shadmehrbaz 24772 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۹۱ نگاهي به فيلم «شبكه» آخرين ساخته ايرج قادري این تکنولوژی یک راه هم به جهنم میبره! ایرج قادری در آخرین اثرش با نام شبکه تلاش میکند تا با آخرین تحولات جامعهٔ مدرن در عصر رسانه خود را همگام ساخته و فیلمی نسبتا به روز شده را بیافریند. اما پیش از ورود به سالن سینما اصلا انتظار نداشته باشید تا ایرج قادری همچون میشائیل هانکه شما را با یک نقد موشکافانه از تاثیر رسانه بر جامعهٔ مدرن و اثرات مخرب آن غافلگیر کند. همچنین اگر شنیدهاید فیلم درباره شبکه مجازیست و فیلم شبکه اجتماعی ساختهٔ دیوید فینچر را دیدهاید، مراقب باشید تا بلندپروازی ذهنتان خودش را برای دیدن چیزی فراتر از یک ملودرام با مایههای جنایی در ارتباط با فضای مجازی آماده نکند. اگر چشمهایتان به دیدن فیلمهای ایرج قادری عادت دارد و کمی هوس هیجانهای عاطفی به سرتان زده، روی صندلی خود بنشینید و همچون یک مخاطب عام حس کنجکاوی خود را از حل معمای جنایی اغنا کنید. ایرج قادری یک عمر تلاش مستمر خود در عرصه سینما توانست سخنگوی سینمای عامهپسند و سازنده چند ملودرام پرفروش باشد تا چندی گیشه سینما را زنده نگه دارد. پرداخت سوژههای جنجالی و توجه به بافت فرهنگی و اجتماعی روزگار خود از ویژگیهای مثبت بعضی فیلمهای قادری بود که اجازه نداد تا مخاطبان با فضای فیلمهای او بیگانه باشند. اشکال کار قادری اینجا بود که در همه عمر سینماییاش هرگز مولفههای از مدافتاده سینمایی خودش را کنار نگذاشت. قادری هر چند تلاش میکرد تا با سوژههای به روز جلو برود، اما همچنان پرداخت نخ نمای سینمای رایج قبل از انقلاب را رها نکرد. این مدل از کار افتاده فیلمهای قادری در آخرین کار او هم به شکلی نچسب تمام فضای فیلم را در بر گرفته است. خلق تیپهای قراردادی و تک بعدی، پرداخت اغراق شده و گل درشت صحنهها و نمایشیکردنِ همه چیز از مولفههای سینمای فارسی است که قادری هیچگاه نخواست یا شاید نتوانست از آنها بگذرد. نگاه قادری به سینما هرگز از سطح ملودرامهای هیجانی با چاشنی شعار و پیامهای رو فراتر نرفت. به نظر میرسد شبکه سوژهای امروزی دارد، اما دیگر آن دیدگاه و آن سبک فیلمسازی توان پرداخت چنین سوژهای را ندارد و حاصلش چنان از سوژه اصلی دور افتاده که دیگر نمیتوان عنوان» شبکه «را برای آن مناسب دانست. شبکه اجتماعی و بخصوص فیس بوک در فیلم قادری کمترین نقش را ایفا میکنند و آنجا که فیلمساز قصد دارد نگاه انتقادی خود را وارد فیلم کند، چیزی فراتر از پیامهای گل درشتی که در برنامههای مستند و تله فیلمهای رسانه ملی دیدیم به مخاطب ارائه نمیدهد. از اینها که بگذریم، فیلم پیامش را چنان مستقیم و نخ نما بیان میکند که فیلم را تا اوج شعارزدگی پیش میبرد. شخصیت اصلی فیلم با نام بهنود امین با بازی ایرج قادری یک بار در ابتدای فیلم و بار دیگر در انتهای فیلم وارد میشود و ضمن حل و فصل تمام مشکلات و پردهبرداری از راز جنایت، پیام فیلمساز (خودش) را دو بار تکرار میکند: « این تکنولوژی یک راه هم به جهنم میبره» ظاهراً نمیتوانیم همه ایرادهای فیلم را گردن کارگردان بیندازیم. هر چند مسئولیت نهایی کیفیت فیلم به عهده اوست اما بنیاد «شبکه» روی زیرساخت مطلوب و محکمی بنا نشده است. فیلمنامه عبدالرضا منجزی سرشار از حفرههای روایی، ابهامهای بیپاسخ، آشفتگی موضوع و موقعیت و جزییات زائد و بیکارکرد است و قادری هم هر چه تلاش کرده تا ماجرای فیلم را یکدست و پیوسته تصویر کند، موفق نمیشود. متاسفانه «شبکه» به عنوان آخرین فیلم کارنامه سینمایی ایرج قادری به علت ضعف فیلمنامه حتی در حد و اندازههای فیلمهایی همچون میخواهم زنده بمانم،آکواریوم و تاراج هم نیست، چرا که فاقد هر گونه انسجام منطقی یا دراماتیک و رعایت اصول ابتدایی پیشبرد روایت است. پایانبندی فیلم هم با حضور همزمان و پشت سر هم چند نفر برای قتل پژمان (با بازی نیما شاهرخشاهی) به هیچ وجه منطقی و باورپذیر نیست. در یک کلام، «شبکه» حتی توقع مخاطب آشنای ایرج قادری را هم برآورده نکرده و مهمترین اصل درام یعنی خلق شخصیتهای کاریزماتیک و سمپات در فیلم رنگ باخته است. مخاطب دیگر حتی بهاندازه «آکواریوم» هم با شخصیتهای «شبکه» همذاتپنداری نمیکند و نمیتواند در اشکها و لبخندهای آنها سهیم باشد. طبیعیست که وقتی شخصیتهای فیلم پرداخت خوبی ندارند، بازیگران هم نمیتوانند اجرایی مطلوب از نقش داشته باشند. «شبکه» نه تنها در حد توقع ما از ایرج قادری نیست، بلکه حتی به هدفی که خودش تعیین میکند هم نمیرسد و در گیشه هم شکست میخورد. جای تاسف است که او هیچوقت نتوانست آثارش را با جریانات و تحولات سینمای روز وفق بدهد و «شبکه» حُسن ختامی برای یک عمر کار این فیلمسازِ باتجربه و محبوب نبود. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده