Mohammad Aref 120451 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۸۹ تربیت اصولی کودکان ۱- برای کاستن از میزان اطاعتهای محض و عاری از تفکر و اراده، فرزندتان را با روش انجام وظایف خودش آشنا سازید. ۲- به جای انتقال اندیشههای خودتان به کودکان، آنها را با روش اندیشیدن آشنا سازید. ۳- به عملکرد و رفتار فرزندتان میتوانید ایراد بگیرید و اعتراض کنید، ولی به شخصیت او هرگز لطمهای وارد نسازید.. ۴- با مقدار محدودی بیاعتنایی بین هر قهر و آشتی از تکرار خطاها جلوگيری کنيد. ۵- مسئوليت تربيت فرزندان کوچکتر را به فرزندان بزرگتر واگذار نکنيد. ۶- بدون شناخت کودکان را هدايت نکنيد. سعی کنيد توقع خانواده از توان فرزند فراتر نرود. ۷- سعی کنيد توقعات شما از فرزندتان با توان هوشی، عاطفی، اجتماعی و جسمی فرزندتان هماهنگ باشد. ۸- به فرزندتان مسئوليت بدهيد تا او احساس ارزش و اهميت کند و مسئوليت کارهايش را به عهده بگيرد. ۹- پاسخ اکثر سوالات کودکان را از خودشان بپرسيد و از ارائه راه حل سريع خودداری کنيد. ۱۰- سعی کنيد فرزندانتان اشتباهات خودشان را امری عادی تلقی نکنند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120451 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۸۹ همه چیز به اندازه حتی محبت يكي از احتياجات اساسي رواني افراد برخورداري از محبت ديگران است. كودكي كه در سال هاي اول زندگي از محبت پدر و مادر محروم باشد در خانه احساس ناامني مي كند، از زندگي لذت نمي برد، اغلب سرد وخشن و نسبت به ديگران بي مهر است و كمتر مقيد به اصول و قوانين اخلاقي خواهد بود. برعكس كودكي كه از محبت پدر ومادر برخوردار است، قدرت سازگاري بيشتري دارد، احساس سكون و آرامش مي كند، اعتماد به خويشتن در او قوي است و نسبت به ميزان هاي اخلاقي حساس است. گاهي يكي از والدين نسبت به كودك بي مهر است، اما ديگري جبران مي كند،در اين صورت بچه كمتر احساس ناراحتي خواهد كرد.عشق و محبت واقعي پدر ومادر نسبت به بچه، امري ضروري وقابل تقدير است، اما محبت بي مورد گاهي مانع رشد شخصيت بچه مي شود. والدين بايد متوجه رشد بچه هم باشند. امكانات،احتياجات، تمايلات و استعداد بچه را در هر مورد در نظر بگيرند و در هر مرحله از رشد به مقتضاي آن عمل كنند.اغلب گفته مي شود كه والدين مخصوصاً مادرها، بچه خود را دوست دارند و اين امر را به عنوان يك اصل مسلم و غيرقابل انكار در مورد تمام مادرها صادق مي دانند، اما بايد توجه داشت كه اين امر عموميت ندارد. گاهي ديده مي شود پدر يا مادر از بچهٌ خود تنفر دارند، اين تنفر ممكن است معلول عوامل مختلف باشد. مثلاً بودن بچه مانع شود از اين كه پدر و مادر به هدف خود برسند، يا پدر و مادر را از كار بيشتر و تحصيل درآمد زيادتر وادارد. گاهي تولد بچه باعث تغيير شغل مادر مي شود يا اين كه مادر مجبور مي شود شغل خود را از دست بدهد. گاهي پدر و مادر بر اثر ضعف خود نمي توانند به هدف هاي خويش برسند و بچه را عامل شكست فرض مي كنند و او را مورد تنفر قرار ميدهند. پدر و مادري كه خود از محبت والدين محروم بوده اند، اغلب نسبت به بچه هاي خويش بي مهر هستند.والديني كه از طرف پدر و مادر طرد شده اند، نسبت به فرزندان خود بي علاقه هستند. گاهي بي مهري والدين به بچه ها معلول عدم آشنايي آن ها به احتياجات اساسي رواني كودكان است. چنانچه اشاره شد بچه هايي كه از محبت والدين محروم هستند اغلب متزلزل و ناراحت هستند. والدين به صورت هاي مختلف ممكن است بچه را مورد بي مهري قرار دهند و او را به اصطلاح طرد كنند. گاهي بي مهري پدر ومادر نسبت به بچه در رفتار خشونت آميز آن ها ظاهر مي شود. در بعضي موارد والدين براي اين كه از بچه دور شوند او را به وسيله اسباب بازي سرگرم مي كنند و از اين راه بي مهري خود را به او نمايان مي سازند. بعضي از پدر ومادرها، خوب ازبچه ها مواظبت مي كنند و به موقع به آن ها غذا مي دهند و آن ها را تميزنگاه مي دارند، اما دررفتار آن ها بي حوصلگي ديده مي شود، همين امر ممكن است دليل بر بي مهري آن ها نسبت به بچه باشد. در موارد خاصي بي مهري والدين به صورت بهانه جويي از بچه يا عدم تاييد اعمال خوب ظاهر مي شود. عكس العمل بچه ها نيز درمقابل بي مهري والدين به صورتهاي گوناگون ظاهر مي شود. گاهي بچه هاي محروم از محبت والدين دچار بيماري هاي روان تني مي شوند. اين بيماري ها آثار بدني دارد، اما منشأ آن ها رواني است. پيدايش پاره اي از آلرژي ها در ميان بچه ها معلول همين امر است. بچه هايي كه دچار تب و تشنج مي شوند، اغلب از طرف پدر ومادر طرد شده اند يا مدتي از آن ها دور بوده اند. گاهي اين دسته از بچه ها سركش و پرخاشجو بار مي آيند، در انجام كارهاي بد احساس تقصير نمي كنند، نسبت به زندگي بدبين هستند و ديگران را دشمن خود فرض مي كنند و نسبت به اعمال آن ها هميشه اعتراض خواهند كرد. در بعضي موارد بچه هاي محروم از محبت والدين، حالت تسليم به خود مي گيرند. رفتار زننده والدين راتحمل كرده و به جاي اعتراض با روي خوش در مقابل اعمال آن ها عكس العمل نشان مي دهند و از اين راه كوشش مي كنند محبت آن ها را به طرف خود جلب كنند. بعضي ازبچه ها خود را تسليم تخيلات مي كنند و از برخورد به عالم واقع خودداري مي كنند. بچه هايي كه باهوش هستند و خوب بي مهري پدر ومادر رااحساس مي كنند، اغلب خود را به ناداني مي زنند، گاهي محبت ديگران نسبت به بچه بي مهري والدين او را جبران مي كند و شخصيت او كمتر دچار تزلزل مي شود. محبت والدين نسبت به بچه ها گاهي به صورت مراقبت هاي زياد ظاهر مي شود. بچه هايي كه بيش از حد تحت مراقبت پدر ومادر قرار دارند مانند بچه هاي مطرود دچار ناراحتي مي شوند. مراقبتهاي شديد والدين معلول عوامل خاصي است،گاهي والدين يك فرزند خود را از دست داده اند و در نتيجه بيش از اندازه از فرزندان خود مراقبت مي كنند. پدر ومادري ممكن است براي چند سال بچه دار نشده باشند و همين امر سبب شود كه فرزند تازه خود را زياد تحت مراقبت قرار دهند.گاهي پدر ومادر نمي توانند احتياجات عاطفي يكديگر را تامين كنند، روي اين اصل بچه را مركز عواطف و احساسات خود قرار مي دهند. زني كه از محبت شوهر محروم است فرزند خود را جانشين شوهر مي كند و نسبت به او بيش از حد مهر مي ورزد. گاهي علاقه شديد مادر به بچه دليل بر تنفر او از بچه است، اين مادر براي اين كه تنفر خود را از بچه پنهان نگاه دارد و از ترس اين كه مبادا ديگران متوجه اين تنفر شوند بيشتر بچه را مورد محبت قرار مي دهد. مراقبت زياد از بچه و محبت بي مورد نسبت به او مانع رشد طبيعي وي خواهد شد. بچه اي كه موردمحبت بيش از حد پدر و مادر است، بيشتر وقت خود را با ايشان صرف مي كند و نمي تواند با بچه هاي هم سن آميزش كند،در نتيجه رشد اجتماعي او عقب مي افتد. مراقبت هاي بيش از حد از بچه سبب مي شود كه والدين بيش از اندازه در كارهاي او دخالت كنند و مانع از اين شوند كه او مستقلاً كارهاي خود را انجام دهد. بچه در اينگونه موارد به صورت برده درمي آيد و هميشه منتظر دستور پدر و مادر است و طرز فكر و قضاوت و ميزان هاي اخلاقي و اجتماعي او تابع چيزي است كه پدر و مادر به او مي گويند. عكس العمل بچه ها در مقابل مراقبت شديد والدين نيز به صورت هاي مختلف ظاهر مي شود. گاهي بچه ها بر اثر مراقبت شديد حالت اطاعت و تسليم درمقابل والدين به خود مي گيرند و استقلال خود را از دست مي دهند. زماني در مقابل آنها حالت طغيان و سركشي ظاهر مي سازند. اين دسته ازبچه ها معمولاً نمي توانند با بچه هاي ديگر به سر برند. بعضي از اين بچه ها كمرو وخجالتي هستند و در بعضي موارد از طرف گروه همسن خود طرد مي شوند، زيرا آشنا به مهارت هاي اجتماعي نيستند. گاهي اين بچه ها در كار تحصيل موفقيت خوبي كسب مي كنند، زيرا مراقبت والدين از آنها سبب پيشرفت معلومات آنها مي شود. معلمان در ارتباط با اينگونه بچه ها بايد احتياط بيشتري به خرج دهند. اين دسته از بچه ها متوقع هستند، معلم مانند پدر و مادر آنها را مورد محبت شديد قرار دهد. روي همين نظر معلم بايد توجه بيشتري نسبت به اينگونه بچه ها بنمايد و بدون اينكه سايرين آگاه شوند بيشتر آنها را تحت مراقبت قرار دهد. " بي مهـــــري و محبت زياد، شخصيت كـــــودكان را نامتعادل مي كند. " 1 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120451 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۸۹ لحظه های موفق در تربیت فرزندان تربيت مهمترين مسئوليت پدر و مادر نسبت به فرزند است. آينده ي كودك در گرو رفتار صحيح والدين و نشان دادن عكس العملهاي مناسب در موقعيتهاي خاص است. در عين حساس بودن تربيت صحيح، با عمل به چند نكته مي توان با موفقيت بدان رسيد. ما به عنوان والدين موفق بايد فرزندانمان را به گونه اي ترغيب كنيم كه از درون، احساس خوبي نسبت به خود داشته باشند و اعتماد به نفسشان تقويت شود و احساس كنند مورد علاقه ما هستند. اگر فرزندان توسط ما در چنين شرايطي قرار گيرند ديگر برآورده نشدن نياز به قدرت يا محبت، آنها را به سمت انحراف نمي كشد. چند روش زير به كودكان ما كمك مي كند كه حس بهتري نسبت به خود پيدا كنند و احساس امنيت كنند. از لحظاتـــــي كه با هـــم هستيد استفـــاده كنيد. اعتماد به نفس كودك شما تحت تأثير كيفيت اوقاتي است كه شما با او صرف مي كنيد، نه مقدار و زيادي اين زمان! در زندگي هاي بسيار شلوغ اين زمانه اكثر ما در فكر كارهاي بعدي يا عقب افتاده و مشغله هاي روزمره هستيم و در حاليكه فرزندمان با ما صحبت مي كند صد درصد حواسمان متوجه او نيست. اكثراً وانمود مي كنيم كه گوش مي دهيم! خيلي اوقات هم تلاش فرزندان را كه سعي مي كنند با ما ارتباط برقرار كنند ناديده مي گيريم. اگر اوقات مفيدي را هر روزه به كودك اختصاص ندهيم (اوقاتي كه فقط متوجه او باشيم) كم كم ناهنجاريهاي رفتاري در او بروز خواهد كرد. از نظر كودك، اگر به او عكس العمل (حتي) منفي نشان دهيم بهتر از آن است كه به او بي توجهي كنيم. مهم است كه به درستي احساسات كودك را درك كنيم و اين گونه مسئله را نبينيم كه آيا احساسات او درست هستند يا غلط . وقتي كودك مي گويد: "مامان، تو هيچ وقت به من توجه نداري" (در حالي كه شما تازه با او بازي كرده ايد) او فقط احساسش را بيان كرده. در اين موقع بهتر است به احساسش ارزش دهيد و بگوييد: " بله، احساس مي كنم خيلي وقت است كه با هم بازي نكرده ايم". عمل بهتر از حرف است. آمار نشان مي دهد كه ما هر روز صدها درخواست از فرزندانمان مي كنيم. عجيب نيست كه آنها گوششان از حرفهاي ما پر است! به جاي آنكه مرتب اظهار گله مندي كنيم، از خود بپرسيم "الان چه رفتار مؤثري مي توانم داشته باشم؟ " به كـــــودك كمك كنيد كه احساس تــــــوانمندي كند. اگر اين راه را شما نشانشان ندهيد خودشان راه هاي نامناسبي براي كسب احساس قدرت پيدا مي كنند. راه هاي مناسب عبارتند از: از آنها مشورت بخواهيد، به آنها اجازه انتخاب بدهيد، بگذاريد در محاسبه حساب و كتابهاي مخارج كمكتان كنند، بعضي وقتها پخت و پز يا خريد را به عهده آنها بگذاريد. يك كودك دو ساله مي تواند در شستن ظروف ملامين يا سبزيجات كمك كند يا كفشها را جابجا كند. ما اغلب خودمان همه كارها را انجام مي دهيم چون برايمان بي دردسرتر است. ولي نتيجه اش آن است كه آنها احساس بي اهميتي مي كنند. بگذاريد تا نتايج طبيعــــي كارها را تجــــربه كند. از خود بپرسيد " اگر من در اين مورد دخالت نمي كردم چه مي شد؟" وقتي ما در هر مسئله اي حتي مواردي كه نيازي به ما نيست دخالت مي كنيم، كودك را از تجربه كسب كردن و ديدن نتايج طبيعي اعمالش محروم مي كنيم. وقتي مي گذاريم نتايج كارها به تجربه كودك بيفزايد، ديگر با نق زدن و نصيحت زياد، روابطمان را با او خراب نمي كنيم. مثلاً اگر فرزندتان ناهارش را فراموش مي كند، شما آن را يادآوري نمي كنيد تا خودش راه درست را پيدا كند و اهميت به خاطر سپردن را درك كند. بگـــــذاريد با قـــانون خـــانه آشنا شـــود. بسياري از مواقع، رسيدن به نتايج امور آنقدر طولاني است كه نمي توان آنها را به سادگي تجربه كرد.در اينگونه موارد دريافت "عواقب منطقي" راهكاري مناسب است.در چنين حالتي نتيجه اي كه كودك از كار خود مي بيند بايد با نوع عملكرد او مرتبط باشد. مثلاً اگر او فراموش كرد كتاب داستانش را از منزل دوستانش بياورد و شما يك هفته به او كم محلي ميكنيد، اين موضوع فقط باعث رنجش خاطرش و به جاي ماندن يك خاطره تلخ براي او میشود. اما اگر كتابش را برگردانيد و به او بدهيد و فقط به اندازه قيمت كتاب از پول هفتگي اش كم كنيد،با قانونمندي خانه آشنا مي شود بدون آنكه كدورتي پيش آيد. از بـــــــرخورد اجتنــــاب كنيد. ممكن است فرزندتان شما را در يك موقعيت خاص مثلاً با اظهار خشم يا حرفهاي غير دوستانه بيازمايد. در اين حالت بهتر است اتاق را ترك كنيد يا به او بگوييد اگر تكرار كند شما به اتاق ديگري مي رويد. البته با حالت عصبانيت و خشم خارج از كنترل محل را ترك نكنيد. رفتـــــارها را از كُننده آن جــــدا كنيد. هرگز به كودك نگوييد كه "تو بدي". زيرا اعتماد به نفسش را خراب مي كند. به او بفهمانيد كه شما از خود او بدتان نمي آيد بلكه خيلي هم دوستش داريد، فقط از آن رفتار ناخرسند هستيد. او بد نيست بلكه آن رفتار بد است! براي آنكه كودك اعتماد به نفس داشته باشد بايد بداند كه بدون هيچ قيد و شرطي دوستش داريد. بدون توجه به اين كه چه مي كند، به هر حال دوستش داريد. او را مدام به دريغ كردن عشقتان و اظهار اينكه "دوستت ندارم" تهييج نكنيد. هرگاه نسبت به عملكرد خود ترديد داشتيد از خود بپرسيد " آيا قانونمندي و قيود من به اعتماد به نفس كودكم كمك مي كند؟ " همـــــزمان مهــــربان و محكــــم باشيد. مثلاً به او بگوييد: "تا يك ربع ديگر تو را سوار اتومبيل مي كنم و به مدرسه مي برم. لباست را مي تواني تا آن موقع بپوشي". شما در عين حال كه سر وقت به حرفتان عمل مي كنيد از اين كه احتمالاً لباسش را نپوشيده عصباني نشويد. چون اين كار را در اتومبيل هم مي تواند انجام دهد. هميشه ببينيم كه درخواستمان از كودك از روي عشق است يا خشم؟ عاقبت انديشـــــــــــي مهــــم است. اكثر ما مي خواهيم خيلي فوري همه ي امور را تحت كنترل درآوريم و دنبال راههايي براي رسيدن به اين هدف هستيم. درنتيجه فرزندان احساس مي كنند تحت فشار و زور هستند. اما هر قدر نكات بيشتري را از آنها انتظار داريم خودمان هم بايد در رفتارمان ملاحظه ي بيشتري داشته باشيم. مثلاً اگر عصباني شويم و كودك را تنبيه بدني كنيم او از رفتارمان خواهد آموخت (حتي اگر خلاف آن را به او نصيحت كنيم) كه براي به دست آوردن آنچه مي خواهد بايد متوسل به زور شود. صـــــريح و شفــــاف صحبت كنيد. اگر نظرتان اين است كه در فروشگاه نبايد برايش آبنبات خريده شود اين مسئله را با اخم يا بگومگو يا عصبانيت اظهار نكنيد. به سادگي آن را با خوشرويي بگوييد و به آن نيز عمل كنيد. اگر دو پهلو صحبت نكنيد و نظرتان را ساده و شفاف بگوييد، كودكتان مي آموزد كه به شما احترام بيشتري بگذارد. " تربيت صحيح امر پيچيده اي نيست ولي عمل به آن همت و دقت مي خواهد و همسران براي رسيدن به آن بايد توافق و عزم مشترك داشته باشند. " برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120451 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۸۹ نکات لازم در تربیت کودکان ¬اهانت و تحقيـــر كــودک، سرزنش هاي مداوم و انتقادهاي بيجا و به كارگيري تعبيرات غيرمحترمانه از مهمترين عواملي هستند كه بذر كينه و نفرت را در دل كودك مي پاشند. ¬نــوزاد پس از تولد به ارتباط جسمي با مــادر نياز فراوان دارد، از اين رو نبايد ساعات طولاني از مادر جدا بماند. تحقيقات نشان داده است كه از شش ماهگي تا سه سالگي، حضور مادر نه تنها در رشد عاطفي كودك ، بلكه در رشد بدني و عقلي او نيز تأثير بسزايي دارد. ¬در مقايســـه بيـــن فــــــرزندان، كودكي كه امتياز نمي آورد دچار احساس خود كم بيني مي شود و اعتمادش را نسبت به پدر و مادر از دست مي دهد. ¬اگــــر بيش از حــد، سرعت فراگيري را در فرزندانمان تقويت كنيم، امكان باروري و تحكيم مفاهيم را در مراحل بعدي كاهش خواهد داد. سرعت اوليه و تشديد آهنگ رشد ، منجر به تأخير قابل ملاحظه اي در مراحل بعدي مي شود. ¬ هــرگـــز عيب فرزندتان را در رفتارها بزرگتــر از آنچه هست جلوه ندهيد، و هرگـــز عيب هايش را نزد ديگـــران بازگو نكنيد. ¬همبــــازي شدن با كــــودک، علاوه بر اين كه او را غرق لذت و شادي مي كند و صميميت را افزايش مي دهد اعتماد به نفس و احساس ارزشمندي را در كودك تقويت مي كند. ¬ تحقيقـــات نشان مي دهــــد كه كودكان پرورش يافته در منزل نسبت به كودكان مهد كودك ، ماهانه از رشد قدي بيشتري برخوردارند. ¬ تـــربيتي كه آزادي را به كلي در كـــودک ناديده بگيرد و انتخاب و ميل قلبي را از وي سلب كند و تنها مبتني بر ترس و آداب خشك و بي روح ظاهري باشد، نه تنها دوام نمي يابد بلكه در نهايت به ركود وعصيان كودك مي انجامد. ¬ يك كارشناس مسائل رواني كودكان در اتريش مي گويد: چنانچه در روابط نوزاد با پدر ممنوعيتي ايجاد شود، نوزاد در حس وفاداري و دوستي دچار نقيصه مي شود و در سال هاي آينده توانايي ارتباط سالم را نخواهد داشت. ¬كــــودكان بايد با رنج ها و مشكـــلات طبيعــي زندگـــي آشنا شوند تا افـــرادي شكننده، رفاه زده و پــر توقع بار نيايند. ¬ اگرچه جنبه هاي تخيلي داستان براي كودك لذت بخش و مفيد است لكن نبايد در آن افراط كرد، داستان نبايد ترس آور باشد؛ داستان بايد الگوي صحيح و متناسب با سن كودك را ارائه كند، بيان زيبايي ها و نيكي ها، با روح لطيف كودك سازگاراست. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120451 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۸۹ پیشنهاداتی در تربیت صحیح کودکان ديويد موري كه شانزده سال سمت استادي در دانشگاه داشته است، هفت گام را براي داشتن فرزنداني دانا پيشنهاد كرده است. وي معتقد است : " هيچ سرمايه گذاري براي خانواده مهمتـراز آمــوزش فــرزندان نيست." او روشهاي ساده اي را براي كمك به فرزندان پيشنهاد مي كند كه براي هركس بدون توجه به سطح درآمد ، موفقيت آميز است. ۱. فـــــرزند خود را هــــر روز به مدرســـه بفرستيد. واضح است كه حضور در مدرسه اهميت دارد. بررسي اي كه اخيراً، انجام شده ، نشان مي دهد ميزان حضور در كلاس درس روش خوبي براي پيش بيني نمرات آزمون است. كساني كه ميزان حضور آنها 93 درصد بود ، در آزمونهاي استاندارد ، رتبه اول را به دست آوردند. كساني كه تنها 85 درصد در كلاسها حضور يافتند نمرات آنها افت پيدا كرد. وي مي گويد كارهايي كه به طور مرتب انجام شود، بهتر از همه در خاطر مي ماند.بر نظم و ترتيب تكاليف مدرسه نظارت كنيد و مدت زمان تماشاي تلويزيون را كم كنيد.بين ساعاتي كه در جلوي تلويزيون گذرانده مي شود و سال هاي هدر رفته ارتباط مستقيمي وجود دارد. ۲. مــــدرسه، نام آمـــوزگار و مديـــر مدرسه فـــرزند خود را ياد بگيريد. قبل از بروز مشكل با آنها تماس بگيريد، بگذاريد بدانند چه انتظاراتي داريد. آيا تكاليف مدرسه كافي است؟ محيط مدرسه بي خطر است؟ چه مطالب و كتاب هايي در كلاس درس آموزش داده مي شود؟ آيا دانش آموزان در كلاس درس فرهنگ لغت و دائرة المعارف دارند؟ به آموزگار پيشنهاد همكاري بدهيد. به مربيان فرزند خود احترام بگذاريد. بهترين شرايط اين است كه معلم و والدين ، يكديگر را تقويت كنند. ۳. بــــراي فــــرزندتان لبـــاس مناسب تهيــه كنيد. اين مسئله به اندازه ي صبحانه و محيط مناسب اهميت دارد. لازم نيست اين لباس اونيفورم باشد، نگذاريد فرزندتان عادت كند با لباس غير آبرومندانه به مدرسه برود. مدرسه رفتن شغل فرزند شما است. از فرزندتان بخواهيد لباس مناسب آن را بپوشد. لازم نيست خيلي وسواس به خرج دهيد. انتظارات خود را از فرزندتان بيان كنيد. انضباط، ماندگارترين هديه مدرسه است. كتابها و افراد دانشمند را محترم بشماريد. افراد تحصيل كرده را مورد تمسخر قرار ندهيد. ۴. بـــراي فــــرزندتان روزنامــــه و كتـــاب بخوانيد. و شيوه مراجعه و يافتن كتاب را به فرزندتان ياد دهيد و اگر نمي دانيد از كتابدار بپرسيد. به طور حتم فرزندتان تلويزيون تماشا مي كند ؛ برنامه ها را كنترل كنيد و با هم به تماشاي تلويزيون بپردازيد. در مورد رفتارها و هنرپيشه ها اظهار نظر كنيد. از تلويزيون به عنوان فرصتي براي نشان دادن ارزشها و معيارهاي خانوادگي بهره بگيريد. قدم به دنياي كودكان بگذاريد. خود را كاملاً به آنها نزديك كنيد و پذيراي آنها باشيد. آن وقت مي بينيد مثل گل آفتابگردان كه به سمت خورشيد مي چرخد او هم به شما رو مي آورد. ۵. به هيـــچوجه تقلب را تحمــــل نكنيد. دو خطر روياروي كودكان است: شكست و شكست سخت تر، از طريق عدم صداقت. تقلب يعني فرار بيهوده از شكست ، فرزندتان را در معرض دو خطر قرار مي دهد. شكست ناكامي است اما مايه بدنامي نيست. ولي تقلب بدترين پيامدها را به دنبال دارد علاوه بر آن كه آموزندگي ندارد و همه چيز ما را در معرض خطر قرار مي دهد. شكست واقعيتي است كه شخص مغلوب به بهاي از دست دادن قدرت ايستادگي روحي خود، از آن مي گريزد. شكست را مي توان جبران كرد اما براي شخصيت و شرف از دست رفته تنها مي توان حسرت خورد. اگر آموزگار يا مدير مدرسه فرزندتان چشم خود را به روي تقلب مي بندد بايد نگران شويد. آنان آينده فرزند شما را تباه مي كنند. ۶. وقتي فـــرزندتان به خانه مي رسد در منـــزل حضور داشته باشيد. تحقيقات در اين زمينه بسيار روشن است. ساعات 3 تا 6 بعداز ظهر حساسترين ساعات در زندگي كودك است. در اين زمان كودك بدون سرپرست است و دردسرها فراوان . اما اين ساعات، درعين حال بهترين زمان نيز هست زيرا هنوز درس هاي روز تازه است و از اين فرصت مي توان براي تقويت آموخته ها استفاده كرد. به گزارش هايي كه فرزندتان در مورد حوادث روز خود مي دهد گوش بدهيد. با آنها مشورت كنيد، تنبيه و تشويقشان كنيد. اما آنها را در خانه ، تنها رها نكنيد. ۷. هــــر از چند گـــاه مـــــدرسه بــــازي كنيد. از فرزند بزرگتر بخواهيد به خواهر يا برادر كوچكتر خود درس بدهد. اين عمل تأثير چشمگيري بر روي هر دو دارد. كودك بزرگتر در كاري كه به او محول شده مهارت و غرور به دست مي آورد و كودك كوچكتر از طريق تحسين درس مي گيرد. بعد از آن از هر دو بخواهيد كار يا درسي را به شما ياد بدهند. اين كار براي آنها لذت بخش است و براي شما غرور انگيز. " آموختن نحوه يادگيري، نخستين وظيفه است. با خواندن اين مطلب براي فرزندانتان كار را شروع كنيد و نظر آنها را در اين باره جويا شويد." 1 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120451 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۸۹ آیا میدانید محبت کردن بهترین راه تربیت است؟ اينكه يك كودك چقدر تربيت پذير باشد، در درجه اول بستگي به اين دارد كه احساس كند چقدر مورد محبت قرار دارد و چقدر به عنوان يك انسان و عضو خانواده او را به حساب مي آورند. تربيت، جزئي لاينفك ازهركاري است كه براي كودك و با كودك انجام مي دهيم. زماني وظيفه مادري را با تغذيه شيرمادر و شروع تدريجي غذاي كمكي و از شيرگرفتن به انجام رسانيده ايد ، اينك نوبت انجام سايرجنبه هاي مادري است. چنانچه وظايف مادري را تا به حال خوب به انجام رسانيده باشيد اينك نيز در حال تربيت كودك خود در موقعيت مطلوب هستيد. كــــودكان محتـــاج راهنمايــــي هستند همچنانكه شيرخوار و كودك بزرگتر مي شود محتاج آموزش راه رفتن درست، صحبت كردن و گاه اصلاح مي گردد تا بتواند راه و رسم زندگي را فراگيرد.اگر پايه و اساس احساس امنيت در شيرخوارگي ريخته شود و اگر والدين را افرادي مهربان، مؤدب و احترام كننده به ديگران ببيند، خودش هم همين كار را خواهد كرد؛ زيرا تمايل دارد كه والدين از او راضي باشند. از طرفي بايد توجه داشته باشيم كه او كودك است و در حال رشد ؛ ناتواني هاي زيادي دارد ، درك او محدود است و تجربه اي نيز نيندوخته. لذا نبايد انتظارمان خارج از توان و درجه رشد و تكامل او باشد و لازم است او را به خاطر بي تجربه بودنش راهنمايي كنيم. بايد بفهميم كه چه وقت نمي فهمد و مشكل دارد و چه طور با او حرف بزنيم كه درك كند. ممكن است بارها لازم باشد كه تكرار كنيم و تذكر بدهيم. هميشه بايد از خود سؤال كنيم كه چه مي خواهيم بكنيم؟ و حس كنيم چگونه مي خواهيم اين كار را انجام دهيم. وقتي راه صحيحي را انتخاب كرديم نبايد يكباره تغيير جهت بدهيم . بايد طوري عمل كنيم كه او نيز دچار مشكل نشود. كودكان از شيرخوارگي به بعد نياز به راهنمايي توأم با محبت دارند. به اين معني كه بفهمند ظرفيت و توان آنها را در نظر داريم، تحقيرشان نمي كنيم و، آبرويشان را نمي بريم و با مهرباني آنها را راهنمايي مي كنيم. اليزابت هورمن در مورد نيازهاي كودكان نوپا چنين مي نويسد:" ما فكر مي كنيم كه همه كودكان با مشاهده جلوه هاي انسانيت ؛ غمخواربودن و دوستي ، شفقت و احترام به ديگران و ... را مي آموزند. ولي هميشه اين طور نيست . بايد به آنها ياد داد، بايد حرف زد. نمي توان انتظار داشت كه با نگاه به ما ياد بگيرند. از طرفي چنانچه اشتباه كردند بايد به درستي راهنمايي شوند. بايد رفتار قابل قبول را به آنها تفهيم كنيم، انتظاراتي را كه از آنها داريم به شكلي كه قابل دسترسي باشند معين كنيم و هر زمان كه اشتباه كردند جلو آنها را بگيريم، بايد در نظر داشت همه اينها اقدام هاي لازم تربيتي هستند." گاهي بايد جلو آنها را بگيريم. بايد هشيار باشيم كه به كسي آزار نرسانند، لوازم ديگران را برندارند، به آنچه در اختيار دارند صدمه نزنند. بايد تفاوت رفتار طبيعي كودك نوپا و كودكان كم سن و سال را از رفتاري كه حاكي از شلوغ كاري و از هم گسيختگي و غيرقابل كنترل بودن است، جدا كنيم. راهنمايي كردن يك كودك براي اين كه او را از يك راه اشتباه منصرف كنيم كارآساني نيست و اين وظيفه ماست كه وقت بگذاريم و با صحبت و رفتار خاص ، فكر يا راه او را اصلاح كنيم. ما به عنوان والدين، بهتر از ديگران فرزندمان را مي شناسيم و مي دانيم او لوس است و كارش درست يا غلط است. زيرا به او مهر ورزيده ايم و به شايستگي احترام كرده ايم . پس ما براي تربيت او و گذرانيدن او از مراحل مختلف و ياد دادن درست و غلط ، قوانين و ايجاد شخصيت، تواناتر از ديگران هستيم. راهنمايي كردن توأم با دلسوزي و مهرباني، قدم مهمي از مراقبت كودكان به حساب مي آيد و به آنها كمك مي كند كه نسبت به افراد خانواده و جامعه مهربان بوده و افرادي قابل احترام و دوست داشتني باشند. تغذيه با شير مادر اهميت فراواني دارد و آثار دائمي آن براي همه عمر باقي است. اين آموزش ها نيز مثل تغذيه با شير مادر منافع متعددي دارند كه براي همه عمر با فرزند ما همراه خواهند بود. تربيت راهنمايي توأم با محبت است كه از طرف والدين نسبت به كودك اعمال مي شود. در اين فرآيند كودك ياد مي گيرد كه اعمال و رفتار صحيح را به دلايل واقعي و صحيح انجام دهد و به كودك كمك مي شود كه به فردي قابل اعتماد، خوش قلب و مهربان تبديل شده ، بتواند با اعتماد به نفس به زندگي وارد گردد و در كارش موفق باشد. دكتر كمپبل توضيح مي دهد كه رفع نيازهاي عاطفي كودك نقش حياتي در تربيت او دارد. او مي گويد:" برآوردن نيازهاي عاطفي يك كودك و تربيت كردن توام با محبت( يعني صحبت كردن و توضيح دادن اين كه چرا بله و چرا نه) منجر به ايجاد پيوند عاطفي توام با مهر و محبت قوي و سالمي بين كودك و والدين مي شود. لذا هرگاه مسئله اي براي كودك پيش آيد والدين بايستي فكركنند كه كجا اشتباه كرده اند؟ چرا كودك متوجه نشده ؟ و همين جا و قبل از هر كار ديگري آن را اصلاح كنند. شايد كودك درست نفهميده است، بايد وقت گذاشت و همراه با محبت، مسئله را براي او بازگو كرد و توضيح داد. بايد توضيح داد كه مثلاً چرا نبايد اين كار را بكني. او مي فهمد و درك مي كند. اگر درك نكرد بايد وقت گذاشت تا بفهمد . " اما در مورد اين كه تنبيه در كجاي اين تعريف قرار مي گيرد، اين محقق مي افزايد:" تربيت يعني آموختن به كودك كه چه راهي را برود و چه كاري بكند. تنبيه فقط يك جزء از تربيت است. هر چه كودكي بهتر تربيت شود و بهتر آموزش ببيند و با مقررات و رفتارهاي صحيح بيشتر آشنا شود، تنبيه كمتري لازم مي شود و اين كه يك كودك چقدر تربيت پذير باشد، در درجه اول بستگي به اين دارد كه احساس كند چقدر مورد محبت قرار دارد و چقدر به عنوان يك انسان و عضو خانواده، او را به حساب مي آورند. اگر كودك نداند كه مادر دوستش دارد ، در مقابل تنبيه طغيان مي كند ولي وقتي بداند دوستش دارند، مي داند كه او را مي خواهند. " بنابراين بزرگترين وظيفه ما اين است كه كاري كنيم كه فرزندمان احساس كند دوستش داريم و به او احترام مي گذاريم. " در مجموع بايد پذيرفت كه تربيت واقعي را با تنبيه اشتباه نگيريم. تنبيه كردن باعث مي شود كه كودك كاري را متوقف كند، اما به احساسي كه در پس اين عمل نهفته است نگاه نمي كند و منجر به فراموش شدن درون كودك مي شود. وقتي به كودك نگوييد چرا با او صحبت نمي كنيد ، نمي فهمد چه اتفاقي افتاده است. كودكي كه رفتارش موجب تنبيه او شده به راحتي ، ولي به طور گول زننده كنترل مي شود. رفتارش رفتاري به ظاهر مطيعانه است اما ممكن است از روي ميل نباشد و اعتماد به نفس نيز نداشته باشد. ممكن است در ظاهر آرام و مطيع باشد ولي در درون ملتهب و مضطرب باشد. چنين كودكي به زودي طغيان مي كند و افسار گسيخته خواهد شد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120451 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۸۹ 10 راز پرورش کودکی شاد همه پدران و مادران دوست دارند كه كودكشان شاد باشد. اما آيا ميتوانيم همانطور كه به كودكان ميآموزيم فوتبال بازي كنند يا زبان دومي را ياد بگيرند، به آنها بياموزيم كه شاد و خوشحال باشند؟ آيا بعضي از كودكان ذاتاً شاد متولد ميشوند و بقية آنها بايد بار سنگين سختيها را بهدوش بكشند؟ بهنظر بيشتر دانشمندان، ژنهايي كه كودكان هنگام تولد به ارث ميبرند بر قدرت شاد بودن آنها تأثير ميگذارد. گفتة مذكور به اين معنا نيست كه شما نميتوانيد براي لذت بردن او از زندگي كار زيادي انجام دهيد. با تشويق كودك، به او ميآموزيد كه بيشتر اوقات، خود را در بالاترين حد شاد زيستن قرار دهد. در ادامه، 10 راز پرورش كودكي شاد ارائه ميشود. ۱. به كــــودكتان عشق بورزيد. متخصصان ميگويند كه اولين راز پرورش كودكي شاد تمجيد از اوست. ادوارد ام. هالوول، نويسندة كتاب ريشههاي كودكي شادي در بزرگسالي، ميگويد:عشق مطلق والدين مهمترين عامل در شادي كودكان است. وقتي كودكان بزرگ ميشوند، دانستن اينكه علايق، عقايد، خصوصيات و استعدادهايشان باارزش تلقي ميشود پايهگذار شادي سالهاي بعدي زندگيشان خواهد بود. البته پذيرش كودك به معناي چشمپوشي هميشگي از خطاهايش نيست. ياد بگيريد كه عملكرد كودك را نقد كنيد نه شخصيت او را. همچنين، آنچه را كه از كودك ميخواهيد به او بگوييد نه آنچه را كه نميخواهيد. ۲. "نه، من نمـــيتوانم" را به "بله، من ميتوانــــم" تبديل كنيد. وقتي كودك شما بداند كه به او اطمينان داريد و باورش كردهايد، احساس ميكند كه دست يافتن به همهچيز برايش امكانپذير است. افكار كودك نسبت به خود بيشترين اهميت را دارد. بنابراين والدين بايد افكار مثبت به كودك خود القا كنند. وقتي كه در مدرسة ابتدايي، معلم پسر مك بلدسو، نويسندة كتاب پرورش فرزند با متانت، به او گفت كه هيچ استعدادي براي بازي فوتبال ندارد، وي به پسر سرزنششدهاش گفت كه هرگز اجازه ندهد كسي به اهداف و روياهايش راه پيدا كند. امروز پسر او بازيكني حرفهاي در يكي از تيمهاي مطرح كشور است. القائات فكري مثبت بلدسو در ذهن پسرش زندگي او را متحول كرد. ۳. مقـــــررات منصفانه وضع كنيد و به آنها پايبند باشيد. كودكان كمسنوسال با احساس امنيت شاد ميشوند. فرض كنيد كه در بالاي آبشار مرتفعي ايستادهايد، در صورتي از ايستادن در آنجا لذت خواهيد برد كه حفاظي در برابرتان باشد، در غير اين صورت، دچار اضطراب خواهيد شد. كودكان هم اينگونهاند. وقتي كه چارچوب محكمي براي رفتارهايشان وجود داشته باشد، آنها پيشرفت ميكنند. در حقيقت، كودكان در جستوجوي ساختارند. ۴. ابعاد مثبت را بــــرجسته كنيد. به كودك خود بفهمانيد كه هيچ مشكلي وجود ندارد كه به اتفاق هم نتوانيد آن را حل كنيد. همچنين به او بياموزيد كه خوشبين باشد. اگر اتفاق بدي افتاد، با صداي بلند فكر كنيد و بگذاريد او افكار شما را بشنود: «واي، نه... باورم نميشود كه اين اتفاق افتاده، اما درستش ميكنم، چيز مهمي نيست.» يادگيري خوشبيني مهم است، زيرا كودك مشتاق و آرزومند به احتمال زياد بزرگسالي شاد خواهد شد. افراد ناراضي و ناخشنود بر حوادث منفي زندگي متمركز ميشوند، درحاليكه افراد شاد به وقايعي ميانديشند كه چشمانداز بهتري از آينده به آنها ميدهد. ۵. حلقه شادي كـــــودكتان را كامــل كنيد. والدين در پي معلمان و مربياني هستند كه بتوانند حلقة شادي كودكانشان را كامل كنند. به كودكتان كمك كنيد ارتباطات دوستانهاش را حفظ كند و گسترش دهد. داشتن ارتباطات قوي و مهارت برقراري آن از شروط اصلي شاد زيستن در آينده است. ۶. كـودكان را به تحرك بيشتر واداريد. كودكان امروز سنگين وزنترند و اين براي سلامت و شادابي آنها مضر است. كودكان چاق، در مقايسه با ساير كودكان، اعتمادبهنفس كمتري دارند و افسرده ترند. اگر كودكان سرگرميهاي پرتحرك خارج از خانه را جانشين فعاليتهاي كمتحرك خانگي كنند و بهجاي غذاهاي آمادهاي كه فاقد ارزش غذايي است، غذاهاي سالم و طبيعي بخورند، از فوايد شاد زيستن بهره خواهند برد. كودكي كه خوب غذا ميخورد و ورزش ميكند مغزش موادي شيميايي به نام اندورفين ترشح ميكند كه به او احساس شادي ميبخشد. با فراهم كردن ميانوعدههاي طبيعي ازجمله ميوههاي تازة فصلي، پرهيز از قرار دادن تنقلات در دسترس كودكان و جانشين كردن غذاهاي سالم خانگي، به سلامت كودك خود كمك كنيد. كودكتان را به انجام دادن ورزش و سرگرميهاي خارج از منزل تشويق كنيد. بازي با ساير كودكان قدرت خلاقيت كودكتان را تقويت ميكند و مهارتهاي اجتماعي را به او ميآموزد. ۷. شــــادي را در جعبه يادگاريها ذخيــــره كنيد. اشياي مورد علاقة كودكتان، عكسها، كارتپستالها، يادگاريها، كاردستيهايي را كه يادآور خاطرات شاد براي كودك هستند داخل جعبهاي قرار دهيد. هرگاه كودكتان بيمار است يا غمگين و به لبخندي ساده نياز دارد، آنها را از جعبه بيرون آوريد و به او نشان دهيد. ۸. لحظات جادويــي ارتباط را بيابيد. اخيراً مطالعهاي بر روي 2000 كودك 5 تا 17 ساله انجام شده است. از آنان پرسيده شد كه خواهان چه چيزي هستند كه با پول نميشود خريد. همة آنها در پاسخ گفته بودند كه والدين و توجه آنها هستند. كودكان ما ميخواهند كه به آنها فكر كنيم. برنامههايي ترتيب دهيد كه همة اعضاي خانواده بتوانند در آن شركت كنند و لذت ببرند (كوهنوردي، پيادهروي...). كودكان را در فعاليتهاي روزمرهتان مانند انجام دادن كارهاي خانه، خريد و آبياري باغچه شريك كنيد. ۹. ژن تلاش دوباره را به كـــودك خود منتقل كنيد. دختر شما همة فكر و ذهنش اين است شاگرد اول كلاس شود، ولي در اين رقابت همكلاسش برنده شده است. يك راز اصلي شاد زيستن برخورداري از قدرت پشت سر گذاشتن مشكلات است. سعي نكنيد كودك خود را از همة ناراحتيها دور نگه داريد. به او كمك كنيد بياموزد چگونه با آنها مواجه شود. اگر شكست درسي يا غيردرسي او را نااميد كرده، كمك كنيد تا هرچه سريعتر به وضعيت عادي خود برگردد. تشويقش كنيد تا احساسات خود را در قالب نوشته يا نقاشي بيان كند. شما الگوي كودكتان هستيد. مطمئن شويد كه الگوي مناسبي در مقابل اوست. روحية خود را در هيچ شرايطي نبازيد. ۱۰. در او شگفتـــي ايجاد كنيد. هنگامي كه كودك با چيزي بزرگتر از خودش مواجه ميشود، خواه پديدهاي فيزيكي باشد يا معنوي، احساس رضايت خاطر ميكند. با كودكان دربارة عقايد خود، خداوند و مقدسات ديني صحبت كنيد. لازم نيست كه او همة جزئيات را درك كند. با او در جنگل قدم بزنيد، به ستارگان خيره شويد، به تماشاي يك كرم كوچك در گلولاي بنشينيد. احساس مراقبت و توجه در كودكان را پرورش دهيد. پيــــــام عشق بــــراي كـــودكان ۱. بگــوييد كه دوستش داريد. اين جمله بايد اولين چيزي باشد كه كودكتان صبحها، پس از بيدار شدن از خواب، ميشنود و نيز آخرين جملهاي باشد كه پس از شنيدن آن به خواب ميرود. موقع دعوا و مشاجره و هر زماني كه انتظارش را ندارد، بگوييد كه دوستش داريد. ۲. بنــــويسيد كه دوستش داريد. در كيف مدرسهاش، يادداشت كوچك يا كارتپستالي بگذاريد كه بر رويش نوشتهايد:"دوستت دارم"خوب است يادداشتهايتان را درون كمد لباسها، جعبة اسباببازيها يا زير بالشتش پيدا كند. ابراز عشق و علاقة شما، با اين نوشتهها، به كودكتان نشان ميدهد كه به او فكر ميكنيد، حتي زماني كه نميتوانيد كنار هم باشيد. ۳. در آغــــوشش بگيريد. هيچ مانعي براي در آغوش گرفتن كودكتان وجود ندارد. ۴. لمســش كنيد. آرام به پشت او بزنيد، بازوهايتان را دور شانههايش حلقه كنيد، موهايش را بههم بريزيد. ۵. در بازياش شريك شويد. توپ بزنيد، براي پرندگان دانه بريزيد، بادبادك هوا كنيد و با او مسابقه دهيد. ۶. گــــوش دهيد، واقعاً گوش دهيد. در حين گوش دادن، جملاتي به زبان بياوريد كه نهايت توجهتان را به صحبتهاي او نشان دهد. جملاتي مانند «نهبابا!»، «واي، چه جالب!»، «من اصلا ً نميدانستم!»، «بيشتر در اين مورد توضيح بده!» ۷. بدون به زبان آوردن كلمـــــهاي، با او حرف بزنيد. به تماشاي بازي او در مدرسه يا زمين بازي بنشينيد. لحظههايي كه به شما نگاه ميكند يا نگاهتان با هم تلاقي ميكند، به او لبخند بزنيد. بد نيست از چشمك زدن هم براي ايجاد ارتباط با او استفاده كنيد. علائم خاصي براي رابطهتان تعريف كنيد كه فقط خودتان دو نفر معني آنها را بدانيد. اخـــــــــر اینکــــــــه : اولين راز پرورش كودكــــي شاد تمجيد از اوست. عملكرد كــــودك را نقد كنيد و نه شخصيت او را. افكـــار مثبت و تأييدكننده را به كــــودكتان القا كنيد. كـــودكان كمسن با احساس امنيت شــــاد ميشوند. به كـــودكان بياموزيد كه خوشبين باشند. كـــودكان چاق، در مقايسه با ساير كـــودكان، افســـردهترند. سعــــي نكنيد كــــودك خود را از همة ناراحتيها دور نگه داريد 1 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۸۹ اولين راز پرورش كودكــــي شاد تمجيد از اوست. عملكرد كــــودك را نقد كنيد و نه شخصيت او را. افكـــار مثبت و تأييدكننده را به كــــودكتان القا كنيد. كـــودكان كمسن با احساس امنيت شــــاد ميشوند. به كـــودكان بياموزيد كه خوشبين باشند. سعــــي نكنيد كــــودك خود را از همة ناراحتيها دور نگه داريد فقط بلدین بنویسین به این کودک که اصلا توجه نمیکنین:w00: لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده