رفتن به مطلب

مریم حیدرزاده


ارسال های توصیه شده

تا قيامت

 

من ميگم بهم نگاه كن

تو ميگي كه جون فدا كن

من ميگم چشمات قشنگه

تو ميگي دنيا دو رنگه

 

من ميگم دلم اسيره

تو ميگي كه خيلي ديره

من ميگم چشمات و واكن

تو ميگي من و رها كن

 

من ميگم قلبم رو نشكن

تو ميگي من مي شكنم من ؟

من ميگم دلم رو بردي

تو ميگي به من سپردي ؟

 

من ميگم دلم شكسته است

تو ميگي خوب ميشه خسته است

من ميگم بمون هميشه

تو ميگي ببين نمي شه

 

من ميگم تنهام مي ذاري

تو ميگي طاقت نداري

من ميگم تنهايي سخته

تو ميگي اين دست بخته

 

من ميگم خدا به همرات

تو ميگي چه تلخه حرفات

من ميگم كه تا قيامت

برو زيبا به سلامت

 

من ميگم خدا به همرات

تو ميگي چه تلخه حرفات

من ميگم كه تا قيامت

برو زيبا به سلامت

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 153
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

مثل هيچ كس

 

مث اون موج صبوري كه وفاداره به دريا

تو مهي مثل حقيقت مهربوني مث رويا

چه قدر تازه و پاكي مث ياساي تو باغچه

مث اون ديوان حافظ كه نشسته لب طاقچه

 

تو مث اون گل سرخي كه گذاشتم لاي دفتر

مث اون حرفي كه ناگفته مي مونه دم آخر

تو مث بارون عشقي روي تنهايي شاعر

تو همون آبي كه رسمه بريزن پشت مسافر

 

مث برق دو تا چشمي توي يك قاب شكسته

مث پرواز واسه قلبي كه يكي بالاشو بسته

مث اون مهمون خوبي كه ميآد آخر هفته

مث اون حرفي كه از ياد دل و پنجره رفته

 

مث پاييزي وليكن پري از گل هاي پونه

مث اون قولي كه دادي گفتي يادش نمي مونه

تو مث چشمه آبي واسه تشنه تو بيابون

تو مث يه آشنا تو غربت واسه يه عاشق مجنون

 

تو مث يه سرپناهي واسه عابر غريبه

مث چشماي قشنگي كه تو حسرت يه سيبه

چشمه ي چشماي نازت مث اشك من زلاله

مث زندگي رو ابرا بودنت با من محاله

 

يك روزي بيا تو خوابم بشو شكل يك ستاره

توي خواب دختري كه هيچ كس و جز تو نداره

تو يه عمر مي درخشي تو يه قاب عكس خالي

اما من چشمام رو دوختم به گلاي سرخ قالي

 

تو مث بادبادك من كه يه روز رفت پيش ابرا

بي خبر رفتي و خواستي بمونم تنهاي تنها

تو مث دفتر مشقم پر خطاي عجيبي

مث شاگرداي اول كمي مغرور و نجيبي

 

دل تو يه آسمونه دل تنگ من زميني

مي دونم عوض نمي شي تو خودت گفتي هميني

تو مث اون كسي هستي كه ميره واسه هميشه

التماسش مي كني كه بمون اون ميگشه نميشه

 

مث يه تولدي تو مث تقدير مث قسمت

مث الماسي كه هيچ كس واسه اون نذاشته قيمت

مث نذر بچه هايي مث التماس گلدون

مث ابتداي راهي مث آينه مث شمعدون

 

مث قصه هاي زيبا پري از خواباي رنگي

حيفه كه پيشم نمونن چشاي به اين قشنگي

پر نازي مث ليلي پر شعري مث نيما

ديدن تو رنگ مهره رفتن تو رنگ يلدا

 

بيا مثل اون كسي شو كه يه شب قصد سفر كرد

ديد يارش داره ميميره موند ش و صرف نظر كرد

لینک به دیدگاه

به خاطر من

 

آخر يه روز دق ميكنم فقط به خاطر تو

دنيا رو عاشق ميكنم فقط به خاطر تو

شب به بيابون مي زنم فقط به خاطر تو

رو دست مجنون مي زنم فقط به خاطر تو

 

تو نمي خواي بياي پيشم فقط به خاطر من

من ولي سرزنش مي شم فقط به خاطر تو

عشق تو پنهون ميكني فقط به خاطر من

من دلم و خون مي كنم فقط به خاطر تو

 

از دور تماشا ميكني فقط به خاطر من

من دل و رسوا ميكنم فقط به خاطر تو

از خوبيات كم ميكني فقط به خاطر من

رشته رو محكم مي كنم فقط به خاطر تو

 

تو خودت رو گم ميكني فقط به خاطر من

من خودم رو گم ميكنم فقط به خاطر تو

شعله رو خاموش ميكني فقط به خاطر من

شب رو فراموش ميكنم فقط به خاطر تو

 

تو خنده هات غم ميزني فقط به خاطر من

دنيا رو بر هم ميزنم فقط به خاطر تو

يه روز مي شم بي آبرو فقط به خاطر تو

قربوني يه جست و جو فقط به خاطر تو

 

تو ام يه روز مي ري سفر فقط به خاطر من

خيره مي شن چشام به در فقط به خاطر تو

به من تو ميگي ديوونه فقط به خاطر من

جملت به يادم مي مونه فقط به خاطر تو

 

تو من و بيرون ميكني فقط به خاطر من

قلبم رو ويرون ميكنم فقط به خاطر تو

ميگي از سنگ دلت فقط به خاطر من

يه عمره كه تنگه دلم فقط به خاطر تو

 

تو گفتي عاشقي بسه فقط به خاطر من

دنيا واسم يه قفسه فقط به خاطر تو

مي ري سراغ زندگيت فقط به خاطر من

من مي سوزم تو تشنگيت فقط به خاطر تو

 

تو ميگي عشق يه عادته فقط به خاطر من

دلم پر شكايته فقط به خاطر تو

ميگيري از من فاصله فقط به خاطر من

دست ميكشن از هر گله فقط به خاطر تو

 

توميگي از اينجا برو فقط به خاطر من

رفتم به احترام تو فقط به خاطر تو

رد ميشي از مقابلم فقط به خاطر من

مونده سر قرار دلم فقط به خاطر تو

 

ناز ميكني براي من قفط به خاطر من

من ميشينم به پاي تو فقط به خاطر تو

نيستي كنار پنجره فقط به خاطر من

دل نمي تونه بگذره فقط به خاطر تو

 

تو من رو يادت نمياد فقط به خاطر من

دلم كسي رو نمي خواد فقط به خاطر تو

مي گذري از گذشته ها فقط به خاطر من

مي رم توي نوشته ها فقط به خاطر تو

 

تو منو تنها مي ذاري فقط به خاطر من

من خودم رو جا ميذارم فقط به خاطر تو

دل رو گذاشتي بي جواب فقط به خاطر من

يه عمر ميكشم عذاب فقط به خاطر تو

 

دلت شكسته مي دونم فقط به خاطر من

منم يه خسته مي دوني فقط به خاطر تو

آخر ازم جدا شدي فقط به خاطر من

من مشغول دعا شدم فقط به خاطر تو

لینک به دیدگاه

خلوت يك شاعر

 

كاش در دهكده عشق فراواني بود

توي بازار صداقت كمي ارزاني يود

كاش اگر گاه كمي لطف به هم ميكرديم

مختصر بود ولي ساده و پنهاني بود

 

كاش به حرمت دلهاي مسافر هر شب

روي شفاف تزين خاطره مهماني بود

كاش دريا كمي از درد خودش كم مي كرد

قرض مي داد به ما هرچه پريشاني بود

 

كاش به تشنگي پونه كه پاسخ داديم

رنگ رفتار من و لحن تو انساني بود

مثل حافظ كه پر از معجزه و الهامست

كاش رنگ شب ما هم كمي عرفاني بود

 

چه قدر شعر نوشتيم براي باران

غافل از آن دل ديوانه كه باراني بود

كاش سهراب نمي رفت به اين زودي ها

دل پر از صحبت اين شاعر كاشاني بود

 

كاش دل ها پر افسانه ي نيما مي شد

و به يادش همه شب ماه چراغاني بود

كاش اسم همه دختركان اينجا

نام گلهاي پر از شبنم ايراني بود

 

كاش چشمان پر از پرسش مردم كمتر

غرق اين زندگي سنگي و سيماني بود

كاش دنياي دل ما شبي از اين شبها

غرق هر چيز كه مي خواهي و مي داني بود

 

دل اگر رفت شبي كاش دعايي بكنيم

راز اين شعر همين مصرع پاياني بود

لینک به دیدگاه

اين روزا

 

اين روزا عادت همه رفتن ودل شكستنه

درد تموم عاشقا پاي كسي نشستنه

اين روزا مشق بچه ها يه صفحه آشفتگيه

گرداي رو آينه ها فقط غم زندگيه

 

اين روزا درد عاشقا فقط غم نديدنه

مشكل بي ستاره ها يه كم ستاره چيدنه

اين روزا كار گلدونا از شبنمي تر شدنه

آرزوي شقايقا يه شب كبوتر شدنه

 

اين روا آسمونمون پر از شكسته باليه

جاي نگاه عاشقت باز توي خونه خاليه

اين روزا كار آدما دلهاي پاك رو بردنه

بعدش اونو گرفتن و به ديگري سپردنه

 

اين روزا كار آدما تو انتظار گذاشتنه

ساده ترين بهانشون از هم خبر نداشتنه

اين روزا سهم عاشقا غصه و بي وفاييه

جرم تمومشون فقط لذت آشناييه

 

اين روزا توي هر قفس يكي دو تا قناريه

شبها غم قناريها تو خواب خونه جاريه

اين روزا چشماي همه غرق نياز شبنمه

رو گونه هر عاشقي چند قطره بارون غمه

 

اين روزا ورد بچه ها بازي چرخ و فلكه

قلباي مثل دريامون پر از خراش و تركه

اين روزا عادت گلها مرگ و بهونه كردنه

كار چشماي آدما دل رو ديونه كردنه

 

اين روزا كار رويامون از پونه خونه ساختنه

نشونه پروانگي زندگي ها رو باختنه

اين روزا تنها چارمون شايد پرنده مردنه

رو بام پاك آسمون ستاره رو شمردنه

 

اين روزا آدما ديگه تو قلب هم جا ندارن

مردم ديگه تو دلهاشون يه قطره دريا ندارن

اين روزا فرش كوچه ها تو حسرت يه عابره

هر جا يكي منتظر ورود يه مسافره

 

اين روزا هيچ مسافري بر نمي گرده به خونه

چشاي خسته تا ابد به در بسته مي مونه

اين روزا قصه ها همش قصه دل سوزوندنه

خلاصه حرف همه پر زدن و نموندنه

 

اين روزا درد آدما فقط غم بي كسيه

زندگيشون حاصلي از حسرت و دلواپسيه

اين روزا خوشبختي ما پشت مه نبودنه

كار تموم شاعرا فقط غزل سرودنه

 

اين روزا درد آدما داشتن چتر تو بارونه

چشماي خيس و ابريشون همپاي رود كارونه

اين روزا دوستا هم ديگه با هم صداقت ندارن

يه وقتا توي زندگي همديگر و جا مي ذارن

 

جنس دلاي آدما اين روزا سخت و سنگيه

فقط توي نقاشيا دنيا قشنگ و رنگيه

اين روزا جرم عاشقي شهر دل و فروختنه

چاره فقط نشستن و به پاي چشمي سوختنه

 

اسم گلا رو اين روزا ديگه كسي نمي دونه

اما تو تا دلت بخواد اينجا غريب فراوونه

اين روزا فرصت دلا براي عاشقي كمه

زخماي بي ستاره ها تشنه ياس مرهمه

 

اين روزا اشك مون فقط چاره ي بي قراريه

تنها پناه آدما عكساي يادگاريه

اين روزا فصل غربت عشق و يبدهاي مجنونه

بغضاي كال باغچه منتظر يه بارونه

 

اين روزا دوستاي خوبم همديگر رو گم ميكنن

دلاي پاك و ساده رو فداي مردم ميكنن

اين روزا آدما كمن پشت نقاب پنجره

كمتر ميبيني كسي رو كه تا ابد منتظره

 

مردم ما به همديگه فقط زود عادت مي كنن

حقا كه بي وفايي رو خوب هم رعايت ميكنن

درسته كه اينجا همه پاييزا رو دوست ندارن

پاييز كه از راه ميرسه پا روي برگاش مي ذارن

 

اما شايد تو زندگي يه بغض خيس و كال دارن

چند تا غم و يه غصه و آرزوي محال دارن

اين روزا بايد هممون براي هم سايه باشيم

شبا يه كم دلواپس كودك همسايه باشيم

 

اون وقت دوباره آدما دستاشون رو پل ميكنن

درداي ارغواني رو با هم تحمل مي كنن

اگه به هم كمك كنيم زندگي ديدني ميشه

بر سر پيمان مي مونن دوستاي خوب تا هميشه

 

اما نه فكر كه ميكنم اين كار يه كار ساده نيست

انگار براي گل شدن هنوز هوا آماده نيست

لینک به دیدگاه

نامه بي جواب

 

سلام بهونه قشنگ من براي زندگي

آره باز منم همون ديوونه ي هميشگي

فداي مهربونيات چه مكني با سرنوشت

دلم برات تنگ شده بود اين نامه رو واست نوشت

 

حال من رو اگه بخواي رنگ گلاي قاليه

جاي نگاهت بد جوري تو صحن چشمام خاليه

ابرا همه پيش منن اينجا هوا پر از غمه

از غصه هام هر چي بگم جون خودت بازم كمه

 

ديشب دلم گرفته بود رفتم كنار آسمون

فرياد زدم يا تو بيا يا من و پيشت برسون

فداي تو! نمي دوني بي تو چه دردي كشيدم

حقيقت رو واست بگم به آخر خط رسيدم

 

رفتي و من تنها شدم با غصه هاي زندگي

قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگي

نمي دوني چه قدر دلم تنگه براي ديدنت

براي مهربونيات نوازشات بوسيدنت

 

به خاطرت مونده يكي هميشه چشم به راهته

يه قلب تنها و كبود هلاك يه نگاهته

من مي دونم همين روزا عشق من از يادت ميره

بعدش خبر ميدن بيا كه داره دوستت ميميره

 

روزات بلنده يا كوتاه دوست شدي اونجا با كسي

بيشتر از اين من و نذار تو غصه و دلواپسي

يه وقت من و گم نكني تو دود اون شهر غريب

يه سرزمين غربته با صد نيرنگ و فريب

 

فداي تو يه وقت شبا بي خوابي خستت نكنه

غم غريبي عزيزم زرد و شكستت نكنه

چادر شب لطيف تو از روت شبا پس نزني

تنگ بلور آب تو يه وقت ناغافل نشكني

 

اگه واست زحمتي نيست بر سر عهد مون بمون

منم تو رو سپردم دست خداي مهربون

راستي ديروز بارون اومد من و خيالت تر شديم

رفتيم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شديم

 

از وقتي رفتي آسمونمون پر كبوتره

زخم دلم خوب نشده از وقتي رفتي بد تره

غصه نخور تا تو بياي حال منم اين جوريه

سرفه هاي مكررم مال هواي دوريه

 

گلدون شمعدوني مونم عجيب واست دلواپسه

مثه يه بچه كه بار اوله ميره مدرسه

تو از خودت برام بگو بدون من خوش ميگذره ؟

دلت مي خواد مي اومدم يا تنها رفتي بهتره

 

از وقتي رفتي تو چشام فقط شده كاسه خون

همش يه چشمم به دره چشم ديگم به آسمون

يادت مي آد گريه هامو ريختم كنار پنجره

داد كشيدم تو رو خدا نامه بده يادت نره

 

يادت ميآد خنديدي و گفتي حالا بذار برم

تو رفتي و من تا حالا كنار در منتظرم

امروز ديدم ديگه داري من رو فراموش مي كني

فانوس آرزوهامونو داري خاموش ميكني

 

گفتم واست نامه بدم نگي عجب چه بي وفاست

با اين كه من خوب مي دونم جواب نامه با خداست

عكساي نازنين تو با چند تا گل كنارمه

يه بغض كهنه چند روزه دائم در انتظارمه

 

تنها دليل زندگي با يه غمي دوست دارم

داغ دلم تازه ميشه اسمت و وقتي مي آرم

وقتي تو نيستي چه كنم با اين دل بهونه گير

مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هيچ وقت نگير

 

حرف منو به دل نگير همش مال غريبيه

تو رفتي و من غريب شدم چه دنياي عجيبيه

زودتر بيا بدون تو اينجا واسم جهنمه

ديوار خونمون پر از سايه ي غصه و غمه

 

تحملي كه تو دادي ديگه داره تموم ميشه

مگه نگفتي همه جا ماله مني تا هميشه

دلم واست شور مي زنه اين دل و بي خبر نذار

تو رو خدا با خوبيات رو هيچ دلي اثر نذار

 

فكر نكني از راه دور دارم سفارش ميكنم

به جون تو فقط دارم يه قدري خواهش ميكنم

اگه بخوام برات بگم شايد بشه صد تا كتاب

كه هر صفحه ش قصه چند تا درده و چند تا عذاب

 

مي گم شبا ستاره ها تا مي تونن دعات كنن

نورشونو بدرقه پاكي خنده هات كنن

يه شب تو پاييز كه غمت سر به سر دل مي ذاره

مريم همون كسي كه بيشتر از همه دوست داره

لینک به دیدگاه

زير درخت آرزو

 

مي خوام يه قصري بسازم پنجره هاش آبي باشه

من باشم و تو باشي يك شب مهتابي باشه

مي خوام يه كاري بكنم شايد بگي دوسم داري

مي خوام يه حرفي بزنم كه ديگه تنهام نذاري

 

مي خوام برات از آسمون ياساي خوشبو بچينم

مي خوام شبا عكس تو رو تو خواب گل ها ببينم

مي خوام كه جادوت بكنم هميشه پيشم بموني

از تو كتاب زندگيم يه حرف رنگي بخوني

 

امشب مي خوام براي تو يه فال حافظ بگيرم

اگر كه خوب در نيومد به احترامت بميرم

امشب مي خوام تا خود صبح فقط برات دعا كنم

براي خوشبخت شدنت خدا خدا خدا كنم

 

امشب مي خوام رو آسمون عكس چشات رو بكشم

اگه نگاهم نكني ناز نگاتو بكشم

مي خوام تو رو قسم بدم به جون هر چي عاشقه

به جون هر چي قلب صاف رنگ گل شقايقه

 

يه وقتي كه من نبودم بي خبر از اينجا نري

بدون يه خداحافظي پر نزني تنها نري

يه موقعي فكر نكني دلم واست تنگ نميشه

فكر نكني اگه بري زندگي كمرنگ نميشه

 

اگه بري شبا چشام يه لحظه هم خواب ندارن

آسموناي آرزو يه قطره مهتاب ندارن

راستي دلت ميآد بري بدون من بري سفر

بعدش فراموشم كني برات بشم يه رهگذر

 

اصلا بگو كه دوست داري اينجور دوست داشته باشم

اسم تو رو مثل گلا تو گلدونا كاشته باشم

حتي اگه دلت نخواد اسم تو تو قلب منه

چهره تو يادم مي آد وقتي كه بارون مي زنه

 

اي كاش منم تو آسمون يه مرغ دريايي بودم

شايد دوسم داشتي اگه آهوي صحرايي بودم

اي كاش بدوني چشمات و به صد تا دنيا نمي دم

يه موج گيسوي تو رو به صد تا دريا نمي دم

 

به آرزوهام مي رسم اگر كه تو پيشم باشي

اونوقت خوشبخت ميشم مثل فرشته ها تو نقاشي

تا وقتي اينجا بموني بارون قشنگ و نم نمه

هواي رفتن كه كني مرگ گلهاي مريمه

 

نگام كن و برام بگو بگوي مي ري يا مي موني

بگو دوسم داري يا نه مرگ گلهاي شمعدوني

نامه داره تموم ميشه مثل تموم نامه ها

اما تو مثل آسمون عاشقي و بي انتها

لینک به دیدگاه

هواي رفتن

 

مي خوام يه قصري بسازم

پنجره هاش آبي باشه

من باشم و تو باشي و

يه شب مهتابي باشه

 

امشب مي خوام از آسمون

ياسهاي خوشبو بچينم

امشب مي خوام عكس تو رو

تو خواب گل ها ببينم

 

كاشكي بدوني چشمات رو

به صد تا دنيا نمي دم

يه موج گيسوي تو رو

به صد تا دريا نمي دم

 

كاش تو هواي عاشقي

هميشه پيشم بموني

از تو كتاب زندگي

حرفاي رنگي بخوني

 

حتي اگه دلت نخواد

اسم تو ، تو قلب منه

چهره تو يادم مياد

وقتي كه بارون مي زنه

 

امشب مي خوام براي تو

يه فال حافظ بگيرم اگر كه خوب در نيومد

به احترامت بميرم

امشب مي خوام رو آسمون

 

عكس چشات رو بكشم

اگر نگاهم نكني

ناز نگات رو بكشم

مي خوام تو رو قسم بدم

 

به جون هر چي عاشقه

به جون هر چي قلب صاف

رنگ گل شقايقه

يه وقتي كه من نبودم

 

بي خبر از اينجا نري

بدون يه خداحافظي

پر نزني تنها نري

وقتي كه اينجا بموني

 

بارون قشنگ و نم نمه

هواي رفتن كه كني

مرگ گلهاي مريمه

لینک به دیدگاه

خيال

 

ديشب دوباره ديدمت اما خيال بود

تو در كنار من بشيني محال بود

هر چه نگاه عاشق من بي نصيب بود

چشمان مهربان تو پاك و زلال بود

 

پاييز بود و كوچه اي و تك مسافري

با تو چه قدر كوچه ما بي مثال بود

نشنيد لحن عاشق من را نگاه تو

پرواز چشم هاي تو محتاج بال بود

 

سيب درخت بي ثمر آرزوي من

يك عمر مانده بود ولي كال كال بود

گفتم كمي بمان به خدا دوست دارمت

گفتي مجال نيست و ليكن مجال بود

 

يك عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود

سهم من از عبور تو رنج و ملال بود

چيزي شبيه جام بلور دلي غريب

حالا شكست واي صداي وصال بود

 

شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد

اما نه با خيال تو بودم حلال بود

لینک به دیدگاه

محبت

 

نام تو رو آورده ام دارم عبادت ميكنم

گرد نگاهت گشته ام دارم زيارت ميكنم

دستت به دست ديگري از اين گذشته كار من

اما نمي دانم چرا دارم حسادت ميكنم

 

گفتي دلم را بعد از اين دست كس ديگر دهم

شايد تو با خودئ گفته اي دارم اطاعت ميكنم

رفتم كنار پنجره ديدم تو را با بگذريم

چيزي نديدم اين چنين دارم رعايت ميكنم

 

من عاشق چشم تو ام تو مبتلاي ديگري

دارم به تقدير خودم چنديست عادت ميكنم

تو التماسيم مي كني جوري فراموشت كتم

با التماس ولي تو را به خانه دعوت ميكنم

 

گفتي محبت كن برو باشد خداحافظ ولي

رفتم كه تو باور كني دارم محبت ميكنم

لینک به دیدگاه

فاصله

 

گفتي كه مرا دوست نداري گله اي نيست

بين من و عشق تو ولي فاصله اي نيست

گفتم كه كمي صبر كن و گوش به من كن

گفتي كه نه بايد بروم حوصله اي نيست

 

پرواز عجب عادت خوبيست ولي حيف

تو رفتي و ديگر اثر از چلچله اي نيست

گفتي كه كمي فكر خودم باشم و آن وقت

جز عشق تو در خاطر من مشغلهاي نيست

 

فتي تو خدا پشت و پناهت به سلامت

بگذار بسوزند دل من مساله اي نيست

لینک به دیدگاه

اگه تو از پيشم بري

 

اگه تو از پيشم بري سر به بيابون مي ذارم

هر چي گل شقايقه رو خاك مجنون مي ذارم

اگه تو از پيشم بري من خودم و گم مي كنم

به عمر تو رو شرمنده حرفاي مردم مي كنم

 

اگه تو از پيشم بري دل رو به دريا مي زنم

غرور خورشيد و با برف آرزوها مي شكنم

اگه تو از پيشم بري كار من آوارگيه

خلاصه شو واست بگم كه آخر زندگيه

 

اگه بري شكايت تو رو به دريا ميكنم

شقايقاي عالم و من بي تو رسوا ميكنم

اگه تو از پيشم بري زندگي خاكستريه

فرداش يكي خبر مي ده دلت پيش ديگريه

 

اگه تو از پيشم بري شمعدونيا دق ميكنن

شكايت چشم تو رو به مررغ عاشق ميكنن

اگه بري پرستوها از زندگيشون سير ميشن

آهوا توي دام صياداي پير اسير مي شن

 

اگه بري دريا پر از اشك و نياز ماهياس

شباي شهرمون مثه چشماي عاشقت سياس

اگه بري يه شب تو خواب دريا رو آتيش مي زنم

نردبون آسمون و با هر چي نوره مي شكنم

 

اگه بري پروانه ها شمعا رو خاموشن ميكنن

قنرياي قفسي دل و فراموش ميكنن

اگه بري پلك گلا از غم عشق تو تره

يكي مثه من دلش از چشماي تو بي خبره

اگه تو از پيشم بري پنجرمون بسته ميشه

يه دل با صد تا آرزو از زندگي خسته ميشه

 

اگه بري مجنون ديگه از من و تو نميگذره

نرو بذار ببينمت باز از كنار پنجره

اگه بري من مي مونم با بازي هاي سرنوشت

كه من رو تو دوزخ گذاشت ترو فرستاد به بهشت

 

اگه بري به آسمون شب شكايت ميكنم

يه شب مي شينم با خدا تا صبح خلوت ميكنم

اگه بري پرنده ها بر نمي گردن به لونه

بي تو كدوم پرنده اي راه خودش رو مي دونه

 

اگه تو از پشم بري تو ابرا غوغا ميكنم

براي مردن گلا بهونه پيدا ميكنم

اگه تو از پيشم بري ياسا ترك بر ميدارن

شبنما رو گل رز مگه حتي طاقت ميارن

 

اگه بري مردم منو به هم ديگه نشون مي دن

مي پرسن از همديگه كه چي راجع من شنيدن

اگه بري همه ميگن عشق من و تو هوسه

بمون با هم نشون بديم كه عشق ما مقدسه

 

اگه بري مي لرزه فرهاد و ستون بيستون

به خاطر اونم شده تو تا ابد پيشم بمون

اگه بري مي گن ديدي اين آخر و عاقبتش

ما هيچ كدوم و نمي خوايم نه رنج و ئنه محبتش

 

اگه بري نمي دونن شايد واست خوشبختيه

نمي دونن لذتت بعضي خوشيا تو سختيه

اگر چه وقتي تو بري ديگه من و نمي بيني

اگه بخواي هم مي بايد تا فصل محشر بشيني

 

اما تورو جوون خودت كه از همه عزيزتري

با يك نگاهت منو تا اوون ور دنيا مي بري

اگه ميشه بري يه جا به آرزوهات برسي

يا كه دور از چشماي من قلب تو دادي به كسي

 

برو منم با يد تو زندگي رو سر ميكنم

گاهي به اشتياق تو قلبم و پر پر ميكنم

عيدا كه شد عشق تو رو تو قلب هفت سين مي چينم

با اينكه رفتي باز تو رو كنار هفت سين مي بينم

 

غصه نخور دنياي ما سمبل بي وفاييه

هر چي من و تو مي كشيم تقصير آشناييه

راستي اگه بخواي بري اين جوري طاقت مي يارم

خودم بايد دست تو رو دست غربت بذارم

 

اگه بري دنبال تو ميام تا اوج آسمون

اون وقت مي بينم همه رو پس تو نرو پيشم بمون

دلت مي خواد اگه يه روز بدون من مي رفتي يه جا

دنبال مهربونيات آواره شم تو كوچه ها

 

اگه بري يه وقت مي آي مي بيني مريم نداري

اون وقت بايد دسته گل و رو خاك مريم بذاري

اگه بري بيداي مجنون و پريشون مي كنم

سقف دل و بر سر آرزوها ويرون ميكنم

 

اگه بري اينجا يه دل بمون كه صاحب اون مريمه

اگه بري دعاي من بازم مي ياد پشت سرت

من به فداي تو و عشق تو و فكر سفرت

لینک به دیدگاه

مي دونم

 

زندگي پر از سواله مي دونم

رسيدن به تو خياله مي دونم

تو ميگي يه روزي مال من ميشي

اما موندت محاله مي دونم

 

تو ميگي شبا دعامون مي كني

چشمه چات زلاله مي دونم

توي آسمون سرنوشت ما

ماه كامل مهاله مي دونم

 

تو ميگي پرنده شيم بريم هوا

غصه ما دو تا باله مي دونم

چشم من پر از غم نبودنت

دل تو پر از ملاله مي دونم

 

طاقتم ديگه داره تموم ميشه

صبر تو رو به زواله مي دونم

آره مي ري و نمي پرسي كه اين

دل عاشق در چه حاله مي دونم

لینک به دیدگاه

حدس

 

و حدس مي زنم شبي مرا جواب ميكني

و قصر كوچك دل مرا خراب ميكني

سر قرار عاشقي هميشه دير كرده اي

ولي براي رفتنت عجب شتاب ميكني

 

من از كنار پنجره تو را نگاه ميكنم

و تو به نامديگري مرا خطاب مي كني

چه ساده در ازاي يك نگاه پاك و ماندني

هزار مرتبه مرا ز خجلت آب ميكني

 

به خاطر تو من هميشه با همه غريبه ام

تو كمتر از غريبه اي مرا حساب ميكني

و كاش گفته بودي از همان نگاه اولت

كه بعد من دوباره دوست انتخاب مي كني

لینک به دیدگاه

يك فكر ديگر

 

امشب تمام خويش را از غصه پرپر ميكنم

گلدان زرد ياد را با تو معطر ميكنم

تو رفته اي و رفتنت يك اتفاق ساده نيست

ناچار اين پرواز را اين بار باور ميكنم

 

يك عهد بستم با خودم وقتي بيايي پيش من

يه احترام رجعتت من ناز كمتر مي كنم

يك شب اگر گفتي برو ديگر ز دستت خسته ام

آن شب براي خلوتت يك فكر ديگر ميكنم

 

صحن نگاهت را به روي اشتياقم باز كن

من هم ضريح عشق را غرق كبوتر ميكنم

شعريست باغ چشم تو غرق سكوت و آرزو

يك روز من اين شعر را تا آخر از بر ميكنم

 

گر چه شكستي عهد را مثل غرور ترد من

اما چنان ديوانه ام كه با غمت سر ميكنم

زيبا خدا پشت و پناه چشمهاي عاشقت

با اشك و تكرار و دعا راه تو را تر ميكنم

لینک به دیدگاه

رفع زحمت

 

حافظ كنار عكس تو من باز نيت ميكنم

انگار حافظ با من و من با تو صحبت ميكنم

وقت قرار ما گذشت و تو نمي دانم چرا

دارم به اين بد قوليت ديريست عادت ميكنم

 

چه ارتباط ساده اي بين من و تقدير هست

تقدير و ويران ميكند من هم مرمت مي كنم

در اشتباهي نازنين تو فكر كردي اين چنين

من دارم از چشمان زيبايت شكايت مي كنم

 

نه مهربان من بدان بي لطف چشم عاشقت

هر جاي دنيا كه روم احساس غربت مي كنم

بر روي باغ شانه ات هر وقت اندوهي نشست

در حمل بار غصه ات با شوق شركت ميكنم

 

يك شادي كوچك اگر از روي بام دل گذشت

هر چند اندك باشد آن را با تو قسمت ميكنم

خسته شدي از شعر من زيبا اگر بد شد ببخش

دلتنگ و عاشق هستم اما رفع زحمت ميكنم

لینک به دیدگاه

بين آدم ها

 

آه قدر فاصله اينجاست بين آدمها

چه قدر عاطفه تنهاست بين آدمها

كسي به حال شقايق دلش نمي سوزه

و او هنوز شكوفاست بين آدمها

 

كسي به خاطر پروانه ها نمي ميرد

تب غرور چه بالاست بين آدمها

و از صداي شكستن كسي نمي شكند

چه قدر سردي و غوغاست بين آدمها

 

ميدان كوچه دل ها فقط زمستانست

هجوم ممتد سرماست بين آدمها

ز مهرباني دل ها دگر سراغي نيست

چه قدر قحطي روياست بين آدمها

 

كسي به نيست دل ها دعا نمي خواند

غروب زمزمه پيداست بين آدمها

و حال آينه را هيچ كسي نمي پرسد

هميشه غرق مداراست بين آدمها

 

غريب گشتن احساس درد سنگيني ست

و زندگي چه غم افزاست بين آدمها

مگر كه كلبه دل ها چه قدر جا دارد

چه قدر راز و معماست بين آدمها

 

چه ماجراي عجيبي ست اين تپيدن دل

و اهل عشق چه رسواست بين آدمها

چه مي شود همه از جنس آسمان باشيم

طلوع عشق چه زيباست بين آدمها

 

ميان اين همه گلهاي ساكن اينجا

چه قدر پونه شكيباست بين آدمها

تمام پنجره ها بي قرار بارانند

چه قدر خشكي و صحراست بين آدمها

 

و كاش صبح ببينم كه باز مثل قديم

نياز و مهر و تمناست بين آدمها

بهار كردن دل ها چه كار دشواريست

و عمر شوق چه كوتاست بين آدمها

 

ميان تك تك لبخندها غمي سرخ ست

و غم به وسعت يلداست بين آدمها

به خاطر تو سرودم چرا كه تنها تو

دلت به وسعت درياست بين آدمها

لینک به دیدگاه

بعد ديدار تو

 

تو مثل راز پاييزي و من رنگ زمستانم

چگونه دل اسيرت شد قسم به شب نمي دانم

تو مثل شمعداني ها پر از رازي و زيبايي

و من در پيش چشمان تو مشتي خاك گلدانم

 

تو درياي تريني آبي و آرام و بي پايان

و من موج گرفتاري اسير دست طوفانم

تو مثل آسماني مهربان و آبي و شفاف

و من در آرزوي قطره هاي پاك بارانم

 

نمي دانم چه بايد كرد با اين روح آشفته

به فريادم برس اي عشق من امشب پريشانم

تو دنياي مني بي انتها و ساكت و سرشار

و من تنها در اين دنياي دور از غصه مهمانم

 

تو مثل مرز احساسي قشنگ و دور و نامعلوم

و من در حسرت ديدار چشمت رو به پايانم

تو مثل مرهمي بر بال بي جان كبوتر

و من هم يككبوتر تشنه باران درمانم

 

بمان امشب كنار لحظه هاي بي قرار من

ببين با تو چه رويايي ست رنگ شوق چشمانم

شبي يك شاخه نيلوفر به دست آبيت دادم

هنوز از عطر دستانت پر از شوق است دستانم

 

تو فكر خواب گلهايي كه يك شب باد ويران كرد

و من خواب ترا مي بينم و لبخند پنهانم

تو مثل لحظه اي هستي كه باران تازه مي گيرد

و من مرغي كه از عشقت فقط بي تاب و حيرانم

 

تو مي آيي و من گل مي دهم در سايه چشمت

و بعد از تو منم با غصه هاي قلب سوزانم

تو مثل چشمه اشكي كه از يك ابر مي بارد

و من تنها ترين نيلوفر رو به گلستانم

 

شبست و نغمه مهتاب و مرغان سفر كرده

و شايد يك مه كمرنگ از شعري كه مي خوانم

تمام آرزوهايم زماني سبز ميگردد

كه تو يك شب بگويي دوستم داري تو مي دانم

 

غروب آخر شعرم پر از آرامش درياست

و من امشب قسم خوردم تر ا هرگز نرنجانم

به جان هر چه عاشق توي اين دنياي پر غوغاست

قدم بگذار روي كوچه هاي قلب ويرانم

 

بدون تو شبي تنها و بي فانوس خواهم مرد

دعا كن بعد ديدار تو باشد وقت پايانم

لینک به دیدگاه

آرزوي نقاشي

 

ميان آبشارخاطراتم كنار بوته هاي گل نمي نشينم

هميشه آرزو كردم كه رنگ نگاه بوته گل را ببينم

هميشه آرزو كردم كه روزي براي لحظه اي نقاش باشم

هميشه آرزويم بوده رويا وليكن يك زمان ايكاش باشم

 

هميشه اين سوالم بوده مادر كه رنگ لاله ها يعني چه رنگي

هميشه گفته بودي باغ سبز ولي رنگ خدا يعني چه رنگي

نگاه مادرم چون ياس مي شد به پرسشهاي منلبخند مي زد

زماني رنگ سرخ لاله ها را به دنياي دلم پيوند م يزد

 

ولي من باز مي پرسيدم از او كه منظورت ز آبي چيست مادر

هما رنگي كه گفتي دنگ درياست همان رنگي كه گشته چشم از او تر

ز اقيانوس بي طوفان چشمش صداي اشك ها را مي شنيدم

در آن هنگام در باغ تخيل رخ زيباي او را ميكشيدم

 

نگاهي سرخ اشكي آسماني دوچشماني به رنگ ارغواني

ولي من هر چه نقاشي كشيدم همه تصويري از روياي او بود

و شايد چند خطي كه نوشتم همه يك قطره از درياي او بود

معلم آن زمان كه عاشقانه كنار حرفهايت مي نشينم

 

هميشه آرزو كردم كه روزي نگاه مهربانت را ببينم

ببينم كه كدامين ديدگاني مرا با حس ديدن آشنا كرد

كه دستان مرا تا اوج برد مرا از دور با چشمش صدا كرد

ببينم كه چه كس راگ شفق را به چشمان وجود من نشان داد

 

ببينم كه كدامين مهرباني غبار غم رويايم تكان داد

اگر چه من نگاهت را نديدم ولي زيباييت را ميشناسيم

صداي موج روحت را ستاره دل درياييت را ميشناسم

ز تو آموختم نقاشي عشق ز تو احساس را ترسم كردم

 

ز تب نور اميد و موج دل را ميان غنچه ها تقسيم كردم

ولي من با مرور خاطراتم به اوج آرزوهايم رسيدم

هم اينك لحظه اي نقاش هستم معلم را و مادر ا كشيدم

ولي نقاش من كاغذي نيست براي رسم ابزاري ندارم

 

كمي احساس را با جرعه اي عشق به روي برگ ياسي مي گذارم

دل نقاشيم تفسير روياست چرا تفسير يك رويا نباشيم

چرا رنگ غروبي سرخ باشيم چرا چون آبي دريا نباشيم

اگر چه گشت شعرم بس مطول ولي نقاشيم را قاب كردم

سحر شد خاطراتم نيز رفتند دوباره من زمان را خواب كردم

لینک به دیدگاه

تو را ميشناسم

 

تو از جنس احساس يك بوته نسرين

تو با چكه هاي شفق آشنايي

تو سر فصل لبخند هر برگ ياسي

ير پژواك سرخ صدايي

 

تو رنگين كماني ز چشمان موجي

تو رمز رسيدن به اوج خدايي

تو در شهر روياييم كلبه دل

تو يك قصه از .اژه ابتدايي

 

تو از آه يك ابر مرطوب و تنها

تو باراني از سرزمين وفايي

ترا مثل چشمان خود مي شناسم

اگر چه ز مژگان چشمم جدايي

 

تو يك جرعه از ژاله چشم يك گل

تو تعبيري از وسعت انتهايي

تو گيسوي زرين يك بيد مجنون

تو با راز قلب صدف آشنايي

 

تو امضايي از بال سرخ پرستو

تو يك ترجمه از كتاب صفايي

تو با قايقي از بلور گل بخ

رسيدي به شهري پر از روشنايي

 

تو با درد سرخ شكستن همآوا

تو صندوقچه امني از رازهايي

تو از مهرباني كتابي نوشتي

كه آغاز آن بودن شعر رهايي

 

تو در شهر آيينه ها مي نشيني

تو بر زخم سرخ شقايق دوايي

تو تكثير يك آيه از قامت سبزه هايي

تو موسيقي كوچ يك قوي تنها

 

تو شعري به رنگ سحر مي سرايي

تو تكراري از آرزوهاي موجي

تو شهدي به شيريني يك دعايي

تو در جهان يك شمع سوزان نهاني

 

تو چون پنجره شاهدي بي صدايي

تو آموزگار دبستان عشقي

تو دفترچه خاطرات صبايي

تو در سوز سرخ مناجات بلبل

 

تو در كوچه آبي قصه هايي

تو در سرزمين افق ناپديدي

تو بر زخم آلاله دل شفايي

ترا در اين دل غزل هم ندديم

بگو در كدامين دل و در كجايي

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...