spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 بهمن، ۱۳۹۲ میخوای تنها بمونی و از تنهاییت لذت ببری از نظرشون افسرده ای وقتی دمخورشونی و باهاشون پابه پا همه جا میری نمیتونن تحملت کنن اخه گنداب اونا از گنداب ما خوشرنگتره وقتی حرف میزنی میگن دوتا موزم بچین بیا پایین باهم بخوریم بیچاره داروین وقتی لال میشی همه دوست دارن تو سکوتت دیسکو راه بندازن وقتی از علایقت حرف میزنی شاخک های سوسکیشون تو فضولاتشون گیرکرده ، رنگ ولعابشون ملون و تافته های جدابافته میدانند رنگین کمانت را وقتی از علایقشون حرف میزنی ترس از فروریختن پوشال های پوسیده شان ملون میکند چهره های در نقابشان را وقتی دوست داری جرم هست وقتی دوستت دارند حکم هست وقتی پایبند سنتی ترنس مدرنیسمشان اتشفشان فعالیست در نبرد با حقیقت وقتی از شکستن تابوها وسنت ها حرف میزنی دگماتیسمشان حامله می شود رنج هایی که ما میبریم حاصل عدم درک متقابل شخص و جامعه و عدم توانایی در ارتباط به دلیل اجبار به کج فهمی و نفهمیدنی است که لباس تقدس بر تن دارد و قدرت های مطلقه باغبانی فدایی برای ان هستند حدواسط زندگیتان ارزانی خودتان لطفا به خلوت من قدم مگذارید بگذارید از ازادیم در زندان خودساخته ام لذت ببرم وگرنه حاصلش برایتان ضرب در صفری به تلخی زقوم هست ... پ.ن : این نوشته هیچ ربطی به دنیای مجازی من ندارد 5 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 بهمن، ۱۳۹۲ پاک معتاد شدیم رفت داداش این مقالات اعتیاد اینترنتی که تو بخش جامعه شناسی گذاشتم یه تلنگرهست!یه تلنگر از یک سری معتاد اینترنتی به یک مخاطب معتاد اینترنتی که میخواد در مورد اعتیادش یک حس همدردی رو درک کنه یا اطلاعاتش در زمینه اعتیادش رو بالا ببره ولی حداقل تو جامعه ما حتی با معیارهای سنت مدارانه چی رو میشه جایگزین یک چنین تفریح مزخرفی کرد؟ ولی مگرما همیشه به یک چیزی معتاد نیستیم؟حالا اینترنت. اینترنت نشد انواع واقسام اعتیادهای به ظاهر مفید یا واقعا مضر کافیه کلاهمونو از زیرمون بکشیم بالا و بدیم تحویل اقای قاضی تا بزاره رو سرش! بهتره حداقل اینو کنترل کنیم بقیش با وجدانمون! وجدان؟ -------------------------- داشتم یه دستی به سروته اتاقم میکشیدم. البته منظورم از اتاق یک فضای مکعبی با تم وحشت هست! این برداشت مادرم وهرکسی هست که با انارشیسم اخت نباشه! حجم کتابهای نخوانده فیلم های ندیده فایل های سرگردان برنامه های روی زمین مانده وووو داره به حد الارم میرسه باید از یه چیزایی زد تا دوباره بشه زمان رو به دست اورد انگار باید دوباره غروب کرد ------------------------- یه قسمت کوچولو از کتاب عقده ادیپ من نوشته فرانک اکانر رو همینجوری خوندم عجب نویسنده باحالیه داشتم زمین رو گاز میزدم از بس خندیدم خب ملت حق دارن انواع و اقسام فکرهارو بکنن به خودشون مربوطه به من چه داستان تولد بچه رو داشتن به یه بچه هفت ساله توضیح میدادن یاد انیمیشن مری و مکس افتادم خیلی باحاله جفتشون 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۹۲ 3) همه انگشتام تبدیل شدن به ابکش قحطی گل بود اخه؟ 2) ایستادن زیر دوش اب خیلی گرم و سوختن عجب لذتی داره! مازوخیست خودتی 1) بعد از مدت ها فردا یک مسابقه والیبال یاد باد ایام پیری یادباد! 0) یکی از بزرگترین لذت های زندگی اینه که ادمای دیوونه تر از خودت رو پیدا کنی از روش ها وراهکارهاش استفاده کن راهشو ادامه نده! -1) هنوز به حداقل خودم هم نرسیدم 7از9 واین یعنی هیچ -2) باید ممنون دل های ساده و بزرگ بود دل هایی که بخشنده اند ساده اند و عقده ای نیستند... .... 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 بهمن، ۱۳۹۲ تو بدترین لحظات زندگی وقتی واقعا دیگه احساس در بن بست بودن مستولی میشه به وجودت لحظه وقوع معجزه بودنه باورکن بودنت را -------------- تکرار امروز این معجزات شاهین های ترازو رو یر به یر کرد... خوبه 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 بهمن، ۱۳۹۲ گالوپ گالوپ! بعضی وقت ها احمقانه ترین چیزها بهترین تفسیر زندگی هستند 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 بهمن، ۱۳۹۲ سنی تانیمایانا لعنت ! آن کس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند ... 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۹۲ وما توجیه را افریدیم تا شما توجیه کنید... 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۲ وما حتی از درد بی هویتی هم رنج نمی بریم ما انگل های ویروس اندوده انسان مآب ... 2 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۲ که هستی که زندگی مرا به قضاوت نشسته ای میدانم بی نقص نیستم و آنقدر زندگی نخواهم کرد که بتوانم باشم اما پیش از آنکه انگشتانت را به اتهامی بسوی من نشانه بگیری ببین دستهایت چقدر آلوده اند ! باب مارلی ------------ ایا شناخت مقدم بر باور است؟ ؟ ؟ ؟ 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اسفند، ۱۳۹۲ کاش ادما هم هندلی بودن هرجا احساس میکردی از کار افتادی و کنفی و بی حوصله ای و درجا میزنی و وووو اونقدر هندل رو میچرخوندن تا ریست بشی اما نیست حوصله ندارم برای هیچی 5 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اسفند، ۱۳۹۲ اي قبله من خاک در خانه تو بي منت مي مستم ز پيمانه تو اي قبله من خاک در خانه تو در دام توام بي زحمت دانه تو من خسته و بيمارم درمان مني شور شعر و آوازي در جان مني اي تو هواي هر نفس عشق تو ميورزم و بس دل کنده ام از همه کس پناه من تويي و بس تا در دل تو زنده ام از عالمي دل کنده ام در خود رها گشتن خوش است در تو فنا گشتن خوش است اي قبله من خاک در خانه تو بي منت مي مستم ز پيمانه تو اي قبله من خاک در خانه تو در دام توام بي زحمت دانه تو تويي تويي بهانه ام شاعر هر ترانه ام شعله شوريدگيم تويي تويي زبانه ام تو نغمه ساز مني صداي آواز مني رمز من و راز مني نقطه آغاز مني بر جان من آتش بزن اي عشق من اي عشق من بايد تو باشي آتشم تا تن در اين آتش کشم من تو شوم تو قصه ها تا من بسوزانم مرا بي مرگي از تو مردن است اين معني عشق من است اي قبله من خاک در خانه تو در دام توام بي زحمت دانه تو تويي تويي بهانه ام شاعر هر ترانه ام شعله شوريدگيم تويي تويي زبانه ام تو نغمه ساز مني صداي آواز مني رمز من و راز مني نقطه آغاز مني اي تو هواي هر نفس عشق تو ميورزم و بس دل کنده ام از همه کس پناه من تويي و بس تا در دل تو زنده ام از عالمي دل کنده ام در خود رها گشتن خوش است در تو فنا گشتن خوش است اي قبله من خاک در خانه تو بي منت مي مستم ز پيمانه تو اي قبله من خاک در خانه تو در دام توام بي زحمت دانه تو برای دانلود آهنگ بهانه از هایده برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام کیلیک کنید. 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اسفند، ۱۳۹۲ اگر فلینی این یک ساعت اخر منو می دید شاید نه ونیمی هم می ساخت شایعه. هرچند بیش از یک شایعه نمیپاید. عطر. هرچند بیش از یک عطر نمیماند. ولی در آغاز من، خاطرات و رنگ ساعات کهن. رنج. خط مقدم جادو و رنج زنده. جنگ. در نبرد واقعی و وقیح. حذف کن! نامرئی-مردم را که همیشه محاصره میکنند خانهام را. 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۹۲ خلقت شوخی سنگینی بود که خدا با من کرد و من عمری زیستم بی انکه خالقی داشته باشم...! ----------------- تلفن قرار انتظار دیدار گم شدن در جستجو یافتن هویت بی هویتی نق زدیم نق زدیم نق زدیم غر زدیم غر زدیم غر زدیم خسته نشدیم خسته نشدیم احمد کایا درد پیچنده چون نیلوفری بر شاخه چپ درخت زیتونم درد درون مثل زایمان یک درد موهوم خداحافظی پس از باران عطر خاک نوستالژی پشت مونیتور دنیای لعنتی ... ----------------- لعنت به واقعیت این قاتل رویاها تا با واقعیت روبرو نشده ای به رویاهایت دل مبند! ----------------- خاطرات پسر خاطرات چه ها که با ادم نمیکنند تکرار مداوم تاریخ با رنگ و لعابی نو گاه روشن گاه تیره ----------------- بخشیدن احمقانه ترین شکل دوست داشتن هست هرچند فقط خودت به این مسئله یقین داشته باشی اما همیشه حماقت بد نیست مثل زندگی 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۹۲ این همه تفاوت؟این همه تکاپوی پوچ برای یک لحظه بی معنا؟این همه ادم؟این همه زرق و برق؟این همه سوال؟بدون حتی یک جواب؟این همه گوش ناشنوا؟این همه زبان متملق؟این همه فاضلاب منتهی به یک چاله عمومی؟ نباید نق زد باید مثل همه بود مثل همه 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اسفند، ۱۳۹۲ من همیشه عمرم جنگیده ام از یک تلنگر منو میترسونی؟از یک برخورد؟از یک ترس؟من همزاد ترسم ... ---------------- اهنگ هایی که حسین داده بود یک ریز داره تکرار میشه و دارن جایی برای خودشون تو ذهنم باز میکنن باید بهش بگم بازم سلکت کنه و بده گوش بدم هوس گروه تول رو کردم But let me start by saying I love you ... Cause he can't see what you and I can see ---------------- همیشه که به کام نیست گاهی مثل امروزه پر از خستگی لبخند میزنم و رد میشوم گاهی باید خیلی ساده با زندگی کنار اومد خیلی ساده ---------------- خوابم میاد خوابم نمیاد سرگردانی بین هوس و منطق فوق العادست! ---------------- برم دوسه تا کتاب دانلود کنم وبخونم :) ---------------- من بولانیو رو خیلی دوست دارم کمی کمتر از داستایوسکی مخصوصا اون اعتقاد اینفرا رئالیستی اش رو که میگفت : یکبار دیگر همه چیز را رها کنیم ... 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۲ مالیخولیا اگه گفتین اثر کیه؟ 2 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۲ ما در تنهایی خود یا در حضور جمع سیگار روشن میکنیم تا به یک شادی خوشآمد بگوییم یا بر یک اندوه سرپوش بگذاریم... لوئیس بونوئل دمت گرم مرد :smiley (18): 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اسفند، ۱۳۹۲ همیشه میتوان نگاه متفاوتی را به روی مسئله ای حتی ساده ترین مسئله پیدا کرد که تمام زیربنای افکار شما را به هم بریزد! چقدر باید تحمل کرد؟برای چه کسانی و تاکجا؟تو از جان بقیه چه میخواهی و بقیه از جانت چه ؟ مفاهیم چقدر میتوانند گمراه کننده باشند وقتی نخواهی در انها غرق شوی و چقدر مهیبند وقتی میخواهی خودت را از شرشان نجات دهی تاوان زیستن یا لذت بودن؟ 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اسفند، ۱۳۹۲ گندش بزنن ده روز شد باید مثل همیشه مقید شد به جبر 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده