رفتن به مطلب

کارگاه بررسی دموکراسی


ارسال های توصیه شده

در این تاپیک قصد داریم در مورد دموکراسی و ابعاد آن بحث کنیم.

 

مفهوم دموكراسي بسيار پيچيده تر از آن است كه تصور مي شود؛ زيرا منظوري كه گويندگان و نويسندگان از به كاربردن آن داشته اند و دارند، متناسب با مقتضيات زمان و شرايط هر عصر متفاوت بوده است.

 

دموکراسی چون بسیاری دیگر از مفاهیم، تعریفی پیچیده دارد، بنابراین، تعریف هر کس از دموکراسی می تواند نوع نگرش او را آشکار سازد؛

 

«لیپست »در مورد دموکراسی معتقد است: «تعریف مفهوم پیچیده ای چون دموکراسی ناگزیر مبنایی فرهنگی دارد؛ بدیهی است که نگرش یک طرفدار اتحادیه کارگری در اروپای مرکزی با نگرش یک دهقان اهل جنوب صحرای آفریقا، که درآمدی بخور و نمیر دارد، فرق می کند.

 

این تعاریف به تاریخ هم وابسته اند؛ مثلاً، شهروندان کشورهایی که پس از 1945 از دل استعمار برآمده اند تصور و شناختی از دموکراسی دارند که با تصور و شناخت شهروندان کشورهای قدیمی فرق می کند و تعریف هر شخص از دموکراسی از عوامل متعدد دیگری نیز تأثیر می پذیرد«.

 

دموكراسي از واژه يوناني دموس ( يعني خلق ، مردم) و كراتوس ( يعني حاكميت، قدرت) مشتق است. دموكراسي يكي از انواع حاكميت بوده و وجه مشخص آن اعلام رسمي اصل تبعيت اقليت از اكثريت و به رسميت شناختن آزادي و حقوق مساوي افراد و شهروندان است.

 

دموکراسی از زمانی که پریکلس ، آن را «حكومت مردم» تعريف كرد، تا امروز كه در مجامع مختلف نظريه پردازي غرب به ويژه امريكا، تحكيم و گسترش آن كار اساسی و تخصصي دولت معرفي مي شود، تحولات زيادي داشته است.

 

دموکراسی را نمیتوان جدا از شرایط اقتصادی و اجتماعی زندگی بررسی کرد،باید وضع واقعی و عملی جامعه را در نظر داشت.

 

در واقع هر دموکراسی به مثابه شکلی از سازمان سیاسی اجتماع، در تحلیل آخرین به شیوه تولید معینی خدمت می کند و توسط آن تعیین میشود.

 

مضمون و شكل دموكراسي در طول تاريخ تكامل حاصل كرده و همواره و كاملا وابسته به فرماسيون اجتماعي ـ اقتصادي مربوطه بوده است.

  • Like 13
لینک به دیدگاه

پس دموکراسی چیسـت ؟

 

آیا دموکراسی حکومت مردم است؟

 

یا دموکراسی حکومت نمایندگان مردم است؟

 

یا دموکراسی قضاوت مردم است؟

 

«کارل پاپر یا پوپر» فيلسوف معاصر ميگويد دموکراسي هرگزحکومت مردم نبوده، و نه ميتواند باشد، و نه بايستي که باشد.

اين خطرناک است به مردم و به ويژه به کودکان بياموزيم که دموکراسي به معني حکومت مردم است، يعني حکومت عموم، که حقيقت ندارد، و وقتي فرد از واقعیت مساله آگاه شود، احساس میکند فریب خورده است، و اين احساس ميتواند حتي به تروريسم بيانجامد.

 

نقدی بر این گفته ی پوپر وارد است. منتقدن پوپر می گویند: اگر قرار باشد که درک واقعیت ها در مراحل بعدی زندگی،انسانها را سرشکسته ساخته و بطرف تروریزم سوق دهد. پس نفوس تروریست ها از غیر تروریست ها زیاد تر خواهد بود. زیرا خود ما،جهان پیرامون ما خلاصه زمان و مکان ، شرایط و امکانات و واقعیت ها همه و همه د رحال تغییر و دگرکونی هستند .

 

انسان متکامل به کسی میشود گفت که همواره در مسیر تغییر و تکامل ، دگر شدن و نوشدن در حرکت باشد.این دقیق است که دموکراسي هرگزحکومت مردم نبوده، و نه ميتواند باشد، و نه بايستي که باشد. زیرا مردم یک مفهوم عام است .

 

اگر دموکراسی حکومت مردم است،

 

آیا در حدود یک ملیارد هندوستانی در هندوستان بر اریکه قدرت هستند؟

 

واین یک میلیارد بر کدام حد اقل یک ملیارد دیگر حکومت میکنند؟

 

و آیا مردمی که حکومت راانتخاب ميکنند قادر به انجام تصميم گيري درباره مسائل بغرنج نظير سياست اتمي يا طرح دراز مدت فضائي ویا ایجاد شبکه های گسترده وپر خرچ استخباراتی و امثالهم هستند؟

 

بصورت قطع خیر.

 

پس دموکراسی حکومت مردم نبوده بلکه حکومت نماینده گان بخشی مردم میباشد. آنهم نه حکومت نماینده گان همه ای مردم ، زیرا کاندیدانی که به نماینده گی از برخی مردم جامعه با اجندای خاصی وارد کار زار شده بودند و نتوانسته اند در انتخابات برنده شوند ؛ در حکومت حضور ندارند. بنابراین نماینده گان عده ای از مردم در حکومت اشتراک ندارند .

  • Like 12
لینک به دیدگاه

در واقع دموکراسی یعنی حکومت قانون و اجتناب از استبداد،اما حکومت قانون بدون نهادهاي قضاوت مردم دموکراسي نيست.

 

بطور مثال با وجود آنکه هيتلر با رأي دموکراتيک اکثريت بقدرت رسيد،اما از لحظه اي که مهمترين نهاد قضاوت مردم در آلمان، يعني رايشتاگ را بست، به دموکراسي آلمان پايان داد.

 

مردم معمولآ نتائج بغرنج ترين سياست ها را پس از مدتي مي بينند، و در سيستمي که نهادهاي قضاوت مردم قدرت دارد، در انتخاب بعدي، آن سياست ها ومسولين آنان،ميتوانند دوباره انتخاب ويا رد شوند.

 

در واقع قضاوت مردم در هر سه عرصه مقننه،مجريه و قضائيه، معنا وحقیقت دموکراسي است، که از انتخابات نمايندگان مجلس و رئيس جمهور گرفته تا انتخاب قضات و شرکت در هيئت هاي انتخابات و قضاوت را شامل ميشود.

 

قضاوت مداوم مردم در سطوح مختلف است که ستون اصلي همه دموکراسي هاي مدرن بوده است، و قانون اساسي دموکراتيک بايستي اساسات وجزئيات آزادي نهادهاي قضاوت مردم را معیين،نهادینه و پشتيباني کند.

  • Like 12
لینک به دیدگاه

با وجود این همه اختلاف در ارایه تعریف،می توانیم ویژگی های اصلی و ممیز نظام های دموکراتیک را از نظام های غیر دموکراتیک بازشناسیم، در این رابطه سه ویژگی را میتوان مشخص کرد:

 

1. رقابت آزاد برسر احراز سمتها،مقامها ویا کرسی های انتخابی(پارلمان و شوراها از جمله شورای محل و....)

 

2. برگزاری انتخابات منصفانه، بدون استفاده از زور یا اجبار و بی آنکه هیچگروهی در جامعه حذف یا محروم شود؛که در دوره های مشخص،برای تصدیسمتها یا مقامها، برگزار می شود.

 

3. موجودیت آزادی های مدنی و سیاسی تا صحت و انسجام مشارکت و رقابت سیاسی تضمین شود.

  • Like 11
لینک به دیدگاه

دموکراسی فلسفه یا ایدیالوژی است و یا یک امر سیاسی ؟

 

1) دموكراسي به مثابه فلسفه يا ايدیولوژي:

 

دموكراسي به مثابه فلسفه يا ايدیولوژي حامل آموزه هاي ليبراليسم است كه به آن دموكراسي حداكثري نيز مي گويند و بر سه اصل استوار است:

new_pa99.gif

هومانیسیم یا انسان گرایی

 

آزادی

 

برابری

 

2) دموكرسي به مثابه امري سياسي

 

دموكراسي به مثابه امري سياسي،حامل آموزه هایي است كه بيشتر با معناي مرسوم و جاري از دموكراسي سازگار است.

 

در اين معنا دموكراسي شيوه اي عقلاني،تجربه شده،مفيد و مؤثر در زندگي جمعي است كه مبتني بر اصل«رضايت» و «اكثريت» است و همواره در حوزه رابطه دولت بخصوص حکومت وملت مطرح مي شود.

 

به بیان ديگر رایج ترین منظوراز دموكراسي همان دموكراسي سياسي است كه عمده ترین مباني و اصول آن عبارتند از:

 

آزادي (آزادي بيان، مطبوعات، احزاب و تجمعات)؛

 

انتخابات آزاد؛

 

قانونیت؛

 

تفكيك قواءسه گانه(قانون گذار؛ اجرایی و قضایی)

 

مشاركت؛

  • Like 12
لینک به دیدگاه

1) دموكراسي به مثابه فلسفه يا ايدیولوژي:

 

بربنیاد اين فلسفه سياسي جديد،اصل و غايت همه هستي،انسان است و آنچه اصالت دارد اراده انسان است و فقط با عقل و علم،سعادت انسان تأمين مي شود.

 

کارل ریموند پوپر معتقد است، انسان نقاد و آزاد از هرگونه قيد آسماني در حيات؛ انساني كه براي اداره زندگي جمعي،جز فردگرايي و سودانگاري مصلحت ديگري را نمی نگرد و به منابع مشروعيت فراانساني بي اعتناست، موضوع بحث دموکراسی است.

 

نهادهاي اجتماعي نيز تنها در خدمت به فرد معنا مي يابند. از اين منظر انسان در همه فعاليت هاي خويش،چه به او مربوط باشد و چه نباشد، هميشه بايد به عنوان غايت در نظر گرفته شود.

 

از همين روي به نظر كانت، همه اشياء داراي قيمت هستند و اين تنها انسان است كه داراي حرمت و منزلت است. كانت در اين باره مي گويد: «چنان رفتار كن كه بشريت را، چه در شخص خود و چه در هركس ديگر، همواره به مثابه غايتي به شمار آوري و نه هرگز فقط به مثابه وسيله اي».

 

كارل ريموند پوپر نيز با اشاره به همين جمله كانت چنين نتيجه گيري كرده كه اصالت فرد،توأم با ديگرخواهي،به صورت شالوده تمدن غرب در آمد و هسته مركزي تمام نظرات اخلاقي برآمده از تمدن غرب شد.

 

ديگرخواهي در اين جا ناظر به تنها قيد مكتب اصالت فرد است كه تصريح مي كند فقط مزاحم حقوق ديگران مباش. نكته مهم اين كه فرديت دموكراتيك، فرديتي خود محور نيست.

 

يكي ديگر از اصول اساسي دموكراسيِ به مثابه فلسفه، اصل «برابري» است. برابري در اصل به اين معني است كه همه انسان ها،به حكم انسانيت خود، برابرند وبر يكديگر برتري ندارند. ولی از لحاظ سياسي، اصالت برابري به اين معني است كه شهروندان در نزد قانون و از لحاظ حقوق و آزادي ها با هم برابرند.

 

در دموكراسي،شهروندان دست كم بايد از لحاظ حقوقي با هم برابر باشند.

 

برابري در دموكراسي، برابري در فرصت هاست نه لزوماً در دستاوردها.

 

كساني كه به طور برابر تحت حمايت قانون باشند مي توانند از فرصت هايي كه نظام اجتماعي و سياسي فراهم مي آورد بهره گيرند و به مشاركت و رقابت در زندگي سياسي بپردازند.

 

به عبارت ديگر برابري،مستلزم عدم تبعيض بين افراد از هر نوع،به ويژه از لحاظ نژاد،قوميت،جنسيت،مذهب و عقيده سياسي،است.

 

اصل مهم ديگر در دموكراسي، اصل «آزادي» است. آزادي در دموكراسيِ فلسفي همان معنايي را به ذهن متبلور مي سازد كه ليبراليسم منادي آن است؛ يعني آزادي انسان از تقدیس و مقدسات.

 

نتيجه آن كه هومانيسم و فردگرايي،برابري و آزادي سه ضلع مثلث دموكراسي به مثابه فلسفه يا ايدئولوژي است.

  • Like 11
لینک به دیدگاه

2) دموكرسي به مثابه امري سياسي

 

رایج ترین منظوراز دموكراسي همان دموكراسي سياسي است كه عمده ترین مباني و اصول آن عبارتند از:

 

آزادي (آزادي بيان، مطبوعات، احزاب و تجمعات)؛

انتخابات آزاد؛

قانونیت؛

تفكيك قواءسه گانه(قانون گذار؛ اجرایی و قضایی)

مشاركت؛

 

هرگاه پنچ اصل بالا در حيات سياسي شهروندان یک جامعه عملآ وجود داشته باشد میتوان ازموجودیت دموکراسی در آن جامعه حرف زد.

 

به بیان دیگر جوامع فاقد نهاد های آزاد قضاوت مردم هرگز نمیتوانند سخن از دموکراسی بزنند؛ اگر ادعای هم بکنند دروغی بیش نیست.

 

برخي از متفكران، دموكراسي را امكان نصب، نقد و عزل مسالمت آميز (بدون خصومت و خون ريزي) حاكمان تعريف كرده اند.

 

اين تعريف، تعريف واضحي است، که در اين تعريف هم پنج عنصر مذكورپوشش یافته است.

 

در اين رويكرد سياسي به دموكراسي،جابه جايي مسالمت آميز قدرت و محدود شدن قدرت به خواست و اراده و مصالح عامه مطرح است، نه تعريف كليشه اي و انتزاعي آبراهام لينكلن كه دموكراسي را «حكومت مردم بر مردم توسط مردم» مي دانست؛

 

زيرا اين تعريف در تاريخ تنها در يونان باستان و دموكراسي مستقيم آتنی معنا داشت و با جغرافياي سياسي امروزي سازگار نيست و امكان تحقق آن وجود ندارد.

 

امروز هرگاه از دموكراسي سخن مي گوييم، آموزه هاي زيادي خودنمايي مي كند؛ آموزه هايي از قبيل:

قدرت محدود و مقيد حاكمان،

 

میعادی بودن قدرت مداری،

 

انتخابات آزاد،

 

آزادي هاي اجتماعي،

 

تفكيك قوا وتامین استقلالیت قوه قضائيه ،

 

قانون مداری.

  • Like 9
لینک به دیدگاه

انواع دموکراسی

اهداف و حرکات سیاسی حاکمیت ها و جریانات سیاسی نوعیت دموکراسی را تعیین می کند.

 

چنانچه بر پایه این تفریق که اساس دموکراسی حکومت اکثریت است یا حکومت قانون ، شکل دموکراسی مشخص میشود.

 

همچنان که مشارکت مستقیم و یا غیر مستقیم مردم در حاکمیت ها و سیاست، بحث دموکراسی های مستقیم و غیر و مستقیم مبتنی بر نمایندگی مردم را به میدان می کشد.

 

به همين گونه بر اساس اين که آيا دموکراسي به برابري سياسي افراد تاکيد مي کند و يا به برابري اقتصادي مردم ،دموکراسي ليبرال و دموکراسي اجتماعي از هم متمايز مي گردند.

 

البته دموکراسي اجتماعي خود به انواع کوچکتري مانند دموکراسي صنعتي و دموکراسي صنفي دسته بندي مي شود.

  • Like 10
لینک به دیدگاه

دموکراسي مستقيم

 

دموکراسي مستقيم يعني حکومت مستقيم مردم . اين دموکراسي در مقابل دموکراسي نماينده گان مردم قرار دارد.

 

برخي از دانشمندان دموکراسي مستقيم را نه يک نوع دموکراسي ؛ بلکه جوهر دموکراسي خوانده اند.

 

به زبان ديگر دموکراسي مستقيم را دموکراسي به معناي حقيقي کلمه دانسته و دموکراسي غير مستقيم يا دمومراسي نماينده گي را دموکراسي ضعيف يا دموکراسي حد اقل مي دانند.

 

بسياري از صاحب نظران معاصر دموکراسي مستقيم را موجب مردم فريبي و حکومت افراد نااهل مي دانند.

 

چنين دانشمنداني باور دارند که اگر مردم بيش از حد فعال و طالب مشارکت مستقيم در سياست باشند، بار گراني بر دوش دموکراسي گذاشته خواهد شد و آن را از پاي درخواهد آورد؛

 

اما هواداران دموکراسي مستقيم استدلال مي کنند که اين نوع دموکراسي صرفاً به واسطه ء مشارکت حاصل نمي شود.

 

بلکه نيازمند تربيت و آموزش سياسي شهروندان به منظور ايجاد فضايل مدني در ايشان است. .پس تنها با پرورش مدني و اخلاقي شهروندان دموکراسي مستقيم امکان تحقق مي يابد.

 

در دموکراسي مستقيم شهروندان از قانوني اطاعت مي کنند که خود در ايجاد آن مشارکت مستقيم دارند.

 

به مفهوم ديگر اطاعت از چنين قانوني در حقيقت اطاعت از ارادهء خودشان است. آزادي واقعي از نظر روسو اطاعت از قانوني است که ما خود وضع کرده باشيم.

 

در همين حال بعضي از انديشمندان ديگر تنها دموکراسي مستقيم را مانع ظهور حکومت جبارانه و استبدادي مي دانند.

 

ژان ژاک روسو مهمترين فيلسوف سياسي مدرن که از دموکراسي مستقيم دفاع کرده است. مي باشد.

 

به نظر او آن اقتداري مي تواند مشروع باشد که شهروندان را همچنان آزادبگذارد و هيچ قيد و بندي بر آنهاتحميل نکند.

 

کانت يکي از مخالفان جدي دموکراسي مستقيم است. به نظر او تکيه بر اراده ء عمومي بدون پذيرش تفکيک نيرو هاي سه گانه و تضمين آزادي مخالفان دولت و اقليتها ، چيزي جز خودکامه گي نيست. هر چند نام دموکراسي بر آن نهاده شود .

 

کانت با رد دموکراسي مستقيم و استبدادی خواندن آن در مقابل دموکراسي غير مستقيم يا نماينده گي را پيشنهاد مي کند.

 

بسياري از انديشمندان سده ء هيجدهم بر آن اند که دموکراسي مستقيم تنها در شهر هاي کم جمعيت و کوچک مي تواند قابل تطبيق باشد نه در شهر هاي بزرگ با جمعيت هاي بزرگ .

 

براي آن که امروزهناممکن به نظر مي آيد که میليون ها انسان دريک جاي گردهم آيند و در رابطه به مسايل سياسي – اجتماعي شهر و يا کشور خويش بحث کنند .

 

از همين رو با افزايش نفوس شهرها آرام آرام دموکراسي مستقيم يا مشارکتي جايش را به دموکراسي نمايده گي يا غير مستقيم داده است.

  • Like 11
لینک به دیدگاه

دموکراسي غير مستقيم يا دموکراسي نمايندگي

دموکراسي نمايندگان را مي توان حکومت نمايندگان مردم يا حکومت تعدادي از گروه هاي برگزيده دانست.

 

گاهي دموکراسي نمايندگان را، دموکراسي به معناي مجازي و استعاري آن نيز تعريف کرده است.

 

در دموکراسي نماينده گان مردم ، حاکميت مردم به نماينده گان منتخب واگذار مي گردد که عملاً ادارهء امور جامعه را به دست مي گيرند و در برابر مردم مسوول مي باشند.

 

در اين صورت مردم داراي حاکميت غير مستقيم هستند و تنها برکار نماينده گان خود نظارت مي کنند.

 

بايد گفت که در دموکراسي نمايندگي احزاب نقش عمده و حياتي دارند زيرا اداره مردم را سازمان ميدهند و در ميان حکومت و مردم بصورت پل ارتباطي عمل ميکنند.

 

کانت با طرح دموکراسي نمايندگي مرز هاي واقعي دموکراسي را ازاستبداد تفکيک مي کند. او مي گويد در حکومت دموکراسي نمايندگي، مردم در مقام شهروند از طريق انتخابات نمايندگان خويش در کار قانونگذاري مشارکت مي کنند.

 

دموکراسي نمايندگي بر پايهء تفکيک نيرو هاي قانون گذاري ، اجرايي و قضايي شکل مي گيرد. بنا بر اين نيروي قانونگذاري، قانون وضع مي کند و خود را دراجراي قانون در گير نمي سازد.

 

براي آن که مجمع نماينده گان برگزيده ء مي تواند در پرتو گفتگو و مباحثهء خردمندانه، پيرامون مسايل مردم ، دموکراسي واقعي را تحقق بخشد.

 

کانت بر دموکراسي نماينده گي نام « نظام جمهوري» مي گذارد. در نظام جمهوري بايد نماينده گان مردم در کار قانون گذاري مفهوم نمايندگي را به عينيت در آورند و در وظايف نيروهاي اجرايي و قضايي دخالت نکنند.

  • Like 11
لینک به دیدگاه

دموکراسي مشارکتي

در چند دهه اخير در غرب در فراسوی دموکراسی پارلمانی، دموکراسی مشارکتی رشد کرده است.

 

يکی از برجسته ترین اين تحولات اينيشتيو بالوت ballot initiatives است، به اين معنا که با جمع آوری تعداد معينی امضا ميتوان مثلا قانون جديدی را به رای گذاشت.

 

در نتيجه غير از روش پارلمانی،این طریق دومی برای قانون گذاری برای یک ایالت یا یک کشور است.

 

رشد کامپيوتر و اينترنت امکان توسعه دموکراسی مشارکتی را با شتاب زيادی افزايش ميدهد.

 

فدراليسم ساختار ديگری است که در شرایط مناسب، به رشد کنترل و توازن قوا و در نتيجه به گسترش دموکراسی در کشور ياری خواهد رساند.

 

دموکراسي مشارکتي آن نوع دموکراسي است که شهروندان در آن در مقايسه با دموکراسي هاي معمولي نقش فعال تري در پروسه ها ي تصميم گيري ايفا مي کنند.

 

دموکراسي مشارکتي در واقع ترکيبي از دموکراسي مبتني بر نمايندگي و دموکراسي مستقيم به مفهوم قديمي آن است. از اين رو در دموکراسي مشارکتي شمار انتخابات و شمار مناصب انتخاباتي نيز بيشتر است.

 

همچنان در دموکراسي مشارکتي حضور فعال مردم در امور مربوط به ادارهء امور محلي بيشتر اسنت.

 

در اين نوع دموکراسي از رفراندوم نيز بيشتر استفاده مي شود و نيز امکان فسخ نمايندگي نماينده گان مردم بيشتر است.

 

برخي از دانشمندان معاصر از ظهور دموکراسي مشارکتي سخن مي گويند که عنصر دموکراسي مستقيم درآن بيشتر است.

  • Like 10
لینک به دیدگاه

دموکراسي اجتماعي

دموکراسي اجتماعي آن نوع دموکراسي است که بر تامين رفاه اجتماعي و ايجاد دولت رفاهي و توزيع ثروت در جامعه تاکيد مي کند.

 

طرفداران دموکراسي اجتماعي بر آنند تا اصول ليبراليسم وحکومت مبتني براصل نمايندگي و حاکميت مردم را با اصلاحات اجتماعي و عدالت توزيعي در آميزند.

 

به عبارت ديگر دموکراسي اجتماعي آن نوع دموکراسي است که تا اندازه يي روح سوسياليسم در آن وجود دارد. از اين رو دموکراسي اجتماعي از لحاظ سياست هاي اجتماعي و اقتصادي در حد متوسط ميان ليبراليسم و سوسياليسم قرار مي گيرد.

 

دموکراسي اجتماعي بر مسووليت اجتماعي دولت تاکيد دارد.

 

نویسنده: فرید سیاوش

اصلاحات توسط: جیمی نیوترون

منبع مطالب:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 10
لینک به دیدگاه

مرسی جیمی برای امثال من که با این مفاهیم خیلی آشنا نبودند خیلی جالب بود

اما بحث رو به نظرم سجاد خیلی خوب بتونه جلو ببره

ولی خب اینجوری که من داشتم می خوندم

دموکراسی مستقیم واقعا به درد جمعیت های کوچیک اما دانشنمد می خوره مثل اعضای هیئت علمی ها

در جوامعی غیر جهان سومی ها هم فکر کنم نوع نمایندگی اش بیشتر موفقیت داشته

نوع آخر و مدل اجتماعیش هم به نظر بیشتر یه مدینه فاضله میرسه برای نسل جهان سوم!

  • Like 8
لینک به دیدگاه
مرسی جیمی برای امثال مثل من که با این مفاهیم خیلی آشنا نبودند خیلی جالب بود

اما بحث رو به نظرم سجاد خیلی خوب بتونه جلو ببره

ولی خب اینجوری که من داشتم می خوندم

دموکراسی مستقیم واقعا به درد جمعیت های کوچیک اما دانشنمد می خوره مثل اعضای هیئت علمی ها

در جوامعی غیر جهان سومی ها هم فکر کنم نوع نمایندگی اش بیشتر موفقیت داشته

نوع آخر و مدل اجتماعیش هم به نظر بیشتر یه مدینه فاضله میرسه برای نسل جهان سوم!

 

بسیار عالی.

می بینی که چقدر دموکرات هستیم؟

چه در کامینیوتی های کوچک چه بزرگ...

چه در زندگی شخصیمون

چه در جامعه مون...

 

مرسی که همشو خوندی.

  • Like 5
لینک به دیدگاه
بسیار عالی.

می بینی که چقدر دموکرات هستیم؟

چه در کامینیوتی های کوچک چه بزرگ...

چه در زندگی شخصیمون

چه در جامعه مون...

 

مرسی که همشو خوندی.

مرسی از توکه با زبان ساده گذاشتیشون

به شخصه به دلیل قلمبه سلمبه بودن لغاتش فکر می کردم که هیچ وقت زبانشون رو و در نتیجه مفاهیمش رو درک نمی کنم

و تصور دیگه ای از دمو کراسی داشتم

واقعا جالب و در عین حال تاثر برانگیز بودند

وقتی میفهمی چی می خوای و چی داری!

یا نه اصلا چی می تونی داشته باشی!

ولی خب دانستنش کمک می کنه که دنبال سراب نباشی و در عین حال شاید بتونی در کوچکترین جامعه های ممکنه مثل خانواده خودت پیاده ش کنی!:5c6ipag2mnshmsf5ju3

  • Like 7
لینک به دیدگاه

درود

خشته نباشي

مطلب مختصر و مفيدي بود

بعد از معرفي انواع دموكراسي به عنوان آغاز كننده ي بحث براي ادامه ي آن خط دهي كنيد تا بشود وارد بحث شد

  • Like 4
لینک به دیدگاه

مرسی جیمی

من دیگه عادت کردم چون اکثر سایت ها فیلی میشن مطالبشون رو میریزم روورد ومیخونم اینجوری سرگرمی برای اوقات بیکاری خودمم دارم!

درورد دموکراسی واشنایی عمومی با اون من توصیه میکنم دوستان کتاب درسهای دموکراسی برای همه نوشته حسین بشیریه رو مطالعه کنند وبرای مطالعه عمیقتر ونقادانه مفاهیم کتاب جامعه باز ودشمنان ان نوشته کارل پوپر رو بخونن

موفق باشیم

  • Like 3
لینک به دیدگاه
دموکراسي مشارکتي

در چند دهه اخير در غرب در فراسوی دموکراسی پارلمانی، دموکراسی مشارکتی رشد کرده است.

 

يکی از برجسته ترین اين تحولات اينيشتيو بالوت ballot initiatives است، به اين معنا که با جمع آوری تعداد معينی امضا ميتوان مثلا قانون جديدی را به رای گذاشت.

 

در نتيجه غير از روش پارلمانی،این طریق دومی برای قانون گذاری برای یک ایالت یا یک کشور است.

 

رشد کامپيوتر و اينترنت امکان توسعه دموکراسی مشارکتی را با شتاب زيادی افزايش ميدهد.

 

فدراليسم ساختار ديگری است که در شرایط مناسب، به رشد کنترل و توازن قوا و در نتيجه به گسترش دموکراسی در کشور ياری خواهد رساند.

 

دموکراسي مشارکتي آن نوع دموکراسي است که شهروندان در آن در مقايسه با دموکراسي هاي معمولي نقش فعال تري در پروسه ها ي تصميم گيري ايفا مي کنند.

 

دموکراسي مشارکتي در واقع ترکيبي از دموکراسي مبتني بر نمايندگي و دموکراسي مستقيم به مفهوم قديمي آن است. از اين رو در دموکراسي مشارکتي شمار انتخابات و شمار مناصب انتخاباتي نيز بيشتر است.

 

همچنان در دموکراسي مشارکتي حضور فعال مردم در امور مربوط به ادارهء امور محلي بيشتر اسنت.

 

در اين نوع دموکراسي از رفراندوم نيز بيشتر استفاده مي شود و نيز امکان فسخ نمايندگي نماينده گان مردم بيشتر است.

 

برخي از دانشمندان معاصر از ظهور دموکراسي مشارکتي سخن مي گويند که عنصر دموکراسي مستقيم درآن بيشتر است.

 

استفاده از اصطلاح «دموکراسی نیمه مستقیم» (Democratie Semi - directe) به جای «دموکراسی مشارکتی»، مطلوبتره...

چون به هرحال در تمام دموکراسیها اعم از دموکراسی های مستقیم و غیر مستقیم (نماینده سالار) گونه ای از مشارکت وجود داره...

عنوان دموکراسی نیمه مستقیم (یا مختلط) ترکیبی از دموکراسی مستقیم و نماینده سالار هست.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
دموکراسي مشارکتي

در چند دهه اخير در غرب در فراسوی دموکراسی پارلمانی، دموکراسی مشارکتی رشد کرده است.

 

يکی از برجسته ترین اين تحولات اينيشتيو بالوت ballot initiatives است، به اين معنا که با جمع آوری تعداد معينی امضا ميتوان مثلا قانون جديدی را به رای گذاشت.

 

در نتيجه غير از روش پارلمانی،این طریق دومی برای قانون گذاری برای یک ایالت یا یک کشور است..

 

غیر از اعطای واگذاری محدود حق قانونگذاری به مردم، در شیوه دموکراسی نیمه مستقیم (یا به قول نویسنده: مشارکتی) امکان وتوی قانون مصوب پارلمان هم به اونها داده میشه..به این ترتیب که اگه تعداد شکایت ظرف مهلت قانونی به حد نصاب معینی برسه قانون کان لم یکن تلقی میشه

  • Like 2
لینک به دیدگاه
دموکراسي مشارکتي

در چند دهه اخير در غرب در فراسوی دموکراسی پارلمانی، دموکراسی مشارکتی رشد کرده است.

 

 

فدراليسم ساختار ديگری است که در شرایط مناسب، به رشد کنترل و توازن قوا و در نتيجه به گسترش دموکراسی در کشور ياری خواهد رساند.

 

.

 

دموکراسی نیمه مستقیم ارتباط چندانی با اشکال دلت - کشور نداره و نمیشه گفت در کشورهای فدرالی بیشتر به چشم میخوره...همچنان که فرانسه با اینکه کشوری تکبافت (بسیط و یکپارچه) محسوب میشه از این شیوه حتی در زمان بناپارت استفاده می کرده. بنظرم ذکر رژیم های فدرالی در ذیل مبحث خالی از وجه:a030:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...