Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ بقراط تاريخنگاري كه تاريخنگاران و روزنامه نگاران جوان بايد به ادامه روش او تعهد بسپارند 17 دسامبر سال 121 ميلادي سوئه تونيوس Suetonius تاريخنگار مشهور روم باستان و مولف كتاب 12 جلدي «زندگاني سزارها» اين كتاب خود را به پايان رسانيد و تصميم گرفت كه پس از يك استراحت چند ماهه، به كارخود درباره ساير مقامهاي رومي با استفاده از آرشيو دولتي روم ادامه دهد كه هادريانوس (هادريان) امپراتور وقت چنين اجازه اي را به او نداد، زيرا سوئه تونيوس در كتاب خود مطالبي در باره رفتار خصوصي زن او نوشته بود. سوئه تونيوس قبلا دوست و مشاور هادريانوس بود و هنگامي كه مورد اعتراض وي قرار گرفت گفت كه دوستي جاي خود دارد و حاضر است در راه آن جانش را نثار كند، ولي نمي توانست به «تاريخ» كه انبار بايگاني(گنجينه) حقايق كارهاي انسانها از هر مرتبه و مقام است خيانت كند كه خيانت به بشريت است و مجازاتي تخفيف ناپذير دارد و اين، مجازاتي است كه وجدان به جسم وارد مي آورد. سوئه تونيوس معاصر پلوتارك(نويسنده يوناني و متوفا در سال 125 ميلادي) و تاسيتوس مورخ يک رومي بود. چون تاسيتوس تاريخ خود را اختصاص به رويدادهاي سياسي و كارهاي دولتي امپراتوران روم و مذاكرات سنا داده بود، سوئه تونيوس عمدتا درباره زندگاني خصوصي و عادات خوب و بد از جمله آزمندي ها، قساوتها، هرزگيها و ... و وضعيت خانوادگي و رفتار و زندگي داخلي آنان نوشت و تا توانست حقايق و واقعيات را گفت و چيزي را صيقل نزد، رنگ آميزي نكرد و ناگفته نگذارد. لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ وي از زير پا گذاردن و نقض حقوق مردم و لهو و لعب و خوشگذراني هاي امپراتوران نوشت به گونه اي كه در قرن 19 و تا مقطعي از قرن 20 و در موارد معدود تا زمان حاضر، پيش از دادن گواهينامه تحصيلات دانشگاهي در تاريخ و بعدا در روزنامه نگاري به افراد، آنان را متعهد به رعايت اصول و روش حرفه اي «سوئه تونيوس» مي كرده اند كه براي اين فارغ التحصيلان برابر و مثابه با سوگندنامه بقراط براي فارغ التحصيلان پزشكي بوده است و كساني كه اين تعهد را مي سپردند نبايد زير بار سانسور و از جمله خود - سانسوري مي رفتند و هنوز هم چند دانشكده روزنامه نگاري وجود دارد كه فارغ التحصيلان خود را سوگند مي دهند كه در نشريات تحت سانسور كار نكنند. در تاليف بزرگ سوئه تونيوس در جلد مربوط به زندگي كراسوس كه در جنگ سال 53 پيش از ميلاد با ايران در منطقه «حران» كشته شد آمده است كه كراسوس مردي آزمند و زر - دوست بود . هنگامي كه سر او را به تيسفون نزد «ارد Orode» شاه وقت ايران بردند، دستور داد مقدار زيادي سكه طلا بياوردند و مقابل سر كراسوس قرار دادند. سپس «ارد» خطاب به سر كراسوس گفت: حالا از اين سكه ها هرچه دلت مي خواهد بخور تا سير شوي. ژنرالهاي اسير رومي شاهد اين صحنه بودند. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده