MoonRise 201 ارسال شده در 4 فروردین، 2012 تاپیک چند نفر از بچه ها رو خوندم به نظرم جالب اومد تصمیم گرفتم بنویسم یا خاطرات طول روز یا حرفهایی که میشه زد الان داشتم به برادر زاده هام فکر میکردم دو تا پسر شیطون دیشب اینجا بودن کوچیکه با یه دستمال مرطوب افتاده بود رو کفشش و کفششو تمیز میکرد هنوز چند ماه مونده دوسالش بشه اما همیشه به فکر تمیزی خودشه میشینه لباساشو تا میزنه یا کرم دستش میاد به سر و صورتش میمیاله و از بیشتری چیزی که خوشش میاد عطره شانس اوردیم از رژ و اینطور چیزا استفاده نمیکنه دیشب که اومدن خونه از بس شیطونن و همه چیز رو دستکاری میکنن من اولین کاری که کردم بستن در اتاقم بود اما الان توی اتاقم نشستم به کاراشون فکر میکنم میگم کاش امشب اینجا بودن 2
ارسال های توصیه شده