*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۰ علی اسداللهی با اجرا و نگاهی شاعرانه از متن دستور زبان به متن شعری می رسد. تو با کاف کوچک تر می شوی پسرم اتاق با کاف کوچک تر می شود شهر با کاف کوچک تر می شود اما نارنج ها... ( الف تا ی علی اسداللهی) مسیر اتفاق افتادن شعر، برای هر شعر و برای هر شاعری مسیری خاص و منحصربه فرد است. شاید اگر روزی گروهی از شاعران همت می کردند و درباره اتفاقاتی که باعث آفریده شدن یک شعر شده است صحبت می کردند یا خاطره می نوشتند، می دیدیم که چه رویدادهای کوچک و پیش پا افتاده ای گاه به بدل شدن یک ایده خام، به یک متن ادبی منجر شده است. فرض کنیم که شاعر این شعر هم، روزی به متنی درباره دستور زبان برخورده است (البته ممکن است واقعاً در بسیاری از موارد کشف یک شاعر برآمده از تجربیات پسینی و در لحظه اتفاق افتاده باشد و بحث ما در اینجا تنها برای نزدیک شدن ذهن مخاطب است). در دستور زبان، به عنوان بخشی از علم ادبیات که به ساختارهای زبان می پردازد، مبحثی به نام پسوند ها داریم. یکی از این پسوند ها کاف(ک) است که با چسبیدن به انتهای برخی کلمات، به آنها معناهای تازه ای می دهد. همان طور که همه خوانده ایم، برخی از این پسوندها، معنای شباهت می دهد برای مثال کلمه نارنجک یعنی چیزی که شبیه نارنج است. برخی از این کاف ها معنای تحبیب می دهد، برخی معنای تصغیر و... حالا فرض کنید شاعری متنی درباره دستور زبان را می بیند و به تفاوت میان کاف های پسوندی دقیق می شود. اینجاست که تفاوت میان شاعر و غیر شاعر در زبان و اجرای زبانی روشن می شود. شاعر در اینجا از همین ظرفیت موجود در دستور زبان فارسی استفاده کرده است. نقطه آغاز شعر در زبان است و شاعر حرکت خود را در زبان آغاز می کند و با وسواس شعر را با اجرایی خاص در حیطه زبان جلو برده و به پایان می برد. اگر چه این شعر، شعر کوتاهی است، اما می توان در پشت همین کوتاهی و صرفه جویی شاعر در کلمات، وسواس او را در حیطه زبان درک کرد. او از میان انواع کاف های پسوندی دونوع کاف تصغیر و تشبیه را انتخاب کرده است. تقابلی که در این شعر دیده می شود، در همین جاست. کلماتی مانند پسر، اتاق و شهر با اضافه شدن این پسوند معنای کوچک تر شدن را می دهند، کوچک تر شدنی که به نظر می رسد از دید شاعر، با آن همسویی عاطفی دارد، تنها جایی که کاف پسوندی، کارکرد دیگری دارد در کلمه نارنج است که اینجا شاعر به کاف شباهت، توجه می کند. نکته: شاید اگر علی اسدالهی در جایگاه شاعر معنای درست و دقیق سکوت در شعر را نمی دانست و در جایی که باید شعر را به پایان نمی برد، هیچ کس حوصله خواندن متنی شعاری در مذمت جنگ و کشتار را نداشت شعر لحن همدلانه ای دارد، راوی در حال صحبت با پسر خود است و در این گفت وگو که گویی ما، از نیمه راه وارد آن شده ایم او در حال آموزش یک نکته دستوری به پسرخود است. این که با اضافه کردن پسوند کاف، برخی کلمات معنای تازه ای می گیرند و کوچک تر می شوند. راوی از میان کلماتی که می توانست برای بیان مفهوم مورد نظر خود استفاده کند از کلمات پسر، اتاق و شهر استفاده می کند. در حقیقت او کلماتی آشنا از زندگی شهری را برای این منظور برمی گزیند و نکته مهم اینجاست که حرکت این کلمات از جزء به کل است. راوی به پسرش می گوید که هر چه حجم و وسعت بیرونی کلمه بزرگ تر شود، کارکرد زبان برای کوچک کردن آنها یکی است و با اضافه کردن یک کاف می توان نه تنها پسر، بلکه اتاق و حتی شهر را با همان شیوه کوچک تر کرد. وسواسی که از آن صحبت کردیم در پایان بندی شعر اتفاق می افتد. اینجا شاعر از «ک» فقط برای رساندن معنای مورد نظر خود استفاده نمی کند، بلکه حتی کارکرد دیگری جز کوچک تر کردن هم دارد، کلمه ای هم که به ذهن راوی می رسد از مدار خانوادگی کلمه های پیشین جداست. ناگهان ذهن راوی از اتاق و شهر، به واژه نارنج می رسد که از آن مدار آشنا بیرون است. این بیرون افتادن ذهن راوی و به یاد آوردن ناگهانی کلمه ای که با کاف معنای تازه ای می گیرد، شعر را نیز وارد فضای تازه ای می کند. یکبار دیگر به پایان بندی شعر دقت کنید. شاعر، با وسواس از کلمات استفاده ای کرده است که نه تنها معنای شعر را برای درگیر کردن خواننده با متن به تعویق می اندازد که کارکرد معنایی درستی نیز دارد. سکوتی که راوی با به یاد آوردن کلمه «نارنج» در شعر آغاز می کند، ادامه منطقی و حسی شعر را به مخاطب واگذار می کند. اینجا مخاطب باید با اضافه کردن «کاف» به کلمه نارنج و رسیدن به واژه نارنجک ـ که از نظر بار مفهومی و حسی در تقابل آشکاری با واژه نارنج است ـ دلیل سکوت راوی را حدس بزند و سکوت معنادار و درست راوی شعر را کامل کند. رسیدن از یک متن دستور زبان به یک متن شعری، در این شعر علی اسداللهی مرهون اجرای درست، سنجیده و بدون اضافه گویی شاعر در زبان است. شاید اگر شاعر این شعر معنای درست و دقیق سکوت در شعر را نمی دانست و در جایی که باید شعر را به پایان نمی برد، هیچ کس حوصله خواندن متنی شعاری در مذمت جنگ و کشتار را نداشت، اما در شکل کنونی شعر، ما با شعری روبه روییم که عناصر و اجزای آن به دقت و در جای مناسب خود چیده شده اند. ( آرش شفاعی _ روزنامه جام جم ) 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده