aghakbar 141 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 شهریور، ۱۳۹۱ ترس های اصلی بشر از ابتدای هستی تا به امروز چههستند؟ -مرگ... _جنگ... -خشکسالی -خشم خدایانش... شما از چی میترسید، چرا و برای رفعش چکار میکنید؟ 12 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 شهریور، ۱۳۹۱ خشم خدایان رو که رسما بیخیالش شدم، خشکسالی و جنگ و..... رو تا تجربه نکنی، ترس معنای خاصی نمیده. به نظرم آدم ها بیشتر از چیزی میترسن، که عامل ترس قبلا یک بلایی سرشون آورده باشه. مثلا من بیشتر از خودم میترسم، از اقدامات عجولانه هنگام خشم و بعدش پشیمانی. برای رفعش هم فعلا راه خاصی نیافتم، فقط دارم سعی میکنم بی تفاوت تر باشم. 6 لینک به دیدگاه
3Tilla 3844 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 شهریور، ۱۳۹۱ به نظرم ترس ها دوره ای هستند ....میان ..عادی میشن...دیگه نمیترسی. من در حال حاضر از آینده میترسم.آینده دور و نزدیک.آینده خودم و بقیه! ممکنه همین ترس من, چند وقت دیگه به ابزار خنده برام تبدیل بشه چیزی که قبلا هم تجربه کردم ولی فعلا اینا هستن که نگرانم میکنن 6 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 شهریور، ۱۳۹۱ من هم با اسی موافقم از خودم میترسم ترسناکتر از خودم و تصمیمهای اشتباهم نیست ترسناکتر از زبانم نیست که مبادا دلی رو بشکنم که مبادا قهری ایجاد کنم تهمتی بزنم ... ترسناکتر از دستم نیست که نکنه به خطا بنویسه به خطا کار کنه امضا کنه ... ترسناکتر از پاهام نیست که نکنه اشتباهی مسیرو بره ... ترسناکترین و هولناکترین چیز منه درون هست ....با ترسهای دیگه میشه یه کاری کرد از آدمها میشه دور شد ... مرگ هم که بالاخره آش کشک خالست ....بخورم پامه نخورم پامه ....جنگ هم که ترس نداره بالاخره یه بمب میافته میمیری فوقش .... خشکسالی هم که باز فوقش میمیری دیگه .... حالا تا بیای فوقش بمیری از این منه درونت کجا فرارکنی ... میدونی آدم دلیل واقعی واسه کاراش داشته باشه مهمه این خود درونی آدم هست که ترسناکه از دست اون کجا فرار کنی الله اعلم :icon_pf (34):.... 3 لینک به دیدگاه
sahar 91 9480 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 شهریور، ۱۳۹۱ آدم باید خداترس باشه و در همه کاراش خدا رو در نظر بگیره. یه چیزی رو خوب می دونم که من از سوسک می ترسم و اگه ببینم جیغ می زنم.:icon_pf (34): 2 لینک به دیدگاه
aghakbar 141 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 شهریور، ۱۳۹۱ خشم خدایان رو که رسما بیخیالش شدم، خشکسالی و جنگ و..... رو تا تجربه نکنی، ترس معنای خاصی نمیده. به نظرم آدم ها بیشتر از چیزی میترسن، که عامل ترس قبلا یک بلایی سرشون آورده باشه. مثلا من بیشتر از خودم میترسم، از اقدامات عجولانه هنگام خشم و بعدش پشیمانی. برای رفعش هم فعلا راه خاصی نیافتم، فقط دارم سعی میکنم بی تفاوت تر باشم. کشور ما الان دچار خشک سالی هست. منظورت رو از بی تفاوت تر بودن نفهمیدم میشه بیشتر توضیح بدی؟ آخه اگر آدم میتونه نسبت به خودش بی تفاوت باشه؟ 3 لینک به دیدگاه
aghakbar 141 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 شهریور، ۱۳۹۱ به نظرم ترس ها دوره ای هستند ....میان ..عادی میشن...دیگه نمیترسی. من در حال حاضر از آینده میترسم.آینده دور و نزدیک.آینده خودم و بقیه! ممکنه همین ترس من, چند وقت دیگه به ابزار خنده برام تبدیل بشه چیزی که قبلا هم تجربه کردم ولی فعلا اینا هستن که نگرانم میکنن تمام ترس ها دوره ایه؟ به نظر من بعضی از ترسها مختص تمام زمانها هستم، نه برای من بلکه برای همه و کسی که این ترس رو انکار کنه داره ازش فرار میکنه. 1 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 شهریور، ۱۳۹۱ کشور ما الان دچار خشک سالی هست.منظورت رو از بی تفاوت تر بودن نفهمیدم میشه بیشتر توضیح بدی؟ آخه اگر آدم میتونه نسبت به خودش بی تفاوت باشه؟ تو الان ترس ناشی از خشکسالی رو چطور میتونی متصور بشی؟ حتی اگر هم ازش بترسی، ترس کم جونی هست. چون ترسی خیلی روی آدم اثر میگذاره که آدم اونرو تجربه کرده باشه. 3 لینک به دیدگاه
aghakbar 141 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 شهریور، ۱۳۹۱ تو الان ترس ناشی از خشکسالی رو چطور میتونی متصور بشی؟حتی اگر هم ازش بترسی، ترس کم جونی هست. چون ترسی خیلی روی آدم اثر میگذاره که آدم اونرو تجربه کرده باشه. خشک سالی عواقبی داره که از اونها باید ترسید مثل قحطی و گرانی و... ، من خشک سالی رو فقط باریدن یا نیاریدن بارون نمیبینم، البته قدیم ترس از خشک سالی معنی داشت اما الان خیلی این ترس کم رنگتر شده. یعنی ترس از مرگ نداری چون تجربش نکردی؟ 2 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 شهریور، ۱۳۹۱ خشک سالی عواقبی داره که از اونها باید ترسید مثل قحطی و گرانی و... ، من خشک سالی رو فقط باریدن یا نیاریدن بارون نمیبینم، البته قدیم ترس از خشک سالی معنی داشت اما الان خیلی این ترس کم رنگتر شده.یعنی ترس از مرگ نداری چون تجربش نکردی؟ نه والا، مگر اینکه مرگ رو تدریجی حس کنم، مثل خفه شدن یا سوختن یا.......... وگرنه با خودم کامل کنار اومدم که 100 سال پیش نبودم، 100 سال دیگه هم نیستم، اتفاق خاصی نخواهد افتاد. به قول شاعر: یکی پشه بر کوه بنشست و خاست ........ بر آن کوه چه افزود و از آن چه کاست تو آن پشه ای این جهان کوه توست ......... چو رفتی جهان را چه اندوه توست. 3 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 شهریور، ۱۳۹۱ ترس از مرکگ طبیعی هست اصولا ما آدمها از ناشناخته ها میترسیم از فضا گودزیلا آدم فضایی جن ..... اینجوری فکر کنی دلیل واسه ترس زیاده .... اما سوالای شما از نوع دیگه بود :5c6ipag2mnshmsf5ju3 1 لینک به دیدگاه
black banner 9103 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 شهریور، ۱۳۹۱ از ترس / بيشتر ميترسم واي به روزي كه آدم از يك گزينه بترسه همون گزينه ميشه چماق توي سرت و چوب لاي چرخت 6 لینک به دیدگاه
R3iHan3H 17 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 شهریور، ۱۳۹۱ بیشتر از همه ترس از دست دادن کسی که سالهاست بهش تکیه کردم:icon_pf (34): 5 لینک به دیدگاه
Ice Dream 472 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 شهریور، ۱۳۹۱ از تنهایی خیلی می ترسم... خیلی تنهایی معنوی منظورمه... اینکه بین جمع باشی و تنها باشی... اینجور مواقع دچار یه ترس عجیبی می شم!:w821: 4 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 شهریور، ۱۳۹۱ سووووووووووسک:banel_smiley_52: 3 لینک به دیدگاه
victoria_r 7682 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۱ تقریبا همه از مرگ میترسن.کسایی از مرگ نمیترسن که درست زندگی کردن و توکل و ایمان قوی دارن. ترسای دیگه ای هم هست. مثلا من خودم از معلولیت خیلی میترسم یعنی تصادف کنی یا به هر دلیلی معلول و محتاج دیگران بشی. ترس از دست دادنم دارم.یعنی میترسم چیزایی که الآن دارمو بهشون عادت کردمو از دست بدم یا آدمایی که واسم مهمن. برای مقابله با این ترسا با مشاور صحبت میکنم و سعی میکنم توکلمو بیشتر کنم یا بهش فکر نکنم. ولی از یه چیزی خیلی میترسم به حدی که وقتی ببینم جیغ میزنم و اگه طرفم بیاد احتمال زیاد فرار میکنم اونم گربست!!!!!!!!! کلا از حیوانات یه کم میترسم ولی از گربه به حد مرگ میترسم. ریششم تو زمانیه که یه سالم بوده. واسه همین سعی میکنم عکسش همش جلو چشم باشه تا این ترس تموم شه. 2 لینک به دیدگاه
afshin18 11175 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۱ از این می ترسم که مثل ادم شم 2 لینک به دیدگاه
shadmehrbaz 24772 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۱ زلزله ی تهران ازدواج کچل شدن 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده