رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

تصمیم گرفتم از امروز ماجراهای بین خودم و خواهر زاده 3 سالم ، آراد، رو بنویسم....:w16::w16:

اتفاقای جالبی بینمون اتفاق میفته.....که گاهی منو از خنده پخش زمین میکنه:ws28: ....گاهیم موجب تعجب و تفکرw58.gif :ws38:و گاهی به شدت حرصم میدهicon_pf%20(34).gif

لینک به دیدگاه

امروز نشسته بودم پای لب تاپ....توو انجمن بودم...از اوونجایی که از همه کوچیکترم ظرف شستنو چای درست کردنو اینا گردن منهicon_pf (34).gif

دیدم آراد بدو بدو اوومد توو اتاق پیش خواهرم :

- خاله محبوبه بیا بریم ظَف بشوییم..

+نه خاله من کار دارم با خاله مینا برو....مینا پاشو..

من : :banel_smiley_4:

آراد رفت...دوباره اوومد....

- خاله مینا بیا بریم ظف بشویید دیدههههhapydancsmil.gif

من :icon_razz.gif پاشو بریمvahidrk.gif

با تموم حرصم رفتم توو آشپزخونه......

چهار پایه گذاشته زیر پاش اوومده کنارم ایستاده

- میخواییم ظف بشوییییمhapydancsmil.gif

یه لیوان برداشت....تووش آب کرد....ریخت روو سینک

- آراد نکن...icon_razz.gif

+مم ممم لیوانو بده

یه لیوان دیگه برداشت.....

-بچه نکن اااااا

+....(توو تمرکز برای خرابکاری)

شروع کردم به شستن ظرفا.......

آراد :...خوب..ظف شستنو شروع میکنیم...شروع شدددددhapydancsmil.gif

و من : icon_razz.gificon_pf (34).gif

ظرف کفی میکردم میزاشتم کنار....آراد بر میداشت میزاشت توو آب کثیفا....آب بازی میکرد...

لیوانا رو بر میداشت...میدونستم میخواد چیکار کنه...

- آراد نکن..لیوانو بده من

+ اااا.....بدش hanghead.gif....ماماااااااااااااان

چند مین بعد با مامانش.....

_رفتم مامانمو آوردم whistle.gif

من ::gnugghender: بهتر!!

و دوباره شروع کرد.....

- آراد نکن دیگه وااااای......به جای کمک ظرفا رو کثیف میکنی...vahidrk.gif

+ ممم....میخوام میخوام طف بشوورم...whistle.gif

با هر مکافاتی که بود ظرفا تموم شد....

- خاله برام بادبادت درست میتُنی؟

icon_pf (34).gif.......1 2 تا درست کردم ترکوندشون....دیگه شستم دستامو اومدم بیرون..

با این وروجک مکافاتی دارماااااااااااااا

لینک به دیدگاه

سردم شده بود.....رفتم سمت شوفاژ

آراد : نه نه نیا..نیااااااااااا

و من : :ws28: بچه برو اوونور سردمه اااا:ws28:

- نه نه...و خودش زودتر چسبید به شوفاژ اما قبلش من رسیده بودم :gnugghender:

زبونشو برای این whistle.gif آماده کرده بود...

+ نکنااا اگه این کارو کنی مامانت جفتته حالتو میگیره دیگه به من چه :whistle:

چند مین بعد....

خبری از آراد نیست..........اوه! لب تاب باز بود..

بدو بدو رفتم دیدم بــــــــــــــله نشسته پای لب تاب...چیزی که من بهش خیلی حساسم....

-بچه بپاشو برو اوونور..دههw000.gif

لب تابو بستم......

مامان : مینا چای درست کن.....

-ای خداااااااااااااااااااااicon_pf (34).gif کشتین منو..

دوباره برگشتم....w58.gif

-مگه من اینو نبستم برا چی بازش کردی...icon_razz.gif

پاشو برو اوونورw000.gif

بد بختی داریمااااااااااااااااااااااااااااا

لینک به دیدگاه

چند روز پیشا داشتم کارای پروژمو انجام میدادم.....

آراد بدو بدو اوومده توو اتاق شلوار منم دستش هی تابش میداد....

