MoonRise 201 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ تاپیک چند نفر از بچه ها رو خوندم به نظرم جالب اومد تصمیم گرفتم بنویسم یا خاطرات طول روز یا حرفهایی که میشه زد الان داشتم به برادر زاده هام فکر میکردم دو تا پسر شیطون دیشب اینجا بودن کوچیکه با یه دستمال مرطوب افتاده بود رو کفشش و کفششو تمیز میکرد هنوز چند ماه مونده دوسالش بشه اما همیشه به فکر تمیزی خودشه میشینه لباساشو تا میزنه یا کرم دستش میاد به سر و صورتش میمیاله و از بیشتری چیزی که خوشش میاد عطره شانس اوردیم از رژ و اینطور چیزا استفاده نمیکنه دیشب که اومدن خونه از بس شیطونن و همه چیز رو دستکاری میکنن من اولین کاری که کردم بستن در اتاقم بود اما الان توی اتاقم نشستم به کاراشون فکر میکنم میگم کاش امشب اینجا بودن 2 لینک به دیدگاه
DavOOd_TiTaN 10472 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ انشااالله همیشه خاطرات خوبی داشته باش 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده