رفتن به مطلب

چشم هاي منتظر آن پدر پير


ارسال های توصیه شده

پيرمرد دو دستي به در عقب ماشين سفيدرنگ مدل بالا چسبيده بود.

التماس از چهره اش پديدار بود. صورتش رنجور از رنج زمانه، دست هايش ضعيف و چروکيده و پاهايش لاغر و کم توان. پيرمرد آن قدر بي رمق بود که تا مرد ميانسال با آن دست هاي قوي اش اشاره کرد و کمي فشار به دست هاي پيرمرد آورد هر دو دست پيرمرد خيلي راحت از در ماشين جدا شد.

روي صندلي جلوي خودرو خانمي با پسر کوچکش نشسته بود.

پيرمرد توسط مرد ميانسال تقريبا کشان کشان به طرف در ورودي آبي رنگ يک ساختمان برده مي شد.

حالا از چشم هاي پيرمرد قطره هاي اشک جاري شده بود. نگاهي ملتمسانه به خانمي که در صندلي جلوي خودرو نشسته بود انداخت اما انگار نه انگار. نزديک در ورودي آن ساختمان صداي لرزان پيرمرد را شنيدم که ملتمسانه مي گفت: «بابا!» تو رو به خدا مرا اين جا نبر، من اين جا دق مي کنم.

 

توجهم بيشتر جلب شد و ناگاه چشمم به تابلوي بالاي در حياط آن ساختمان افتاد. با خطي نسبتاً زيبا و درشت نوشته بود «خانه سالمندان».

چند دقيقه اي همان حوالي ماندم که شايد مرد ميانسال که پسر آن پيرمرد بود پشيمان شود و رحمي به دلش آيد اما ۱۰ دقيقه بيشتر طول نکشيد که مرد ميانسال تنها بازگشت و سوار خودرو شد و با همسر و فرزندش از آن جا دور شدند.

حدود يک هفته بعدازظهرها ساعت ۶ بعدازظهر که از سر کار برمي گشتم پيرمرد را چشم به راه پشت پنجره طبقه اول آن ساختمان مي ديدم. روز هشتم اما وقتي به آن محل رسيدم پيرمرد را پشت پنجره نديدم.چند لحظه منتظر ماندم. ماشيني شبيه آمبولانس از راه رسيد از آن آمبولانس هايي که آدم ها را تا آرامگاه ها مي برند. برانکاري از ساختمان پايين آمد. پارچه سفيدي روي پيکري کشيده شده بود.کنجکاوي امان مرا بريده بود. نمي دانم آيا اين پيکر همان پدر پير منتظر بود؟!

 

 

.

q2kyonxn8krt36nx1s2f.jpg

لینک به دیدگاه

خداااااااااااااااااااااااا:4564:

 

یه بار تو tv یه همچین صحنه ای دیدم ، رفته بودن خونه سالمندان گزارش تهیه کنن ، پیرمرد اشک میریخت ، خیلی درده وقتی اشک یه مرد ریخته شه ، خیلی واسم سخت بود دیدن این صحنه ی دردناک .

قلبش شکسته دلش خون و دستاش لرزون بود .

بخاطر بی وفایی زمونه درد داشت .

پا بپاش اشک ریختم .

خدایا تو رو به عظمتت قسم یه عقلی به انسانهای جاهل بده :sigh:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...