رفتن به مطلب

داستان روانشناختی:دکتر آیا من دیوانه ام؟!!!!!!!


ارسال های توصیه شده

a.jpg

_ روز دوشنبه، من يك موش آبی رنگ را ديدم كه يك دونات شكلاتی را می‌غلتاند و می‌برد. آيا من ديوانه‌ام دكتر؟!

a1.jpg

 

_ نه، فكر نمی‌كنم.

 

_ روز سه شنبه، درست سر راهم به مدرسه، تعدادی گاو سفيد را ديدم كه در آسمان پرواز می‌كردند! آيا من ديوانه‌ام دكتر؟!

a2.jpg

 

_ نه.... اصلاً. خود من بارها و بارها گاوهايی را ديده‌ام كه در آسمان نقره‌ای، عبور می‌كنند.

 

_ اما روز چهارشنبه دكتر! روز چهارشنبه حتی بدتر بود. من يك سگ را روی ماه ديدم! درست آن‌جا، درست روی خود خود ماه. آيا من ديوانه‌ام دكتر؟!

a3.jpg

 

_ نه... من اين طور فكر نمی‌كنم. من سگ‌هايی را ديده‌ام كه اتومبيل‌ها را دنبال می‌كنند. ديدن يك سگ روی ماه، به نظرم كاملاً طبيعی است عزيزم!

a4.jpg

 

_ زمانی كه داشتم فكر می‌كردم كه اوضاع مغز و فكرم دارد بهتر می‌شود، روز پنجشنبه رسيد. من يك ماهی را ديدم كه با يك گربه صحبت می‌كرد. يك ماهی دكتر! داشت با گربه‌ی من گپ می‌زد! بعد، ديوانگی من داشت كامل می‌شد. چون من احساس ديوانگی می‌كردم دكتر! اوه.... خداوندا! من چند پنگوئن ديدم كه با هم خداحافظی می كردند و يكی از آنها چمدانی شبيه به چمدان من داشت.

a5.jpg

 

روز جمعه بعد از ظهر، درست زمانی كه من، كار شستن ظرف‌ها را تمام كردم، از پنجره به بيرون نگاه كردم و با وحشتِ تمام ديدم كه يك موش كور سبز رنگ، در حال دوچرخه سواری است! من بدون شك ديوانه‌ام دكتر! من مطمئنم كه ديوانه‌ام!!

a6.jpg

 

_ من در واقع فكر می‌كنم كه تو داشتی نزديك لانه‌ی يك موش كور، تپه‌ی خاكی درست می‌كرده‌ای. خود من بارها موش‌های كور سبز رنگ را سوار بر دوچرخه، در حال گپ زدن با هم و در حال رفتن به بانك، ديده‌ام!

 

_ شنبه اوضاع بدتر بود. من قسم می‌خورم كه شما ديوانگی من را تأييد می‌كنيد. وقتی داشتم در يك چمنزار باصفا قدم می‌زدم و زيبايی گل‌ها را تحسين می‌كردم، متوجه يك فيل بزرگ شدم كه روی يك نيمكت نشسته بود و داشت با يك پرنده حرف می‌زد! من حتماً ديوانه‌ام دكتر!

a7.jpg

 

_ نه تو ديوانه نيستی. فيل‌ها روی نيمكت می‌نشينند، دقيقاً همان‌طور كه من هر روز می‌بينم.

a8.jpg

 

_ روز يكشنبه، بالاخره من كمی احساس آرامش كردم. من ساعت پنج صبح، خيلی خوشحال، راحت و سبكبال از خواب بيدار شدم.

a9.jpg

 

_ اوه خانم! شما حتماً ديوانه‌ايد!!! من هيچ وقت ساعت پنج صبح از خواب بيدار نمی‌شوم. شما بدون شك به چند جلسه مشاوره احتياج داريد. هفته‌ی آينده می‌بينمتان!!

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...