Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آبان، ۱۳۹۱ بر اساس ادعای تقویم تو جیبی بنده که هم جلد و هم کاغذ باکیفیتی دارد، امروز همانا روز جهانی «کیفیت» است. به مناسبت این روز یک داستان با کیفیت برایتان میبافم: آقای اسمیت در یکی از کشورهای جهان زندگی میکند، او هر روز ساعت 7 صبح به وقت کشورش از خواب بیدار میشود و به سر کار میرود. «آخه این آبه یا فاضلاب؟! چه کیفیت بدی داره» این صدای آقای اسمیت است که از داخل دستشویی میشنویم. «ای بابا این نونه یا تسمه پروانه ماشین؟!» آقای اسمیت از این که بعد از صرف صبحانه دندانهایش هنوز سالم هستند و در بسته همبرگر نیز چشم قورباغه پیدا نکرده خوشحال است. او جورابهایش را میپوشد که ناگهان متوجه روییدن یک سیب زمینی در کف جورابش میشود. «لعنتی آخه اینم شد کیفیت؟! همین دیروز این جورابارو خریدم». اسمیت پس از کمی نفرین به اجناس چینی که بازار کشورش را اشباع کردهاند از خانه بیرون میآید. هنوز بینیاش را کاملا بالا نکشیده که ریههایش سرشار از منواکسید کربن میشود و دوباره آه و نفرینش بلند. «عجب غلطی کردم یه نفس عمیق کشیدم، چه کیفیت بدی داره هوای کشور خارجی من!» با این که آقای اسمیت 15 دقیقه کنار خیابان میایستد ولی هیچ اثری از وسیله نقلیه پیدا نمیکند، نه اتوبوس ونه تاکسی! «به خشکی شانس اینم از کیفیت خدماترسانی شهری!» بالاخره سوار متروی شلوغ و با کیفیت میشود. اسمیت بیچاره در ازدحام جمعیت مترو ناخواسته پایش را روی کفش یکی از مسافران میگذارد، آن مسافر ابتدا سخنانی مطابق با کیفیت رفتار و گفتار در زندگی شهری ایراد میکند و سپس برای محکم کاری مشتی بر سر اسمیت میکوبد تا گفتههایش را فراموش نکند. بالاخره اسمیت جان به محیط کارش میرسد، تا یک روز باکیفیت کاری را شروع کند اما همکارش از او میخواهد بلوتوث موبایلش را روشن کند تا کلیپی برایش بفرستد. اسمیت کلیپ را تماشا میکند و یک لبخند با کیفیت کنار لبش سبز میشود و میگوید: «اوف چی کیفیتی داره لامصب!» 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده