morvaridtalaee 2591 ارسال شده در 29 اسفند، 2011 باز همراه شما مدرسه اي مي سازيم در مجالي كه برايم باقي ست باز همراه شما مدرسه اي مي سازيم كه در ان همرواره اوا صبح به زباني ساده مهر تدريس كنندو بگويند خدا خالق زيبايي وسراينده عشق آفريننده ماست مهرباني ست كه مارا به نكويي دانايي زيبايي و به خود مي خواند جنتي دارد نزديك، زيبا و بزرگ دوزخي دارد - به گمانم كوچك و بعيد در پي سودايي است كه ببخشد مارا و بفهماندمان ترس ، بيرون از دايره رحمت اوست
morvaridtalaee 2591 مالک ارسال شده در 29 اسفند، 2011 در مجالي كه برايم باقي ست باز همراه شما مدرسه اي مي سازيم كه خرد را با عشق علم را با احساس و رياضي را باشعر دين را با عرفان همه را با تشويق تدريس كنند لاي انگشت كسي قلمي نگذارند و نخوانند كسي را حيوان و نگويند كسي را كودن ومعلم هر روز روح را حاضر و غايب بكند به جز از ايمانش هيچ كسي چيزي را حفظ نبايد بكند مغز ها پر نشود چون انبار قلب خالي نشود از احساس درس هايي بدهند كه به جاي مغز، دل ها را تسخير كند از كتاب تاريخ جنگ را بردارند در كلاس انشا هر كسي حرف دلش را بزند غير ممكن را از خاطره ا محو كنند تا،كسي بعد از اين باز همواره نگويد «هرگز» و به اسماني ،همرنگ جماعن نشود زنگ نقاشي تكرار شود رنگ را درپاييز تعليم دهند قطره در باران موج را در ساحل زندگي را در رفتن و برگشتن از قله كوه و عبادت را درخدمت خلق كار را در كندو وطبيعت را در جنگل و دشت مشق شب اين باشد كه شبي چندين بار همه تكرار كنيم عدل ازادي قانون شادي امتحاني بشود كه بسنجد مارا تا بفهمند چقدر عاشق و آگه و آدم شده ايم در مجالي كه برايم باقي ست باز همراه شما مدرسه اي مي سازيم كه در آن ،آخر وقت به زباني ساده شعر تدريس كنند وبگويند تا فردا صبح خالق عشق نگهدار شما مجتبي كاشاني (سالك) برگرفته از مجله پيوند
ارسال های توصیه شده