Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۰ مقدمه: دگرشهر با مفهوم زباله ازاین جهت نسبت دارد که زبالهدانی هرشهر جایی است که عناصر یا موقعیتهایی را در کنار هم قرارمیدهد که در حال عادی غیرقابل جمع هستند. در حالی که عناصر شهر ازقابلیت بالایی برای جمع شدن برخوردارند. مطلب حاضر ضمن پرداختن به هر دو جنبه، بیشتر به خاصیت دگرشهری زبالهدانی را پرداخته است. زباله است. بی قیمت و بیارزش. دور ریختنی. نخواستنی و دیگر نباید بودنی. نازیبا، از شکل افتاده و مچاله. بدبو و فاسد شدنی، بیماریآور و مرگزا. درهم فرو رفته اما جداشدنی، دور رفتنی، ترسآور و احتیاط برانگیختنی. قدیمی نیست. تاریخ مفصلی ندارد. کیسه و سطلی نبوده تا شیشهها و بطریهای نوشابه، کاغذهای مچاله، میوههای خورده و نیم خورده یا فاسد،غذاهای اضافه، قوطیهای خالی کنسرو، استخوان آبزیان، پرندگان و نشخوارکنندگان و پوستههای باز شدهی کالا را در دورههای معینی از زمان(مانند یک شبانه روز) در هم بیامیزد و در ساعت مقرری از آن(مثل 9شب) به بیرون از سکونتگاه براند و تا در بیرون شهر در حجم تپهای بزرگ جای بگیرند. پاره پاره است. هزار جزیی. تکههایی از هویتهای جداگانه. فاقد معنایی سنگین در مرکز. بدون حضور اشارههای صریح به دیگری با رابطههایی گسیخته. بیانسجام. در نبود چارت تشکیلاتی. بدون رییس بدون مرئوس، ناخویشاوند. زبالهها وقتی کوه میشوند معلوم نیست از فرمانیه آمدهاند یا از شهرری. از شهرک راه آهن یا هفت حوض. فقیرند یا ثروتمند. مهم نیست اصل بودهاند یا ساخت چین، وطنی ِ خالص یا دست ساز خانگی. یعنی که کدامند: محلی، ملی یا بینالمللی. مشخص نیست از زبالهدان پارک ملت در این توده سنگین نشستهاند یا از دبستانی غیرانتفاعی آمدهاند. کاغذهای رسید عابر بانک ملی هستند، از شوتینگ مجتمعی مسکونی رسیدهاند یا ازسطل زبالهی خانهای شخصی، کوچک و یک طبقه. بدون مرز، میان حیطهی عمومی یا خصوصیاند. از محلههای حاشیهنشین تپهی سیف، زیر پل مدیریت، جادهی ساوه تخلیه شدهاند یا ازمحلههای مرکزی، اصیل و قدیمی. از دفتر ریاست جمهوری آمدهاند یا نهضت آزادی، مشارکت و موتلفهی اسلامی یا اصلا هیچکدام، زندان اوین یا بهشت زهرا. یعنی که به نقطهی مرکزی قدرت نزدیکاند یا در حاشیهاند. از دایره آن بیرون رفته و یا در دایرهی مقابل نشستهاند. قطعات خرد شدهی یک چرخ گوشت کهنه و خراباند یا تکههایی ازیک ژاکت دستبافتِ کهنه و بیتار و پود. از کارخانه رسیدهاند یا با انگشتهای مادر بزرگ به هم تنیده شدهاند. صنعتیاند یا سنتی. محو و نیست شدنیاند یا دیر به نقطهی نابودی رسیدنی. ماندنیاند یا مردنی یا اینکه در خاک رفتنی و دوباره روییدنی. آلبومی تخریب شده از یادگاریهای پراکنده، مربوط به دورههای متفاوت یا آثار و رویدادهایی بیرون رانده شده اززندگی. زمانی فشرده شده در مکان و تپهای مناسب برای کاوش خاطرات باستانی. زبالهاند نخواستنی، زشت و ندیدنی. با این وجود، تصادفی هستند از رنگها، جنسها، بافتها و نشانهها. مزهها و بوهای ناهمسان ِ در کنارهم آمده. "حجمی سورئال و کولاژی تصادفی". از همهی خانههای شهر صادر میشوند. عملی گریزناپذیر و همگانی، مثل "مرگ و قضای حاجت"، بینیاز از طبقه، در یک سطح قراردهنده و فقیر وغنی رایکجا نشاننده. زباله در شهر رازها را برملا میکند. آمار خریده شدنیها ومصرفکردنیها را فریاد می زند. ویترین کالاهای مصرفی صاحبان و بلندگویندهی آمار میهمانها و میهمانیهاست. افشاگرحقایق است. با الهام کامل از برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام مطلب که گزارشی است از مقالهی رابرت استم با عنوان : Hybridity and the Aesthetics of Garbage: the Case of Brazilian Cinema 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده