... بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم توی مه و غبار دور میشم ... )) 49 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزیام اینه وقتی دارم تو خیابون راه میرم ی ماشین به سرعت بیاد سمت ی عابر پیاده بعد با صدای بلند بگم خــــــــــانـــــــــــم مــواظـــــــب بـــــاش ! بعد صدامو نشنوفه خودمو با سرعت به طرفش پرت کنم و نجاتش بدم بعد بیوفتیم روی هم طوری که صورت رو صورت بشیم اونم میخواد منو ببوسه ولی من یهو یاده عیالم بیوفتم دستمو بزارم جلو لبِش بگم متاسفم بعد پاشم خودمو بتکونم در حالی که دارم میرمُ تو اُفق محو میشم بهم بگه : فقط اسمـتو بهم بگو ! منم با ی لبخند نـرم بـگم : ی غــریــبه بعد تو دود محو بشم 41 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزیام هم اینه که ازدواج کنم، بچه دار شم، بچم دختر باشه، اسمش رو بذارم گیتا، بعد با زنم دعوا کنم، جول و پلاسش رو که خواست جمع کنه بره خونه باباش، بهش بگم هر چی می خوای ببری ببر، گیتارو با خودت نبر! 45 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزیام اینه که اسم پسرمو بزارم اسماعیل صداش کنم اسمال، . . . بعد وقتی بزرگ شد بهش بگم دو ایکس لارج!! 43 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزی هام اینکه یه فرش پونصد شونه بگیرمبعد هر شب سرمو بذارم رو یکی از شونه هاش 38 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزیام اینه که باماشین بزنم به یه دختر بعدمجبور بشم بغلش کنم بزارمش تو ماشین برسونمش بیمارستان، دیگه اونموقع به حکم شرع حلال میشه، تازه بعدشم پیادش کنم بغلش کنم وتا خود اورژانس بدووم، یعنی میشه؟؟؟؟؟!! 35 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۱ کی از فانتزیام اینه که به خودم نارنجک ببندم برم زیر ون گشت ارشاد ۲تا ترشیدهٔ , سیبیلو رو از این زندگی نکبت بارشون نجات بدم، دیگه اون بد حجاب های توی ونم حلال کنن، مرگ و زندگی دست خداس.. 33 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزیام اینه که سر جلسه امتحان بشیینم بعد با نگاه کردن به سوالات, پاینش بنویسم : . . . . . . . . . . . . . . "مَردی نَبُوَد فتاده را پای زدن .. گر دست فتاده ای بگيری مَردی" بعد برگه رو تحویل بدم برم!!! 34 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۱ یکی دیگه از فانتزیام اینه زنم دوتا پاشو بکنه تو یه کفش بگه باید یه زن دیگه هم بگیری ... آخ چه حالی میده 30 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فـانـتزیام اینه کــه کنترل تلویزیون خونمونو بردارم بـرم دم این مغازه های صـوتی تصویری، این تلویزیونایی کـه گـذاشتن پشت ویترینو خاموش کنم ! :))))))))) بقیه دوستان فانتزی ندارن؟ 32 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزیام اینه که یه دوس دختر داشته باشم 4 صب بش زنگ بزنم هانی بیا دم در کارت دارم، بعدش اونم بیاد با یه تاپ و شلوارک و یه مانتوی ژولیده و چشای نیمه باز تو ماشینم.بگم عشقم تو بخواب فقط میخوام نگات کنم ! بعد گازشو بگیرم برم شمال 7 صب لب ساحل باشم ! بعد تو یه ساحل آروم وایسم و دوتا درارو باز کنم و خودم بشینم چارزانو رو کاپوت و نگاش کنم، اونم با نسیم ساحل بیدار شه و از خوشحالی جیییییییییغ بکشه و در اثر ایست قلبی جونشو بده به شما و من اونجا با گیتارم این آهنگو بخونم : دریاااااا ! اولین عشق مرا بردیییییی............ ! حالم بد جور داغونه :(عاخه کودوم ماشین؟:| 34 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزیام اینه که وقتی یک ثانیه مونده مایکروویو زمانش تموم شه، خاموشش کنم! اصلا احساس خنثی کردن بمب تو ثانیه آخر بهم دست میده! 30 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزیام همیشه این بود تو سیستم عامل ویندوز یک مشکلی پیدا کنم بفرستم براشون بعد بیل گیبس زنگ بزنه بگه مهندس لطفا بیا امریکا تو مجموعه من دخترمم میدم بهت کنیزت باشه تا آخرررر عمرش خونه ماشین پول همه چی میدم بهت........ بعد یک دقیقه سکوت بگم دلم میخواد......... اما من متعلق به این مردم!!!! :)) 32 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزیام این بود که برم بارسلونا دم ورزشگاه واسم وقتی بازیکنا دارن تمرین میکنن توپ بیوفته جلو پای من بعدش من با توپ برم تو زمین همه رو از دم دریبل بزنم بعد خبرنگارا همش ازم عکس بگیرن و منو به باشگاه بارسلونا دعوت کنن بعد مسی بگه هی وای من این دیگه کیه 29 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزایم اینه ی روز صبح که میرم سرکار از دم در ببینم همه بم احترام میذارن به صورت قائم الزاویه واسم خم میشن و بم احترام میذارن بعد وقتی میرسم تو اطاقم ببینم نامه مدیر شدنم رو میزمه 28 لینک به دیدگاه
dokhtar.irooni 379 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزیام اینه که سر جلسه امتحان بشیینم بعد با نگاه کردن به سوالات, پایینش بنویسم : . . . "مَردی نَبُوَد فتاده را پای زدن .. گر دست فتاده ای بگيری مَردی" بعد برگه رو تحویل بدم برم!! 20 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزیام اینه که زنگ خونمونو بزنن برم بیرون یهو ببینم دختره همسایمونه آشه نذری آورده بعد بگه ناصر بیا نذریه منم بگم چادرتو درست سرت کن این چه وضعیه زود برو خونتون بعد بگم به مادر بگو امشب میایم خونتون خیره بعد اونم ذوق مرگ بشه و دستو پاشو گم کنه موقعی که میره خونه پاش گیر کنه لبه ی در با سر بخوره زمین ضربه مغزی بشه منم آروم آروم از نظرها محو بشم 28 لینک به دیدگاه
amir ghasemiyan 4517 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۱ فانتزي ميخواي؟ يكي از فانتزي هاي من اينه كه با يه جن دوست بشم، بعد شب قبل از امتحان بفرستمش انتشارات دانشكده برام سوالا رو بياره :gnugghender: بعد اگه افاقه نكرد ، سر جلسه بفرستمش بره جوابا رو از خرخونمون كش بره برام بياره 25 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده