نقد و بررسی قانون پارکینسون

[padrone 1,136]

-قوانین پارکینسون,نظرهای نویسنده ای به نام پارکینسون است که آنها را در اصطلاح قانون نامیده است.

قانون اول

وی استدلال میکند که کار به اندازه زمانی که برای آن موجود است,گسترش می یابد.برای مثال,اگر برای کاری 2 روز وقت داشته باشیم,آن را طوری گسترش می دهیم که 2 روز را پر کند.

قانون دوم

وی استدلال میکند که هزینه ها نبز تا جایی که درآمد وجود داشته باشد,توسعه می یابد.(فرهنگ جامع مدیریت,دکتر الوانی ص 278).

 

-قانون پارکینسون زمینه گسترش بی رویه ی بوروکراسی را بیان میکند.از دید این قانون,کارها با توجه به زمانی که می توانند اشغال کنند گسترش می یابند و این گستردگی به میزان و ماهیت کار ارتباط چندانی ندارد.

پارکینسون انگیزه گسترش بوروکراسی ها را تمایل مدیران به داشتن مرئوسان بیشتر می داند

که در نتیجه موجب افزایش کارکنان,ایجاد وظایف کاذب و تکراری و ارائه ی خدمات کارکنان به یکدیگر می گردد.(مدیریت عمومی دکتر الوانی ص 287).

 

-اغلب راجع به قانون پارکینسون مطالبی را شنیده ایم وی تا اندازه ای به شوخی وتا حدی با اطمینان اظهار داشته که: کار آنقدر گسترش پیدا می کند تا کل زمان موجود برای تحققش را مصرف کند. او استدلال می کند که لا اقل در سازمانهای دولتی,همبستگی بسیار کمی بین حجم کاری که باید صورت گیرد و اندازه پرسنلی که مسئولیت آن حجم کاری را به عهده داشته وجود دارد, یا اینکه اصلا رابطه ای بین این دو وجود ندارد.مطابق گفته پارکینسون بین تعداد کارمندان رسمی در یک سازمان و حجم کاری که باید توسط آنان انجام شود ابدا رابطه ای وجود ندارد.(تئوری سازمان, رابینز ص 140).

 

-پارکینسون بر این باور بود که سازمانها از آن جهت رشد میکنند و توسعه می یابند تا خلا زمانی موجود را پر کنند. او چنین استدلال می کرد که مدیران سازمانها برای توسعه بخشیدن به امپراطوری خود و بالا بردن مقام سازمانی می کوشند بر تعداد مدیران زیردست خود بیفزایند.پارکینسون مطلب خود را با عنوان قانون پارکینسون منتشر کرد و در این نوشته نیروی دریایی بریتانیا را مورد تمسخر قرار داد. او نوشت که از سال 1914 تا 1928 کارمندان اداری نیروی دریایی برتانیا به میزان 78 درصد افزایش یافت در حالیکه کل کارکنان سازمان تنها 32 درصد بالا رفته بود و تعداد کشتی های جنگی 68درصد کاهش یافته بود.(تئوری سازمان,دفت ص 188).

 

-بر اساس قوانین پارکینسون تحقیقاتی انجام گرفته و دو الگو از این تحقیقات بدست آمده که عبارتند از :1-در سازمانهای بزرگ

مدیران عالی

درصد متناسبی از اعضای کارکنان را تشکیل میدهند و در واقع درصد کوچکی از کل کارکنان هستند(بر عکس استدلالی که پارکینسون مدعی بود.) 2-ولی این موضوع که در سازمانهای بزرگ درصد

نیروی اداری و مدیریت

نسبتا بالاست تایید می شود. در سازمانهای بزرگ تعداد کسانی که در امور دفتری و دوایر تخصصی کار می کنند با سرعتی بیش از کسانی که در هسته فنی به کار مشغولند افزایش می یابد.(تئوری سازمان,دفت ص 191).