sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ روش تحقیق، تحلیل تاریخی است و فن پژوهش بر مطالعات کتابخانه های و تاریخی استوار است. ایرانیان نقش مهمی در ایجاد حکومت عباسیان داشتند و خلفای عباسی برای تداوم حاکمیت خود و راضی نگه داشتن ایرانیان سعی کردند به آداب و رسوم ایرانی عمل کنند که از جمله این آداب و رسوم جشنها و اعیاد ایرانی بودند. خلفای عباسی )تا پایان متوکل) اعیادی چون نوروز، مهرگان و سده را مانند پادشاهان ساسانی جشن میگرفتند. عوامل خاصی باعث تشویق و ترغیب آنها به برگزاری این گونه جشنها و اعیاد شد که می توان به عوامل اقتصادی، دینی، سیاسی و اجتماعی اشاره کرد. ایرانیانی که در دربار خلفای عباسی دارای مقامات بزرگی بودند نیز نقش مهمی در نقود این جشنها و اعیاد داشتند که میتوان به وزیران، دبیران، امیران و سرداران نظامی، مؤیدان و دهقانان ایرانی اشاره کرد. به نظر میرسد که اولین خلفای عباسی تا هارون الرشید به شکل ظاهری و بیشتر برای کسب یا جلب رضایت ایرانیان به برخی از جشنها و اعیاد ایرانی اهمیت میدادند و از دوران خلافت هارون الرشید که با وزارت خاندان برسکی همراه بود، برخی از جشنهای ایرانی مثل نوروز، مهرگان و سده به عنوان یک سنت در دربار خلافت عباسی مرسوم شد. نوروز واژه ای است مرکب از دو جزء که روی هم به معنای روز نوین است و بر نخستین روز از نخستین ماه سال خورشیدی آنگاه از آفتاب به برج حمل انتقال مییابد گذارده میشود. واصل پهلوی این واژه نوک روچ یا نوک روز بوده است. 6 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ جشن نوروز: بیرونی در تعریف نوروز نقل میکند "نخستین روز است از فروردین ماه و از این جهت روز نو نام کردند، زیرا که پیشانی سال نو است و آنچه از پس اوست از این پنج روز همه جشنهاست..." مورخین و محققان درباره جایگاه نوروز با هم اختلاف دارند. به نظر میرسد آریائیها از مهاجرت به فلات ایران و هم مرز شدن با تمدن میان رودان سال را به دو قسمت تقسیم میکردند که هر یک با انقلابی شروع میشد و دو جشن نوروز و مهرگان سرآغاز این دو انقلاب بودند. یعنی هنگام انقلاب تابستانی جشن نوروز گرفته میشد و زمان انقلاب زمستانی جشن مهرگان پاس داشته میشد. هنگام جشن نوروز در انقلاب صیفی را گفته های بیرونی و خیام و مسعودی تأیید میکند. برخی معتقدند که جشن نوروز و مهرگان جشنی بوده است که در ایران قبل از ورود آریائیها وجود داشته است و اقوام قبل از آریائیها که در فلات ایران ساکن بوده اند به آن عمل میکرده اند و جشن نوروز و مهرگان را بعداً سومریها از اقوام غیرآریایی اقتباس کرده اند و دو عید ازدواج مقدس و اکتیو را پدید آوردند و بعد در بین النهرین این دو عید به صورت واحدی در آغاز سال درآمد، درحالی که در ایران به صورت دو عید جداگانه برقرار ماند. 5 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ نوروز عامه و نوروز خاصه در مورد اینکه جشن نوروز از اول فروردین تا چند روز طول میکشید میان مورخین و اختلاف نظر است. برخی مورخین و محققین سازمان جشن نوروز را به سی روز می رسانند. این گروه معتقدند که پنج روز اول را نوروز عامه و بقیه را نوروز خاصه نامیده اند. به نظر میرسد که اگر در دربار پادشاهان یک ماه جشن گرفته میشد مستلزم آن نبود ک همه مردم یک ماه تمام را جشن بگیرند، بلکه در پنج روز اول همگی جشن برپا میکردند و مابقی که نوروز خاصه یا بزرگ بود را در دربار برگزار میکردند. برخی دیگر نیز معتقدند که زمان جشن نوروز شش روز است و پنج روز اول را نوروز عامه و ششم فروردین را نوروز خاصه میگفتند. نوروز در اساطیر آخرین گاهنبار سالگرد آفرینش انسان است، که پنج روز آخر سال یعنی پنج روز کبیسه را در بر میگیرد. بهترین و زیباترین مورد، مورد آفرینش است و سالگرد این پنج روز پایانی سال که دوازده ماه سی روزه را در پشت دارد، مدخلی بر نوروز است. به نظر می آید شش جشن گاهنبارها که بر پایی آنها در این زرتشتی تکلیف دینی الزام آور بوده است همراه با هفتمین جشن از نوروز نام داشتن و خبر سال تازه را به همراه داشت زرتشت به دین خود اختصاص داده بود زیرا نوروز مجموعهای جشنهای هفتگانه را که به آموزههای بنیادی او درباره هفت امشاسپند بزرگ و آفرینش هفتگانه پیوند داشت را شامل میشود. 6 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ چهارشنبه سوری یا جشن سوری در مورد زمان جشن چهارشنبه سوری و علت نامگذاری این جشن میان محققین اختلاف نظر وجود دارد که میتوان این اختلاف نظرها را به دو دسته تقسیم بندی کرد. الف) برخی معتقدند که زمان برگزاری این جشن بیست و ششم اسفند ماه یعنی آغاز جشن فروردگان که در آخرین پنج روز اسفند ماه و پنجه مسترقه است که جمعاً ده روز میشود و همان طور که قبلاً گفته شده مطابق سنت ایرانیها از دیر زمان برای استقبال فروهرها و راهنمایی آنها آتش روشن میکردند و مراسم خاصی را میگرفتند. ب) برخی دیگر معتقدند که این جشن در آخرین شب سال یعنی آخرین روز از سال که جشن آفرینش انسان است انجام میگیرد، یعنی در سیصد و شصت و پنجمین روز از سال و شب آخرین روز که فردا صبح آن نوروز است بر پشت بامها آتش میافروختند و آمدن سال نو را به دهات اطراف و مردم دور و نزدیک خبر میدادند. عوامل اجتماعی نوروز علاوه بر اینکه بیش از نیمی از قلمرو حکومت عباسیان را ایرانیان در برداشتند و نفوذ جمعیتی آنها باعث اشاعه جشنها و ایجاد و دیگر آداب و رسوم در دربار فرآیند تمدنسازی قرار گرفته بودند و ابزارهای لازم را در اختیار نداشتند مجبور بودند از افکار و تجربیات ایرانیان سود ببرند در نتیجه در این موضوع باعث اشاعه فرهنگ و تمدن ساسانی در تمدن عباسی شد که اولین مظاهر این فرهنگ و تمدن جشنها و اعیاد بودند. از طرف دیگر عباسیان بعد از آنکه توانستند بر دشمنان خود فابق آیند و به مرحله آرامش رسیدند خواستند از دستاوردهای قدرت خود سود ببرند و تجملگرایی روی آوردند و در این زمینه جشنها و اعیاد ایرانی به خوبی آنها را راضی میکرد و این موضوع دلیل دیگری برای گسترش جشنها و اعیاد ایرانی در دربار عباسی بود. 5 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ نغمه های نوروز نوروز یک آیین است. نمایشی نمادین است از آفرینش انسان و طبیعت. تجدید خاطره ای است از اعتقادات کهن و فراز و نشیب های تاریخی زندگی یک ملت. نوروز بزرگترین جشن ایرانیان از روزگار کهن تا به امروز است. جشن نوروز در ایران پس از اسلام و در دوره خلفای اموی تا حدی از رونق افتاد محدود شد، اما از دوره خلفای عباسی با نفوذ خانواده های ایرانی در دستگاه خلافت، بسیاری از سنت های ایرانیان از جمله نوروز رواجی مجدد یافت. در ایران به مانند بسیاری از تمدن های کهن برای هر موضوع شاخصی، الحان و نغمه هایی در موسیقی وجود داشته است. آیین خنیاگری، شاخص ترین چهره ارایه موسیقی در ایران قدیم و البته همه تمدن های کهن بوده است. خنیاگران فقط به اجرای موسیقی نمی پرداختند بلکه تا حدی، هدایت روحی و معنوی مردم را نیز در دست داشتند. اینان، حافظان، راویان و ناقلان سنت های شفاهی و روایت های ملی- مذهبی بودند. اساطیر در قالب روایت های آنان از نسلی به نسلی زنده می شدند. خنیاگران طبیب روحی و معنوی جامعه خود بودند و گاه به نوعی موسیقی درمانی- در جوامع کهن تر، جادو پزشکی- نیز دست می زدند. خنیاگران دارای خصوصیات و صفات زیادی بودند که از آن جمله می توان به بداهه سرایی، بداهه خوانی، بداهه نوازی، راوی و نقال روایت های تاریخی، ملی، مذهبی و عاشقانه و قدرت نفوذ معنوی و روانی بر جمع و... اشاره کرد. همین درجه از اهمیت خنیاگران بود که به آنان اهمیت و اعتبار غیرقابل وصفی می بخشید. با ورود اسلام به ایران، سنت خنیاگری که قبل از آن نیز حوزه های مختلفی را در بر می گرفت شاخه شاخه شد. گروهی از خنیاگران فقط به نقل و روایت اساطیر ملی و حماسه ها پرداختند. گروهی به نقل روایات و حماسه های اسوه های مذهبی اسلام پرداختند که مصیبت خوانان، مرثیه خوانان و تعزیه خوانان از این دسته اند. گروههای دیگر نیز هر کدام به طور نسبتاً جداگانه، بخشی از وظایف آیین خنیاگری را به عهده گرفتند و در این میان موسیقی دانانی هستند که بخش قابل توجهی از سنت خنیاگری یا به اعتباری سنت "گوسان"ها و "اوزان"ها را به تنهایی بر دوش کشیده اند. گروههای دیگری نیز بودند که در محدوده کمتری از عملکرد نسبت به گروههای یاد شده قرار داشتند که نوروز خوان ها و بهار خوان ها از این جمله اند و اینان بازماندگان سنت خنیاگری قدیم ایران هستند که بخش هایی از این سنت را سینه به سینه به زمان حال رسانده اند. 5 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ بنابراین از یک طرف با رویدادی بزرگ به نام نوروز مواجهیم و از طریق دیگر با یک سنت کهن که همان آیین خنیاگری است روبه رو هستیم. این دو پدیده نه تنها در ارتباط با هم قرار می گرفته اند، بلکه حتی مکمل و لازم و ملزوم هم نیز بوده اند. به دیگر سخن، آیین خنیاگری از طرفی با اسطوره ها و آیین ها و از طرف دیگر با شئون مختلف زندگی مردم پیوند داشته است و به همین دلیل با آیین و رویداد بزرگی چون نوروز عجین بوده است. بدین ترتیب از دیرباز شاخه ای از سنت خنیاگری به شکل مستقل به نوروز پرداخته است. آنچه امروز از موسیقی مربوط به بهار و نوروز به دست ما رسیده است در چهار گروه اصلی قابل تقسیم است: 1) آیین نوروزخوانی نوروزخوانی یا بهارخوانی از جمله آیین های کهن ایرانی است که تا چند دهه پیش به شکل گسترده تری در بسیاری نواحی ایران به ویژه البرز شمالی و جنوبی، مازندران، گیلان و تالش و دیلمان، کومش، طالقان و... رواج داشت و امروز به شکل خیلی پراکنده در روستاهای دوردست نواحی یاد شده مشاهده می شود. نغمه های نوروزخوانی، بسیار ساده و روان بوده و این سادگی و روانی به دلیل این است که نوروزخوانان معمولاً موسیقیدانان حرفه ای نبوده و از جمله مردم عادی روستا بوده اند. 2) ترانه های نوروزی در برخی از نواحی ایران که آیین نوروزخوانی متداول نبوده است، توصیف بهار و نوروز در قالب ترانه هایی چند صورت می گرفته است. از آنجا که این نوع ترانه ها غالباً توسط خنیاگران حرفه ای اجرا می شده، معمولاً از پیچیدگی بیشتری در موسیقی برخوردار بوده است و از نظر فرم نیز تشکیل یافته تر هستند. 5 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ ) 3ردیف دستگاهی و موسیقی قدیم ایران امروزه در ردیف دستگاهی موسیقی ایران، چند گوشه با عناوین "نوروز عرب"، "نوروز صبا" و "نوروز خارا" در دستگاه راست پنجگاه و همایون اجرا می شود. قدر مسلم آن است که این گوشه ها بازمانده و تداوم یافته نمونه هایی در موسیقی مقامی قدیم ایران هستند. در رساله موسیقی مقاصدالالحان نیز عناوین "نوروزات"، "نوروز اصل"، "نوروز حجازی" و "نوروز عجم" و... ذکر شده است. 4) نمایش ها و خرده نمایش های منسوخ شده همراه با موسیقی در این رابطه می توان به چند نمایش نمادین اشاره کرد: الف) کوسه برنشین محتوای این نمایش آیینی، بیرون راندن نمادین سرما و زمستان از بهار بوده است. این نمایش تا چند دهه گذشته به ویژه در روستاهای آذربایجان رواج داشته است. این نمایش احتمالاً در قرن 6-5 هجری با تغییراتی در شکل و هنگام برگزاری به دسته های "میر نوروزی" یا "پادشاه نوروزی" بدل شده است. ب) آتش افروز آتش افروزان بازیگران دوره گردی بودند با لباس های رنگارنگ زنگوله دار و صورتک که از دسته های نوروزی خوانان محسوب می شدند. اینان با خواندن آواز و رقصیدن و پرداختن به طنز و هجو و لودگی، ضمن سرگرم نمودن مردم، نوروز و بهار را نوید می دادند. ج) آتش باز آتش بازان نیز به مانند آتش افروزان از جمله دسته های نوروزی خوانان بوده اند. اینان با لباس های رنگارنگ، اغلب مسخره و گریم غلیظ به آتش بازی، خواندن آواز و انجام رقص می پرداختند. جملگی آنچه ذکر شده در چارچوب آیین خنیاگری قابل تبیین و قابل توضیح است. با تغییر مناسبات اجتماعی در قرن اخیر، وجوه مختلف آیین خنیاگری روبه زوال گذاشته و می رود تا کم کم به طور کلی از صفحه فرهنگ و هنر این سرزمین محو گردد. برگرفته از سایت تبیان 4 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ اساطیر و نمادهای نوروز آن وقت ها بچه های مدرسه با این که یکدیگر را مرتب می دیدند اما نزدیک عید نوروز به هم کارت تبریک می دادند و بر آن می نوشتند: «این جشن باستانی را» یا «این عید سعید باستانی را به شما و خانواده محترمتان تبریک می گویم.» و به دنبال آن، پس از آرزوی سالی خوب، شعارهایی از قبیل «ای گل سرخ و سفید ارغوانی / فراموشم نکن تا می توانی» نوشته می شد. غرض این که همه می دانستیم عید نوروز جشنی باستانی است اما از چه زمانی این عید در ایران برگزار می شده و سبب وجودی آن چیست؟ از شواهدی که در دست است، جشن نوروز در زمان هخامنشیان، در تخت جمشید برگزار می شده است و حتی شکل کاخ و نگاره هایی که بر دیواره های تخت جمشید نقش بسته نشان از برگزاری جشن نوروز داشته است. ملت های همه سرزمین های زیر فرمانروایی هخامنشی در چنین روزی در آن جا گرد می آمدند تا پیشکش های خود را تقدیم کنند. اما آن چنان که از برخی منابع برمی آید، نوروز قبل از هخامنشیان نیز وجود داشته است. البته در اوستا مطرح نمی شود چون اوستا دینی است و جشن های خاص خودش را دارد. ولی از دوره ادبیات میانه، نوشته های پهلوی و مانوی از نوروز بسیار سخن گفته می شود که مربوط به اول سال است و غیر ممکن است که در اول سال، عید باشد اما مراسمی وجود نداشته باشد. نقش برجسته های تخت جمشید نیز این نظر را القا می کند که جشن سالانه در ایران وجود داشته است که با تغییر فصل ها مربوط بوده است. پس ریشه های این جشن در گذشته های بسیار دور ایران است و تنها جشنی است که تا این اندازه در میان مردم مورد توجه بوده است. چون نوروز جشن ملی بود و از میان جشن های باستانی ایران، تنها جشنی بود که در چهار دیواری خانه ها نفوذ کرد. 4 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ اسطوره های گوناگونی گرد این جشن ملی را فراگرفته اند، از جمله اسطوره زیبای آفرینش در ایران باستان. بنابراین اسطوره، اورمزد شش پیش نمونه گیتی یعنی نمونه اولیه و آرمانی موجودات را در شش گاه با فاصله های نابرابر و در درازای یک سال می آفریند که به ترتیب عبارتند از: آسما ن، آب، زمین، گیاه، چهار پای سودمند ومردم. به یادبود این آفرینش های شش گانه، سال را به شش قسمت نابرابر تقسیم می کردند و سالگرد این آفرینش ها را به صورت جشن های پنج روزه که در آیین ایران باستان «گاهانبار» نام دارد، برگزار می کردند. از شواهدی که در دست است، جشن نوروز در زمان هخامنشیان، در تخت جمشید برگزار می شده است و حتی شکل کاخ و نگاره هایی که بر دیواره های تخت جمشید نقش بسته نشان از برگزاری جشن نوروز داشته است. جشن سالگرد آفرینش آسمان از 11 تا 15 اردیبهشت، نخستین گاهانبار است. دومین گاهانبار سالگرد آفرینش آب از 11 تا 15 تیر است. سومین گاهانبار که سالگرد آفرینش زمین و فصل گردآوری غله است، از 26 تا 30 شهریور برگزار می شود. چهارمین گاهانبار سالگرد آفرینش گیاه و از 26 تا 30 مهر است. پنچمین گاهانبار سالگرد آفرینش چهارپای مفید جشن میان زمستان است و زمانی است که برای دام انبار زمستانی می شود. آخرین گاهانبار سالگرد آفرینش انسان است که در پنج روز آخر سال یعنی پنج روز کبیسه برگزار می شود. سالگرد این پنج روز پایانی سال که دوازده ماه سی روزه را در پشت دارد، مدخلی بر نوروز است. پس جشن نوروز سالگردی است از آفرینش انسان، عزیزترین موجود آفرینش برای آفریدگار بزرگ که آفرینش اهورایی را پاسداری خواهد کرد و رقیبی برای اهریمن و آفریده های دیوی اش خواهد شد. به همین مناسبت، سالگرد آن با شکوه بیشتری برگزار می شود. اسطوره دیگری نیز آیین های نوروزی را همراهی می کند، یکی از آنها آیین نیایش به ایزد «رپیتوین» است. «رپیتوین» سرور گرمای نیمروز و ماه های تابستان است و در زمستان، در زیر زمین جای می گیرد و آب های زیرزمینی را گرم نگاه می دارد تا گیاهان و درختان نمیرند و به خصوص ریشه های درختان را در برابر یورش سرمای زمستانی پاس می دارد. بازگشت سالانه او در بهار است که نمادی است از پیروزی نهایی نیکی ها بر بدی ها و بهارها بر زمستان ها. به همین مناسبت جشن ویژه ای و نیایشی که تقدیم رپیتوین می شد، بخشی از مراسم نوروزی را تشکیل می دهد و از این دید، نوروز نمادی از پیروزی عنصر نیک است در نبرد فصل ها. 4 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ نوروز همچنین نمادی است از سالگرد بیداری طبیعت از خواب زمستانی و مرگی است که به رستاخیز و زندگی منتهی می شود و به همین مناسبت جشن مربوط به «فروهر»ها نیز بوده است فروهر یا «فروشی» گونه ای از روان است و نوعی همزاد آدمیان که پیش از آفرینش مردمان در آن جهان به وجود می آید و پس از مرگ مردمان به دنیای دیگر می شتابد و از کیفرهای خاصی که روان می بیند به دور است. فروهرها سالی یک بار در طلیعه ماه فروردین (= ماه فروهرها) به زمین باز می گردند و هر یک به خانه خود فرود می آیند. آنان از دیدن پاکیزگی و درخشندگی خانه دلخوش می شوند و بر شادکامی خانواده و بر برکت خانه دعا می کنند و اگر خانه را آشفته و در هم، پاک نشده و نا آراسته ببینند غمگین می شوند و دعا نکرده و برکت نخواسته خانه را ترک می کنند. مراسم خانه تکانی از همین جا نشات گرفته است. ایرانیان در آغاز سال نو همه جای خانه را تمیز و پاکیزه می کنند تا فروهرهای درگذشتگان به خانه آنان بیایند و برای خانواده برکت بیاورند. آنان که بر این باورند، روز نوروز از خانه بیرون نمی روند، چون نمی خواهند که فروهرها صاحبخانه را در خانه نیابند و ناخشنود گردند. چراغ خانه ها در این شب ها باید روشن باشد و برای این که راه را بر فروهرها بهتر بنمایانند، در آغاز پنج روز آخرین گاهانبار و به روایتی در پایان این پنج روز و درست شب نوروز بزرگ، مراسم آتش افروزی بر بام ها انجام می دادند که هم راهگشای فروهرها باشد و هم به دور و نزدیک خبر دهند که سال نو می آید. این آتش افروزی بعد از آمدن اسلام نیز در میان ایرانیان معمول بوده است و چون مراسم به طور رسمی نخستین بار در شب چهارشنبه انجام شد، این رسم در شب چهارشنبه پای بر جا ماند و چهارشنبه سوری یکی از جشن های جنبی نوروز شد. به روایتی «سوری» به معنی «سرخ» است و سرخی دلیل انرژی و تحرک. پس از جشن سوری، باید بتوانیم بیرون بیاییم، روی زمین کار کنیم و خواب زمستانی را کنار بگذاریم. افسانه های بسیاری پیدایش جشن نوروز را به دوران جمشید نسبت می دهند. از جمله مناسبت هایی که در افسانه ها برای پیدایش جشن نوروز برمی شمرند، می توان به موارد زیر اشاره کرد: تجدید دین با به پادشاهی رسیدن جمشید، پیروزی جمشید بر اهریمن، درخشش چهره جم زمانی که بر تختی نشست و دیوان به فرمان او تخت را برداشتند و به گردون افراشتند، دیوان جمشید را سوار بر گردونه ای در نخستین روز ماه فروردین به یک روز از دماوند به بابل بردند و مردمان به سبب چیز شگفتی که دیدند، این روز را جشن گرفتند (سبب برتاب نشستن در نوروز به تقلید به این افسانه معمول گشت)، در نوروز جم اوزان و مقادیر را تعیین کرد، نیشکر در دوران جم در این روز کشف شد (از این روست که در این روز همه به هم شیرینی هدیه می دهند)، پس از یک دوره خشکسالی، در این روز با بر تخت نشستن جمشید باران بارید (رسم به هم آب پاشیدن که یکی از آیین های نوروزی است با این افسانه بی ارتباط نیست)، و نیز جم دستور کندن جوی ها و آبراهه ها را در این روز داد. (که این هم با رسم شستن خود در سپیده دم نوروز و پاک شدن از گناهان باید مرتبط باشد.) با درهم آمیختگی که میان شخصیت های افسانه ای به دلایل اجتماعی پیش می آید، در دوران اسلامی، جم با حضرت سلیمان آمیخته می شود و از مجموعه این آمیختگی ها افسانه ای درست می شود که بنیانگذاری نوروز را به سلیمان نسبت می دهد. دوبو (Dubeux) در کتاب خود به نام «ایران» که گزارش های جهانگردان اروپایی قرن هفدهم و هجدهم و آغاز قرن نوزدهم را درباره این کشور خلاصه می کند، مطلبی هم درباره نوروز دارد. او می نویسد ایرانیان پس از اسلام توانستند بهانه ای بیابند تا این جشن بسیار قدیمی خود را حفظ کنند و گفتند این جشن به یاد به خلافت رسیدن حضرت علی (ع) است. به هر حال، آن چه مهم است باقی ماندن و حفظ شدن این جشن فرخنده تا روزگار ماست. در زمان ساسانیان دو نوروز جشن گرفته می شد و این رسم تا قرن ها بعد هم باقی ماند. نوروز اول فروردین که نوروز عامه بود و نوروز بزرگ در ششم فروردین که بیشتر مشهور به نوروز خاصه بود. به روایتی خدا جهان را در نوروز آفرید و به روایت دیگری آدم نیز در همین روز آفریده شد. از این رو، نخستین روز، نوروز عامه که روز اعتدال بهاری است، پرشکوه ترین روز این جشن است. پادشاهان ساسانی «هر سال از نوروز عامه تا نوروز خاصه که شش روز باشد، حاجت های مردمان را برآوردندی و زندانیان را آزاد کردندی و مجرمان را عفو فرمودندی و به عیش و شادی مشغول بودندی» (به نقل از برهان قاطع). برگرفته از خبرگزاری میراث فرهنگی 4 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۰ به روایت دیگر.. نوروز، وحدت ملی و همبستگی منطقه ای منبع: پایگاه پژوهشی آریا بوم- محمد میرشکرایی نوروز، کهن ترین و گسترده ترین آیین مشترک همه ی سرزمین های حوزه ی فرهنگ ایرانی است و بدین لحاظ از بزرگ ترین و بارزترین جلوه های میراث مشترک فرهنگی مردمان این سرزمین ها به شمار می آید و آن چه که این خصلت نوروز را سبب شده دو چیز است : 1- استمرار بدون انقطاع آن،امروزه این نقطه ی اشتراک در محدوده ی کشور ایران، یک عامل مهم تحکیم وحدت ملی، و در گستره ی سرزمین های حوزه ی فرهنگ ایرانی، عامل همبستگی منطقه ای است. 2- خصلت و کارکرد وحدت آفرینی در یک یک رسم های نوروز در مجموعه و کلیت مراسم آن. مقاله ی حاضر، با این نگاه و به اختصار به ریشه ها و سرچشمه های پیدایش، و چگونگی استمرار تاریخی آن و به ماهیت وحدت آفرینی اجزای مراسم نوروز می پردازد. ریشه ها و سرچشمه های پیدایش نوروز ببینیم نوروز کی و کجا پدید آمد، تا کجا رفت و چگونه استمرار یافت. به سبب شرایط طبیعی و اقلیمی، در سرزمین ایران و سرزمین های همسایه که در آن ها فصل های سال جلوه ها و مشخصه های آشکار و متمایزی دارند، همه جا با آداب و رسم هایی همراه است. ویژگی نوروز در انطباق این خصلت جهانی، با سنت ها، اجتماعی و با شیوه های مسلط معیشت در این منطقه است، که در نهایت استمرار تاریخی آن را نیز موجب شده است. راز تداوم نوروز در این انطباق هم سویی و هماهنگی نهفته است در جستجوی پیشینه ی نوروز، به یاری اسناد و مدارک بازمانده از روزگاران پیشین در امتداد زمان بازمی گردیم، تا ببینیم نوروز کی و کجا پدید آمد ؟ تا حدود شش هزار سال زمان را بازپیمایی می کنیم. در این زمان در همه ی پهنه ی گستره ی فلات ایران، فرهنگ هایی را می بینیم که دیر زمانی است پاگرفته اند و ریشه در تاریخ نانوشته خود، در اسطوره ها و آیین ها و رسم های محلی دارند. در جنوب باختری، با سومری ها رویاروی می شویم. مردمانی که گویا مدت ها پیش از کوه های زاگرس سرازیر شده اند. در این جا با رسم ها و آیین هایی خاص آغاز می شود. به کهن ترین ریشه های آیین های نوروزی رسیده ایم. ویژگی نوروز در انطباق این خصلت جهانی، با سنت ها، اجتماعی و با شیوه های مسلط معیشت در این منطقه است، که در نهایت استمرار تاریخی آن را نیز موجب شده است. از زبان شادروان دکتر بهار نقل می کنم : «در سرزمین سومر، جشن های آغاز سال با ازدواج مقدس در رابطه است. گستره ی نفوذ سومر تا داخل فلات ایران هم هست. ممکن است نوروز و جشن های اول سال را سومری ها از داخل فلات ایران با خود برده باشند.» 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۰ و در جای دیگر : «... در پدیده شناسی اسطوره آمده است که آیین های آغاز سال نو، بن مشترک جهانی دارند، ولی اسطوره ی نوروزی ما بین النهرین، اسطوره های محلی و بومی منطقه ی ما است ...» از اسطوره های سومری که پس از خوانده شدن لوح های یافته شده در محوطه های باستانی سومر رازشان گشوده شده است نیز چنین برمی آید که کوهستان های غربی و شمال غربی سومر، یعنی کوه های زاگرس در حوزه ی لرستان، برای آنان جایگاهی مقدس بوده است. همچنین است در مورد ایلامیان. تحلیل نقش و نگارهای روی اشیا و آثار یافته شده و اطلاعات به دست آمده در محوطه های باستانی داخل فلات ایران نیز از حوزه ی گسترده ی فرهنگ دوره ی ایلامی تا مناطق مرکزی و تا حدود سرزمین های شرقی ایرانی و روابط گسترده ی این مناطق با ایلام حکایت دارد. «ساموئل هنری هوک» در کتاب اساطیر خاورمیانه آورده است : «... به نظر می رسد سومری ها از مناطق کوهستانی شمال بین النهرین به منطقه ی دلتا کوچ کرده باشند. اساطیر سومری نشان می دهد که شرایط اقلیمی محل سکونت اولیه ی ایشان با شرایط موطن جدیدشان تفاوت داشته است.» ساموئل کریمر نیز در کتاب «الواح سومری» می نویسد : «... به نظر سومریان، خدایان بر فراز کوهستان زمین و آسمان، آن جا که خورشید می دمد، اقامت داشتند.» منابع یاد شده و ماخذ دیگر نیز مطالبی از این گونه را بر اساس اسناد و مدارک مطرح کرده اند که به رعایت اختصار از آن ها درمی گذریم. علاوه بر نتایج مطالعات تطبیقی اسطوره ها، مطالعات مردم شناسی معاصر درباره ی آیین ها و مراسم نیز نشان می دهد که صورت نمایشی اسطوره ی کهن مرگ و باز زنده شدن خدای گیاهی در مناطق گوناگون ایران استمرار یافته است. از جمله رسم های «میر نوروزی»، «کوسه گردی»، «پیر بابو»(در گیلان) و مانند این ها. در صورتی که از این گونه رسم ها، در سرزمین های آن سوی میان رودان نشانه ای در دست نیست. 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۰ از حدود چهار هزار سال پیش، مهاجرت آریاییان، از سمت شمال فلات ایران، از سرزمین های سردسیری که «نه ماه زمستان و سه ماه تابستان بود» آغاز می شود : و با ساکنان داخل فلات ایران به بده و بستان فرهنگی می پردازند. کهن ترین سندی که از این مهاجرت تاریخی در دست داریم، کتاب اوستا است. جم، در تاریخ افسانه ای و حماسه ی ایران، به جمشید پادشاه پیشدادی و بنیانگزار نوروز تبدیل می شود. پس از استقرار آریاییان، در سوی شمال شرقی ایران و حوزه ی خراسان بزرگ، اسطوره ی مرگ و رستاخیز خدای گیاهی، با سیمایی اسطوره ای - حماسی در داستان سیاوش رخ می نماید، و آن هم با نوروز پیوند پیدا می کند. دکتر بهار بخش نخست داستان سیاوش را به دلیل که در آن نشانی از اساطیر و دایی وجود ندارد، متعلق به دوره ی تمدن ایرانی ماوراء النهر [ فرارود ] می داند و آن را با اعتقادات، اساطیر و آیین های سومری - سامی - مدیترانه ای مربوط می داند. اما با توجه به تحقیقات دیگر استاد، که نمونه هایی از آن ها نقل شد، و با توجه به اسناد و مدارک یاد شده از دیگران که بن آیین های سومری را در فلات ایران دانسته اند، به نظر می رسد که بخش نخست داستان سیاوش و رسم های آغاز سال سومری ها، نه اقتباس از یک دیگر بلکه برخاسته از یک اصل مشترک باشند. از دیگر حوزه های فرهنگی داخل فلات ایران، که به اصطلاح به دوره ی پیش از تاریخ مربوط می شوند، در این زمینه اطلاع در خور توجهی در دست نیست، اما از دوره های پس از خاموشی این فرهنگ های از هخامنشیان خبر نوروز را داریم، ایجاد مجموعه ی بزرگ آیینی تخت جمشید حکایت از اهمیت نوروز و گسترش رواج آن در این دوره دارد. نوروز در زمان کمبوجیه و داریوش بزرگ به مصر راه یافت. بعدها خلفای فاطمی مصر نیز به آداب و آیین نوروز به عنوان یک عید همگانی بسیار توجه نشان دادند. نوروز هنوز هم با آداب و آیین های خاص ایرانی، در مصر رواج دارد. در دوره ی میانه ی تاریخ فرهنگ ایران نیز جای جای خبرهایی از استمرار رواج نوروز داریم. بیرونی در آثار الباقیه درباره ی آیین ها و مراسم و از جمله نوروز در ماوراءالنهر [ فرارود ] و به ویژه در مورد سغدیان آگاهی های دقیقی به دست می دهد. از اشکانیان درباره ی نوروز هم مثل موارد دیگر فرهنگی خبر مستندی نداریم اطلاعات مربوط به این دوره را بیشتر در آثار به جامانده از زمان ساسانی باید جستجو کرد. از جمله در متون مانوی و در داستان های «ویس و رامین» و «سمک عیار» که منشاء اشکانی دارند. 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۰ فخرالدین اسعد گرگانی که ویس و رامین را بر اساس روایات کهن به فارسی سرود چند جا به نوروز اشاره می کند : منم آذار و تو نوروز خرم / هر آیینه بود این هر دوبا هم سر سال و خجسته روز نوروز/ جهان پیروز گشت از بخت پیروز در دوره ی میانه بیشترین آگاهی از نوروز در متون مربوط به زمان ساسانیان آمده است. آثار متعدد بر جا مانده به زبان های پهلوی، فارسی و عربی و آداب و رسم های نوروز را در میان عامه ی مردم و برگزاری با شکوه آن را در دربار ساسانی، نقل کرده اند. در این دوره نوروز به دو بخش عام (پنج روز اول) و نوروز خاص (روز ششم) تقسیم می شده است. چنان که مردم خوارزم و سُغد نیز روز ششم نوروز را جشن آغاز سال می گرفتند. سبز کردن سبزه در هفت ظرف و یا روی هفت ستون، آمدن خوش قدم و مراسم سلام و هدایایی که برای شاه می بردند. از جمله رسم هایی است که از نوروز دربار ساسانی نقل شده است. همه این ها صورت های رسمی آداب و رسم های مردمی جشن نوروز است که هنوز در میان مردم روایی دارد. در دوره ی اسلامی نیز خلفای اموی و عباسی به سبب مجموعه شرایط اقتصادی - فرهنگی نوروز را پذیرفتند و در دربار برخی از خلفا نوروز با شکوهی همسنگ دوره ی ساسانی برگزار می شد. حکومت های مستقل ایرانی همزمان خلفای بغداد نیز به نوروز توجه خاصی داشتند و سروده های شاعران و نوشته های مورخان همه حاکی از این توجه است. در دوره ی ملک شاه سلجوقی تقویم سال خورشیدی به همت خیام منظم می شود و در نتیجه نوروز در آغاز اعتدال بهاری زمان دقیق و ثابتی پیدا می کند. بعدها دربار شاهان صفوی ایران و دربار سلاطین عثمانی و نیز شاهان هند در برگزاری هر چه باشکوه تر و آیینی تر نوروز با یکدیگر رقابتی پهنان و آشکار داشتند. از جمله ویژگی های توجه به نوروز در دوره ی صفوی که آیین شیعه، مذهب رسمی ایران می شود، تاکید بر پیوند نوروز با عناصر آیینی شیعه است. از جمله تاکید بر انطباق نوروز با نخستین عید غدیر و نیز با روز آغاز خلافت حضرت علی. هاتف شاعر دوره ی زندیه در قصیده ای به مطلع : نسیم صبح عنبربیزشد، بر توده غبرا/ زمین سبز نسرین خیزشد چون گلبن خضرا 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۰ در مناظره ی نارون و شمشاد می گوید : به پاسخ نارون گفتش کز اطفال چمن بگذر/ که امروز امهات از شوق در رقصند با آبا همایون روز نوروز است امروز به فیروزی / بر اورنگ خلافت کرده شاه لافتی ماوا نوروز توسط گروه های مهاجران ایرانی نیز به سرزمین های دیگر رفت. ایرانیان مانوی که به دلیل شرایط خاص تاریخی در دوره ی ساسانی به غرب چین رفتند و در منطقه ی «سین کیانک» یا «ختن» مستقر شدند، ایرانیان زردشتی که به هندوستان رفتند و به پارسیان شهرت دارند، ایرانیانی که به زنگبار و سواحل شرقی آفریقا و حتی به الجزایر و نقاط دیگر رفتند، همه و همه نوروز را با خود بردند. هنوز هم ایرانیانی که به سرزمین های شرقی و غرب از ژاپن تا آمریکا مهاجرت می کنند،نوروز را با خود می برند. بنابر آن چه که به اختصار آورده شد، نوروز دارای خاستگاه سرزمینی است. جشن و آیینی برخاسته از مجموعه شرایط سرزمین ایران که در پهنه ی جغرافیای فرهنگی ایران، بی وابستگی به هیچ قوم و مذهب و گروه خاص در جان فرهنگ مردم نشسته است. وجه مشترک همه ی گروه های قومی و اعتقادی است. همه ی اقوامی که به این سرزمین آمدند و همه ی جریان های اعتقادی که در این جا رواج پیدا کردند، آن را پذیرفته اند، از آن مایه گرفته اند و بر آن اثر گذشته اند. چنان چون جویبارهایی که در مسیر رودخانه به آن وارد می شوند و رودخانه همچنان در هویت خود جاری است. نوروز هم در جریان و استمرار بدون انقطاعش در پیچ و خم ها و فراز و نشیب های تاریخ، و در گستره ی وسیع رواج آن در میان مناطق گوناگون ایران تا آن سوی مرزهای امروزی و در تمام پهنه ی وسیع جهان ایرانی واقعیت و هویت ثابت و مستمر فرهنگی است. و از این رو دارای توانمندی تحکیم وحدت ملی و همبستگی منطقه ای است. 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۰ از دیدگاه اسطورهشناختی میرجلال الدین کزازی پیشینه نوروز، پیوندها و نشانههای اسطورهشناختی آن را به مانند دریچهای به سوی شناخت راز و رمزهای این جشن کهن ایرانی میگشاید: ایرانیان شادی را یکی از بزرگترین و گرامیترین دهشها و ارمغانهای ایزدی به آدمیان میدانستهاند. از همین روی، یکی از بنیادیترین و برجستهترین هنجارها و ویژگیهای فرهنگی ایران، جشنها و آیینهای شادمانی است. کمتر فرهنگی را در جهان میتوان یافت که به اندازه فرهنگ ایرانی این آیینها و جشنها در آن کارکرد و روایی داشته باشد. بسیاری از جشنها و آیینهای ایرانی در درازنای روزگاران یا از میان رفتهاند یا کم فروغ شدهاند، اما تنها جشنی که همچنان فراگیر و همگانی است و باشکوه بسیار در نزد ایرانیان برگزار میشود، نوروز است. گرامی داشت نوروز در سراسر تاریخ ایران نشان از آن دارد که نوروز بزرگ ترین جشن ایرانیان است. نگارهای از تخت جمشید موجود است که در آن شیری بر گاوی سترگ چنگ زده و از پای درمیآورد. بر پایه نمادشناسی، این نگاره نشانه رازآمیز چیرگی آسمان و خورشید بر زمین است؛ زیرا شیر، نماد خورشید است و گاو نماد زمین. ارجمندی و والایی نوروز در فرهنگ و تاریخ ایران تا بدان جاست که نگارنده (میرجلالالدین کزازی) آن را «درفش فرهنگ ایران» مینامد و تاکید میکند که نوروز، مرزهای ایران را درنوردیده و در سرزمینهایی نیز پاس داشته میشود که هرچند جدای از جغرافیای سیاسی کنونی ایراناند، اما در حوزه تمدنی ایران قرار میگیرند. بسیاری از جشنها و آیینهای ایرانی در درازنای روزگاران یا از میان رفتهاند یا کم فروغ شدهاند، اما تنها جشنی که همچنان فراگیر و همگانی است و باشکوه بسیار در نزد ایرانیان برگزار میشود، نوروز است. ارتباط نوروز و اسطوره پرواز: پرواز در اسطورههای ایرانی، کارکردی بنیادین و برجسته دارد. جمشید روزی به این اندیشه میافتد که به پرواز درآید. دیوان که در فرمان او بودهاند، جمشید را از زمین برمیگیرند و برتختی زرین مینشانند و به آسمان میبرند. هنگامی که به زمین بازمیگردد، چون آن روز سر سال نو بوده است، مردم چنین رویدادی را جشن میگیرند: «ایرانیان از آن پس در درازای هزارهها، این جشن را در آغاز سال نو و در نخستین روز از فروردین ماه برگزار میکنند و بزرگ میدارند». «جشن نوروز: جشن فرجام در آغاز»، جشنها و آیینهای شادمانی را در ایران به سه بخش تقسیم میشود؛ جشنهای اسطورهای، جشنهای دینی، جشنهای گاهشماری و اخترشناسانه. جشنهایی که با اسطورهها ارتباط مییابند، آنهایی هستند که از رخدادهای اسطورهای و نمادین مایه و الهام گرفتهاند و پیشینه آنها به روزگاران کهن بازمیگردد. جشن سده یک نمونه از جشنهای اسطورهای است. جشنهای دینی آنهایی هستند که با جشنهای اسطورهای همسانیهایی دارند، اما تفاوت آنها در این است که وابسته به دینی خاص است و با باور شناخت آن دین ارتباط دارد. جشنهای دین زرتشتی از شمار جشنهای دینی است. نمونه سوم، جشنهای اخترشناسانهاند. خاستگاه این جشنها، رویدادهای گاهشماری است. جشن نوروز آمیزهای از این آیینهای سهگانه است؛ نوروز از سویی خاستگاهی اسطورهای دارد و پیشینه آن به روزی میرسد که جمشید در آن بر تخت برمینشیند و به کمک دیوان به آسمان میرود، از سویی دیگر با گاهَنْبار «هَمِسْپَتْمَدم» (ششمین گاهنبار، که در سیصد و شصت و پنجمین روز سال آن را جشن میگیرند) ارتباط مییابد. همچنین با جشن «فرودگان» که به روان درگذشتگان اختصاص دارد پیوند مییابد، نوروز با جشنهای گاهشمارانه و اخترشناسانه نیز یگانگی دارد. راز ماندگاری نوروز: ما ایرانیان با بزرگداشت و برگزاری جشن و آیین نوروز، به گونهای نمادین و نهانگرایانه، بازگشت آفرینش را به روشناییها و پاکیهای آغازین آن جشن میگیریم و رهایی هستی را از چنگ تیرگی و سرما، بزرگ میداریم و به فرخندگی فرا یاد میآوریم. 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۰ زیست نامه میرجلال الدین کزازی: میرجلال الدین کزازی در دیماه 1327 در کرمانشاه در خانواده ای فرهیخته و فرهنگی که بنیادگذار آموزش نوین در این سامان است، چشم به جهان گشود. خوگیری به مطالعه و دلبستگی پرشور به ایران و فرهنگ گرانسنگ و جهانی آن را از پدر که مردی آزادمنش و فراخ اندیش و مردم دوست بود به یادگار ستاند. دوره دبستان را در مدرسه آلیانس کرمانشاه گذرانید و از سالیان دانش آموزی با زبان و ادب فرانسوی آشنایی گرفت. سپس دوره دبیرستان را در مدرسه رازی به فرجام آورد و آنگاه برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادب پارسی که در چشم او رشته و دانشی است گرامی و سپند، به تهران رفت و در دانشکده ادبیات فارسی و علوم انسانی دانشگاه تهران دوره های گوناگون آموزشی را سپری کرد و به سال 1370 به اخذ درجه دکتری در این رشته نائل آمد. او از سالیان نوجوانی نوشتن و سرودن را آغاز کرده است و در آن سالیان با هفته نامه های کرمانشاه همکاری داشته و آثار خود را در آنها به چاپ می رسانیده است. او اینک عضو هیأت علمی در دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی وابسته به دانشگاه علامه طباطبایی است. او افزون بر زبان فرانسوی که از سالیان خردی با آن آشنایی یافته است، با زبانهای اسپانیایی و آلمانی و انگلیسی نیز آشناست و تاکنون دهها کتاب و نزدیک به دویست مقاله نوشته است و در همایش ها و بزمهای علمی و فرهنگی بسیار در ایران و کشورهای دیگر سخنرانی کرده است. چندی را نیز در اسپانیا به تدریس ایرانشناسی و زبان فارسی اشتغال داشته است. او گهگاه شعر نیز می سراید و نام هنری اش در شاعری "زروان" است. ترجمه او از "انه اید ویرژیل" برنده جایزه بهترین کتاب سال شده است و تألیف او "نامه باستان" نیز که در نه جلد به چاپ رسیده است، حائز رتبه نخستین پژوهشهای بنیادی در جشنواره بین المللی خوارزمی. پی نوشت: 1- کتاب یاد شده را انتشارات معین در 176 صفحه و با شمارگان 1650 نسخه چاپ و به بهای 2800 تومان در اختیار خواستاران فرهنگ ایران قرار داده است. منابع: خبرگزاری کتاب ایران، وبسایت میرجلالالدین کزازی،سایت تبیان 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۹۰ منبع: جام جم آنلاين- عزتالله الوندي نغمههايي که خبر از تغيير فصل ميدهند نوروزخوانان، اگرچه براي گذران زندگي و کسب درآمد در روستاها و دهکدهها ميگردند و آمدن بهار را با شعر، رقص و موسيقي نويد ميدهند، خود اما پيامآوران رسمي ديرين از پيشينياناند. اين رسم کهن آنچنان که از مطالعات فرهنگي و تاريخي بر ميآيد، در استانهاي شمالي کشور بيشتر متداول است. نوروز کوچک و بزرگ در زمان اشکانيان و ساسانيان جشنهاي بسياري در طول يک سال برگزار ميشد که مهمترين آنها نوروز و مهرگان بوده است. برگزاري جشن نوروز در دوران ساسانيان چند روز (دستکم 6 روز) طول ميکشيد و به 2 دوره نوروز کوچک و نوروز بزرگ تقسيم ميشد. نوروز کوچک يا نوروز عامه، پنج روز بود و از يکم تا پنجم فروردين گرامي داشته ميشد؛ همچنان که حافظ ميگويد: که بيش از پنج روزي نيست حکم مير نوروزي. مير نوروز پادشاه پنج روزه نوروز است که حکم ميراند و گروه همراهش ميخوانند و مينوازند.روز ششم فروردين (خردادروز(، جشن نوروز بزرگ يا نوروز خاصه برپا ميشد. در هر يک از روزهاي نوروز عامه، طبقهاي از طبقات مردم (دهقانان، روحانيون، سپاهيان، پيشهوران و اشراف) به ديدار شاه ميآمدند و شاه به سخنان آنها گوش ميداد و براي حل مشکلات آنها دستور صادر ميکرد. در روز ششم، شاه حق طبقات گوناگون مردم را ادا کرده بود و در اين روز، تنها نزديکان شاه به حضور وي ميآمدند. در دوران ساسانيان، 25 روز پيش از آغاز بهار، در 12ستون که از خشت خام برپا ميکردند، انواع حبوبات و غلات (برنج، گندم، جو، نخود، ارزن و لوبيا( ميکاشتند و تا روز شانزدهم فروردين آنها را جمع نميکردند. آنان باور داشتند هر يک از اين گياهان که بارورتر شود، در آن سال محصول بهتري خواهد داد. در اين دوران همچنين متداول بود که در بامداد نوروز، مردم به يکديگر آب بپاشند. از زمان هرمز اول مرسوم شد که مردم در شب نوروز آتش روشن کنند. همچنين از زمان هرمز دوم، رسم دادن سکه در نوروز بهعنوان عيدي متداول شد. رسم چنين است که چند روز پيش از فرا رسيدن نوروز سه يا چهار نفر خواننده و نوازنده به در خانهها ميروند و اشعاري با مضمون فرا رسيدن بهار و استقبال از نوروز و دعاي خير براي ساکنان خانه همراه با نواهايي ساده و بيپيرايه ميخوانند. نغمههاي نوروزي همچنان که براي هر آييني در ايران ما نواها و نغمههايي نغز وجود دارد و اين نغمهها در بستر فرهنگ ملي ما قوام و دوام يافته، رسم نوروزخواني هم براي دادن مژده بهار به مردم شکل گرفته است. «نوروزي» يا «نوروزيخواني» نخستينبار در يکصدوسيوپنج سال پيش در نوشتههاي الکساندر خوتسکو Alexander Choodzko ايرانشناس روسي ثبت شده است. خوتسکو که يازده سال در ايران و از جمله در ايالات شمالي ايران اقامت داشت، مطالعات ارزندهاي در زمينههاي زبانشناسي ايران و بويژه گويشهاي گيلکي، طالشي و مازندراني انجام داد. حاصل اين تحقيقات کتابي است پر حجم با نام نمونههايي از شعر مردمي سرزمين پارس (Specimens of the Popular Poetry of Persia) که در 1842 ميلادي در لندن به چاپ رسيد. اين کتاب شامل اطلاعات کلي درباره صفحات شمالي ايران و مردم آن مرز و بوم و مباحث عمومي پيرامون لهجههاي سواحل جنوبي درياي خزر و متن اشعار محلي و داستانهايي به اين گويشهاست. خوتسکو در گزارشي که از نوروزي خواني ارائه ميکند، تصنيف و آوازهاي گيلکي و مازني را در جايگاه ويژهاي قرار داده است. يکي از تصنيفهاي نوروزي کتاب خوتسکو را زندهياد يحيي ذکاء در سال 1337 شمسي در مجله موسيقي آورده است. کتاب خوتسکو بعدا مورد استفاده ايران شناسان، بويژه يکي از هموطنان زبانشناس وي به نام I.N.Beresine، استاد دانشگاه غازان قرار گرفت. برزين طي سالهاي 45-1842 که در ايران اقامت داشت، درباره لهجههاي سواحل جنوبي خزر شخصا مطالعه و تحقيق کرد. 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۹۰ رسمي از روزگار کهن با وجود تحولات اجتماعي اين عصر و تاثير فناوري در زندگي مردم شهر و روستا خوشبختانه هنوز هم در گوشه و کنار ايرانزمين «نوروزي» خوانها با نغمهها و تصنيفهاي دلنشين خود چند هفته قبل از موسم بهار مژده طليعه نوروز، اين جشن کهن و ملي را به مردم ميدهند. اين ترانهها را معمولا دو يا چند نفر از جوانان در کوچه و محلههاي شهر يا کنار خانههاي روستايي اجرا ميکنند. الکساندر خوتسکو در کتاب خود، به اين موضوع اشاره ميکند که: «در ايران کنوني بچهها آواز نوروزيه را جلوي خانهها براي تبريک سال نو ميخوانند.» نوروز خوانان معمولا پانزده روز قبل از فرا رسيدن عيد نوروز به روستاها ميآيند و با خواندن اشعاري درباره نوروز و بهار و معمولا در مدح امامان، طليعه سال نو را به آنان مژده ميدهند. نوروز خوانان چند نفر هستند که يک نفر اشعار را ميخواند، يک نفر ساز ميزند و نفر ديگر که به آن کولهکش (بارکش) ميگويند به در خانههاي مردم ميرود. رسم چنين است که چند روز پيش از فرا رسيدن نوروز سه يا چهار نفر خواننده و نوازنده به در خانهها ميروند و اشعاري با مضمون فرا رسيدن بهار و استقبال از نوروز و دعاي خير براي ساکنان خانه همراه با نواهايي ساده و بيپيرايه ميخوانند. ترانههاي نوروزخواني اغلب به گونه ترجيعبند است. خواننده اصلي متناسب با شأن صاحبخانه ابياتي بديهه ميسرايد و چون به ترجيع ميرسد، دستهجمعي ميخوانند. گاه نيز تمام ترانه به طور گروهي خوانده ميشود. شعر يکي از اين ترانهها چنين است: گل در گلستان آمد بلبل به بستان آمد اي امت محمد نوروز سلطان آمد نوروزخواني در مناطق مختلف با نامهاي نوروز نو سال، امامخواني، بهارخواني، نوروزنامه و... معروف است و پيشينه و ريشه اين آيين به دوران پيش از اسلام ميرسد. از آيينهاي موسيقايي غيرمذهبي کهن ديگر همچون آرش تيرانداز، تيرما سيزده و ستايش چراغ در شامگاهان که توسط افراد هر خانواده اجرا ميشد به دليل غيرحرفهاي بودن و نبود جنبهها و انگيزههاي مالي، به فراموشي سپرده شد. حسين مشحون نيز در کتاب تاريخ موسيقي خود مينويسد: سرودهاي نوروزي که با آهنگ مخصوص در گيلان، مازندران و گرگان در پيشباز سال نو و نوروز ميخوانند، ظاهرا سابقه بسيار قديمي دارد. اين آيين باستاني پيش و بيش از آن که رسمي براي سرگرمي باشد، آييني براي پاسداشت فرهنگ ايراني است. همچنان که نوروز ميراثي جاودانه است و پاسداشتش، روح را جلا ميدهد، موسيقي نوروز نيز باعث شادي مردم ميشود. 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۹۰ سازهاي پر صدا نوروزخوانان از آنجا که نوروزخواني را در فضاي باز انجام ميدهند، ناچارند از سازهايي بهره بگيرند که پرحجم و پرصدا باشند. بنابراين سازهايي چون دهل و سرنا در بيشتر مناطق ايران براي اين منظور مورد استفاده قرار ميگيرد. نوروزخوانان نيز داراي صدايي قوي و پرحجماند و معمولا جواناني خوشصدا هستند. نوروزخوانان بيشتر آهنگها و نواهاي خود را در دستگاه و آوازهاي ايراني مثل چهارگاه، ماهور، دشتي، افشاري و شور ميخوانند. نوروزخوانان گاهي بهصورت تکخوان و گاهي به صورت دو نفره يا چند نفره به اجراي کار ميپردازند، يعني يک يا دو نفر وظيفه نواختن آلت موسيقي مانند سرنا، لهلهوا (ني مازندراني) و... را به عهده دارند و عدهاي نيز وظيفه خواندن اشعار را و يک تکخوان يا سوليست نيز در گروه وجود دارد و فردي او را همراهي ميکند. به اين فرد به اصطلاح پيوريخوان گويند. محمدرضا درويشي، آهنگساز و پژوهشگر ارزنده ايراني بخصوص در موسيقي فولکلوريک درباره نوروزخواني چنين مينويسد: «نوروزخواني يا بهارخواني ازجمله آيينهاي کهن ايراني است که تا چند دهه پيش به شکل گسترده در برخي از نواحي ايران و بخصوص البرز شمالي و جنوبي (مازندران، گيلان، کومش، طالقان و...) رواج داشت و امروزه نيز به شکل خيلي پراکنده درروستاهاي دوردست اين نواحي مشاهده ميشود.» او درباره نوروزخوانان چنين مينويسد: «نوروزخوانان، خنياگران گمنام و دورهگردي بودند که از حدود15روز مانده به بهار، در هر خانهاي بهار را نويد ميدادند. اين خنياگران به صورت منفرد يا در قالب گروههاي دو، سه يا چهار نفري حرکت ميکردند. از خصوصيات مهم نوروزخوانان بسان همه خنياگران بداهه سرايي و حافظه قوي شعري بوده است. کار نوروزخوانان با فرا رسيدن بهار به پايان ميرسيد.»گردش ملودي در نوروزيها ساده و روان است. راويان اين نوع موسيقي از ميان مردم عادي برخاستهاند و موسيقيدان حرفهاي نيستند و اين خود به سادگي اجرا انجاميده است. هر بخش از جملهاي کوتاه تشکيل شده که تکرار ميشود و گاه به خاطر انطباق با شعر گردش ملودي مختصر تغييري مييابد. در هر منطقه آوازهاي نوروزخوان از آوازهاي منطقه تاثير پذيرفته است. دامنه صوتي کوتاه آن را از ساير موسيقيهاي آوازي متمايز ميکند ضمن آن که در برخي مناطق فرم و ساختار اجرا به آن حالتي غيرملوديک ميدهد. با اين حال استفاده از همخواني، به صورت سوال و جواب، ويژگي بسياري از نوروزيهاست. نوروزخواني کاملا آوازي بوده و در اجراي آن از هيچ سازي استفاده نميشود. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده