Managerr 1616 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ مغولان در چين مغولان طوايف متعدد و پراكندهاى در شمال چين بودند كه على رغم جنگاورى و جسارت به دليل پراكنده بودن از يكديگر خطرى جدى براى دولتهاى متمدن محسوب نمى شدند، اما در ۱۱۷۴ با مرگ يسوكاى، پسر ۱۲ ساله وى به نام تموچين رئيس يك قبيله مغولى شد. وى در اوايل كار به دليل صغر سن نتوانست كار چندانى از پيش ببرد، ولى در طى چند سال به قدرت مهيبى دست يافت و در ۱۱۸۸ خود را خان تمام مغولان يعنى چنگيزخان خواند. اما او براى رياست بر كليه قبايل مغولى هنوز كارهاى زيادى براى انجام دادن داشت، از جمله مبارزه با قبايل بزرگ نايمان. نايمانها از گذشتههاى بسيار دور جزو قبايل قدرتمند مغول بودند و به سادگى انقياد چنگيز را نمى پذيرفتند. در ۱۲۰۶ پس از چند نبرد هولناك، سرانجام نايمانها شكست خورده و از هم پاشيدند. تموچين سپس با حملهاى ناگهانى به قبيله تاتارهاى سفيد، آنها را شكست داد و پادشاه آنها را به هلاكت رساند. نبرد بعدى چنگيز مبارزه با قره ختايىها بود و اين نيرو را نيز شكست داد. چنگيز اكنون براى به پايان رساندن فتوحات خود در آسياى شرقى يك كار مهم داشت و آن شكست چين بود. در اين زمان در چين سلسله كين در قدرت بود. فرمانروايان اين سلسله داراى قدرتى قابل توجه بوده و آمادگى مقابله با چنگيز را داشتند، اما حملات متعدد، منظم و دامنه دار مغولان بر عليه آنها، قدرت مقاومت آنها را متلاشى كرد. چنگيز بين سالهاى ۱۲۱۵ تا ۱۲۱۸ ، ۳ بار به شمال چين لشگر كشيد و بهترين شهرهاى چين را تصرف كرد. اين نبردها ۱۴ سال طول كشيد و از نظر اهميت كمتر از حمله چنگيز به غرب آسيا نبود. نتايج نبرد از ۱۱۸۸ تا ۱۲۱۸ ميلادى يعنى طى ۳۰ سال تموچين فرزند يسوكاى از مردى گمنام در يك قبيله كوچك مبدل به مالك بى چون و چراى شرق آسيا شد و اگرچه اين ۳۰ سال بويژه نبردهاى ۱۴ ساله او با چين شمالى كمتر مورد توجه بوده، اما دليل اصلى قدرت يافتن او و فتح ماوراء النهر، فلات ايران و مركز روسيه را بايد در پيروزى او بر چين و غلبه اش بر قبايل مغول دانست و در همين نبردها موفق به فراگيرى فنون قلعه گيرى شد. اين فنون بعدها براى فتح شهرهاى بزرگ و آباد خراسان و تركستان بسيار به كار مىآمد. از طرف ديگر، منطقه شمالى چين از جمعيت بسيار زيادى برخوردار بود و همين جمعيت زياد سبب شد تا چنگيز در لشگركشى هاى خود از لحاظ نفرات هيچگاه كمبودى نداشته باشد. و نكته سوم اينكه اگر چنگيز در نبرد با چينىها مغلوب مىشد و يا آنكه به نتيجه خاصى نمىرسيد، هرگز اين قدرت را نمى يافت كه به نواحى آباد ايران و اعماق روسيه و اوكراين لشکركشى كند و شايد پاى مغولان به سرزمينهاى گرم غربى هرگز نمىرسيد. حمله چنگيز به ايران در قرن ۱۳ ميلادى قدرت بزرگى به ايران كنونى تسلط داشت كه پس از ۵۰۰ سال ايران را يكپارچه كرده بود، اگرچه اين نيرو اصالتاً ايرانى نبود، اما در دوران آن شهرهاى بسيار بزرگى در ايران پاى گرفت. قدرت خوارزمشاهيان به اندازه اى بود كه در كليه دولتهاى آسياى صغير و خاور نزديك مطمئن بودند توفان چنگيز به آنها نمى رسد، اما گذشت زمان چيز ديگرى را نشان داد. اولين برخورد در ۱۲۱۶ براى اولين بار در دشتهاى قرقيزستان طلايه داران خوارزم با مردان چنگيز كه از نبرد با طوايف مركيت باز مىگشتند، روبرو شدند و سربازان چنگيز علاقه اى به نبرد نشان ندادند و نيمه شب عقب نشينى كردند. چنگيز در اين زمان هنوز قصد نبرد با سلطان محمد خوارزمشاه را نداشت، اما حمايت سلطان محمد عملاً او را مجبور به جنگ كرد. مرگ فرستادگان چنگيز حاكم اترار كه دست نشانده محمد خوارزمشاه بود، بازرگانان مغول را به جرم جاسوسى دستگير و اموال آنها را غارت كرد و سپس به دستور سلطان، آنها را كشت. چنگيز اكنون براى حفظ آبروى خود چارهاى جز جنگ نداشت، چرا كه سلطان محمد آخرين سفير وى را نيز چندى قبل كشته بود. در ۱۲۱۹ ميلادى (۶۱۶ هجرى) چنگيزخان با عظيم ترين سپاهى كه تا آن زمان شرق به خود ديده بود، عازم اترار شد. انهدام قشون سلطان در ناحيه اى بين اوش و اترار سپاه چنگيز به سپاهى بزرگتر از خود برخورد. مورخين، سپاه سلطان محمد خوارزمشاهى را ۴۰۰ هزار تن ذكر مى كنند. نبردى سخت بين طرفين درگرفت، اما قدرت سواران بيابانگرد سبب بروز شكاف در صفوف سپاه خوارزم شد، از طرفى جوچى پسر چنگيز نيز در اين نبرد با ابراز رشادت مانع گريز سپاه دشمن شد و با محاصره آنها قتل عام عظيمى از اين سپاه به راه انداخت. شكست سنگين سلطان محمد سبب از بين رفتن روحيه جنگاورى خوارزمشاهيان شد و وى عملاً مرزهاى شرقى را بدون محافظ رها كرد. پس از آن، سپاه مغولى به ۳ دسته تقسيم شده و بخشى به فرماندهى جغتاى و اكتاى مأمور تسخير اترار شدند، بخشى به سمت خجند حركت كرده و خود چنگيز نيز به سمت شهرهاى آباد سمرقند و بخارا حركت كرد. تنها شهر اترار مقاومت بى نظيرى (۶ ماهه) از خود نشان داد، اما نرسيدن نيروى امدادى سبب انهدام شهر و مرگ حاكم آن شد. حاكم بخارا نيز كه ۲۰ هزار سرباز داشت، ابتدا در كنار رود سيحون با سپاه مغول درگير شد، اما پس از شكست، شهر تسليم آنها گرديد. خجند اما تقريباً بدون مبارزه تسليم شد. سمرقند آخرين شهرى بود كه مى توانست از ورود مغولان به خراسان جلوگيرى كند، چرا كه پادگان سمرقند در اختيار ۴۰ هزار نظامى ترك بود. متأسفانه تركها تصميم به تسليم كردن شهر گرفتند و اين مسأله سبب شد تا آنها نه تنها جان خود را (به دليل قتل عام) از دست بدهند، بلكه تسخير شهر با ارزش و آباد سمرقند، قدرت مغولان را دوچندان كند. چرا كه آنها از اين شهر ۳۰ هزار سرباز جديد و ۳۰ هزار صنعتگر به كار گرفتند. همچنين فتح سمرقند، دره معروف و حاصلخيز زرافشان را نيز در اختيار مهاجمان قرار داد. لینک به دیدگاه
Managerr 1616 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ حمله به جيحون و اورگنج ترس احمقانه سلطان محمد سبب اجتناب او از درگيرى مستقيم با مغولان شد و او تصميم به مقاومت در شهرها گرفت اما اين تاكتيك كاملاً اشتباه بود. چرا كه وى مى توانست با كمك شهرهاى بزرگ اورگنج، نيشابور، سمرقند، بخارا، سبزوار و ده ها شهر ديگر، ارتشى بسيار بزرگ و مجهز فراهم كند حال آنكه اين شهرهاى جدا از هم هيچكدام نمى توانستند آسيبى به ارتش مغول برسانند و چنگيز نيز ظرف ۲ سال كليه اين شهرها را گرفت. كمااينكه جلال الدين پسر سلطان محمد در اين باره به پدر هشدار داده و از او خواسته بود كه با دادن سپاه به او اين امكان را براى مبارزه رو در رو با مغولان به او بدهد كه متأسفانه سلطان به او بى توجهى كرد. از طرف ديگر چنگيز كه از ترس سلطان باخبر بود ۲ ستون نيرو را مأمور تعقيب شاه خوارزم كرد. اين نيروها از مسير قوچان، اسفراين، دامغان و رى پيشروى كرده و محمد خوارزم شاه را تعقيب كردند اما اين مرد زبون از قزوين به درياى خزر فرار كرد و در همان جا جان خود را از دست داد. پس از اين، سلطان جلال الدين خوارزمشاهى سعى كرد سرعت پيشروى مغولان را كُند كند. وى ابتدا در گورگنج پايتخت خوارزمشاهيان به نبرد با ۲ پسر چنگيز يعنى جوچى و جغتاى رفت و در ابتدا نيز بيرون از قلعه شهر آنها را شكست داد اما با رسيدن نيروهاى كمكى به آنها به داخل قلعه عقب نشينى كرد. اورگنج ۶ ماه مقاومت كرد اما نهايتاً در ۱۲۲۰ ميلادى با رسيدن نيروهاى اوكتاى پسر سوم چنگيز شهر سقوط كرد و مردم آن از دم تيغ گذشتند. فتح نيشابور چنگيز خان پس از فتح تركستان و ماوراءالنهر شهرهاى سر راه را يكى پس از ديگرى منهدم و به سوى خراسان حركت كرد. شهرهاى غزنه، توس و قوچان كنونى را تسخير و اهالى آن را قتل عام كرد. پسر كوچك چنگيز تولى نيز با تسخير مرو (اين شهر افسانهاى) حتى به حيوانات شهر نيز رحم نكرد اما در اولين حمله به نيشابور كه آبادترين شهر جهان در قرن سيزدهم بود ناموفق ماند. پسر چنگيز با طى ۱۰۰ كيلومتر مسافت ناگهان خود را به سبزوار رسانده و ۷۰ هزار سكنه شهر را قتل عام كرد. تولى مجدداً با سپاهى عظيم به نيشابور حمله كرد و على رغم مقاومت سنگين نيشابور با استفاده از ۳ هزار سنگر موقت بر روى برج ها و ۵۰۰ منجنيق، نتوانستند در برابر مغولان دوام آورند، چرا كه مغولان با استفاده از منجنيق هاى بزرگ ديوارهاى شهر را در هم كوبيده و با پرتاب گلوله هاى نفتى مدافعان را مجبور به عقب نشينى كردند. شهر پس از سقوط با فرمان قتل عام روبرو شد. گفته مى شود مغولان در هنگام انهدام مرو و نيشابور ۱/۵ ميليون نفوس ايرانى را از دم تيغ گذراندند. فتح كامل ايران جلالالدين على رغم رشادت هاى فراوان نتوانست مانع موفقيت كامل چنگيز شود. وى ابتدا در نسا و سپس در غزنه در بهار ۱۲۲۱ سپاه سى هزار نفرى مغول را شكست داد و چنگيز را براى اولين بار نگران كرد. چنگيز خان در پاييز همان سال با سپاهى بزرگ به غزنه حمله كرد اما جلالالدين چون ديد قادر به مقابله با سپاه عظيم خان مغول نيست به رود سند عقب نشينى كرد و در مقابل چشم چنگيز با اسب خود از رود سند گذشت. در ۱۲۲۲ چنگيز آخرين شهر مهم منطقه يعنى هرات را تسخير و صدها هزار نفر از مردمان آن را كشت. پس از سقوط شهرهاى بزرگ شرق، ديگر مانعى بر سر راه ارتش مغول نبود و آنها قزوين، زنجان، همدان، تبريز، ساوه، قم و كاشان را ظرف ۴ سال تسخير كردند. چنگيز در سال ۱۲۲۷ پس از ۵۳ سال فرمانروايى فوت كرد و اگر مرگ او نبود مغولان شرق اروپا را نيز نابود مى كردند. نتيجه نبردهاى چنگيز اگر تاريخ جهان را بدانيم پى خواهيم برد كه همواره فلش حملات از غرب به شرق آسيا بوده و عملاً كشورهايى نظير چين و يا صحرانشينان طمع به غرب آسيا نداشته اند؛ اما حمله چنگيز تا ۲۰۰ سال آسياى مركزى و غرب را تحت اشغال مغولان و تيره هاى بيابانگرد قرارداد و همين مسأله سبب عقب ماندگى آسياى غربى شد. از طرف ديگر خوارزمشاهيان كه در قرن ۱۲ و ابتداى قرن ۱۳ با قدرت گرفتن تدريجى تقريباً قدرت ايران را دوباره احيا مى كردند ناگهان از بيخ و بن از بين رفتند و اين خلأ قدرت تا صدها سال بعد ايران را مبدل به قدرتى درجه ۲ در عرصه جهانى كرد. نكته مهم اينكه چنگيز خان را مى توان متهورترين سردار نظامى دانست. وى بدون هراس از قطع شدن خطوط مواصلاتى خود هزاران كيلومتر از صحراهاى شرقى فاصله گرفت و تا غرب آسيا و روسيه جلو رفت. هجوم چنگيز به شرق سبب تغيير جغرافياى سياسى ايران، هندوستان، افغانستان، تركمنستان، روسيه، بين النهرين و حتى خاورميانه عربى شد و بازيگران بين المللى را كلاً تغيير داد و اقوام مغول و تاتار را جانشين اقوام قديمى اين منطقه كرد. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده