sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 شهریور، ۱۳۹۰ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: سه نفر از بنى اسرائيل با يكديگر هم سفر شدند و به مقصدى روان شدند. در بين راه بارى ظاهر شد و باريدن آغاز نمود، خود را پناهنده به غارى نمودند. ناگهان سنگى درب غار را گرفت و روز را بر آنان چون شب ، ظلمانى ساخت . راهى جز آنكه به سوى خدا روند نداشتند. يكى از آنان گفت خوب است كردار خالص و پاك خود را وسيله قرار دهيم ، باشد كه نجات يابيم ، و هر سه نفر اين طرح را قبول كردند. يكى از آنان گفت : پروردگارا تو خود مى دانى كه من دختر عمويى داشتم كه در كمال زيبائى بود، شيفته و شيداى او بودم ، تا آنكه در موضعى تنها او را يافتم ، به او در آويختم و خواستم كام دل برگيرم كه آن دختر عمو سخن آغاز كرد و گفت : اى پسر عمو از خدا بترس و پرده عفت مرا مدر. من به اين سخن پاى بر هواى نفس گذاردم و از آن كار دست كشيدم ، خدايا اگر اين كار از روى اخلاص نموده ام و جز رضاى تو منظورى نداشتم ،اين جمع را از غم و هلاكت نجات ده ناگاه ديدند آن سنگ مقدارى دور شد و فضاى غار كمى روشن گرديد. دومى گفت : خدايا تو مى دانى كه من پدر و مادرى سالخورده داشتم ، كه از پيرى قامتشان خميده بود، و در همه حال به خدمت آنان مشغول بودم شبى نزدشان آمدم كه خوراك نزد آنان بگذارم و برگردم ، ديدم آنان در خوابند، آن شب تا صبح خوراك بر دست گرفته نزد آنان بودم و آنان را از خواب بيدار نكردم كه آزرده شوند. پروردگارا اگر اين كار محض رضاى تو انجام دادم ، در بسته به روى ما بگشا و ما را رهائى ده ؛ در اين هنگام مقدارى ديگر سنگ به كنار رفت سومى عرض كرد: اى داناى هر نهان و آشكارا، تو خود مى دانى كه من كارگرى داشتم ؛ چون مدتش تمام شد مزد وى را دادم ، و او راضى نشد و و بيش از آن اندازه طلب مزد مى كرد، و از نزدم برفت . من آن وجه را گوسفندى خريدارى كرم و جداگانه محافظت مى نمودم كه در اندك زمان بسيار شد. بعد از مدتى آن مرد آمد و مزد خود را طلب نمود. من اشاره به گوسفندان كردم . آن گمان كرد كه او را مسخره مى كنم ؛ بعد همه گوسفندان را گرفت و رفت . پروردگارا اگر اين كار را براى رضاى تو انجام داده ام و از روى اخلاص بوده ، ما را از اين گرفتارى نجات بده . در اين وقت تمام سنگ به كنارى رفت و هر سه با دلى مملو از شادى از غار خارج شدند و به سفر خويش ادامه دادند. گفتمان دینی 8 لینک به دیدگاه
layla 639 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 شهریور، ۱۳۹۰ كى از آنان گفت خوب است كردار خالص و پاك خود را وسيله قرار دهيم ، باشد كه نجات يابيم ، و هر سه نفر اين طرح را قبول كردند. در اين وقت تمام سنگ به كنارى رفت و هر سه با دلى مملو از شادى از غار خارج شدند و به سفر خويش ادامه دادند. یعنی انقد موثره؟؟؟!! 2 لینک به دیدگاه
.MohammadReza. 19850 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۹۱ من هرچی به کارای خوبم فک میکنم قیمت دلار نمیاد پایین چرا پس؟ لینک به دیدگاه
scarecrow 59 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۹۱ من هرچی به کارای خوبم فک میکنم قیمت دلار نمیاد پایین چرا پس؟ چون خدا به فکر اون پسرک بیچاره ست که دلار نداره ! 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده