Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ هفتهی بینالمللیِ کتاب است. اگر دوست دارید و باحوصله اید، نزدیکترین کتاب را بردارید و بروید صفحهی ۵۲، جملهی ۵. جمله را بنويسيد تا ديگران بخوانند. البته نام کتاب را ننویسید. هم میتواند کنجکاوی برانگيزد هم به نوعی شوری در بازی بياندازد. قاعدهی بازی را هم در ادامه بنويسيد. اگه جمله اش کوتاه و بی مفهوم بود، میتوانید خودتان جمله های بعد را تا آنجایی بنویسید تا مفهوم پیدا کند. کی می آید بازی؟ :) 21 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ چرا تیم های دونده ما اینقدر میدوند و آنقدر با شجاعت و شوق می پرند؟ همه این ها را مدیون مربی خوبمان هستیم و میدان بی نظیر دو. 17 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ ماری: چه فایده داره که بیشتر از این منتظر بمونم. من که به درد فکر کردن نمیخورم. باید دستهام مشغول باشه فقط اینطوری مغزم کار میکنه. اگه هیچ کار نکنم ترس برم میداره 14 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ در یک کار مطالعاتی تکمیلی توسط " نیوتن " و " کن ورثی " گروهی از شهرها از سراسر جهان در 5 منطقه تقسیم بندی شدند ( از توسعه های هرز و بی رویه نظیر شهرهای سبک امریکایی با وابستگی شدید به اتومبیل شخصی یا شهرهای متراکم تر با وابستگی کم به اتومبیل شخصی ) . 12 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ وقتی برگشتم او هنوز به قفس تکیه داده بود و به کانگوروها خیره شده بود. 13 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ لذت میبرم از چهره غافلگیر شده آدم ها.این یکی علاوه بر خط های باز شده غافلگیری در صورت،تیرگی سوءظن را هم در چشم هایش دارد... 11 لینک به دیدگاه
NEGARi 9387 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ نگار تکیه میدهد ب مبل.دست ب سینه مینشیند.زن کیفش را باز میکند.قوطی سیگارش را در میاورد و یک سیگار روشن میکند.((شما هم کار میکنین؟)) کار بیجا ماله خره!((بله)) بیشتر از یه جمله شد یه جمله میتونه دو کلمه باشه خب! چیزی معلوم نمیشه ک! جملههای بعدش جذاب تر بود ولی ها! حتما جمله پنج و بنویسیم؟ :164: این نگار هم اتفاقی درومد!!oO 10 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ نگار تکیه میدهد ب مبل.دست ب سینه مینشیند.زن کیفش را باز میکند.قوطی سیگارش را در میاورد و یک سیگار روشن میکند.((شما هم کار میکنین؟)) کار بیجا ماله خره!((بله)) بیشتر از یه جمله شد یه جمله میتونه دو کلمه باشه خب! چیزی معلوم نمیشه ک! جملههای بعدش جذاب تر بود ولی ها! حتما جمله پنج و بنویسیم؟ :164: این نگار هم اتفاقی درومد!!oO مورد نداره! اگه جمله اش کوتاس، خودتون جمله های بعدیشو تا اونجایی بنویسید تا مفهوم پیدا کنه. 6 لینک به دیدگاه
not found 16275 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ من الان فقط تو کتابای تخصصی غرقم از اونا بگم اکشالی داره؟؟ 3 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ پیرمرد درباره نشانه ها با او صحبت کرده بود . 11 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ در صورتی که کاربر تمایل به استفاده از این دو ورودی به عنوان ورودی های دیجیتال را داشته باشد... شرمنده کتاب تخصصی دستم بود... 8 لینک به دیدگاه
anvil 5769 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ اما یک چیز فورا و به روشنی معلوم شد بوهم می بایست در مقابل فاتح سر تعظیم فرود اورد. پیرمرد درباره نشانه ها با او صحبت کرده بود . کیمیا گر 11 لینک به دیدگاه
blue dream 724 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ نقش این محورها آن است که هرچه زودتر ما را به مرکز برساند، ترافیک غیر ضروری را از مرکز دور کرده و این امکان را به وجود آورد که کسانی که قصد تمرکز در مرکز را ندارند بتوانند به طور غیر مستقیم از آن عبور کنند. 9 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ شاید همین سخنان، آرامش خاطر خوزه را باعث شد. تصور عشق ورزیدن بدون پنهانکاری و احتمال حضور همیشگی در کنار پیلار، چنان بر ذهن پسرک سایه انداخت که فکر انتقام گرفتن از پدر را به فراموشی سپرد و روز بعد، به راحتی و با آرامش، همه ماجرا را برای برادرش تعریف کرد. 9 لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۹۱ به iDeath رفتم و به چارلي گفتم كه ببرها پدر و مادرم را خوردهاند. گفت: "شرمآوره" گفتم:"ببرها خيلي مهربونند. چرا مجبورند راه بيفتند و از اين جور كارها بكنند؟" :164: 8 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۹۱ مسئله ای که سارتر مطرح می کند:زنی همسر مردی ست که هیچ جاذبه ای ندارد.در برابرش مردی هست،هم جذاب است و هم به او عشق می ورزد،حساب عقل روشن است. 5 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر، ۱۳۹۱ جنایتکار همیشه می گوید : «نمیخواستم بکشم . علی رغم میلم اتفاق افتاد» 4 لینک به دیدگاه
lie 2101 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر، ۱۳۹۱ انکار منطق بیهوده است. منطق در تمامی مواردی که کارایی دارد، از قانون خود یعنی از تجربه ی بشری پیروی میکند و از همین روست که ما می خواهیم همه چیز را روشن کنیم. 4 لینک به دیدگاه
آرماندیس 4786 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آذر، ۱۳۹۱ نمونه دیگر معماری مادها استودانها هستند. در آن زمان بدترین کارها را آلوده نمودن چهار عنصر ، یعنی آب ، خاک ، آتش و هوا می دانستند . 5 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۱ چه جالب....امیدوارم بچه ها ادامه بدند... دیروز از درد به این زندگی بردگی ناسزا میگفتم.اما امروز دلم میخواهد بیل بزنم.تمام زمین را برگردانم.انسان هنگام بیل زدن چه آزاد است......... 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده