spow 44198 ارسال شده در 9 آذر، 2011 وقتی قرار است مسئله ی اصلی از سوی مردم، مطرح نگردد و یا دست کم از اهمیت پیشین بیفتد، وقتی قرار است رنج های استخوان سوز، به بوته فراموشی سپرده شود، وقتی قرار است دردهای عمیق، پنهان گردد، پس باید پرده ای بر آنها کشید و آنها را از دیدگان دورشان کرد. به این منظور، باید نظرها را از سوی مسئله ها به سوی دیگر کشاند و کاری کرد که چشم ها در فضای مه آلود و تیره، بینایی خود را از دست بدهند. برای این کار و به این منظور، اموری که مسئله ی ما نیستند مسئله ی ما می شوند. با تبلیغات و عملیات روانی، مسئله یی آفریده می شود تا توجه جامعه به آنجا جلب شده و مسئله های اصلی در این میان گم شوند و افکار عمومی به آنها جلب نگردد. بحران ها از پی هم آفریده می شود تا دل ها بلرزد و از توقعات و انتظارات اصلی شان صرف نظر کنند. یک روز بحران حقوق بشـر، روز دیگر بحران ....، سپس بحران آب، بحران هسته ای، بحران ....، و اصناف بحران های دیگر، خلق شده و فضای روانی جامعه را بر هم می زنند. 10
Abolfazl_r 20780 ارسال شده در 9 آذر، 2011 من نفهمیدم بازم دقیقا. الان اون بحرانهایی که گفتید با کم اهمیت بودن میخوان بحران های اصلی رو محو کنن؟ و در پررنگ نشون دادن این بحران های فرعی کاسه ای زیر نیم کاسه است؟ 2
spow 44198 مالک ارسال شده در 9 آذر، 2011 من نفهمیدم بازم دقیقا. الان اون بحرانهایی که گفتید با کم اهمیت بودن میخوان بحران های اصلی رو محو کنن؟ و در پررنگ نشون دادن این بحران های فرعی کاسه ای زیر نیم کاسه است؟ :4chsmu1: به این منظور، اموری که مسئله ی ما نیستند مسئله ی ما می شوند. با تبلیغات و عملیات روانی، مسئله یی آفریده می شود تا توجه جامعه به آنجا جلب شده و مسئله های اصلی در این میان گم شوند و افکار عمومی به آنها جلب نگردد. به اصطلاح نوعی از پروپاگاندا یا عوامفریبی! 3
Abolfazl_r 20780 ارسال شده در 9 آذر، 2011 :4chsmu1: به این منظور، اموری که مسئله ی ما نیستند مسئله ی ما می شوند. با تبلیغات و عملیات روانی، مسئله یی آفریده می شود تا توجه جامعه به آنجا جلب شده و مسئله های اصلی در این میان گم شوند و افکار عمومی به آنها جلب نگردد. به اصطلاح نوعی از پروپاگاندا یا عوامفریبی! مرسی از توضیحتون. شما که بحرانهای فرعی رو گفتید. میشه یه مثال هم از بحران های اصلی بزنید؟ :yes: 3
spow 44198 مالک ارسال شده در 9 آذر، 2011 مرسی از توضیحتون. شما که بحرانهای فرعی رو گفتید. میشه یه مثال هم از بحران های اصلی بزنید؟ :yes: فرضا تو یه کارخونه ای رییس کارخونه پول کارگرا رو بالا کشیده! ملت شریف کارگر شستشون باخبر میشه وشروع میکنن به اعتصاب واعتراض! بعد یه هجمه سنگین من باب اخراج وتعلیق واز این حرفا اون اشتیاق اولیه فروکش میکنه ولی چون مسئله هنوز رو زمینه یه سری دست تو یه کاسه با رییس جون شروع میکنن به پراکندن یه سری حرفا از قبیل سکته ناگهانی وشفای ناگهانی تر معاون مدیرعامل یا ارتباط مشکوک منشی هفتم امور اداری با راننده لیفتراک وهی این قضیه دهن به دهن میشه چیزیکه این وسط بی صاحب میمونه موضوع داستان هست که چون بی متولی مونده همینجوری بچه فراری میمونه وبزرگ میشه ودراخر مهتاد میشه وسر از زندون ها درمیاره ای بسوزه پدر بیشعوری!:flowerysmile: 5
Himmler 22171 ارسال شده در 9 آذر، 2011 بحران را از خیلی جهات میشه بررسی کرد مثلا یه نوع بحران سازی های نجات بخش داریم که امپریالیسم ایجاد میکنه به عبارتی در جایی بحران می افریند تا خود را از وضعیتی در حال یا اینده نجات دهد . جنگی در گوشه ای از جهان افریده شود و فروش کارخانه های اسلحه سازی بالا برود و................... یه نوع بحران برای فرافکنی افکار به سوی خارج داریم بهترش رو باید گفت بیرون فکنی قضایا. اعم از اینکه بحرانی خود موجود باشه یا انرا بسازند . این نیز در سیاست خارجی خیلی کشور ها مرسوم است . یه نوع هم بحران سازی های استراتژیک داریم . اون دیگه عقل جن هم بهش نمیرسه الا استعمار گرای مث انگلیس که 100 یا 200 سال پیش وقتی مستعمراتشون بین صاحبان اصلی تقسیم میکردند! در مرز ها مناطق قابل اختلاف میذاشتند تا هر وقت خواستند انرا وسیله ایجاد بحران و سیاست ماهی گیری از اب گل الود قرار بدن .....والا اخر 4
spow 44198 مالک ارسال شده در 9 آذر، 2011 بحران را از خیلی جهات میشه بررسی کرد مثلا یه نوع بحران سازی های نجات بخش داریم که امپریالیسم ایجاد میکنه به عبارتی در جایی بحران می افریند تا خود را از وضعیتی در حال یا اینده نجات دهد . جنگی در گوشه ای از جهان افریده شود و فروش کارخانه های اسلحه سازی بالا برود و................... یه نوع بحران برای فرافکنی افکار به سوی خارج داریم بهترش رو باید گفت بیرون فکنی قضایا. اعم از اینکه بحرانی خود موجود باشه یا انرا بسازند . این نیز در سیاست خارجی خیلی کشور ها مرسوم است . یه نوع هم بحران سازی های استراتژیک داریم . اون دیگه عقل جن هم بهش نمیرسه الا استعمار گرای مث انگلیس که 100 یا 200 سال پیش وقتی مستعمراتشون بین صاحبان اصلی تقسیم میکردند! در مرز ها مناطق قابل اختلاف میذاشتند تا هر وقت خواستند انرا وسیله ایجاد بحران و سیاست ماهی گیری از اب گل الود قرار بدن .....والا اخر کاملا صحیح هست فرمایشاتتون ولی منظورم در مدیریت داخلی بود همه اینایی که فرمودین گریزگاههای قدرتها هستند برای اینکه راه حلی موقتی وفاصله زمانی مقطعی برای پیدا کردن ارامش یا پیشبرد اهدافشون داشته باشند بازم ممنون 3
هوتن 15061 ارسال شده در 9 آذر، 2011 هه هه منو یاد قهوه تلخ انداختی که خودشون مسئله ایجاد میکردن بعد خودشون هم حلش میکردن اقا کلا یه مسئله بیشتر وجود نداره دعوا سر لحاف ملاست بعله 3
Himmler 22171 ارسال شده در 10 آذر، 2011 کاملا صحیح هست فرمایشاتتون ولی منظورم در مدیریت داخلی بودهمه اینایی که فرمودین گریزگاههای قدرتها هستند برای اینکه راه حلی موقتی وفاصله زمانی مقطعی برای پیدا کردن ارامش یا پیشبرد اهدافشون داشته باشند بازم ممنون الان این سوال پیش میاد مدیریت داخلی یعنی چی ؟ دربعدی کوچیک یا در بعد کلان ؟؟ 1
spow 44198 مالک ارسال شده در 10 آذر، 2011 الان این سوال پیش میاد مدیریت داخلی یعنی چی ؟ دربعدی کوچیک یا در بعد کلان ؟؟ همون بعد کوچکتر مسئله از دید شما به نظرت اینجوری نیست؟ 1
Himmler 22171 ارسال شده در 10 آذر، 2011 همون بعد کوچکتر مسئله از دید شمابه نظرت اینجوری نیست؟ خب با توجه به انچه در پست اول گفته شده دیگه نمیشه به ان بعد کو چیک داد .. در حقیقت همه ان اشارات به بعد کلان مدیریت در سطوح بالاست که میتواند این نوع بحران های را بیافریند . بحران سازی احتیاج به ابزار هایی دارد که در دست همه نیست تبلیغاتی میخواهد که همه فاقد ان هستند. این گوشه ای از سیاست داخلیست . مثلا اگه بحرانی در زمینه نان در کشوری پیش اید ملت خود نمیتوانند برای گسیل ذهن ها بسوی دیگر بیایند و بحران سیمان را بوجود اورند یا در منطقه ای مثلا جنگی زرگری بیافرینند . بر عکس مردم و نهاد های مردمی و رسانه های همگام با مردم میخواهند ان بحران همیشه انقدر در تیتر درشت بماند که لاجرم راه حلی برای ان یافت شود و انها که از این بحران ترس دارند و از طرفی ساز و کار حل انرا ندارند سعی میکنند بحرانی دیگر بیا فرینند تا این اولی فراموش شود .
ارسال های توصیه شده