-بچه اونو بزار زمین شلوارو ریش ریش کردی w000.gif

+........(بازم توو تمرکز برای ادامه چرخشicon_razz.gif)

خواهرم دید دیگه خیلی داره اذیت میکنه...مقنعه منو کرده سرش

-وایییییییییییی قربونت برم چقد ناز شدییییییی....مینا عکس بگیر ازش

آراد خودشو توو ایینه نگاه کرده....به شدت به وجــــــــــــــد اوومده...

-خاله عس بدیر عس بدیرhapydancsmil.gif

+ای جونم با اوون قیافت:ws37:

اینحا رو نگاه کن.......

 

fkr7f4ni64wpidqak6m1.jpg

 

 

 

 

-ببینم ببینمhapydancsmil.gif

+حالا ول کن..icon_razz.gif

-بیدییییییییییشhapydancsmil.gif

+ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااا

لینک به دیدگاه

امروز پسر خالم با زنو بچش اوومده بودن خونمون.....یه پسر کوشولو داره به اسم بردیا

وای خدا این بشر ناناااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااز.....خیلی عشقه....:ws37:

آراد به این بردیا خیلی حسودی میکنه.......یادمه میخواستیم بریم تولد پسر خالم

این آراد اذیت میکرد نمیومد......کسل از خواب پا شده بود هی گریه میکردicon_razz.gif

رفتم پیشش...نازش کردم

-آرادی....پاشو خاله...پاشو قربونت برم میخوایم بریم جا میمونیااا

+TAEL_SmileyCenter_Misc%20(305).gifنیمیااااااااااااااااااااااااااام

-ااا.....بیا بریم پیش بردیااا

+ماشینمو بهش نمیدماااااااااااااااا.......نیمیااااااااااااااااامTAEL_SmileyCenter_Misc%20(305).gif

-بیا عزیزم...بیا بهش نمیدم ماشینتو...بیخود میکنه برشون داره:whistle:

یهو بلند شد.....

+بهش نمیدی؟...بهش ندی تایمونمو هاااا(منظورش کامیونِ)

-باشه گلم بهش نمیدم بیا بغلم.....

......حالا اینا اوومدن خونمون.......زنگ زدیم به آراد

-آراد بردیا اوومدهههههههههههه

+تایمونمو بش ندیااااااااااااااااااااااااا.....تایمونمو قایم کن زی تختت خالهw000.gif

بهش ندینااااااااااااااااااااااw000.gif

وای دیگه ما غش کرده بودیم از خنده:ws28:

لینک به دیدگاه

امروز میخواستیم بریم هفت تیر با خواهرامو دختر خالم..

داشتم آماده میشدم...آراد اوومده میگه:

-خاله مینا تُجا میخوای بری؟hanghead.gif

+خاله دارم میرم بیرون قربونت برم

-منم با خودت ببرhanghead.gif

+نمیشه قربونت برم.....(کباب شدم براش17.gif)

بدو بدو رفته پیش مامانش.....

-مامان تُجا میخوای بری؟

* میخوام برم بیرون مامان

+منم با خودت ببر...خواهش میتُنم...:sad0:

(بوی سوختن دل خواهرم به مشام میرسهicon_pf%20(34).gif)

*نمیشه عزیزم بمون اینجا پیش مادر جون تا بیام....

.....

توو مانتو فروشی زنگ زدم مامانم

یه شونصدتایی بوق خورد و کسی برنداشت....اوومدم قطع کنم که یهوو:

-الو!!!

+!!!!!...سلام قربونت برررررررررررررررم...تو چرا گوشی رو برداشتی؟...مادر جون کجاست؟

-مادر جون رفته بیرون دوشیشو با خودش نبرده(منظورش گوشی بوده)hapydancsmil.gif

+دایی کجاست؟

-دایی هم نیستش !!!!!!(بعد فهمیدیم که مامان پایین بوده و آراد بدو بدو با گوشی مامانم رفته توو پارکینگ پیشش!!)

........

ساعت 4:30...ما خسته و کوفته در حال برگشت ...:imoksmiley:

درینگ درینگ(زنگ گوشی خواهرم)

_بله؟

+الو ماما....

-قربونت برم جون مامان..:aghosh:

+مامان برام از اوون نوشابه دوطیا برام میخری..؟:dancegirl2:

-نوشابه چی؟

+نوشابه دوطی

(خواهرم بازم نفهمید:ws42: تا مامانم بهش گفت)

رسیدیم خونه....

آراد :

مامااااااااااااااان برام چی خَیدی؟:w42:

مامانش:

برات پپسی خریددددددددم:w31:

صورت آراد که از خوشی در پوست خود نمیگنجید دیدنی بود:w330:

آراد:

تِپسیییییییییییییییییییی...آخ جووووووووون:w70:

..........

برق رفته....

-دایی چرا برق رفت؟:wht:

+نمیدونم دایی:mpr:

-میتَسم...:there:

مامانش با چراغ قوه رفته سراغش.....توو بغل مامانش...

-مامان چرا برق رفت...؟:wht:

+مامان سیما اتصالی کردن برق رفت...(هنوز به جواب نرسیده اراد):mpr:

اوومد توو بغل من.....

-خاله چرا برق رفت؟

+نمیدونم خاله.....hanghead.gif

چند مین بعد برق اوومد....(بماند که گردنشو پوف کردم و از شدت قلقلک کلشو کووبید تووو دهنم)

صدای کامیونارو شنیده از اتاق ما.....

دیدم اراد بدو بدو داره میاد:

-تایمونا اوومدن:w42:

پنجره رو تا ته باز کرده..کلشو چسبونده به پنجره.....وقتی اوومد کنار نوک بینیش قندیل بسته بود

و من هم بندری میزدم از سرما..::sad0:

آراد پنجره رو ببندicon_razz.gif

+.......(تمرکز همشگی)

_آرااااد؟w000.gif

+بله؟

-ببند پنجره رو...w000.gif

+خاله تایمونه....نمیخوام...

گرفتاری شدیمااااااااااااااااااicon_pf%20(34).gif

لینک به دیدگاه
  • 4 ماه بعد...

1 2 ماه پیش بود تقریبا ...

آراد مریض شده بود

به شدت سرفه میکرد

دقیقا همون شبی که من از قزوین برگشتم22.gif

فرداش رفتم موهامو کوتاه کردم و از سرووضع جدیدم راضی بودم....

همین که پام رسید خونه مامان گفت:

مینا مامان، بیا آراد و ببر پیش دکتر... معاینش کنه بچم حالش خوب نیست!!17.gif

-مامان من ببرم؟...خستم بابا بزار پام برسه خونه؟102.gif

بابام ازون طرف:

حالا مگه چی میشه تو ببریش مگه نمیبینی همه گرفتاریم؟14.gif

- خیلی خوب حالاااااااا 22.gif

آراد خاله بیا بریم

+ نیمیااااااااااااااااااااااااااام2.gif

- وااااا.....بچه پاشو بریم حال ندارمممم

+ نمیام..دُتُر آمپول میزنه چوب میکنه تو دًلوم!!! (منظورش گلوئه)

- 13.gif....نه خاله نمیزارمش پاشو بریم عزیییزم11.gif

+ نمیزاری؟4.gif

_ نه عجقم پاشو11.gif

بردمش دکتر...

رفتیم توو اتاق : ( دکتر× ... من - ... آراد + )

سلام دکتر

×سلام خانوم...بفرمایید

... مشکل چیه؟

- دکتر این کوچولوی ما...

× ااا..آقا کوچولو...بیا بشین اینجا ببینننم25.gif

و آراد با ترسو لرز به دکتر نگاه میکرد

- آراد خاله برو بشین دیگه4.gif

+ چوب نکنی توو دً لوم هااا

ومن در حالِ انفجـــــــــــــــــــــــار از خنده21.gif

× نه نمیکنم...بیا بشین اینجا...

- دکتر این آرادٍ ما از دیشب کلی سرفه میکنه...یه بارم حالش بد شد22.gif

× شما کیش هستین؟

- خالشم دکتر

× خوب اسمت چیه عمو؟

+ (اندکی مکث) آرادی !

×........( و یه سری سوالایی که دکترا برای حواس پرتی از بچه ها میپرسن)

اینقد این بشر بلبل زبونـــــــــی کرد واسه دکتر که من دیگه پس افتاده بودم...

بعد از خریدنى دوا و اینا رفتیم سمتٍ شیرینی فروشی....چند کیلو کیک یزدی و باقلوا اینا..

+ خاله از اینا برام میخری؟

- خاله الان میریم خونه به مامانت بگو برات بخره 22.gif

+ من ازینا میخوام

- پول ندارم بچه 45.gif

+ خالههه...نیمیاااااام..

- بچه اوون درو ول کن بیا برییم...

گرفتااااری شدیماااااااااااااااا 102.gif

لینک به دیدگاه

دیشب رفتیم پارک

آراد هم با اسکوترش ( به قول خودش استووتر:ws28:) اوومده بود

وسط بازیاش اسکوتر خراب شد...

پشت سرمو بچه ها داشتن با توپ بازی میکردن

ارادم گفت : خاله من میرم تووپ بازی

رفت پیششون و بلند گفت: آدماااااااااااااااا منم میخوام تووپ بازی کنم

دیگه من پخشِ زمین شده بودم از خنده :ws28:

رفتیم تاب بازی....

+ خاله بیا هولم بده میخوام تاب بازی تُنَم

- باشه خاله بریم

یه خانومه پیشمون بود هی با بچش حرف میزد....به جا بچه هه اراد جوابشو میداد

مامانه: دخترم پاشو بریم بسه بزار بقیه هم بازی کنن

آراد بعد از اندکی تفکر: ولی ما همینجا میمونیم مَده نه خاله مینا؟

- اره عزیزم :ws3:

+ ما تازه نشستیم مده نه؟

-اره عزیزم

+ خاله شب همینجا بخوابیم

من : w58.gifw58.gif

لینک به دیدگاه
  • 4 ماه بعد...

چند روز پیشا رفتم دنبالِ آراد مهدی کودک

موهام توو صورتم بود و قیافم معلوم نبود درست حسابی(چتــــــــری:w02:)

چهره منم از اونجایی که به خواهرم شبیهِ دیگه میفهمن کیَم...

رفتم توو دفتر مربیشون ....خانومه میگه بفرمایید!

(+ من...* خانومه....@آراد)

+ اومدم دنبالِ اراد:ws37:

*شما؟؟؟:ws38:

+ خالشمw58.gif!!!

* کسی به ما اطلاع نداده بود که شما میاین!!:ws52:

+ :ws3:بله اوون دفه هم همکارتون گفت تماس بگیریم که کی میاد دنبالش و اینا....(گفتم که بدونه من بازم اومدم)

خوب میخواین زنگ بزنم مامانشicon_pf%20(34).gif...و گوشیمو در آوردم و شروع کردم به زنگ زدن به خواهرم

* نمیخواد الان خودم بهش زنگ میزنم

.........(5 دقیقه بعد...)

*کسی گوشی رو بر نمیداره:banel_smiley_4:

من توو دلم(ای خدااااااااااااااا حالا چه غلطی کنمicon_pf%20(34).gifاَی مریم خدا بگم چیکارت کنه بهت گفتم به اینا خبر بده هر وقت میخوای من برمvahidrk.gif)

*بزار فرم رو در بیارم ببینم شاید اسمتون توو لیست باشه

+ اسم من نیست ...اسم مادر جونش هست (مامانم) که اونم نتونست بیاد...خواهرم هم دانشگاهه و الانم سر کلاسه(جون مااااادرت بزار بریم 890819_surrender.gif)

همون لحظه آراد اومد توو اون اتاق ...اما حواسش نبودو منو ندید

* آراد این خانومو میشناسی؟:ws37:

@ نهههههههه

من-------->w58.gifw58.gif

خانومه-----> :banel_smiley_4:whistle.gifvahidrk.gif

آراد ------> 88219_teaparty.gif

 

+ آراااااااااااااااااااد....تو منو نمیشناسی؟؟؟؟803219_guiltsmileyf.gif803219_guiltsmileyf.gif

@ ااااااا تویییییی.....

و بدو بدو رفت کولشو آورد (الهی فداش بشم ممممممممممممممن.....عجق و نفس خالهههههههههه461219_grouphug.gif)

* وایسا ببینم....وایسا....

+ خاله برو بازی کن...حالا حالاها هستیم اینجا :banel_smiley_4:

* خانومه: محبوبه کیه؟...

+ خواهرمه

* فاممیلش چیه؟

+فامیلو بهش گفتمicon_pf%20(34).gif

* درسته......:w02:

این خانوم که اسمش اینجاست کیه..؟...:banel_smiley_4:

+ مامانمه

*فامیلش چیه؟

+ فامیل مامانممم گفتم و همه چیز به خیر و خوشی حل شدicon_pf%20(34).gif

یه لحظه یادِ یاهوو و فیسبوک افتادم که اگه یوزر پسورد رو اشتباه بزنی سوال امنیتی میپرسه....داشتم از خنده به حالت اغما میرفتم دیگه:ws28:

بازم رفت پیش آراد

*آراد این خانومه کیه؟

آراد بعد از تاملی فراوان که به سانِ قرررررررررررررنی گذشت : امممم..ممممممم(دِ بگو کشتی منو بچههههههicon_pf%20(34).gif)

@ خاله میناستhapydancsmil.gif

+هـَـــــی واییییییییییییییی من.... درست گفتhapydancsmil.gif خانوم مربی سوخت ما بردیم با 4 چراغ سبز724119_goldmedalist.gif

 

خلاصه دیگه اومدیم خونه و من کل جریانات رو واسه مامان و مریم تعریف کردم....مریم که پشت تلفن از خنده ریسه رفته بود(کصاااااااااااافططططططططط:banel_smiley_4:icon_pf%20(34).gif) بهش میگم باباااااااااااا...اینقد که من دنبال این بچه میرم محبوبه نمیره که اسمِ اونو توو لیست گذاشتی و اسم من نیستw000.gifvahidrk.gif

مسئولین رسیدگی نمیکنن دیگه :ws3:

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

رفتیم خونه خواهرم

آراد داشت واسه گوشی خواهرم گریه میکرد که چرا بهش نمیدن بازی کنه

گفتم بیا بغلِ من قربونت برررررررررررم

گفت: دوشی داری:JC_thinking:؟(گوشی داری؟:ws3:)

گفتم نه ععزییییییزم نیاوردمش

اونم خیییلی شیک و مجلسی گفت : اگه دوشی داشتی میومد اما حالا که نداری نمیام:1111:

من----->w58.gif

آراد------>whistle.gif

بقیه---->:ws28:

خواهرزادست من دارم؟!!:banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه
  • 3 ماه بعد...

2 3 هفته پیش بود...آراد سرمای بدی خورده بود

سرما که میخوره خییییییلللیی طفلکی میشهhanghead.gif:ws37:

طبق معمول داشتم ظرف میشستم و اعصابم به کل بهم ریخته بود:banel_smiley_4:

دیدم آراد اومد پیشم

دور دهنشم کلا کاکائویی بود از دنت :ws28:

دور چشماشم قرمـــــــــــــــــز از خواب

(+ اراد *من)

+(اراد در حالی که داره شلوار منو تکون میده) خاله مینا؟ خاله؟

*چیه؟ icon_razz.gif

+خاله تارِت تِی تموم میشه؟

*کار دارم خاله whistle.gif

+نه میخوام ببینم تی تموم میشه؟hanghead.gif

*حالا تموم نمیشه ...چرا؟icon_razz.gif

+ خوابم میادhanghead.gif

ینی وقتی اینجوری گفت کبـــــــــــــــاب شدم واسشicon_pf%20(34).gif اصن هلاککششششش شدم...

+خاله جونم به مادر بگو :ws37:hanghead.gif

*مـــــــادر...خوابم میاد

مامانم با کلی قربون صدقه برد خوابوندش

5 مین بعدش مامان از اتاق اومد بیرون:

*w58.gif مامان؟....خوابید؟

× آره بچم .:ws37:.. اینقد خسته بود و حالش خووب نبود

عزییییییییییییییییییییییییییییییززززززززززززززززززززززمممم...اصن یادش میفتمااا خیلی دلم میسوزهhanghead.gif

من چه خاله اییَم آخه؟vahidrk.gif

خالَست آراد داره؟ hanghead.gif

لینک به دیدگاه

آراد جدیدا یاد گرفته وقتی دلش یه چیزی رو میخواد که بــــــاید واسش بیاری میگه : هوسِ فلان چیزو کردم.

مثلا یه سری نشسته بودم پای تی وی....یهو گفت:

خاله چِدَد هوسِ بستنی تَدَم...:whistle:

(من محل ندادم)

خاله میدم چتد هوس بستنی تدم

و باز هم من :whistle:

مامـــــــــــــان....بستنی میخوام :w02:

 

 

یا مثلا وقتی حسودیش میشه به یه چیزی میگه: خاله خوشبحالت hanghead.gif

 

حدود 1 ماه پیش بود...با دوستام تولد گرفته بودیم

بعد داشتم فیلمشو نشون مامانم میدادم...

بعد آراد اومده میگه: خالــه ...اینا کیَن؟

+دوستامن خاله

*خاله خوشبحالتون hanghead.gif..........خوشبحالتون خاله sigh.gif.......مامان خوشبحال خاله مینا :sad0:

خواهرم: :ws28:چرا مامـــــــــان؟ چرا خوشبحالش پسرم؟:ws37:

*خوب خاله مینا دوستاشو اورده خونه..منم میخوام دوستامو بیارمhanghead.gif

دیگه خواهرم کلی نازش کرد و گفت که واسه اونم با دوستاش تولد میگیره

 

ولی من دیگه غش کرده بودم از خنده

 

*********************

 

امروز جشنِ پایان تحصیلیشون توو مهدشون بود

اومده خونه دیدم روو لپش عکس سبزه کشیدن

یه بادکنک سبزم دادن دستش...

مامان داشت تعریف میکرد که آراد اومده بهشون گفته:

مادر جون این بادکنکو بگیر..نترکه هاااا...جنسِ بادکنکش خوب نیست w58.gif

ینی من هنوز موندم این بچه از کجا میدونه جنسش خوب نیست ینی چی؟!!!:ws38:

من همسن این بودم از بادکنک میترسیدم :ws28:

 

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

آراد جدیدا موزیکال شدهw58.gif

وقتی خیلی جو زده میشه هی اذیت میکنه..از سرو کولت بالا میره ..کتکت میزنه.

اصن یه وضیی

بعد که بهش میگی بچه نکن، بیشتر پافشاری میکنه اون کارو انجام بده

مثلا هی میفته دنبالت پشت سرت راه میره...بهش میگی نکن و خستم کردیw000.gif بیشتر اذیتت میکنه:gnugghender:

بعد واسه اینکه بهت اعلام کنه که داره میاد اهنگ میزنه :ws28:

دِن دِن دِن دِن دِِِِِن،دِن :ws28:

بچم موزیکال شده :w31:music.gif:aghosh:

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

دیشب آراد خوابش نمیبرد

نصفِ شبی اومده توو اتاق شروع کرده بازی کردن

+ برو بخواب آرادی

*نمیخوام whistle.gif

 

یکم که گذشت :

+خاله تامپیوتِرو خاموش کو :179:

* نمیخوام..اصن به تو چه بچه ..مگه فوضولیw000.gif (خاله بی اعصاب بود اینجا:ws3:)

+الان میرم به مادر میگمth_running1.gif

*برو بگو خو...دههws25.gif

+مــــــــــــادر....بیا به خاله مینا بگو تامپیوترشو خاموش کنه

@ الان میام مادر جون

+به مادر گفتم tt2.gif:spiteful:

*بچه مگه آزار داریییییییییییییییییییی؟vahidrk.gif دههههههw000.gif

گرفتاری شدیمااااااااااا:ws27:v57xpgj21gn50sq6izfy.gif

لینک به دیدگاه
  • 3 ماه بعد...

دراز کشیده بودم خیر سرم یه چرت بزنم...اراد یه کشِ شلوار گرفته بود دستش هی تاب میداد...

(من + آراد*)

+بچه اونو بزار اونور..دهههw000.gif

*نمیخواااااااااااااااااااااااااااامwhistle.gifw000.gif

چند لحظه بعد:

+خیلی دوس دارم خاله مینا رو حرص بدمbiggrin.gif

حرص میخوره خوشم میاد

من w58.gif

اراد whistle.gif

همینم مونده بود این بچه هم از اذیتِ من خرســند شهicon_pf%20(34).gif

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...