mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۱ شناخت عوامل اقلیمی اقلیم تا آنجا که با آسایش انسان رابطه بر قرار می کند نتیجه عواملی همچونتابش آفتاب - دمای هوا - رطوبت هوا - وزش باد و میزان بارندگی است . الف ) تابش آفتاب تابش اشعه خورشید به سطح زمین باعث ایجاد گرمای طبیعی می شود . ب ) دمای هوا میزان گرما و سرمای شطح زمین عامل اصلی تعیین کننده درجه حرارت هوای بالای آن است . هوا عبور دهنده کلیه طیف های نور خورشید بوده و در اثر دریافت اشعه خورشید دمای آن به طور مستقیم افزوده نمی گردد اما لایه های هوا به وسیله تماس با سطح زمین که در اثر دریافت اشعه خورشید گرم شده اند ; گرم می شوند و سپس لایه های گرم شده هوا , گرمای خود را به وسیله جابجایی به لایه های دیگر منتقل میکنند . جریان هوا و باد نیز باعث تماس بیشتر توده های عظیم هوا با سطح زمین شده و بدین طریق باعث گرمی هوا می شود. و عکس این مطلب در زمستان و شب رخ می دهد . بدین ترتیب که هوا در اثر تماس با سطح زمین گرمای خود را از دست می دهد و سرد می شود . در نتیجه میزان تغییرات روزانه و سالانه درجه حرارت هوا به تغییرات درجه حرارت سطح مورد تماس آن بستگی دارد . با توجه به این که سطح دریا ها خیلی آهسته تر از سطح زمین تحت تآثیر آفتاب گرم می شوند لذا میانگین درجه حرارت هوای بالای خشکی ها در تابستان بالا تر و در زمستان پایین تر از میانگین درجه حرارت هوای بالای دریاهاست . ارتفاع از سطح دریا نیز تعیین کننده درجه حرارت هوا می باشد و در یک عرض جغرافیایی مشخص , مناطقی که در ارتفاع بیشتری قرار دارند سرد تر از مناطق پایین تر هستند . ج ) رطوبت هوا منظور از رطوبت هوا مقدار آبی است که به شکل بخار در هوا وجود دارد, که این بخار از طریق تبخیر آب سطح اقیانوس هاو دریا ها و همچنین سطوح مرطوبی چون گیاهان وارد هوا می شود. هر چه هوا گرم تر باشد بخار آب بیشتری را در خود نگه می دارند . به عنوان مثال ظرفیت پذیرش بخار آب در هوایی که دمای آن 18 درجه سیلسیوس است سه برابر هوایی است که دمای آن 2 درجه سیلسیوس می باشد . همچنین با کم شدن ارتفاع تراکم بخار آب در هوا زیاد می شود . 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۱ در استان يزد آثار و بناهاي بسياري وجود دارد كه نظر پژوهشگران به آنان معطوف مي گردد. نظير (مساجد ، مدارس ، آب انبارها ، و حسينيه ها ) ولي بناهاي يخچالهاي قديمي ، غريب ترين عناصري معماري هستند كه با ايجاد يخچالهاي برقي تقريبا به بوته فراموشي سپرده شده اند . در وجود يخچالها كه روزگاري در قلب تابستانهاي داغ وسوزان ، خنكاي آب گوارا را به درون خانه مي كشاند ، رمز و رازي وجود دارد كه حكايت از معجزه فروتنانه خشت خام و دستهاي پرتوان معمار فرزانه اي مي كند تا عشق خدمت به خلق را در شاهكار معماري كوير به عرصه ظهور برساند . در حال حاضر تعداد معدودي از اين يخچالها باقي مانده است كه در اينجا سعي شده تا به ويژگي معماري و عملكرد خاص آن در ناحيه كويري پرداخته شود . از پيشينه تاريخي يخچالها تا دوره صفويه اطلاعاتي در دست نيست . تنها در سفرنامه دكتر جان فراير در قرن يازدهم اشاره مي كند كه « در اين زمان ذخيره ساختن يخ ؛رسمي متداول و ديرين سال شمرده مي شود و امكان آن مي رود كه همراه با مغولان وارد ايران گرديده است . همچنين شاردن، دورنمايي از شهر كاشان را درسفرنامه خود به تصوير مي كشد و يخچالهاي اين شهر را در بيرون از قلعه و برج وباروي شهر نشان داده است . و به معماري يخچالها در اصفهان اشاراتي كرده است . استان يزد نيز با توجه به كويري بودنش از اين معماري بي بهره نبوده است و هنوز درجاي جاي آن از جمله به شهرستان ميبد و ابركوه نيز مي توان آثاراين شاهكار معماري را مشاهده كرد . ولي قبل از هر چيز شايان ذكر است كه فن ساختماني و شيوه معماري در ساختمانهاي يخچالها به گونه اي است كه دقت و نكته سنجي سازندگان و معماران اين واحدها را به نكات عمده ومهمي چون عايق كاري بنا ، حفظ برودت مناسب جهت نگهداري يخ ، مصالح ساختماني و چگونگي تهيه يخ پرداخته شود. يخچالها بطور عمده از سه قسمت تشكيل شده اند ، ديوار طويل سايه انداز ، مخزن يخ و حوضچه هاي توليد يخ . 1- ديوار سايه انداز بسيار طويل و بلند مي باشد ارتفاع اين ديوارها كه گاهي تا 10 متر مي رسد در طول روز از تابش آفتاب بر روي آبهاي منجمد شده در حوضچه ها جلوگيري مي كند . گاه جهت استحكام بيشتر ديوار سايه انداز اقدام به احداث پشت بندهاي بزرگ در قسمت جنوبي ديوار مي كردند . ديوارهاي سايه انداز در پايين داراي ضخامتي زياد بوده و به تدريج در بخشهاي فوقاني از قطر آنها كاسته ميشود . 2- حوضچه هاي تهيه يخ : گودال مستطيل شكل است كه به موازات ديوار سايه انداز و در بخش شمالي آن حفرشده و طول آن اندكي كمتر از طول ديوار وعمق آن 30 الي 50 سانتيمتر و گاه بيشتر بوده است . اين گودال محل تهيه نخ در شبهاي سرد زمستان بود . 3- مخزن يخ: اين مخازن معمولا در پشت ديوار سايه انداز و در بخش جنوبي آن و در بعضي موارد بوسيله يك يا چند مدخل ورودي به بخش شمالي راه مي يابد . انبار يخ نيز گودالهاي عميق و بزرگي هستند كه در وسط مخزن يخ حفرشده اند .شكل اين گودالها در يخچالهاي گنبد دار بصورت دايره با شعاعي تا حدود 4 متر و گاه بيشتر مي باشد. ديوار اين گودالها از سنگ يا آجر يا اندود كاهگل ساخته مي شد .و پشت آن با مصالح عايقي چون خاكه زغال و يا مصالح ديگر پر مي گردد .جهت دستيابي به كف اين گودالها از پله هاي كوچكي كه در ديوار آن تعبيه مي شد استفاده مي گرديد همچنين چاهي در بيرون از يخچال حفر كرده و بوسيله مجاري باريكي كه دركف گودالهاي يخ تعبيه مي نمودند تا آب حاصل از ذوب يخ را به اين چاهها هدايت مي كردند . ميبد يكي از نمونه هاي نادر شهرهاي باستاني ايران به شمار ميرود كه راههاي باستاني اين ديار پير را سواران مادي و پارسي ، اشكاني و ساساني در نورديده اند و در دوره هاي بعد نيز كاروانهايي كه از چهار سوي ايران بيابانهاي مركزي را مي بريدند و در اين پايگاه امن از تشويش بيابان مي آسودند يكي از اين راههاي باستاني شاهراه ري –كرمان مي باشد كه مجموعه كارواني رباط كه متشكل از كاروانسرا ،چاپارخانه ، آب انبار و يخچال مي باشد.در قسمتي از راه باستاني قرار دارد . ساختمان عظيم خشت و گلي يخچال ميبد روبروي كاروانسرا واقع گرديده و با ايجاد خيابان كشي از اين مجموعه مجزا گرديده است . اين يخچال روزگاري عطش مسافران كوير را سيراب مي نموده است . محوطه يخبند ميبد حوض گلي كم عمقي به مساحت تقريبي 800 متر مربع و به عمق تقريبي نيم متر است ديوارهاي بلند سايه انداز به ضخامت 2 متر و به بلندي 8 متر است كه به چند طاق نما و ستون تقسيم شده است طول ديوار جنوبي 42 متر و ديوارهاي شرقي و غربي هر يك 20 متر مي باشد، يك درگاه اصلي به پهناي 2و20 و بلندي 2 متر درميان ديوارجنوبي به مخزن و گنبد راه دارد و تقريبا تمام رفت و آمدها وانبار كردن و تخليه يخ از اين درگاه صورت مي گرفته است درگاه ديگري به قرينه آن در سمت شمال گنبد تعبيه شده كه نقش چنداني نداشته و غالبا آنرا مي بسته اند .درگاه اصلي نيز فقط در هنگام رفت و آمد باز مي كرده اند مخزن قيفي يخچال را در زمين رسي سختي كنده اند ، قطردهانه اين مخزن 13 متر و گودي آن 6 متراست . ارتفاع گنبد حدود 15 متر مي باشد پهناي ديوار خشتي جدار گنبد از پايين به بالا به طراز ماهرانه اي كاهش مي يابد به گونه اي كه پهناي خشت درنوك گنبد از 2و40 متر به 20 سانتيمترمي رسد . شهرباستاني ابركوه نيز كه پيشينه آن را به كيكاووس دومين پادشاه كيانيان مي رسانند ازمعماري كويري نيز بهره جسته و درجاي جاي اين خطه هنر و معماري كويري نظاره گر هر رهگذر مي باشد . يخچال بزرگ ابركوه كه به يخچال آقايي معروف است در سمت غربي جاده آسفالته ديده مي شود اين بنا با پلاني مدور و حجمي مخروطي شكل يادگاري از دوران قاجاريه در ورودي شهر واقع شده است. در بعضي از يخچالهاي مناطق كويري مانند ابركوه علاوه بر ديواراصلي ، ديوارهاي ديگري به موازات ديواراصلي ساخته مي گرديد ، به همان ميزان تعداد حوضچه هاي توليد يخ بيشتر مي شد بخصوص اينكه مخزن يخ نسبت به يخچالهاي مشابه از حجم و فضاي بيشتري برخوردار مي باشد . مصالح بكار رفته در بنا سنگ وخشت و چوب و آهك مي باشد كه ابتدا حدود 50 سانتيمتر را با سنگ و ملات ماسه وآهك بنا كرده اند و مابقي را با خشت و گل ساخته اند در شرق بنا سه ديوار چينه اي با فاصله اي معين ايجاد شده است تنها راه ورود به به يخچال دريچه كوچكي در پايين است كه پس از وارد كردن يخ به درون يخچال از همين دريچه مقداري گياه خشكيده بنام « ييزر» و علوفه مخصوص ديگري روي يخها مي ريختند و بلافاصله دريچه را مسدود مي كردند تا تابستان باقي بماند اين يخچال در سالهاي اخير مرمت گرديده و سطح بيروني آن با آجر و اندود كاهگل بازسازي شده است . بطوركلي در معماري كوير ، كمتر راه حلي است كه منحصرا يه يك مساله تعلق داشته باشدمعمار يزدي هميشه بايك تير چند نشان را مي زند . اين مفهوم اساس توليد ، نشانه نبوغ و استعداد سازندگان يزدي است كه در ديگر عرصه هاي توليد نيز به ظهور مي رسد . در خاتمه مي توان افزود كه اصول حاكم بر طرح افكني تمامي يخچالها يكسان است و يخ بايد عايقبندي شده و خشك بماند ولي عليرغم وجود مصالح مقاوم ومتناسب ، شرايط اقليمي ، توسعه صنعت مدرن يخ سازي از منزلت فرهنگي اين بناها كاسته است و جا دارد كه ضمن بازسازي يخچالها ، آنان را به كاربري شايسته تبديل نمايد تا اين شاهكار معماري از ياد رفته بار ديگر در كوير بدرخشد. 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۱ سی و سه پل برای مدت زمانی طولانی، توجه محققان و معماران و حفاظتگران فقط و فقط متوجه خود یک اثر تاریخی بود. محیط و طبیعت پیرامون آن، نه به عنوان موضوعی برای شناسایی و نه به عنوان موضوعی برای حفاظت مورد توجه قرار نمیگرفت. اما آرام آرام، اقلیم و محیط پیرامون یک اثر تاریخی نیز به عنوان بخشی جداییناپذیر از آن اثر مورد توجه قرار گرفت و در فهرست مواردی که باید از آن حفاظت شود، وارد شد. سال ١٩٧٢ سالی بود که سازمان یونسکو، کنواسیونی را به نام کنواسیون حفاظت از میراث فرهنگی و طبیعی به تصویب رساند. اهمیت این کنوانسیون کنار هم نهادن میراث فرهنگی و طبیعی است. گرچه تصویب دو قطعنامه مجزا برای حفاظت از طبیعت و آثار فرهنگی امکان پذیر بود، اما تدوین قطعنامهای که این دو موضوع مهم و به شدت مورد آسیب را در کنار هم بگذارد پیشرفت بسیار مهم در تلقی مفهوم شکل گیری میراث فرهنگی در بستر طبیعت است. زاینده رود و پل خواجو در اصفهان پیوستگی میراث معماری و فرهنگی به طبیعت پیرامون خود ابعاد متفاوتی دارد. در بسیاری موارد، یک اثر تاریخی در پی پاسخ دادن به شرایط محیطی خود به وجود آمده و زندگی آن وابسته به محيط پیرامون خود است. در نظر بگیرید سی و سه پل که یکی از شاهکارهای معماری و مهندسی ایرانی است، هرگز بدون زاینده رود معنا و مفهوم پیدا نمی کند. زاینده رود نقش مهمی در شکلگیری شهر اصفهان و سپس توسعه آن در دروههای مختلف تاریخی داشته است. محور چهارباغ صفوی، محوری است عمود بر زاینده رود که با گذر از روی رودخانه، سمت و سوی توسعه شهر قدیم را به سوی اراضی و باغهای خارج از شهر مشخص میکرده است. بنابراین، رودخانه در این مفهوم تنها مسیری برای جاری شدن آب نیست، بلکه یک مفهوم تاریخی – فرهنگی است که باعث شکلگیری عناصر معماری و شهرسازی مختاقی در طول تاریخ شده است. ارگ بم و نخلستانهای اطراف آن در مثال دیگری میتوانیم به شهر قدیم بم اشاره کنیم. ارگ بم و منظر تاریخی- فرهنگی آن هر دو به همراه یکدیگر در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده اند. در این مورد علاوه بر ارزشهای تاریخی، و معماری و فرهنگی خود ارگ، تعامل آن با طبیعت و محیط اطراف نیز مورد توجه قرار گرفته است. سیستم آبرسانی قناتهای با ارزش بم، باعث رونق باغها و درختان اطراف شهر شده و در طول حداقل دو هزار سال، این شهر را در دل کویر به کانون کشاورزی و باغداری تبدیل کرده و از این راه بستری برای به وجود آمدن یکی از بزرگترین مجمعههای خشتی جهان فراهم شده است. بنابراین، قناتها، باغها و درختان بم، بخش جداییناپذیری از ارگ بم و ارزشهای آن هستند. نمیتوان به یکی توجه کرد و از دیگری غافل شد. ارگ بم و نخلستانهای اطراف اگر به اعتقادات و آداب و رسوم گذشته نیز توجه کنیم، میبینیم در بسیاری مواقع، طبیعتی که در کنار یک اثر تاریخی یا مذهبی واقع شده، به اندازه همان اثر مورد احترام بوده است. این نمونه را میشود در حفاظت و یا قداست بسیاری از درختانی که در جوار بناهای مذهبی قرار دارند مشاهده کرد. درختانی که چه بسا بعضی از آنها قدمتی بیشتر از خود آن مکان دارند. آثار ساسانی در کنار دریاچه تخت سلیمان انتقال باورهای مذهبی به کوه یا درختی مجاور بناها، علاوه بر ریشههای اسطورهشناسی، حاوی این معناست که یک اثر فرهنگی(در معنای کلی خود) با محیط اطراف پیوستگی تمام و کمالی دارد. نگاهی به کوهها و درختها و رودهایی که لااقل تا چند دهه پیش محترم بوده اند بیندازید. در کنار اکثر آنها، بنای مهم و یا مقدسی وجود دارد. نام کوهی که تخت جمشید در دامنه آن ساخته شده، کوه مهر یا رحمت است و مورد احترام بوده، کوهی که زیارتگاه چک چک ایرانیان زرتشتی در آن واقع شده هم اکنون نیز مورد احترام است. آتشکده و سایر تاسیسات تخت سلیمان در کنار چشمه و دریاچهای طبیعی ساخته شده اند که در روزگار خود، مکانی مقدس محسوب میشده است. چنار کهنسال در کنار مسجد جامع نطنز از اینها گذشته در مساجد قدیمی و یا امامزادهها، هر جا که درخت کهنسالی باشد به اندازه خود آرامگاه یا مسجد مورد احترام است. بگذریم از آن که در چند سال گذشته، درخت چنار هزار ساله تجریش را در حیاط امامزاده صالح بریدند و دور انداختند. روند دور شدن و فاصله گرفتن ما از طبیعت و کوششی که در نابودی آن به خرج میدهیم، بیسابقه و حیرتانگیز است. شاید همانطور که میراث طبیعی و فرهنگی به یکدیگر مرتبط هستند، بیتوجهی و نابودی آنها نیز به هم مرتبط باشد. 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده