afa 18504 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آذر، ۱۳۹۱ همه مردم این شهر شاهدند که چه بیاندازه دوستت میدارم و با این همه عشق اما، دلت را شکستهام. از تو و خانوادهات طلب بخشایش دارم. مرا ببخشای و بدان که عشق من ابدیست. این که خواندید نامه عذرخواهی عاشقی در جیب پالتوی محبوبش یا برگی از دفتر خاطراتش نیست، مضمون بیلبوردی بزرگ در یکی از شهرهای ترکیه است که مردی آن را خطاب به همسرش نوشته است. حالا در این شهر که هر روز مردمش، بارها و بارها، خواسته یا ناخواسته، نامه عذرخواهی مرد عاشق را به همسر محبوبش میخوانند، کسی از تقاضای بخشایش نمیهراسد. اشتباه نکنید! مطلب ما فقط مختص کسانی که میخواهند از شریک زندگیشان عذرخواهی کنند، نیست. هر کدام از ما در طول روز یا هفته یا ماه یا سال، کسانی را میرنجانیم و خطاهایی را مرتکب میشویم. اندازه این خطاها و میزان اثرگذاریشان بسته به جایگاه اجتماعی ما متفاوت است و گاهی شاید شمار زیادی از مردم را تحت تاثیر قرار بدهد، اما آیا ما در جایگاه یک عضو خانواده، یک دوست، یک رفیق، یک مدیر یا یک مسئول یاد گرفتهایم چگونه باید عذرخواهی كنیم؟ آیا یاد گرفتهایم دست روی شانه طرف مقابل بگذاریم و توی چشمهایش نگاه کنیم و بگوییم متاسفم یا در برابر دهها دوربین، سر تعظیم فرود بیاوریم و بابت خطایی از مخاطبانمان عذرخواهی کنیم و حتی تاوان اشتباهمان را با استعفایی خودخواسته بپردازیم؟ گام اول ـ مسئولیت اشتباهتان را بپذیرید چرا آدمها از عذرخواهی میترسند؟ آنها مغرورند و بیم دارند اختیار امور از دستشان خارج شود. یعنی طلب بخشایش كنند و از طرف مقابل، واكنشی غیرقابل انتظار داشته باشد. مثلا عذرخواهیشان را نپذیرد یا زبان به انتقاد بگشاید. به گمان شما آیا دیگران حق دارند واكنشی نادرست در برابر عذرخواهی ما داشته باشند؟ از نظر منطقی پاسخ این پرسش منفی است. كسی كه از او طلب بخشایش میكنیم با منطق ما باید عذرخواهیمان را بیچون و چرا بپذیرد، اما زندگی همیشه تابع اصولی كه ما منطقی تعریفشان میكنیم نیست! بنابراین امكان دارد وقتی طلب بخشایش میكنیم طرف مقابل واكنشی از خود نشان دهد كه انتظارش را نداشتهایم. چاره چیست؟ پیش از آن که درباره راه چاره بگوییم باید این نکته را یادآوری کنیم كه ما عادت كردهایم خطاهایمان را گردن عوامل دیگر بیندازیم. اگر سر رفیقمان فریاد كشیدهایم، میگوییم «تقصیر تو بود كه عصبانیام كردی» اگر به وظایفمان در محیط کاری به درستی عمل نکردهایم میگوییم «امکانات فراهم نبود و دیگران نگذاشتند کاری از پیش ببرم» اگر در رانندگی باعث آسیب دیدن كسی شدهایم میگوییم «خودش مراقب نبود» و این دلیلتراشیها یعنی ما حاضر نیستیم مسئولیت اشتباهی را كه كردهایم بپذیریم و میخواهیم برای آن علتی بیرونی پیدا كنیم. اگر میخواهیم عذرخواهیمان واقعی و موفقیتآمیز باشد باید یاد بگیریم مسئولیت آنچه را انجام دادهایم بپذیریم و حتی خودمان را آماده کنیم تا تاوان اشتباهمان را بپردازیم. تاوان این اشتباه شاید خشم یا تندی طرف مقابل باشد، شاید او حرفهایی بزند که ما دلمان نمیخواهد بشنویم، اما به هر حال اگر خطا کردهایم برای پذیرفته شدن طلب بخشایشمان باید صبور باشیم و به مجازات تن بدهیم و با چنین باوری طبیعتا آمادگی بیشتری برای مواجهه با واكنشهای غیرقابل انتظار داریم. مسئولیتپذیری بویژه درباره اشتباههایمان، مهارتی نیست كه ناگهان صاحب آن شویم؛ تخصصی است که آن را باید از كودكی بیاموزیم. آیا شما هم با پدر و مادرهایی برخورد کردهاید كه وقتی كودكشان خطایی میکند برای آن كه درس بگیرد كار اشتباه او را به یك موجود خیالی نسبت میدهند؟ مثلا وقتی او چیزی میشكند میگویند «نه! نه! تو نبودی، آن بچه بد بود كه الان فرار كرده» این روش تربیتی، اولین گام به سوی پرورش بچههای غیرمسئول است، اما این دلیل نمیشود كه اگر مسئولیتپذیر بار نیامدهاید همچنان به رفتار نادرست ادامه بدهید و اشتباههایتان را به عوامل بیرونی نسبت بدهید. یادتان باشد شما مسئول خطاهایتان هستید، پس بالغانه درباره آنها فكر كنید. گام دوم ـ از چشمها تا دستها میدانید چرا آدمها وقتی با هم دعوا میكنند چشمهایشان را میبندند و فریاد میكشند؟ آنها چشمهایشان را میبندند چون نمیخواهند حقیقت را ببینند یا متوجه شوند كه طرف مقابل هم حرفی برای گفتن دارد و فریاد میكشند چون ناخودآگاه حس میكنند قلبهایشان از هم دور شده است و صدایشان به هم نمیرسد. طلب بخشایش كردن از دیگری یعنی میخواهیم بار دیگر قلبهایمان به هم نزدیك شود، پس رفتارمان هم باید متناسب با خواستهمان باشد، بنابراین چه لزومی دارد فریاد بزنیم یا تندی کنیم وقتی قلبمان را دستمان گرفتهایم و آن را به قلب دیگری كه شكسته است، نزدیك كردهایم. حتما در عذرخواهی باید با طرف مقابل ارتباط چشمی داشته باشیم چراکه نگاه كردن در چشمهایش به او تلقین میكند، شما قابل اعتماد هستید و حرفتان از صمیم قلب است. درباره این كه آیا باید هنگام عذرخواهی طرف مقابل را لمس كرد یا نه، لازم است شرایط را بسنجید و شناخت كاملی از او داشته باشید. گاهی بهتر است دست روی شانه مخاطبتان بگذارید یا آهسته سرش را نوازش كنید یا حتی او را در آغوش بگیرید، اما برخی آدمها وقتی دلشكستهاند ترجیح میدهند به هیچ وجه لمس نشوند. البته معمولا ثابت شده است اگر در محیط خانواده، طرف مقابل را بغل کنید نتیجه عذرخواهی بهتر است. وقتی آدمها در آغوش گرفته میشوند، هر چقدر هم عصبانی باشند، نمیتوانند به آسانی بگویند بخشایشی در كار نیست. گام سوم ـ بگو آن نگفتنی را بدبختانه ما در دنیای نیمکره چپ زندگی میکنیم، دنیایی كه نیمكره راست در آن نقشی ندارد. حتما میپرسید نیمكره راست مگر قرار است چه کار کند كه بیكار ماندنش این همه مهم است. این نیمكره، مسئول اموری همچون عشقورزی و خلاقیت است و از آنجا كه بیشتر ما از دوران كودكی برای تخصصهایی متناسب با نیمكره چپ آموزش میبینیم، نیمكره دیگر چندان پرورش پیدا نمیكند و فقط گاهی وقتها از زندان آزاد میشود و آنقدر در انجام وظایفش نابلد است كه فقط برای ابراز افسردگی و اندوه به كار میآید. در عذرخواهی باید هر دو نیمكره مغزمان را به كار بیندازیم، یعنی از یك سو باید یادمان بیاید طرف مقابل را دوست داریم و میخواهیم با او ارتباط دوستانهای داشته باشیم و از سوی دیگر باید منطقمان را برای انتخاب كلماتی متناسب با شرایط انتخاب كنیم. وقتی این دو نیمكره با هم همكاری كنند آنگاه كلمات ما خالصانه و از صمیم قلب میشود و همان گونه كه قدیمیها گفتهاند سخنی كه از دل بر آید، لاجرم بر دل نشیند. بیشتر ما اعتقاد داریم همین كه در رفتارمان شرمندگی را نشان بدهیم كافی است، اما همان گونه که هر رفتار یا تصمیم اشتباهی معمولا یك وجه كلامی و یك وجه عملی دارد طلب بخشایش بابت آن هم باید وجهی كلامی و وجهی عملی داشته باشد. اگر ما برای اشتباهی متاسف یا شرمسار هستیم نهتنها باید در رفتارمان نشان بدهیم كه متوجه اشتباهمان شدهایم و میخواهیم جبرانش كنیم بلكه باید احساسمان را در قالب كلمات هم ثابت كنیم و بالاخره آن سختترین كلمه را كه خیلیها از گفتنش همیشه بیم دارند و غرورشان اجازه نمیدهد، به زبان بیاوریم و بگوییم «متاسفم.» در انتخاب کلمات بعدی پس از این سختترین کلمه هم باید دقت کنید. شاید بهتر باشد علتهایی که طرف مقابل برایتان عزیز است، بیان کنید یا میزان تاسفتان را توصیف کنید یا از تصمیمتان برای بهبود شرایط بگویید. مثلا به رفیق قدیمی دلشکسته بگویید با او خاطرات مشترک زیادی دارید و در سختیها همراهتان بوده است، به کارمندی که دلش را آزردهاید بگویید همیشه از انجام وظیفهاش راضی بودهاید، به مخاطبان فراوانی که از تصمیم اشتباه شما متضرر شدهاند بگویید میخواهید خطایتان را هر طور شده جبران کنید، به همسرتان که دلخور شده بگویید عاشقش هستید. خطای رفتاری دیگر این است که پس از ابراز تاسف جزئیات جریان را مفصل یادآوری کنید. شما با خطایتان روح طرف مقابل را رنجور کردهاید، قلبش را شکستهاید، به احساساتش لطمه زدهاید و حالا که برای طلب بخشایش آمدهاید طوری جزء به جزء قصه دلخوری را تعریف میکنید که باز همه چیز برای او تداعی میشود و آن زخم قدیمی گوشه دلش سر باز میکند و خشمگین میشود. بنابر این اگر میخواهید پس از طلب بخشایش حرفی برای گفتن داشته باشید بهتر است آرامبخشترینها را انتخاب کنید. با این حال ما همچنان معتقدیم، پس از طلب بخشایش و قول دادن برای جبران، کم پیدا میشود کلماتی که ارزششان بیشتر از سکوت باشد و به قول ارسطو اگر خردمند هستید، بهتر است کم بگویید و زیاد بشنوید. 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده