dokhtare sahra 57 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ اگر چارلز دیکنز را «کاشف کریسمس» بدانیم اغراق نکردهایم. فارغ از در نظر گرفتن جنبه مذهبی آیین کریسمس، مراسمی که امروزه ما از کریسمس سراغ داریم ساخته و پرداخته ذهن چارلز دیکنز است.... یادگاریهای دیکنزی 6 كتابی كه ماندگار ماندهاند! بدون شک، چارلز دیکنز یکی از نویسندگان مهم و تاثیرگذار قرن نوزدهم است. اما تاثیرگذاری شخصیت دیکنز مرزهای ادبیات را پشتسر گذاشته و وارد فرهنگ مردم جهان امروز شده است، تا جایی که خیلی از مفاهیم و عقاید قرن بیستمیمان را مرهون او هستیم. با نزدیک شدن تولد دویست سالگی چارلز دیکنز، بررسی کردهایم او به جز «آرزوهای بزرگ»، «دیوید کاپرفیلد»، «الیور تویست» و دیگر نوشتههایش چه هدیههای بزرگ دیگری برای ما یادگار گذاشته است: کریسمس اگر چارلز دیکنز را «کاشف کریسمس» بدانیم اغراق نکردهایم. فارغ از در نظر گرفتن جنبه مذهبی آیین کریسمس، مراسمی که امروزه ما از کریسمس سراغ داریم ساخته و پرداخته ذهن چارلز دیکنز است. به گفته «لیهانت» - نویسنده و منتقد ادبی – اوایل قرن نوزدهم هیچ کس اسمی از کریسمس نمیآورد. عمق این بیتوجهی تا جایی است که گفته میشود جلسات هفتگی باشگاه کارلتون که در آن زمان مسئولیت ریاست حزب محافظه کار انگلیس را بر عهده داشت دقیقا در روز کریسمس برگزار میشد و حتی به تعویق نمیافتاد. با اینکه عدهای معتقدند «پرنس آلبرت» ایده درخت کریسمس را برای اولین بار معرفی کرد اما عده زیادتری معتقدند توصیفات دقیق دیکنز از آیینهای کریسمس در کتابهایش الهام بخش نسلهای بعدی در برگزاری مراسم باشکوه کریسمس شده است. ایده کریسمس برفی یا به اصطلاح خودشان کریسمس سفید هم برای اولین بار توسط چارلز دیکنز مطرح شد. او در رمان «سرود کریسمس» طوری کریسمس را با چاشنی مناظر زیبای برفی توصیف کرده بود که همه وسوسه شدند کریسمس را با طعم برف تجربه کنند. «پیتر آکروید» در کتابی که پیرامون زندگینامه دیکنز نوشته، به موضوع جالبی اشاره کرده است: «بررسیهای زمانی-تاریخی نشان میدهد چارلز دیکنز در هشت سال اول زندگی اش، کریسمسی برفی را به چشم دیده است. میزان بارش برف در آن سالها آنقدر زیاد بوده که همه جا واقعا سفید پوش میشده است» شاید جمله «چسترتون» - دیکنزشناس – درباره اثرگذاری دیکنز بر باورهای کریسمسی ما بهترین جمعبندی این بخش باشد. «کریسمسهای دیکنز، چه اسکروچ را متحول کرده باشد، چه نه؛ قطعا ما را متحول کرده است». اسکروچ، اردک خسیس و پول پرست «آواز کریسمس» را یادتان هست؟ فقر دیکنز یکی از اولین نویسندگانی بود که موقع نوشتن داستانهایش به فکر افراد فقیر هم بود؛ شاید به همین دلیل بود که او توانست توصیفگر دقیق فقری باشد که در لندن در دوره ویکتوریایی موج میزد. خود دیکنز از خانوادهای بیپول برخاسته بود. پدرش شم اقتصادی خوبی نداشت و شش ماه از دوازده ماه سال را به خاطر بدهیهایش زندانی بود! دیکنز وقتی کودک بود به شدت کار میکرد و تصاویری که از کار کردن کودکان و سوپهای آبکی در رمانهای او دیدهایم چندان زاده تخیل دیکنز نبوده است. دیکنز پس از اینکه دیکنز شد اصطلاح «پارتی بازی» را جا انداخت که اشاره به سلطه اشراف بر قشر کم در آمد یا رابطه مداری به جای ضابطه مداری داشت. اما حالا کار به جایی رسیده است که هر کس میخواهد درباره فقر صحبت کند اصطلاح «فقر دیکنزی» را برای توصیفش به کار میبرد. البته «بنجامین دزرائیلی» -نویسنده- هم در کتابهایش اوضاع نابسامان لندن را به تصویر کشیده اما دیکنز همچنان یکهتاز این عرصه است. کمدی مدرن دیکنز علاوه بر اینکه قصه نویس خوبی بود، داستانگوی فوقالعادهای هم بود. او عادت داشت داستانهایش را با طنز و جذبه فوقالعادهای بازی و روایت کند. شخصیتها مال خود دیکنز بودند و او زبانشان را خوب بلد بود. پروفسور جان مولان از دانشگاه لندن میگوید خیلی موقعها اگر ما بخواهیم برشهایی از داستانهای دیکنز که آن زمانها خیلی خندهدار به نظر میرسیده روایت کنیم به هیچ وجه بامزه نخواهد بود. اما نکته جالب دقیقا همین جاست. جادوی دیکنز این است که با رمانهای ظاهرا ساده اش، ابعاد گسترده طنزی که در کلام مردم جاری است را برای همه ملموستر میکند. عده زیادی بر این باورند که کمدینهای امروزی، از نسلهای بعدی دیکنز هستند. آرماندو لانوچی – نویسنده و کمدین – میگوید: «نثر دیکنز به گونهای است که ما فکر میکنیم با یک رمان نویس جدی ویکتوریایی مواجهیم. اما در واقعیت اینگونه نیست. او یکی از بهترین طنزپردازانی است که تا به حال زندگی کرده است. نوشتههای او معیار سنجش کیفیت نوشتههای طنز مدرن است و طنز نویسهای امروزی واقعا مدیون او هستند. دیالوگهای دیکنز ریتم دارند و در عین عامیانه بودن، سطحی نیستند.» سینما تعداد اقتباسهای ادبی از آثار چارلز دیکنز آنقدر زیاد است که تقریبا همه بازیگران حرفهای و غیرحرفهای سینما حداقل در یکی از اقتباسهای ادبی دیکنزی بازی کردهاند. با این حال، سرگئی آینزستاین – کارگردان و نظریه پرداز روسی – میگوید «خیلی از ویژگیهای سینما که امروزه مورد استفاده قرار میگیرد تحت تاثیر دیدگاههای خاص دیکنز به وجود آمده است.» او تدوین موازی را یکی از اکتشافات دیکنز میداند. (تدوین موازی به معنای روایت همزمان دو قصه و سپس پایان دادن هر دو با یک کلوزآپ است). از طرفی دیگر پروفسور گرام اسمیث – نویسنده کتاب دیکنز و رویای سینما – مدعی است اگرچه نمیتوان نقش کلیدی او در پیشرفت سینما را نادیده گرفت اما این نظریه که دیکنز، خالق سینماست فاقد اعتبار است و قابل قبول نیست. «هنگامی که سینما روی کار آمد، نوشتههای دیکنز خوراک سینمایی مفیدی برای تهیه آثار سینمایی فراهم کرد.» طبق آمار، حدود 100 نسخه مختلف از اقتباسهای سینمایی دیکنزی فقط به صورت فیلم صامت وجود دارد و البته این آمار، روز به روز در حال افزایش است. یکی از دلایل این اتفاق، نثر تصویری دیکنز و توصیفهای دقیق وی از مکانها و اتفاقات است. پروفسور تئودورهاوت از دانشگاه کنتاکی معتقد است تاثیرگذاری دیکنز بر سینما، چیزی بیش از اقتباسهای سینمایی است. او ارائه مضامین نو و تکنیکهای جدید و امروزیتر را هدیه بزرگ دیکنز به سینما میداند. اسامی با مسما شخصیت پردازی دیکنز و نامگذاری هنرمندانه کاراکترها یکی از بزرگترین دستاوردهای دیکنز است. فرهنگ لغت شخصیتهای ادبی بریتانیا، 989 اسم را فهرست کرده که دیکنز از روزهای اول نوشتن بهعنوان خبرنگار تا آخرین روزهای دست به قلم بودن بهعنوان رماننویس مورد استفاده قرار داده است. پیش از دوره دیکنز، شخصیتها گهگاه اسامی نمادین داشتند اما او تصمیم گرفت طرحی نو در انداخته و اسامی شخصیتها را به گونهای انتخاب کند که بیانگر منش و خلق و خوی آنها نیز باشد. علت نامگذاری بعضی از شخصیتها مشخص است و پارهای دیگر نیاز به توضیح دارد. شاید یکی از این شخصیتها «مگ ویچ» رمان «آرزوهای بزرگ» باشد. او همان دزدی است که اوایل داستان پیپ کوچک به او کمک کرده و با پیشرفت سیر روایی داستان متوجه میشویم او پدرخوانده پیپ – شخصیت اصلی آرزوهای بزرگ- شده است. نام «مگ ویچ» تعابیر متفاوتی دارد. از اشاره نمادین به دزدی تا تلمیح تاریخی به یکی از شخصیتهای انجیل، مردان عاقل. نویسندگان نام آشنای زیادی پس از چارلز دیکنز از این تکنیک استفاده کردند؛ افرادی چون جیمز جویس، تامس پینچن، مارتین امیس و اف اسکات فیتزجرالد. بعضی از شخصیتهای دیکنز آنقدر معروف هستند که کاملا جزئی از زبان شدهاند و نیازی به معرفی ندارند. مثلا همه میدانند وقتی از اسکروچ میگوییم از انسانهای خسیس و ناخن خشک حرف میزنیم. دیدگاه ما به قانون بهترین مثال برای این نکته، داستان «خانه غمزده» است. اتفاقات این رمان قبل از دهه هفتاد و پیش از اصلاحات انجام شده روی قوانین رخ داده و ضمن روایت داستان، قشر وکلا را شدیدا مورد انتقاد خود قرار میدهد. هیچ بعید نیست بیاعتمادی بیش از یک چهارم مردم انگلیس به وکلا، ریشه در این رمان و شخصیتهایش داشته باشد. زاخاری چافی جونیور در نقدی برای ماهنامه حقوق دانشگاههاروارد نوشته بود تنها دو کتاب غیردرسی است که دانشجویان حقوق باید آن را حتما بخوانند. «آقای پیک ویک» و «خانه غمزده» که هر دو را دیکنز نوشته است. حتی یک وکیل آموزش دیده هم از حجم جزئیات قانونی مطرح شده در نوشتههای دیکنز متعجب میشود و این نکته، نشاندهنده سطح بالای دانش دیکنز و علت ماندگاری آثار اوست. سر ویلیام هولدز ورث – مورخ – در کنفرانسی پیرامون اهمیت چارلز دیکنز گفته بود: «رویکرد متفاوت و همه جانبه دیکنز به قانون و وکلا از مواردی است که نه فقط در دوران خویش، که در عصر حاضر نیز مایه افتخار ماست. اما سوالی که مطرح میشود این است چه مقدار از مسائلی که دغدغه ذهنی دیکنز بوده، همچنان پابرجاست؟» 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده