رفتن به مطلب

ارتباط بين دين و توسعه اقتصادي


felorans666

ارسال های توصیه شده

در کنارتأثیر دین بر توسعه ،فر آیندهای توسعه نیز بر مفهوم سازی دوباره ساختارهای اصلی تفکر ودر نتیجه دین تأثیر گذاشته است.

گفت وگوهای توسعه منجر به پیدایش دوالگوی مشخص تعییر مذهبی گردیده است . ارتباط قوی بین دین و اقتصاد در قرن بیستم عمدتاً از نوع ارتباطی است که در آن اهمیت آموزش استدلال اقتصادی به جامعه مطرح می باشد. مدل ها ی توسعه سرمایه داری و اجتماعی ،هر دو منجر به سکولاریزه شدن فرهنگها شده اند .

ارزش گذاری بر انتخاب فردی تا حدود سکولاریزه شدن در سرمایه گذاری را محقق کرده است .

تأکید بر طبیعت فردی عقاید مذهبی ،جدایی دین از اقتصاد و سیاست را ممکن ساخت منتهی به فرآیند سکولاریزه شدن دو لتها گردید .بنابر این ،پروتستانیسم به عنوان بستر رویش سرمایه گذاری، بنیان نیستی خود را بنیان نهاد. مدلهای مارکسیستی توسعه ، جایگاه ویژه ای برای اقتصاد قائل شده اند و دین را مانند دیگر جنبه های فرهنگ به عنوان بخشی از ساخت پیچیده وبر مبنای اقتصاد در نظر گرفته اند . بنابر این مار کسیسم ، سکو لاریسم را به عنوان یکی از اهدافش مدنظر دارد .باقرار دادن ایمان در یک استدلال جهانی که خارج ازتأثیرات مذهبی است ،در بیشتر جاهای دنیا افراد در حال افزایش ارتباط خود را ار دین صریح و اظهار شده قطع کرده اند .

با وجود این ،قدرت بازار در توسعه سرمایه داری به این معنی است که اشکال ویژه ای از سازمان سیاسی ،اجتماعی بویژه مؤثر در رشد سرمایه داری ،ارتقا یافته اند .بنابر این اغلب توسعه اقتصادی با تغییر مذهبی همراه بود است .چنین تغییراتی بخشی از تاریخ دینا هستند اما وقتی آنها با بحث توسعه ارتباط پیدا می کنند در مفهوم سازی متفاوت می شوند .غالباً تغییرات تحت عنوان ریشه کنی رفتار نامعقول محدود شده در ادیان سنتی انجام شده است . مبلغینی که سعی در انجام چنین تغییراتی دارند ،بر عوامل اجرایی ادیانی که قصد جایگزینی آن –در جنبه هایی از قبیل مراسم های مذهبی-را دارند متمرکز شده اند تا بر بی استدلالی خود تأکید کنند .آنها از ایده های هنجاری که در تفکر مدرن جای دارند استفاده می کنند .موعظه کنندگان اخیر انجیل نیز کار خود را در مورد ایده اجازه انتخاب آزاد به مردم را قانونی کرده اند .برخی از سازمانها مذهبی نیز از اغلب با پنهان کردن اهداف مبلغان خود به بهانه فعالیت توسعه ای ،در کارهای خیریه در گیر شده اند .

 

 

 

 

ارتباط مؤثر بین دین و توسعه

 

 

الهی دانان لیبرال ،مؤثر ترین ارتباط بین تعارف توسعه ودین را ارائه کرده اند .آنها با تعاریف توسعه ودین را ارائه کرده اند .آنها با تعریف توسعه تحت عنوان رشدو همچنین رفاهسرو کار دارند .این تعریف شباهتهایی با فلسفه انجمن دوستان که در آغاز قرن جدید دربریتانیا مطرح شد ،دارد.

با وجود این ،برخلاف انجمن دو ستان، خداشناسان لیبرال نه تنها بر رفاه بلکه بر مواردی همچون عدالت نیز توجه دارند . با تأکید بر عدالت ،آنها در قالب یک مجموعه ارزشی متفاوت که به هر حال به گونه ای هنجاری باقی مانده،عمل می کنند .همزمان در برخی از حالت ها ،تعریف دوباره اهداف اقتصادی به یک ارزیابی انتقادی در مورد خداشناسی آنها منتهی شده است.بنا بر این ارتباط بین تئوری توسعه دین مؤثر بوده است .

الهیات لیبرال به منظور بر آوردن نیازهای اجتماعی در آمریکای لاتین ظهور کرد ،بنابر این دین در قالب عمل در آمد .هدف آن غلبه بر ناعدالتی های اجتماعی بود و به مبارزه با تفکر فردی پروتستان پرداخت.الهیات لیبرال همچنین توسعه را به عنوان یک تبادل نابرابر ادغام شده در ارتباطات قدرتی نابرابر مدنظر قرار داد و بر نیاز به تغییر تعادل قدرت به منظور انجام توسعه تأکید کرد . بنابراین ،آن بر نا عدالتی های ساختاری تأکید کرد وآنها را نسبت به ایده عاملیت که بخش اصلی تئوری های مدرنیزه را تشکیل می داد ،در اولویت قرار داد .آنها ایده های توسعه را به عنوان عدالت حمایت کردند نه به عنوان رشد .

هر چند الهی دانان لیبرال،آزادی خواه تر از مارکسیست ها بودند به گونه ای که تمرکزشان را معطوف به همه ستمدیدگان چه از لحاظ نژاد، جنسیت و یا سطح طبقاتی نمودند ،ولی به اعتقاداتشان شبیه به توضیحات تئوری هنجاری مارکسیست بود .همچنین حداقل تعدادی از الهی دانان لیبرال ،باتوجه به تأکیدی که بر یاد گیری و عکس العمل به مشکلات توسعه داشتند با مارکسیست ها فرق داشتند . بنابر این حرکت آنها تنها به منزله انقلاب نبود بلکه به منزله تغییر روبه رشد بود .

الهی دانان لیبرال به دنبال دستیابی به یاد گیری مذهبی و همچنین یک فرآیند بیدار سازی وجدان بودند که همزمان با هم به وقوع بپیوندند. آنها این مورد را به عنوان شکلی از اقتدار می پنداشتند ودر حرکات اجتماعی جدید جزو پایه گذاران بودند. آنها اغلب ارتباطات نزدیکی باdependistas داشتند با این همه آنها ضررتاً یک سازمان استقفی بودند و کار توسعه آنها در میان ایده های مسیحیت جای گرفته بود .با توجه به اینکه ،ایده های توسعه در میان ایده ها ی مسیحیت جای گرفته بود ،بنابر این آنها از ایده های توسعه نیز برای ایجاد تغییرات سازمانی در کلیسا استفاده کردند .با وجود این با توجه به اینکه افراد زیادی با قدرتهای اسقفی در گیر می شدند ،دست یابی به این هدف خیلی راحت نبود .به عنوان مثال تمام الهی دانان لیبرال موضوع گیری های یکسانی نداشتند یا اینکه به موفقیت های یکسانی در کشورهای مختلف دست نیافتند .

الهی دانان لیبرال نقاط مشترک بسیاری با حرکت های اجتماعی دیگر در جاهای دیگر دنیا از قبیل طبیعت گرایی (Environmentalism)وبیداری سیاهان داشت (؛1994- Beyer 1995Manzo).چنین حرکتهایی به عنوان اظهار بخش گرایی در بافت فرآیندهای جهانی ،در نظر گرفته شده اند . فرآیند جهانی شدن به عنوان مرحله ای از توسعه سرمایه داری اخیر و نتیجه مدرنیزه شدن تلقی شده است .فرآیند جهانی شدن در میان ایده های جهانیت ،همانندی در سرتاسرجهان و فرهنگ جهانی کننده که بطور قابل ملاحضه ای غربی است اما عامل های غیر غربی را در خود می گنجاند ،جای گرفته است .جهانی شدن به عنوان فرآیند برای مثال به از طریق گنجاندن اصول مذهبی معین،مراسم مذهبی یا زیبایی شناسی در جوامع غربی توضیح داده شد ه است .در برخی موارد اعمالی همچون یوگا تفکر عبادی از تثبیت مذهبی شان انتزاع شده اند ودر قالب آداب سیر جهانی تعریف شده اند .همچنین تغییر مذهب گروه قلیلی از مسیحیان به بودا می توانند دلیلی بر همان فرآیند یکسان باشد .همزمان ادیان مشخصی از فرآیند های اقتصادی وتکنولوژی جهانی شدن برای توسعه پایه وبنیاد خود وتلاش وبرای تبدیل شدن به یک دین جهانی ،استفاده کرده اند . توسعه مسیحیت پروتستان در اکثر قسمت های آمریکای لاتین و مرکزی به چنین فرآیندهایی نسبت داده شده است .در همین زمان ،فرآیندهای متناقضی از قبیل رشد خاص گرایی مذهبی ،قومی ومنطقه ای نیز کاملاً مشهود است .یک سری از عوامل بویژه تناقض هایی که در فرآیند جهانی شدن ذاتی هستند ،آن را آشکارتر کرده است .از نظر اقتصادی فرآیندهای جهانی شدن، عوامل نا عدالتی را درون ساختارهایشان جای می دهند .

بنابر این همزمان با وجود علم جهانی گرایی ، رشد نیز در ناعدالتی ها در حال افزایش که شامل منافع این فرآیند های جهانی نمی باشد ،وجود دارد .دین یکی از مواردی است که در آن اعتراض بر این عدم شمولیت بیان شده است .بیداری مذهبی به عنوان بیان خاص گرایی اجتماعی –فرهنگی علیه تمایلات فرآیند جهانی شدن توصیف شده است .دین ممکن است با اشکال دیگر تعیین هویت از قبیل روابط نژادی و ملیت ترکیب شود .همچنین حرکتهای دینی در خط سیر خود تغییر کرده اند .برخی از حرکتها ا زقبیل حرکت اسلامی ،خود را با انکار جدایی دین از دیگر اشکال سازمان اجتماعی و تحت همین عنوان با انکار توسعه سکولاری خود را مجهز کرده اند .در راستای این هدف ،آنها قدرت قانونی و سیاسی را از طریق بزرگان دینی قدرتمند ساخته اند .رایج ترین مثال این مورد احیای اسلام مفهوم جامعه اسلامی مطرح شده در اسلامی کردن ملت ها یی از قبیل ایران و مصر بوده است .

 

 

تجزیه وتحلیل های جایگزین در مورد احیای اسلام به دین به عنوان یک عقیده عالم گیر می نگرد که مخالف چند قطبی بودن ،نسبیت سازو سکولاریسم اواخر قرن بیستم می باشد (1991Turner).

 

بنابر این اننظار می رود اسلام یک دیدگاه جایگزینی از نوگرایی ،یک نظم و ترتیب جهانی جایگزین ابزار لازم برای دستیابی به چنین نگاهی را ارائه دهد .در این تعابیر اسلام مخالف نیست بلکه پر از دیده های توسعه است اگر چه تعریف توسعه در آن متفاوت است .(1996Pasha-samatar ).چنین تجزیه و تحلیلی ممکن است به احیاگرایی در میان ادیان نیز بینجامد .

چنین تناقضی بین عوامل خاص وجهانی دین ،دیدگاههای جایگزینی را در مورد نقش دین در توسعه آینده بنیان می گذارد .سرمایه داری اولیه دارای برنامه ای بود و بنابر این در یک اصل اخلاقی یعنی سیستم ارزشی جای داشت .جهت سرمایه داری اخیر خیلی روشن نیست ،آن بین تجربیات فرق می گذارد اما از لحاظ ارزشی کم بار تر است (1991Beyer ).احیای دین به عنوان انکار خاص گرایی بویژه نوع سکولار آن تعبیر شده است که اجازه وجود چند گانگی (تعدد)نقطه نظرات اخلاقی و بازگشت به ارزش های اخلاقی را می دهد .دین همانند توسعه ،دیدگاه تغییر یعنی دیدگاه بهبود را فراهم می کند .

 

نتیجه

 

رتباط بین دین وتوسعه پیچیده است .توسعه به عنوان یک فرآیند ادیان و فرهنگ های مختلف رادر کنار هم جمع کرده است .همزمان که دین ،اهداف توسعه را مورد تعریف قرار داده است ،این اهداف نیز اعمال وعقاید مذهبی را تحت تأثیر قرارداده است .

توسعه ودین هیچکدام مجموعه ی ثابت از باورها یا نشانه ها نیست .بنابراین هردو مورد همیشه مورد بحث قرار گرفته ودر نتیجه هردو در اهداف جهانی خود ودر تجلی های زمانی و مکانی خاص خود دوباره تعریف می شوند .بنابر این هرتجزیه و تحلیل مهمی بایستی هم دین وهم توسعه را به عنوان مجموعه ای از فرآیند های مرتبط در نظر بگیرند که برای تولید تغییرات باهم در تماس هستند .این فرآیندها ممکن است متناقض ویا بطور مشترک در یک سو باشند. بالاخره ، دین وتوسعه هردو با قدرت لازم برای تغییر دادن زندگی افراد سراسر جهان،به صورت روایتهای ضمنی و آشکار باقی می ماند .

 

 

منبع:رشد

گردآوري :گروه جهان اقتصاد سايت تبيان زنجان

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...